نماز در اسارت

■ نماز در اسارت

نماز در اسارت

 

نماز جماعت برادران اهل سنّت

پس از اينكه تشنگان عبادت و مناجات ، موانع تشكيل نماز جماعت را يكى پس از ديگرى برطرف كردند و در هر آسايشگاه اقدام به بستن صفوف منسجم و هماهنگ نماز جماعت كردند، برادران اهل سنّت هم به جمع برادران اهل تشيّع خود پيوسته و با تشكيل صفهاى چند نفره ، نماز جماعت طبق مذهب و مرام خود، اتحادمان را محكمتر و انسجاممان را زيباتر كردند.

در يكى از همين روزها كه مشغول نماز جماعت عشا بودند، ناگهان سر وكلّه ((فايق ))، پشت پنجره پيدا شد و به تماشاى آنان ايستاد تا نمازشان تمام شد، آنگاه فايق ، ((حدّاد)) را كه تقريباً بزرگ آنان محسوب مى شد، صدا زد و از او پرسيد چرا نماز جماعت مى خوانيد؟ ((حدّاد)) طبق قاعده رايج در بين آزادگان ، جريان را بكلّى انكار كرد.

از نگهبان ، اصرار در گرفتن اعتراف و از آنان نيز ردّ گفته او. ((فايق )) كه حسابى خسته شده بود، مجبور شد كه ادامه بازجويى را به فردا موكول كند، لذا روز بعد چندين بار آنان را در محوطه جمع كرد تا با ارعاب ، از آنان اعتراف بگيرد، ولى باز همان پاسخهاى قبلى را مى شنيد. در نهايت ، دشمن عقب نشينى كرد و آنان را به حال خود وانهاد.

 مسجد و محراب

ديگر از عكسهاى صدّام كه به اجبار بعثيها و به همّت يكى دو نفر از جاسوسان موجود در اردوگاه براى خوش رقصيشان نزد عراقيها، به ديوار نصب شده بود، خبرى نبود.

شعارهاى جورواجور كه استخبارات عراق به عنوان تبليغ به زبان فارسى نوشته و بر در و ديوار زده بود، به چشم نمى خورد و برعكس ، آزادگان از سفيدى پشت آنها دفترچه درست كرده و در آن ، احكام ، عقايد و... را مى نوشتند و تدريس مى كردند.

به ياد دارم ، هرگاه كه داخل آسايشگاه مى شديم ونوشته هايى مانند:

((برادر ميهمان ، رفتار انسان دوستانه ما، امانتى است بر گردن تو، در بازگو كردن آن هنگام مراجعت !!))، خاطر هر اسيرى را مى آزرد. بخصوص اينكه اين عبارت تا واقعيّت ، فرسنگها فاصله داشت .

ولى اين ايّام ، بچّه ها عكسهاى صدام را با ظرافت خاصّى و به مرور زمان پايين مى كشيدند و جاى آن را ((بسم اللّه الرحمن الرحيم )) كه بر روى پتو دوخته بودند، مى زدند. سخنان صدام عفلقى و شعارها را يك - يك از روى ديوار مى تراشيدند و به جاى آن ، اشعار اسلامى و يا معناى احاديث اهل بيت (عليهم السّلام ) را مى نوشتند.

يكى از برادرانِ خطّاط، با خط زيباى نستعليق ، كلام مبارك حضرت امام ((عالم محضر خداست ...)) را با رنگ سفيد كه از تراشيدن ديوار پديد مى آمد، نوشت ، البته بدون ذكر نام مبارك ((حضرت امام )) در زير نوشته رحمة اللّه عليه زيرا عراقيها ديگر تاب و تحمّل اين يكى را نداشتند و از خود عكس العمل شديدى نشان مى دادند.

اكنون آسايشگاهها يكى پس از ديگرى رنگ مسجد را به خود مى گيرد و هر چه مى گذرد، طرحها بهتر و خوش منظرتر مى گردد.

با وارد شدن به آسايشگاه ، گويى به مسجد محلّه وارد شده ايم . دو - سه نفر از برادران نقّاش به وسيله روغن و دوده هايى كه از آشپزخانه جمع آورى كرده بودند، رنگ سياه و روغنى درست كرده ، سپس با سفيدى ديوار كه از كندن رنگ آبى آن پديد مى آمد و نيز رنگ خود ديوار، اَشكال روى كاشيهاى مساجد را پديد مى آوردند.

محراب گوشه آسايشگاه كه درست در مقابل در، و رو به قبله قرار داده شده بود، شكل مسجد را نمايانتر مى نمود.

اين محراب كوچك كه در اغلب آسايشگاهها بود، به وسيله مقوّا درست شده و با رنگهاى آبى كه از عراقيها به طُرق مختلف گرفته شده بودند، و رنگ سفيد خود مقوّا، شكل مى گرفت .

