■ عدالت امام جماعت
عدالت در امام جماعت
از شرايط امام جماعت ، عادل بودن است .
عدالت را در كتب فقهى تعريف كرده اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمينى (قدس سرّه ) مى فرمايند:
عدالت، يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبيره ، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد.[1]
پاكى ، تقوا، دورى از گناه، از نشانه هاى عدالت است. بنا به اهميّت اين صفت، در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى ، داشتن آن براى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم، بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
به برخى از اين موارد كه عدالت شرط است، توجه كنيد:
در مسائل عبادى، امام جماعت بايد عادل باشد.
در مسائل سياسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد.
در مسائل سياسى و حقوقى (همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاى عادلى بنام شوراى نگهبان معتبر است.
در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، بايد با گواهى افراد عادل باشد.
در مسائل تربيتى، اجراى حدود اسلامى و تاءديب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى وفرهنگى، پخش ونشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمى توان كرد، مگر پس از تحقيق و تفحّص.
در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است ، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئوليت هاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت و داشتن ملكه ترك گناه، از امور درونى افراد است، ولى با علائم و نشانه هايى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى كند، مى توان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روايات ، برخى از اين علائم به چشم مى خورد و بعضى ملاك ها بيان شده كه با وجود آنها، مى توان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: عادل كيست ؟
فرمود: اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَاءثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم [2]
كسى كه چشمش را از نامحرم ، زبانش را از گناه ، و دستش را از ظلم ، حفظ كند.
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرّفى مى كند: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ يُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...[3]
كسى كه با مردم، در معاملات ، ستم نكند و در سخن، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است .
از امام صادق عليه السلام سؤال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسيم؟
فرمود: همين كه كسى اهل حيا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت، خود را به گناه نيالايد و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ ،... (كه مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند، چنين انسانى عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ...[4]
در روايات ديگرى مى خوانيم : به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهى او را بپذيريد.[5]
شايد آنچه را كه فقهاء، به عنوان حُسن ظاهرى در عدالت بيان مى كنند، همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش در مراكز فساد و گناه، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر عليه السلام در مورد عدالت زنان مى فرمايد:
همين كه اهل حجاب و از خانواده هاى محترم بود و از شوهر خويش اطاعت مى كرد و از كارهاى ناپسند و جلوه گرى هاى ناروا پرهيز داشت ، عادل است .[6]
در بعضى روايات ، فاسق را كسانى مى داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى در جامعه شلاّق خورده يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدكارى يا مورد سوء ظن باشند.[7] البته معناى عدالت در يك نفر، آن نيست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه اين ويژگى، تنها در انبياء و اولياء معصوم است ولى همين كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى نديده باشيم، كافى است.
اين نيز ناگفته نماند كه: اگر كسى خود را عادل نمى داند و حتّى به مردم بگويد كه من عادل نيستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى تواند امام جماعت شود و مردم نيز مى توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچى كند.[8] و حتّى اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود كه امام جماعت عادل نبوده ، نمازهايى را كه پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست .[9]
[1] تحرير الوسيله ، ج 1، بحث امام جماعت .
[2] بحارالانوار، ج 75، ص 248.
[3] بحارالانوار، ج 67، ص 1.
[4] استبصار، ج 3، ص 12.
[5] وسائل الشيعه ، ج 18، ص 291.
[6] استبصار، ج 3، ص 13.
[7] وسائل الشيعه ، ج 18، ص 295.
[8] جواهر، ج 13 ص 277، تحريرالوسيله ، ج 1، شرايط امام جماعت .
[9] تحريرالوسيله ، شرايط امام جماعت .