■ وظایف ماموم نسبت به امام
عهده دارى امامت جماعت، كارى سخت خطير است. به گونهاى كه بسيارى از افراد جرات به دوش گرفتن بار آن را ندارند، چون امام بايد مسئوليت عدهاى را بپذيرد و براى اينكه ثواب نماز جماعت بيشتر باشد نيت امامت كند و به ذهن خود بياورد كه من امام اين جماعت هستم. دست زدن به اين كار و اقدام به چنين نيتى براى انسانهاى با معرفت، كه ضعف و بى مقدارى خود و اعمال خود را در قبال خداوند دريافت كردهاند بسيار سنگين است. چه بسا كسانى بودهاند كه مقدمات نماز جماعت را فراهم كردهاند ولى هنگام گفتن تكبيرة الاحرام از مردم عذر خواهى كرده و خود را معذور دانستهاند.
امامى كه اين مسئوليت خطير را به عهده مىگيرد و بار سنگين امامت را بردوش مىكشد بر گردن مامومان حق ويژه و فوق العادهاى پيدا مىكند كه رعايت آن بر مومنان لازم است.
درك موقعيت:
نخستين حق امام اين است كه مامومان جايگاه مسئوليتى او را درك كنند. چون زير بناى حقوق معرفت است و تا زمانى كه معرفت لازم كسب نشود؛ اداى حقوق ممكن نيست. در فرهنگ اسلام براى معرفت و درك موقعيت امام ثواب و فضيلت منظور شده است و از سوى ديگر توجه نكردن به اين موضوع راظلم، دانستهاند.
امام محمدباقر (عليه السلام) در ذيل آيه ((ثم اورثنا...(فاطر/32) مىفرمايند:
الظالم منا من لايعرف حق الامام[1]
كسى كه حق امام را نشناسد ظالم است .
هرچند مصداق اتم دين اين روايت ائمه معصومين (عليه السلام) هستند ولى دايره آن شامل امام جماعت نيز مىشود.
امام سجاد (عليه السلام) فرمودند:
حق پيشنماز اين است كه بدانى چه مسئوليتهاى بزرگى را به خاطر تو تحمل كرده است. او كارواندارى ميان تو و خداوند و نماينده و سخنگويى است كه از سوى تو سخن مىگويد، براى تو دعا مىكند و خواهش مىنمايد، در صورتى كه تو نه از جانب او سخن مىگويى و نه دعا مىكنى، نه تقاضايى را مطرح مىسازى! اگر او با مشكلى مواجه شد و گناهى كرد با او شريك نيستى ولى اگر كوتاهى و كم توجهى از او سر زند گناهش به گردن اوست. تو در قبال عملكرد او مسئول نيستى ولى او مسئوليت تو را پذيرفته و خود را آماج بلايت قرار داده و نمازش را سپر نماز تو كرده است، پس قدرش را بدان و حقوق او را رعايت كن[2]
محبت و مودت
پس از شناخت موقعيت و جايگاه مسئوليتى امام، نخستين عكس العملى كه بايد در قلب و روح و دل ايجاد شود محبت است محبت رابطه مستقيم با معرفت و شناخت دارد. وقتى معرفت ايجاد شد محبت به خودى خود مىآيد، چون اين نعمت الهى در درون فطرت پاك انسانى جايگاه ويژهاى دارد و تا زمانى كه دل دچار آلودگى نشده و هنوز شفاف است، در مقابل كسى كه به او خدمتى انجام داده و او را به راه روشنى هدايت كرده است عكس العمل نشان مىدهد و به سوى او ميل مىكند و در خانه دلش جاى مىدهد و تخم محبتش را در دل خود مىكارد؛ و ديگر نسبت به امام بىتفاوت نيست بلكه در هر صبح و شام به محبوب خودش اقتدا مىكند و از كسى تبعيت مىكند، كه او را دوست دارد. اين حالت و رفتار با طبع انسان سازگار است. اصولا روابطى كه براساس محبت و مودت باشد روابطى اصيل، عميق، پايدار و ارزشمند است و اگر اين رابطه بين امام و ماموم برقرار شود در فضاى كار و فضاى مسجد تحولى شگرف ايجاد مىكند. ولى اگر هيچ گونه احساسى نسبت به يكديگر نداشته باشند، به جسمى بى روح تبديل مىشوند و روابط آنان نيز چون بسيارى از مناسبات حاكم بر دنياى امروز ماشينى و مكانيكى مىشود كه اين روش نه با فطرت انسانى سازگار است و نه با فرهنگ اسلامى.
در اهميت و نقش بسيار بالاى محبت و مودت همين مقدار كافى است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مودت نزديكان خود، را به عنوان مزد رسالت درخواست كرده است:
قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى[3]
بگو غير از مودت و محبت به اهل بيتم هيچ مزد و پاداشى نمى خواهم .
مقدم داشتن امام و اقتدا بر او
اقتدا به امام جماعت و پذيرفتن جلودارى او حركتى سمبليك و نمادين است و حكايت از اين دارد كه اگر انسان در تمام شؤون زندگى رهبر، امام و مقتدايى يافت كه شرايط لازم و لياقت راهبرى را داشته باشد بايد به او عشق ورزد و علاقه مندانه به دنبال او حركت كند و گام بردارد. اين تقدم و اقتدا نبايد به چند دقيقه برپايى نماز اكتفا شود بلكه بايد به عنوان فرهنگ در فرد و اركان جامعه رسوخ كند و همدلى و همراهى با امام در تمام شؤون زندگى سريان و جريان داشته باشد. در اين برنامه تربيتى بايد تبعيت و پيروى از رهبر آموخته شود و در هر صبح و شام مردم به عشق امام به پرستشگاه خود حركت كنند و با عشق و اميد بر مقتداى خويش اقتدا كنند و اين را به نيكى بياموزند كه سعادت و كمال آنان در پرتو پيروى از امام تامين مىشود و اين نمونه كوچك و عملى را در كليه برنامههاى سياسى - اجتماعى خود توسعه دهند. بنابراين ماموم بايد نيت اقتدا كند تا در ثواب نماز جماعت شريك شود و در پشت سر امام قرار گيرد تا نماز او صحيح باشد.
همراهى و همكارى با امام در مديرت مسجد
حيات امام با مامومان گره خورده است. و امام هر قدر قوى قدرتمند، عالم و مدير باشد، اگر از سوى مومنان همراهى نشود، قدرت انجام دادن هيچ كارى را پيدا نخواهد كرد.
گروهى از مردم سياستهاى على (عليه السلام) را زير سوال بردند كه چرا چنين و چنان نكردى. ايشان در پاسخ فرمودند:
لا راى لمن لايطاع[4]
كسى كه فرمانش را نمىبرند، و پيروى از احكامش نمىكنند، راى و تدبيرى ندارد.
به سياست جنگى على (عليه السلام) بخصوص پس از پذيرفتن حكميت در جنگ صفين انتقاد كردند ولى ايشان مىفرمايند:
همه مواردى كه مىگوييد درست است شما بخوبى مىدانيد كه من، هم مرد سياست بودهام، و هم مرد جنگم و هيچ كسى نمىتواند سابقه جنگ آورى مرا در نبردهاى مختلف انكار كند ولى اين را بدانيد هر امامى به كمك ياران و اصحاب با وفاى خود، امكان عمل و اقدام دارد اما اگر ياران و اصحاب بجاى اينكه ياور و مطيع فرمانهاى من باشند در مقابل من بايستند و از من تبعيت نكنند، چگونه مىتوانم دست به اصلاح زنم چگونه مىتوانم لشكر را آرايش دهم؟!
اريد ان اداوى بكم و انتم دائى!! كناقش الشوكة بالشوكة و هو يعلم ان ضلعها معه[5]
مىخواهم درد را درمان كنم ولى اين دردها بايد با همراهى شما درمان شود اگر قرار باشد خود شما براى من درد شويد چگونه مىتوانم درد را با درد درمان كنم؟ اين كار مانند كسى است كه خارى در دست او خليده شده، مىخواهد آن را با خار ديگرى از دست خود خارج كند، مسلم است كه چنين چيزى ممكن نخواهد بود چون اين هم از جنس همان خار است و در او كارگر نيست .
بنابراين اگر خواستار شكوه، عظمت، جلوه و اقتدار مساجد هستيم بايد امام را تنها نگذاريم و در برنامههايى كه براى توسعه كمى و كيفى آن پيش بينى مىشود، يارى كنيم و در عرصههاى مختلف هم مومنان پيشقدم باشند و خودشان طرحهاى اساسى را پيشنهاد دهند و خود نيز عامل آنها باشند.
وظايف ماموم در نحوه حضور و اقتداء
بزرگان دين آداب و شرايط ديگرى بجز آنچه در احكام نماز جماعت بيان شد، براى نمازگزاران برشمردهاند كه توجه به آنها بر ثواب و منزلت نماز جماعت مىافزايد.
معرفت و شناخت امام:
امام صادق (عليه السلام) از پدران بزگوارش نقل مىكند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
ائمتكم وافدكم الى الله فانظر وا من توفدون فى دينكم و صلاتكم[6]
امامان قافله سالاران، راهنمايان شما به سوى خداوند هستند بنابراين دقت كنيد كه چه كسى مىخواهد راهبرى شما را در دين و نمازتان عهده دار باشد.
فردى از امام دهم (عليه السلام) سوال كرد: آيا مىتوانم به كسى اقتدا كنم كه نسبت به او شناخت ندارم؟ امام، پاسخ دادند.
لا تصل الاخلف من تثق بدينه[7]
نماز نخوان، مگر پشت سر كسى كه به دين او اعتماد داشته باشى .
انتخاب امام شايسته:
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان سركم ان تزكوا صلاتكم فقدموا خياركم[8]
اگر دوست داريد، نماز شما خوب، به آلايش باشد بكوشد بهترين فرد را به امامت برگزينيد.
لذا كسانى كه حريم الهى را رعايت نمىكنند، و نسبت به حرام و حلال خداوند بى تفاوتند و يا به هر دليل از خدا نمىترسند، صلاحيت عهدهدارى امامت مسلمانان را ندارند.
مرحومحر عاملى ، حديث بسيار زيبايى را به نقل از امام سجاد (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) نقل مىكند كه حاوى مطالب بسيار مهمى است. البته در انتخاب امام جماعت، تا اين اندازه دقت و عدالت لازم نيست، ولى ملاكهاى روشنى كه در اين حديث براى انتخاب امام جماعت و يا هر انتخاب ديگر ذكر شده است، هر مسلمانى را هشيار مىسازد كه فريب حركات ظاهرى افراد را نخورد، بلكه با دقت نظر، فراست و هوشمندى امام، راهبر، وكيل و.... خود را پيدا كند.
امام (عليه السلام) مىفرمايد:
اگر با فرد چرب زبان و به ظاهر آراستهاى برخورد كرديد كه در حركات و رفتارش نيز از خود تواضع و فروتنى نشان مىدهد، مواظب باشيد فريب نخوريد زيرا بسيارى از كسان هستند كه ديگران را از دنيادارى و دنياپرستى منع مىكنند و مردم را از حرام الهى پرهيز مىدهند و قيافه ديندار به خود مىگيرند، اما در حقيقت خودشان از همان دنيا و همان اعمال و رفتار ناشايست رويگردان نيستند و اگر موقعيتى پيدا كنند و امكان دستيابى به حرام براى آنان فراهم آيد، مرتكب آن خواهند شد، ولى چون شرايط فراهم نيست چهره ديندار به خود مىگيرند تا از اين طريق در دل مردم راه يابند و اگر ديديد كه از مال حرام پرهيز مىكنند باز هم فريب نخوريد چون شهوتها و خواستهاى مردم متفاوت است و چه بسا افرادى كه از مال حرام پرهيز مىكنند، ولى در عوض كارهاى زشتى انجام مىدهند كه سر از گناهان بزرگتر در مىآورد اگر ديديد دست به تباهى و فساد بزرگترى نمىزنند باز هم به آنان اعتماد نكنيد و بررسى كنيد كه آيا ترك اين كارهاى بد با تعقل و تفكر بوده يا نه؟ چون بسا كسانى كه به ظاهر نسبت به خيلى از امور احتياط مىكنند و وارد بسيارى از كارها نمىشوند، ولى اين امور از سر عقل و تدبير صحيح انجام - نمىشود و در نتيجه باز تاب منفى كارهاى سفيهانهاى كه از سر عقل و تدبير انجام نمىشود چه بسا بيشتر از كارهايى است كه ترك كرده است. اگر ديديد همه كارها را با عقل و انديشه انجام مىدهد، باز هم اعتماد نكنيد. تا اينكه بررسى كنيد؛ عقل او حاكم بر هواى نفس اوست و يا نفس او حاكم بر عقل او بر روى او مطالعه كنيد و ميزان عشق و علاقه و محبت او را به پست و مقام و سمتهاى ظاهرى به دست آوريد. چون بسيارى از مردم خسر الدنيا والاخره هستند نه از اين دنيا بهرهمند مىشوند و نه از آخرت، چون از دنيا و لذت دنيايى چشم مىپوشند به اميد اينكه به دنيادارى دست پيدا كنند و مىپندارند لذت رياست و سرورى از لذت مال و ساير نعمتهاى حلال و مباح برتر است و به عشق و اميد رياست خود را از همه آن لذتها محروم مىسازند.
پس از بيان اين واقعيتهاى تلخ فرمودند اما در اين دنيا كسى مرد است و لياقت نام مردانگى دارد و مىشود به او اعتماد كرد كهجعل هواه تبعا لا مرلله و قواه مبذولة فى رضا الله يرى الذل مع الحق اقزب الى، عزالا بدمن العزفى الباطل.
خود و خواستههاى نفسانيش را در پروى بى چون و چراى خداوند و اطاعت فرمان او قرار دهد و همه نيرويش را در كسب رضاى خداوند بسيج كند و به كار بندد و در نگاه و منظر او خوارى و ذلت با حق و در راه حق زيباتر و گواراتر از عزت هميشگى با باطل و در راه باطل باشد.
در نهايت به مومنان توصيه مىشود: تلاش كنيد چنين افرادى را پيدا كنيد و دست به دامان آنان شويد كه الحق سزاوار نام جوانمردى هستندفتمسكوا و سنته فاقتدوا و الى ربكم فتوسلوا فاته لا تردله دعوه و لا تخيب له طلبه
به دنبال اين افراد برويد و راه و رسم اينها پيروى كنيد و با كمك و راهنمايى آنان به درگاه خداوند رو بياوريد و مطمئن باشيد كه جواب رد به دعاى آنها داده نخواهد شد و درخواستهايشان بىجواب نخواهد ماند[9]
مرحومحر عاملى پس از نقل ما اين حديث با ارزش كه ملاكهاى اساسى را براى شناخت افراد به دست مىدهد، اضافه مىكند: آنچه مطرح شد، بالاترين مرتبه عدالت است و مخصوص كسانى است كه در مقام اختيار و رياست و زعامت دينى قرار گرفته اند و در باب امام جماعت اين مقدار دقت و توجه لازم نيست.[10]
آنچه بيان شد براى دستيابى به امام مطلوب است كه در راه رسيدن و يافتن آن بايد تلاش كرد، ولى از آنجا كه اقامه نماز جماعت از اهميت ويژهاى برخوردار است و نبايد در و اقامه آن دچار وسواس و احتياط بيجا شد ائمه معصومين (عليه السلام)، اهتمام بر نمازهاى پنجگانه و خوددارى از معصيتهاى علنى را براى عهده دارى امامت جماعت كافى دانستهاند[11]
ولى اولويتهايى را براى عهده دارى اين مسووليت در نظر گرفتهاند كه اهم آنها عبارت است از:
1- از ديگران عادلتر و خدا ترستر باشد.
2- نسبت به احكام و معارف الهى آگاهتر باشد.
3- قرشى و از سلسله جليله سادات باشد.
4- سن او از ديگران بيشتر باشد.
5- خوش سيماتر باشد.
6- به تلاوت قرآن مجيد مسلطتر باشد.
7- صاحب خانه را بر ديگران مقدم دارند.
8- در حوزه مسووليت و حكومت مسووليت پذير و مدير باشد[12].
تبعيت از امام در مراحل مختلف
همانگونه كه نماز، مجموعهاى از آداب، اذكار، مقدمات، موخرات و شرايط خاصى است كه انسان را به عبوديت راهنمايى مىكند و در واقع دانشگاهى براى تعليم و تربيت است، نماز جماعت نيز چنين است؛ چون راه و رسم زندگى، حضور در جامعه، رفتار با برادران دينى، رابطه امام و ماموم و... نيز طى آن آموخته مىشود و مومنان درس تبعيت از امام و در يك صف و كنار هم بودن را تمرين مىكنند درست همانند سربازان كه با انجام دادن عملياتى چون رژه، پوشيدن لباس متحد و فرم خاص و ساير حركتها و برنامهها در عمل نظم پذيرى، تبعيت، سلسله مراتب و... را تمرين مىكنند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
انما جعل الامام اماما ليوتم به [13]
امام، امام شده است تا مامومان از او پيروى و به دنبال او حركت كنند.
بنابراين در تمامى حركات و سكنات بايد پشت سر امام بود.
امام محمد غزالى مىگويد:شايسته نيست كه همزمان با امام ركوع و سجود كرد، بلكه بايد اين اعمال پس از امام صورت پذيرد؛ زمانى بايد ركوع كرد كه امام به ركوع رفته باشد و زمانى بايد سجده كرد كه پيشانى امام به سجدهگاه رسيده باشد چون اصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) بر همين رسم و راه عمل مىكردند[14]
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: نمازگزاران در صفوف جماعت سه دسته اند: دسته اول كسانى كه نماز آنها با اشكال مواجه است.
دوم: كسانى كه فقط ثواب و بهره يك نماز نصيب آنها مىشود.
سوم: كسانى كه به اندازه هر ركعت ثواب تعيين شده در نماز جماعت به آنها عطا مىشود. جابر بن عبد الله انصارى عرض كرد يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)! توضيح بيشترى براى ما بدهيد! پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: گروه اول كسانى هستند كه قبل از امام سرخود را در سجود و ركوع بلند مىكنند و يا پايين مىآورند.
دوم: كسانى كه همزمان با امام به ركوع و سجده مىروند.
سوم: كسانى كه پس از امام ركوع و سجده مىكنند و تنها همين گروه از ثواب جماعت بهره مند مىشوند.[15]
نظم و ترتيب در صفوف جماعت:
يكى از جلوههاى وحدت مسلمانان كه براى هر ناظر و شاهدى جذبه خاص و دوست داشتنى دارد، صفوف منظم و فشرده مسلمانان در نمازهاى جماعت است، اين جلوه حتى براى غير مسلمانان هم جذبه خاصى دارد، و يكى از عوامل جلب ديگران به اسلام همين شكوه عظمت، ترتيب و تركيب مسلمانان است.
با كمال تاسف بايد گفت كه اين موضوع مهم آنچنان كه بايد در مساجد ما رعايت نمىشود و مردم ما به نظم و ترتيب عادت نكردهاند؛ در صورتى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا پيش از نماز صفها را منظم مىكردند و توصيهها و دستورالعملهاى فراوان براى رعايت اين موضوع مهم صادر مىفرمودند.
ابن مسعود مىگويد: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با دستان مباركشان، شانههاى ما را در نماز منظم مىكردند و مىفرمودند:
استووا، و لا تختلفوا، فتختلف قلوبكم[16]
مرتب بايستيد، پراكنده نباشيد، چون در ميان قلبها و دلهاى شما پراكندگى ايجاد مىشود
و جاى ديگر مىفرمايند:
سووا صفوفكم، و حاذوابين مناكبكم، لئلا يستحوذ عليكم الشيطان[17]
صفهاى خود را منظم كنيد و شانههاى خود را در كنار هم قرار دهيد، تا اينكه شيطان بين شما رخنه نكند.
از امام على (عليه السلام) روايت شده است كه فرمودهاند:
سدوا فرج الصفوف، من استطاع ان يتم الصف الاول و الذى يليه، فليفعل، فان ذالكم احب الى نبيكم، واتموا الصفوف، فان الله و ملائكته يصلون على الذين يتمون الصفوف[18]
خلأهاى ميان صفها را پر كنيد. اين كار بايد از صف اول شروع شود و صفها به ترتيب تكميل شوند، كه اين گونه ايستادن در نماز، نزد پيامبر گراميتان محبوبتر است. صفها را تكميل كنيد، بدانيد كه خداوند و فرشتگان بر كسانى كه صفهاى نماز جماعت را تكميل، منظم مىكنند درود مىفرستند.
در چند حديث وحدت صفوف با وحدت قلوب همسنگ و همراه دانسته شده است.[19] اين مساله حكايت از رازهاى پنهان و فلسفه نماز جماعت دارد چون وحدت قلوب بزرگترين نياز انسانهاست. هر چند امروز بيش از هر زمان و هر عصرى؛ مردم، تشنه اين نعمت الهى هستند، ولى شيطان در ميان صفوف به هم فشرده نفوذ كرده است و اختلاف، پيكره عظيم اسلام را سايش مىدهد و يكى از عواملى كه مىتواند در اين زمان وحدت آفرين باشد، عمل به احكام و دستور العملهاى اسلام و توصيههاى مكرر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) مبنى بر حضور در جماعت مسلمانان و اقامه نماز جماعت به شكل صحيح و درست آن است.
رعايت سلسله مراتب در صف نماز:
در فرهنگ اسلام، هرگاه براى كارى، امام يا فرماندهى تعيين مىشود، براى جانشينى و جبران خلأاحتمالى پيش بينى لازم صورت مىپذيرد؛ به همين رو در نماز جماعت كه يكى از صحنههاى حركت جمعى است، صف اول و نزديكترين جايگاه به امام با فضايل و ثواب فوق العادهاش،[20] اختصاص به كس يا كسانى دارد كه صاحب علم و كمال باشند و در صورت نياز و بروز هر مشكلى براى امام، نماز رإ ادامه دهند.
امام محمد باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
ليكن الذين يلون الامام منكم اولو الاحلام منكم و النهى، فان نسى الامام او نفايا قوموه[21]
كسانى كه نزديك امام مىايستند بايد از صاحبان خرد، انديشه، دانش و تقوا باشند، اگر امام در خواندن نماز، يا آيههاى قرآن اشتباه كرد، يا آن را فراموش نمود، يا به هر دليلى در ادامه نماز با مشكلى مواجه شد او را يارى دهند.
در رتبه بندى موقعيتهاى داراى فضيلت، اين حديث از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:
افضل الصفوف اولها، و افضل اولها ما قرب من الامام - فان كنت خلف الامام، فلا تقم فى الثانى، ان وجدت فى الاول موضع[22]
بهترين موقعيت در نماز جماعت صف اول است و بهترين نقطه، جايگاهى است كه به امام نزديكتر است. پس اگر پشت سرامام قرار گرفتيد تا زمانى كه امكان پيدا كردن جايگاه نماز در صف اول وجود دارد در صف دوم قرار نگيريد.
معاشرت و رفتار با ديگر نمازگزاران
گروه نمازگزار، كه با انتخاب يك امام شايسته و با حالتى خاص و ويژه شانهها را در كنار هم مىگذارند و از اين رهگذر، قلبها و دلهاى خود را به هم پيوند مىزنند و با وحدت قلوب به وحدت عقول، انديشه و عمل مىرسند يك واحد اجتماعى و جمعى را تشكيل مىدهند.
اينجا ديگر فرد و شخص معناى زيادى ندارد و فرد در اين مجموعه، جمع است و بايد جمعى فكر كند و مصلحتهاى جمعى را برفردى ترجيح دهد.
با اين مقدمه به سراغ حقوق متقابل افراد در جمع مىرويم و با ملاحظه ويژگيهاى عقيدتى، دينى، عبادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى اين جمع، شيوه رفتار و معاشرت را تبيين و تعريف مىكنيم.
بزرگان دين، براى تقويت اين بنياد اجتماعى، و بهرهورى بهينه از امكان الهى توسعه اخوت، برادرى، همدلى و همكارى، آداب و دستور العملهايى برشمردهاند كه به بخشى از آنها اشاره مىشود:
سلام كردن
نخستين وظيفه هر مسلمانى در برخورد با ديگران،سلام كردناست.سلام، نشانه مسلمانى و شعار اسلامى است؛ اسم رمزى است كه مسلمانان، همكيشى خود را به يكديگر اعلام مىكنند. به عنوان مثال مسلمانانى كه در كشورهاى غير اسلامى زندگى و يا تردد مىكنند، در معامله و معاشرتهاى جارى به اين وسيله نسبت به يكديگر شناخت پيدا مىكنند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودهاند:
ابدووا بالسلام قبل الكلام، من بدا بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه[23]
كلام خود را با سلام آغاز كنيد، هر كسى چنين نكرد پاسخ او را ندهيد.
و تاكيد شده است كهسلامبا صداى رسا گفته شود.
امام باقر(عليه السلام) مىفرمايند:
ان الله يحب افشاء السلام[24]
خداوند رسا بودن سلام را دوست دارد.
سلام همچنين به عنوان نشانى از تواضع و فروتنى معرفى شده است.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايند:
من التواضع ان تسلم على من لقيت[25]
سلام كردن به كسى كه او را ديدار كردهاى از تواضع است.
اهميت سلام در اسلام به حدى است كه جواب آن واجب است [26]اگر كسى در جواب دادن درست و كامل كوتاهى كرد براى او گناه ثبت مىشود و حتى فقها كه بيان كردن هر گفتهاى غير از اذكار نماز را در خلال آن ممنوع كردهاند، بر اين نظر هستند كه اگر كسى در هنگام نماز وارد شد و سلام كرد، بايد جواب سلام او در همان اثناى نماز داده شود[27]
مصافحه (دست دادن به همديگر)
در برخوردها و ديدارهاى بين مسلمانان، در گام نخست به وسيلهسلاممراتب علاقه، محبت، برادرى و همدلى همديگر اعلام مىشود؛ پس از آن دست محبت به سوى برادر مومن دراز مىشود، دستى كه دست خداوند بين آنها قرار مىگيرد.
امام باقر(عليه السلام) فرمودهاند:
المومنين اذا التقيا و تصافحا ادخل الله يده بين ايد يهما، فصافح اشد هما حبا لصاحبه [28].
هرگاه مومنان همديگر را ملاقات مىكنند و به يكديگر دست مىدهند دست خداوند بين اين دستها قرار مىگيرد و با دستى مصافحه مىكند كه نسبت به برادر مومنش مهربانتر باشد.
در ميان مصاحفه كنندگان فضيلت و برترى از آن كسى است كه با رو گشادهتر و دلى مهربانتر دست خود را دردست برادر مومن بگذارد.
امام محمد غزالىدر احياء العلوممصافحه را يك سنت دير پاى اسلامى مىداند و حديثى را از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مىكند كه:هر گاه دو مسلمان با يكديگر مصافحه كردند؛ بين آنها هفتاد مورد بخشش گناه توزيع مىشود، كه 69 مورد آن شامل كسى است كه با گرمى بيشتر و گشاده رويى دست خود را دراز كند[29]
مصافحه به عنوان يك سنت، ميان مسلمانان جايگاه ويژه داشته است، هر چند اين سنت نيز مانند بسيارى از راه و رسمهاى پسنديده ديگر در مساجد و محافل دينى رو به فراموشى رفته است، اگر به مناطقى كه سنتهاى قديمى كمتر آسيب ديده است توجه شود، خواهيد ديد كه مسلمانان پس از نمازهاى يوميه همه با يكديگر دست مىدهند و در هنگام ورود با افرادى كه ايستادهاند مصافحه مىكنند.
در كشورى چون جمهورى آذربايجان، پس از پايان نماز جماعت همه افراد از جاى خود بلند مىشوند، و به صورت دورهاى و با رعايت سن و ديگر فضايل، با يكديگر مصافحه مىكنند.
اين موضوع حتى در مسجد النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) و مسجد الحرام نيز مشاهده مىشود كه وقتى دست خود را به سوى مسلمانى از ديار ديگر دراز مىكنى، با شوق و علاقه و گرمى و صميمت استقبال و ابراز احساسات مىكند. روانشناسان نيز معتقدند كه هرگاه دست با دست تماس حاصل مىكند، احساس جديدى به انسان دست مىدهد. اين يك تجربه بشرى است و همه فطرتهاى سالم بر اين مطلب گواهى مىدهند.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
تصافحوا فانه يذهب يالسخيمه[30]
مصافحه كنيد چون به وسيله ان گمراهيهاى رحى و حسادتها و دل نگرانيها برطرف مىشود.
احترام به بزرگان و اهل علم و سالمندان
سالخوردگان در فرهنگ اسلام جايگاه ويژهاى دارند و حفظ حرمت و احترام آنها لازم و واجب دانسته شده است.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين زمينه مىفرمايند:
ليس منا من لم يوقر كبيرنا و لم يرحم صغيرنا[31]
كسانى كه حرمت سالخوردگان را رعايت نمىكنند و به كوچكترها نگاه ترحم و محبت نمىاندازند، از ما نيستند.
امام صادق (عليه السلام) به نقل از رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
من عرف فضل كبير سنه فوقره آمنه الله من فرع يوم القيامة .
هر كسى جايگاه سالخوردگان را درك كند، حرمت لازم را نگه دارد خداوند او را از عذاب روز قيامت ايمن مىسازد .
و بدترين حالت را در برخوردهاى اجتماعى زمانى دانستهاند كه:
يجترى الصغير على الكبير .
كوچكترها حريم بزرگترها را رعايت نكنند و به خود اجازه دهند قبل از آنها خارج و يا وارد مساجد و مجالس شوند و پيش از آنها راه روند و قبل از آنها بنشينند و...
در يكى از روزها ميهمانان عاليقدرى براى ديدار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده بودند. ناگاه جوانى از ميان آنان بلند شد تا مطالبى را به استحضار ايشان رساند. پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:مه فاين الكبير[32] لطفا تحملا كن! بزرگ شما كجاست؟
با همه احترامى كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نسبت به جوانان داشت، ولى اين حركت به عنوان يك درس تربيتى انجام مىشود. تا همه بدانند، تا بزرگترها نشستهاند، كوچكترها بايد حريم آنها را نگه دارند و حرمت آنان را حفظ كنند و در نماز جماعت كهماكت وانگاره ى يك جامعه است بايد اين مساله بخوبى در آن رعايت شود.
محبت به كودكان و نوجوانان
روح كودك و نوجوان بسيار حساس و شكننده است و بر خلاف تصور ما، اين قشر از جامعه بويژه در زمان حاضر مسايل را خوب مىفهمند و كوچكترين بىحرمتى براى آنها تحمل ناپذير است و اگر هم احترامى به آنان گذاشته شود، قدردانند. آينده مساجد و جامعه بايد با حضور اين عزيزان آباد، گرم، فعال و بانشاط شود. از طرفى يك حركت كوچك مهر انگيز مىتواند براى هميشه يك كودك و نوجوان را تا آخر عمر به مسجد و نماز جماعت علاقهمند و يا او را متنفر و دلزده كند.
اگر فرزندان كوچكى كه همراه با پدر يا مادر خود به مسجد مىآيند و در نماز جماعت شركت مىكنند مورد توجه ساير نمازگزاران قرار گيرند، احساس شخصيت مىكنند و حضور خود را جدى مىگيرند، ولى اگر با ترشرويى خادم مسجد و يا با بىتفاوتى و بىاحساسى ديگران مواجه شوند، و آمدن و نيامدن آنها تفاوتى نداشته باشد، انگيزهاى براى حضور آنان باقى نمىماند. در نتيجه مساجد و نمازهاى جماعت حافظان و حاميان آينده خود را از دست مىدهد و با انقراض نسل سالخوردگان مساجد از رونق مىافتد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى اهميت موضوع حكم خروج از دين اسلام را براى كسانى كه نسبت به كوچكترها با ديده احترام و محبت نگاه نمىكنند، صادر كرده است؛ [33]گذشته از اينكه بايد بدانيم مهربانى با كودكان و نوجوانان جزو سيره و اخلاق مباركشان بوده است:
روزى كودكى را در دامان پيامبر گذاشتند تا براى او دعا كند؛ كودك لباس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را خيس و آلوده كرد، اطرافيان سخت برآشفتند و به كودك نهيب زدند، پيامبر فرمود: رهايش كنيد! بگذاريد با آرامش كامل كار خود را به اتمام رساند. سپس به گونهاى برخورد كردند و دعا را ادامه دادند، كه نزديكان طفل شرمنده نشوند و احساس نكنند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به زحمت افتاده است. پس از اينكه آنها بيرون رفتند، نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) لباس خود را تطهير كردند.[34]
با گفتار و كردار خود باعث اذيت و آزار ديگر نمازگزاران نشود
همانگونه كه گفته شد نماز جماعت جلوهاى از وحدت صفوف و وحدت قلوب است و همگان بايد تلاش كنند تا از هر حرفى و يا كارى كه موجب ناراحت كردن مومنان شود بپرهيزند، چرا كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودهاند:
المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده [35]
مسلمان كسى است كه ساير مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند .
چه بسا اتفاق افتاده است كه مسلمان نا آگاهى پيش از حضور در صف جماعت، پاهاى خود را نمىشويد، يا جوراب خود را تميز نمىكند، يا با لباسهاى آلوده و غير نظيف وارد مسجد مىشود و يا غذايى مىخورد كه بوى آن آزار دهنده است، يا سخنان ناشايستى بر زبان جارى مىسازد و يا به گونهاى اذكار را ادا مىكند و يا به شكلى مىنشيند و بلند مىشود كه باعث اذيت و ناراحتى مردم مىشوند و در نتيجه به فضاى ملكوتى و روحانى نماز جماعت آسيب مىرساند.
بنابراين براى حضور در جماعت مسلمين و در مساجد، آداب خاص و ويژه اى تعيين شده است.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در جنگ خيبر به گياهى برخورد كردند (كه احتمالا سير، پياز يا چيزى شبيه به آن بوده) و فرمودند:
من اكل من هذه الشجرة فلا ياتين المساجد[36]
هر كسى از اين گياه بخورد وارد مسجد نشود.
و در جاى ديگرى فرمودند:
فان الملائكه تتاذى مما يتاذى منه الانسان [37]
از هر چه انسانها اذيت شوند، فرشتگان نيز اذيت مىشوند.
در ميان اذيتها، نيش زبان و يا مطرح كردن مسايلى كه باعث رنجش مومنان شود از همه بدتر است.
هشام بن سالم مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم: خداوند بزرگ فرمود:
لياذن بحرب منى من اذى عبدى المومن[38]
كسى كه بنده مومن مرا اذيت كند، با من اعلان جنگ داده است .
احترام ويژه براى صاحبان جاه و منزلت خاص
نماز جماعت جايگاه حضور همگان است و در اين همايش الهى كوچك، بزرگ، غنى، فقير و... گرد هم مىآيند. و هركسى بايد خود را عضو كوچكى از اين خانواده بداند و هيچگونه توقع و انتظار احترام و... نداشته باشد. از سوى ديگر اين افراد هستند كه بايد به رشد عقلى و اخلاقى رسيده باشند و حريم افراد را حفظ كنند، و با هر كسى در خور سن، شخصيت علم، جايگاه و موقعيت او برخورد كنند.
روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با اصحاب در خانهاى نشسته بودند و به دليل ازدحام جمعيت جاى خالى وجود نداشت. در اين هنگام يكى از افراد سرشناس وارد مجلس شد و چون جايى پيدا نكرد، در آستانه در نشست؛ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عباى خود را به او دادند و فرمودند: روى اين عبا بنشين! او عبا را گرفت و بر صورت و چشمانش ماليد و گريست؛ سپس عبا را برگرداند و گفت من بر روى لباس شما نمىنشينم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نگاهى به طرف چپ و راست خود كردند و فرمودند:
اذا اتاكم كريم قوم فاكرموه و كذلك كل من له عليه حق قديم فليكرمه [39]
هرگاه بزرگ يك قومى نزد شما آمد او را اكرام كنيد، و همچنين بايد براى كسى كه حقى بر گردن شما دارد احترام ويژه و مضاعف قايل شويد.
اين برخورد كهاز خلق عظيم رسول اعظم (صلى الله عليه و آله و سلم) صادر مىشود، بهترين شاهد اين موضوع است و اگر مىبينم اسلام در زمان كوتاهى جهانگير شد، مرهون همين رفتار الهى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و ياران فداكار ايشان بوده است.
همراهى و همدلى با افراد كم در آمد و تهيدست
روزى حضرت سليمان (عليه السلام) با آن جاه و جلال و جبروت وارد مسجد شد و انسان تهيدست و مسكينى را در گوشهاى نشسته ديد؛ نزد او جاى گرفت و گفت: اينك مسكينى همنشين مسكين ديگرى شده است. همچنين مىگويند زيباترين كلمه نزد حضرت عيسى (عليه السلام) اين بود كه او رااى مسكين! خطاب كنند[40]
همچنين آوردهاند: حضرت موسى (عليه السلام) عرض كرد: خدايا! كجا مىتوانم تو را پيدا كنم؟ ندا آمد:
عند المنكسرة قلوبهم [41]. (نزد دل شكستگان)
هر چند بايد براى افراد احترام خاص خودشان را در نظر گرفت ولى همراهى و همدلى با دل شكستگان و افرادى كه با مشكلاتى مواجه شدهاند، داراى اجر و ثواب ويژهاى است و روح تقوا و خدا ترسى را افزونتر مىكند نتيجه اين عمل شايسته اين است كه همه طبقات و دستهاى مردم به مسجد و نماز جماعت دلگرمتر مىشوند.
همراهى و هم دلى در غمها و شاديهاى ديگر نمازگزاران و تلاش در رفع گرفتاريهاى آنان
سنت ديرپاى مسلمانان، اين بوده است كه هرگاه جاى برادر مومنى را در صف جماعت خالى مشاهده مىكردند، بلافاصله به جستجوى او مىپرداختند و هميشه از احوال همديگر با خبر بودند و اگر براى فردى مشكلى پيش مىآمد، همگان خود را موظف مىدانستند كه به كمك او بروند و اگر بيمار مىشد، نخستين گروهى كه به ديدار او مىرفتند، دوستان نمازگزار او بودند و اگر جشن ازدواج و سرورى داشت تا دوستان هم صف و هماهنگ او در نماز جماعت حاضر نمىشدند، برنامهها را آغاز نمىكردند چرا كه احساس اخوت و يگانگى مىكردند و اگر كسى از آنان به رحمت ايزدى مىپيوست همانها بودند كه تابوت وى را بلند مىكردند و در مجالس عزا و ماتم او حاضر مىشدند.
هر چند اين سنت اصيل اسلامى كه همه ما آرزوى تحقق و باز آفرينى آن را داريم، در اين روزها بسيار كم رونق شده است، ولى نهاد هر انسانى، نياز خود را به چنين جمعى احساس مىكند و از منقرض شدن سنتهاى حسنه حسرت مىخورد و در آرزوى شرايطى است كه جمعى حال يكديگر را بپرسند و به فكر هم باشند و در غمها و شاديهاى هم شريك شوند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:الخلق عيال الله، فاحب الخلق الى الله من نفع عيال الله و ادخل على اهل بيت سرور [42]
مردم، خانواده خداوندند، بنابراين خداوند هر كه را بيشتر به اين خانواده خدمت و آنها را خوشحالتر كند؛ بيشتر دوست دارد.
در خدمت رسانى و اهتمام در رفع گرفتاريهاى مومنان احاديث فراوانى آمده است تا جايى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودهاند:
من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم [43]
كسى كه شب را به صبح آورد، در فكر مشكلات مسلمانان نباشد مسلمان نيست .
امام باقر(عليه السلام) مىفرمايد: حضرت موسى (عليه السلام در يكى از مناجاتها و گفت وگوهايش با خداوند سوال كرد: خداوندا! براى عيادت از مريض تا چه اندازه مزد و پاداش مىدهى؟ پاسخ آمد:
اوكل به ملكا يعوده فى قبره الى محشره[44]
براى او فرشتهاى را مامور مىكنم تا در قبر او را عيادت كند و تا روز محشر همراهش باشد .
در ثواب و فضيلت تشييع جنازه مومن نيز، احاديث و روايتهاى زيادى وارد شده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
من شيع جنازة مومن حتى يدفن فى قبره و كل الله به سبعين ملكا من المشيعين يشيعونه و يستغفرون له اذا خرج من قبره اله الموقف[45]
كسى كه جنازه مومنى را تشييع كند تا او را در قبر بگذارند؛ خداوند هفتاد فرشته تشييع كننده بر او مىگمارد تا او را همراهى كنند و برايش استغفاركنند؛ از زمانى كه از قبر برانگيخته مىشود تا زمانى كه به پاى حساب، ميزان حاضر مىشود .
آنچه از نكات و حقوق متقابل نمازگزاران مطرح شد گوشهاى از روابط تعريف شده بين مسلمانان است، اگر به همين مقدار عمل شود؛ شكل و محتواى نمازهاى جماعت ما تغيير مىكند و نماز جماعت به عبادت زنده و فعالى تبديل مىشود و مىتواند به عنوان عامل مهم و تاثير گزار در جامعه انسانى ايفاى نقش كند و در كنار اين همه مصيبت و گرفتارى كه مردم با آنها دست به گريبانند، مرهمى به زخمهاى كهنه و نو باشد.
[1] محمدى رى شهرى، اهل البيت، موسسه دار الحديث، ص 359.
[2] حرآنى، تحف العقول، انتشارات اسلاميه، چاپ سوم 1336، ص 271.
[3] سوره شورا، آيه 23.
[4] فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 27، ص 96.
[5] همان، 373.
[6] حر عاملى،وسائل الشيعه، ج 5، ابواب صلاه الجماله، باب 26 حديث 4.
[7] همان، باب 12، حديث 1.
[8] همان، باب 11، حديث 7.
[9] همان، حديث، 14، ص 394.
[10] همان، ص 395.
[11] همان، ص 392.
[12] همان، حديث 1، ص 419.
[13] فيض كاشانى، محجه البيضاء، دفتر انتشارات اسلامى، ج 2، ص 10.
[14] همان.
[15] محدث نورى، مستدرك الوسائل، موسسه آل البيت، ج 6، ص 492.
[16] همان، ص 507: حديث 12.
[17] همان و نيز كتابوسايل الشيعه، ابواب صلاه الجماعه، باب 70، حديث 5.
[18] همان، ص 505، حديث 6.
[19] حر عاملى،وسائل الشيعه داراحياء التراث العربى، ابواب صلاه الجماعه، باب 70، حديثهاى 7، 9و10.
[20] همان، احاديث باب 8، ص 386.
[21] همان، باب، 7، حديث 2
[22] محدث نورى،مستدرك الوسائل، موسسه آل البيت، ج 6، ص 461.
[23] فيض كاشانى، محجه البيضاء، دفتر انتشارات اسلامى، ج 3، ص 384.
[24] همان.
[25] همان، ص 385.
[26] همان، ص 384؛ قال رسول الله(ص): السلام تطوع والرد فريضه
[27] امام خمينى (قدس سره)، توضيح المسائل، نشر فرهنگى رجاء، ص 174،. 1138.
[28] كلينى (رحمه الله)، اصول كافى، ج 3، انتشارات علميه اسلاميه، ص 259، حديث 2.
[29] فيض كاشانى، محجه البيضاء، ص 386 به نقل از كتابترمذىقال رسول الله(ص): اذا التقى المسلمان فتصافحا قسمت بينها مغفره، تسعه و ستون لا حسنها بشيرا
[30] همان، ص 389.
[31] همان، ص 356.
[32] همان، ص 366.
[33] همان، ص 365.
[34] همان، ص 367، اين حديث در صحيح بخارى و كتابهاى متعدد ديگر نيز نقل شده است.
[35] همان، ص 358.
[36] بيهقى، السنن الكبرى، دارالمعرفه، بيروت، ج 3، ص 75.
[37] همان، ص 76.
[38] فيض كاشانى، محجه البيضاء دفتر انتشارات، اسلامى، ج 3، ص 360.
[39] همان، ص 372.
[40] همان، ص 402.
[41] همان.
[42] كلينى، اصول كافى، ج 3، ص 239، حديث 5.
[43] همان، حديث 1.
[44] فيض كاشانى، محجه البيضاء، دفتر انتشارات اسلامى، ج 3، ص 410.
[45] همان، ص 414.