 مؤذّن آسايشگاهِ هفت

آنگاه كه اختلاف سليقه ها، مانند عنكبوت ، تارهاى تفرقه خود را بر سقف اتحاد و دوستيمان تنيده بود، نتيجه اش اين شد تا سربازان عراقى كه مدتى بود جرأ ت كابل به دست گرفتن را نداشتند رحمة اللّه عليه كابل به دست گرفته و همان آش و همان كاسه را كه قبلاً داشتيم مجدداً براى ما درست كنند.

آنان سعى داشتند امتيازاتى را كه با هزار مصيبت و رنج به دست آورده بوديم ، يكى - يكى ، از دستمان بگيرند. يك روز ظهر كه نگهبان ، صداى مؤ ذّن ((آسايشگاهِ هفت )) را شنيده بود، سرباز عراقى به طور مرموزى به پشت پنجره آمده بود، سپس با ظاهر شدن ناگهانى ، سؤ ال مى كند چه كسى اذان گفت ؟ اين بار هم مثل دفعات قبل ، اسرا قضيّه را انكار مى كنند و پاسخهاى سربالايى به او مى دهند.

امّا اين بار شرايط فرق مى كرد و زمان ، زمانى نبود كه نگهبانان خيلى راحت از جريان بگذرند، بلكه مصرّانه مسأ له را دنبال مى كردند تا به يك نتيجه مطلوب برسند. اتّفاقاً در اين مورد، داخل آسايشگاه مى شوند و از دَم ، همه را تنبيه مى كنند ولى هيچ كس ، مؤ ذّن را لو نمى دهد.

روز بعد، پس از آمار طهر، در حالى كه همه داخل آسايشگاه بوديم ، درب ((آسايشگاهِ هفت )) را باز كردند و آنان را براى شكنجه به بيرون بردند. بعد از مراجعتشان ، بدنهاى رنجور و خسته آنان و نيز ردهاى سرخ و سياه كه بر بدنشان مانده بود، خبر از لحظه هاى طاقت فرسايى را مى داد كه بر آنان گذشته بود. آنقدر آنان را زده بودند تا اينكه ضعف جسمى و روحى يكى از بچّه ها سبب شده بود تا تحمّل خود را از دست بدهد و مؤ ذّن را معرّفى كند.

نگهبانان بعثى ، مؤ ذّن را به اطاق مخصوص شكنجه بردند. بعد از چند ساعت به درخواست نگهبان ، چند نفر از دوستان رفتند و او را به دوش گرفته و به داخل آسايشگاه آوردند در حالى كه بدنش آنقدر كوفته شده بود كه نمى توانست پاهايش را تكان دهد و از شدّت درد، مجبور شد تا چند روز استراحت كند.

بيرون رفتن خبر نماز جماعت به آن سوى سيمهاى خاردار

گروهى از آزادگان ، بيشترين مبناى فعاليّتها و برنامه ها را در كوران اسارت - كه به صورت انفرادى يا جمعى صورت مى گرفت - صدور انقلاب و بازگوكردن حقايق ، نزد عراقيها مى دانستند. اين دسته از برادران ، معتقد بودند كه آزادگان ، كبوتران پيغام رسانى هستند كه بايد پيام رهبر كبير انقلاب اسلامى ، كه همان نجات اسلام ناب محمَّدى صلّى اللّه عليه و آله از خطر انحراف و گسستن به دست شياطين است را به گوش عراقيها برسانند و به آنان بفهمانند كه تبليغات پوچ و بى منطق حزب بعث ، مبنى بر مجوسيّت ايرانيان ، چيزى جز خُدعه و نيرنگ نيست . و به شكرانه خداوندمتعال برنامه هاى مذهبى كه از عمق اخلاص ‍ اسرا برخاسته بود، كار خود را مى كردو آزادگان ،درمدّت اسارت خود توانسته بودند تا به اندازه ممكن ،تبليغات مسموم دشمن را بر عليه نظام مقدّس اسلامى از بين ببرند و آن را خنثى كنند.

يكى از نگهبانان مى گفت : من وقتى براى خانواده ام يا فاميلمان كارهاى شما را تعريف مى كنم و از نماز جماعت و دعاهاى شما برايشان مى گويم ، همگى شگفت زده مى شوند كه چگونه شما با اينكه اسير هستيد جرأ ت برپايى مراسم عزادارى و نماز جماعت را داريد!

با شنيدن اينگونه تمجيد و ستايشها، آن هم از زبان دشمن ، تقريباً همه اسرا بر اين باور شدند كه واقعاً آزادگان اگرچه محصورند، ولى آيينه اى هستند در انعكاس حقايق ايران اسلامى .

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 1208 کلمه
مولف : اصغر زاغيان
1394/2/29 ساعت 09:19
کد : 417
دسته : داستان‌های نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
جهاد
رزمنده
خاطرات
اسیر
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز