■ ضرورت تحصیل توجه قلبى به خداوند در نماز-1

قبل از شروع نماز، شایسته است انسان لحظاتى ذهن و فكر خود را از امور مادى و آنچه باعث پراكندگى حواس مىشود منصرف، و در نماز و توجه به خداوند متمركز سازد. اگر مىخواهد نماز فرادا بخواند، سعى كند جایى را برگزیند كه خالى از سر و صدا بوده و نقشها و تصویرهایى كه جلب نظر مىكند وجود نداشته باشد. اگر مىخواهد در نماز جماعت شركت كند، سعى كند به گونهاى در بین جمعیت نمازگزار قرار گیرد كه چیزى او را به خود جلب نكند و مزاحم ارتباط او با خداوند نگردد؛ گویى او در بین جمعیت محو گردیده است.
ذكرهایى كه در نماز خوانده مىشود، مفاهیمى دارد كه باید در ذهن منعكس گردد، ولى توجه قلبى از مقوله الفاظ و مفاهیم نیست. توجه قلبى، از مقوله علم حضورى و شهودى است كه با عنایت خداوند براى كسانى كه حضور پروردگار خویش را درك كردهاند، به دست مىآید. در پرتو قدرت و استعدادى كه خداوند به انسان داده، او مىتواند همراه با گفتن ذكرهاى نماز و تصور معانى آنها، در عمق دل خود به خداوند توجه پیدا كند. گرچه ما در بیشتر زمانها آمادگى لازم را براى توجه قلبى به خداوند نداریم، ولى با یارىطلبى از خداوند و توجه به مفاهیم ذكرهاى نماز و تمركز در آنها، مىتوانیم این حالت معنوى را در خود پدید آوریم یا به تقویت آن بپردازیم. چراكه این توجه قلبى به صورت محدود و در حالتهاى خاصى براى بیشتر افراد رخ مىدهد و مهم، گسترش دادن آن توجه، و تقویت و عمق بخشیدن به آن است. گاه براى بیشتر افراد در هنگام مناجات و توسل، به صورت محدود حالتى پدید مىآید كه وراى الفاظ و مفاهیم، كاملا به مخاطب خود متوجه مىشوند، گویى كه او را مىبینند و در آن حال كاملا از امور پیرامون خود غافل مىگردند و حتى خود را نیز فراموش مىكنند.
اگر حالت توجه به خداوند در ما پدید آمد، باید براى تقویت و استمرار آن بكوشیم، چه اینكه توجه قلبى به خداوند، امر بسیار نفیسى است كه بهاى سنگینى دارد و باید بهاى سنگین این امر نفیس را بپردازیم؛ یعنى اولا با زحمت و تلاش این حالت را در خود پدید آوریم و سپس به تقویت آن بپردازیم و از كَفَش ندهیم.
راههاى تحصیل توجه قلبى به خداوند در نماز
1. توجه به عظمت بىنهایت خداوند
یكى از راههایى كه مىتوان براى ایجاد توجه قلبى به خداوند و حالت خشوع و خضوع برشمرد، توجه به عظمت بىنهایت خداوند و درك حقارت خویش است. ما باید با مشاهده نعمتهاى خدا و از راه تصور عظمت آفریدگان و حتى به كمك صورتهاى خیالى و ذهنى، اندكى از بزرگى خداوند را درك كنیم. چون ما هر قدر به ذهن خود وسعت بدهیم و تصویر بسیار بزرگى از عالم جسمانى در ذهن خود پدید آوریم و با كمك مفاهیم ذهنى و كمك گرفتن از قوه خیال، هر قدر بتوانیم عظمتِ خلقت خداوند را تصور كنیم، درك و تصورمان در برابر عظمت جهان، بسیار حقیر و ناچیز است. عظمت آفرینشى كه گاه فاصله بین دو ستاره آن، میلیاردها سال نورى است كه ما از درك فاصله یك سال نورىِ آن عاجزیم، چه رسد به درك میلیاردها سال نورى!
مىتوانیم در مقام تصور عظمت خداوند، فضایى عظیم و گسترده، یا صحرایى بزرگ و پردامنه، و یا اقیانوسى بزرگ و عمیق را تصور كنیم و آن گاه جسم كوچك و حقیر خود را با آن بسنجیم و بنگریم كه در مقام مقایسه، جسم ما چه نسبتى با این عالم جسمانى دارد كه براى ما قابل درك است. شاید در این مقایسه به این نتیجه برسیم كه جسم ما در برابر آن بخش از عالم جسمانى كه براى ما قابل تصور است، در حد یك موجود میكروسكوپى است؛ چه رسد به آن عوالمى كه ما راهى براى شناخت عظمت آنها نداریم. در پرتو آن مقایسه مادى و جسمانى، ما بیشتر به حقارت معنوى و روحى و نقص و كاستى خود پى مىبریم. اما با اینكه انسان موجودى خُرد و كوچك است، خداوند روحى معنوى به او داده كه مىتواند در شعاع معرفت خداوند قرار گیرد و با او ارتباط برقرار كند.
از دعاهایى كه سفارش شده قبل از نماز خوانده شود، نكتههاى ارزشمندى استفاده مىگردد كه رعایت آنها به ما كمك مىكند كه نمازمان كاملتر و شایستهتر انجام پذیرد. یكى از آن نكتهها كه توجه به آن بیش از هر چیزى اهمیت دارد، توجه به مقام خداوندگارى و عظمت خداوند و در مقابل، توجه به حقارت و كوچكى انسان است. این توجه به قدرى مهم و نتیجهبخش است كه تأكید شده نمازگزار با هفت تكبیر نماز را شروع كند و قبل از تكبیرةالاحرام، شش تكبیر بگوید. در فلسفه تشریع استحباب گفتن هفت تكبیر در شروع نماز آمده است كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حال انجام نماز بودند و در كنار ایشان امام حسین(علیه السلام) نیز نماز مىگزاردند. رسول خدا تكبیر گفتند، ولى امام حسین نتوانستند تكبیر را درست ادا كنند. پیوسته رسول خدا تكبیر مىگفتند و امام حسین به تصحیح تكبیر خود مىپرداختند. پس از آنكه رسول خدا تكبیرهفتم را گفتند، امام حسین توانستند تكبیر هفتم را صحیح ادا كنند. از آن پس، گفتن هفت تكبیر در آغاز نماز مستحب گردید.