■ عبادت امام على (ع )
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: حميد خرمى
منبع: داستانهايى از امام على عليه السلام
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
عبادت امام على (ع )
ابن ابى الحديد گويد: او عابدترين مردم بود و بيش از همه نماز و روزه مى گزارد و مردم نماز شب و ملازمت و آداب وردخوانى و خواندن نافله ها را از او آموختند. چه پندارى درباره مردى كه در كار مراقبت از ذكر و اوراد خود به جايى رسيد كه در آن شب بسيار سرد در جنگ صفين زيراندازى برايش گستردند و در حالى كه تيرها در برابرش به زمين مى نشست و از راست و چپ بر بيخ گوش او مى گذشت به نماز مشغول شد و هراسى به خود راه نمى داد و برنخاست تا از كار عبادت آسوده گشت ؟! و چه پندارى درباره مردى كه پيشانى مباركش از سجده هاى دراز مانند زانوى شتر پينه بسته بود؟! و هرگاه در دعاها و مناجاتهاى او ژرف بنگرى و بر مضامين آن مبنى بر تعظيم و بزرگداشت خداى سبحان و خضوع در برابر هيبت او و خشوع در برابر عزت او و تواضع و فروتنى و رام بودن در برابر خداوند آگاه شوى ميزان اخلاص حضرتش را خواهى شناخت و مى فهمى كه اين دعاها و رازها از كدامين دل برخاسته و بر كدامين زبان روان گشته است . به امام على بن الحسين (عليه السلام ) كه نهايت عبادت را داشت گفتند: عبادت شما را با عبادت جدتان چه قياس است ؟ فرمود: عبادت من در برابر عبادت جدم مانند عبادت جدم در برابر عبادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است .[1]
علامه مجلسى رحمة الله از حبه عرنى روايت كرده كه مى گفت : در اين بين كه من و نوف در حياط قصر حكومتى خوابيده بوديم ناگاه متوجه شديم كه اميرمؤمنان (عليه السلام ) در آخر شب بيرون آمده ، مانند شيدازدگان دست بر ديوار نهاده و اين آيات را مى خواند: (ان فى خلق السموات والارض ...) [2]و مانند كسى كه عقل از سرش پريده راه مى رفت ، و به من فرمود: اى حبه ، خوابى يا بيدار؟ گفتم : بيدارم ؛ شما كه چنين كنيد پس ما بايد چه كنيم ؟ حضرت ديده فرو بست و گريست ، سپس فرمود: اى حبه ! خدا را جايگاهى است و ما را نيز در پيشگاه خدا جايگاهى ، چيزى از اعمال ما بر او پوشيده نيست . اى حبه ! خداوند به من و تو از رگ گردن نزديكتر است . اى حبه ! هيچ چيز، من و تو را از خدا پوشيده نمى دارد.
سپس فرمود: اى نوف ، خوابى يا بيدار؟ گفت : نه اى امير مؤمنان ، خواب نيستم ، شما امشب مرا بسيار گرياندى ! فرمود: اى نوف ، اگر امشب از خوف خداى متعال بسى گريستى ، فرداى قيامت در پيشگاه خداوند ديده ات روشن خواهد بود. اى نوف ! قطره اشكى از چشم مردى از خوف خدا نريزد جز آنكه درياهايى از آتش دوزخ را خاموش مى سازد. اى نوف ! هيچ مردى نزد خداوند بزرگتر نيست از مردى كه از بيم خدا بگريد و در راه خدا دوستى و دشمنى كند. اى نوف ! هر كس در راه خدا دوستى كند و چيزى را بر دوستى او ترجيح ندهد، و هر كه در راه خدا دشمنى كند و منفعتى از اين راه براى خود نجويد اينجاست كه اگر چنين باشيد حقايق ايمان را به كمال دريافته ايد.
آن گاه آن دو را پند و اندرز داد و در پايان فرمود: از خدا پروا داشته باشيد كه من شما را هشدار دادم . سپس به راه افتاد و در راه مى گفت : (كاش مى دانستم كه آيا در هنگام غفلت من نگاه لطف از من بر مى دارى يا به من مى نگرى ؟ كاش مى دانستم كه حال من در خوابهاى دراز و اندكى سپاس از نعمتهايت چگونه است )؟ به خدا سوگند در همين حال بود تا سپيده صبح دميد...[3]
نوف در وصف حضرتش به معاويه گفت : در هيچ شبى بسترى براى او نگستردند، و هرگز در كاسه بزرگ (يا در وقت نيمروز) غذا نخورد.[4] و [5]
نماز خالصانه
براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود:
آيا در ميان شما كسى هست دو ركعت نماز بخواند كه در آن هيچ گونه فكر دنيا به خود راه ندهد، تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم .
اين فرمايش را چند بار تكرار فرمود، كسى از اصحاب پاسخ نداد. اميرالمؤمنين (عليه السلام ) به پا خواست و عرض كرد:
يا رسول الله ! من مى توانم آن دو ركعت نماز را بخوانم .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
بسيار خوب به جاى آور!
اميرالمؤمنين (عليه السلام ) مشغول نماز شد، هنگامى كه سلام نماز را داد جبرئيل نازل شد، عرض كرد:
خداوند مى فرمايد يكى از شترها را به على بده !
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
شرط من اين بود كه هنگام نماز انديشه اى از امور دنيا را به خود راه ندهد. على در تشهد نشسته بود فكر كرد كدام يك از شترها را بگيرد.
جبرئيل گفت :
خداوند مى فرمايد:
هدف على اين بود كه كدام شتر چاقتر است او را بگيرد، بكشد و به فقرا بدهد، انديشه اش براى خدا بود، نه براى خودش بود و نه براى دنيا.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به خاطر تشكر از على (عليه السلام ) هر دو شتر را به او داد.
خداوند نيز در ضمن آيه اى از آن حضرت قدردانى نموده ، فرمود:
(ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع وهو شهيد)[6]
سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر كس دو ركعت نماز بخواند و در آن انديشه اى از امور دنيا به خود راه ندهد، خداوند از او خشنود شده و گناهانش را مى آمرزد.[7]
[1] شرح نهج البلاغه 1/27.
[2] سوره آل عمران /190 -194
[3] بحارالانوار 41/22.
[4] همان /23.
[5] نقل از امام على ابن ابى طالب (عليه السلام )، ص 753 - 751.
[6] سوره ق - آيه 37. حقا در اين موضوع يادآورى است براى آن كس كه داراى قلب هوشيار است يا گوش دل به كلام خدا سپرده و به حقانيتش توجه كامل دارد.
[7] بحار: ج 36، ص 191؛ نقل از داستانهاى بحارالاءنوار، ج 4، ص 41.