■ نماز و شهدا
نماز یكی از فرایض الهی است كه خداوند در قرآن كریم پیوسته مؤمنان را به اقامه نماز سفارش میكند. اهمیت نماز در روایات اسلامی به حدی است كه آن را ستون دین و عاملی برای اصلاح ابعاد زندگی فردی و اجتماعی معرفی كردهاند.
وجود آیات متعدد قرآن كریم درباره نماز نشان از اهمیت این فریضه الهی است و مسلماً تا وقتی كه در جامعه اسلامی مهمترین فریضه الهی اقامه نشود، نمیتوان انتظار داشت كه یك جامعه اصلاح شده و كارها سامان یابد. بر پا داشتن نماز، نخستین ثمره و نشانه حکومت صالحان است .
شهدا بهعنوان یكی از خاصترین بندگان خداوند كه به بهترین شیوه طریق عبودیت و بندگی خداوند را طی كردهاند تا در نهایت توانستند به فوز عظیم شهادت دست یابند، همواره به اقامه نماز سفارش داشتهاند و این مسئله را به خوبی میتوان هم در سیره آنان و هم وصایای آنها به وفور مشاهده كرد . آثار تربیتی نماز بسیار است و برای درک آن میتوان به سیره شهدا اشاره کرد. به همین خاطر برای بیان سیره شهدا و اهمیت و ارزش قائل شدن ایشان برای نماز به ذکر بعضی از خاطرات و روایات آن ها می پردازیم :
فصل اول : نماز در وصیت نامه شهدا
- شهید علی احمدی
شما را در بر پاداشتن نماز و احکام الهی و روزه سفارش میکنم زیرا آنچه ما را موفق و پیروز میدارد، اسلام است و خدا.
- شهید رضا اعلایی:
مردم شریف ایران! برای شناختن حق و باطل ایمان لازم است و لازمه ایمان تقوی میباشد به نظر من یکی از راههای به دست آوردن تقوی نماز و قران است.
- شهید سید محمد جواد امامیان :
ما هنوز جزو هدایت نیافتگانیم به این دلیل که تعبد ما نسبت به شیطان خیلی بیشتر است. در نمازهایمان سست، در انجام فرائض سست، اصلاً در اصل بندگی ضعیف هستیم. اگر بنده واقعی او باشیم لذتی بالاتر از آن نیست. به شما سفارش میکنم که عبد خدا باشید نه غیر.
- شهید سید محمد حسن بنی سعید :
هرگاه در نماز حضور قلب نداشتید بعد از آن یک صفحه قرآن بخوانید.
- شهید حمید پور سعید:
نماز برّنده ترین سلاح برای نابودی دشمنان خدا و کمال انسانیت و کوبندهترین سلاح برای دشمنان است.
- شهید مجید تقدسی:
سعی کنید با تقوا باشید از هر نظر: از نظر اخلاقی، اجتماعی، مذهبی و دینی و با اخلاق اسلامی با مردم و برادران دینی خود برخورد کنید. نمازهای یومیه را سروقت بخوانید و فروع دین و احکام را یکی یکی اجرا کنید.
- شهید علی ثابتی:
نگذارید نماز یومیه قضا شود، چرا که نماز انسان را از تمام کارهای زشت باز میدارد.
- شهید فرهاد حسینعلی:
نماز، مؤمن را عوض میکند و به انسان سیر میدهد، از معقول به سوی مشهود. نماز برای سلب عادت است پس باید مواظب بود که خودش یک عادت نشود.
- شهید محمد حسینی خادم:
با مناجات و دعا و نماز دلت را آرام کن و بدان که هرگاه خدا را بخوانی صدایت را میشنود.
- شهید علیرضا خطیبی نیا:
در موقع نماز کسب و کار را کنار بگذارید و با خدا به معامله بپردازید که خداوند بهترین تجارت کنندگان است .
فصل دوم : خاطرات نماز شهیدان
- نماز بر روى برانکارد !
ایام عملیات قدس 3 بود که در اورژانس فاطمه زهرا(س)، برادرى را آوردند که هر دو دست او قطع شده بود. وقتى او را براى اتاق عمل آماده میکردند، ایشان را بر روى برانکارد گذاشتند تا به اتاق عمل ببرند. مسوول تعاون آمد تا از این رزمنده سوالاتى بپرسد . ولى چشمانش را بسته بود و جواب نمیداد و راحت خوابیده بود. همگى فکر کردیم شاید شهید شده باشد. به دنبال آن بودیم که مقدمات کار را جهت تست ضربان قلب و احتمالا انتقال وى به سردخانه آماده کنیم . ناگهان دیدیم که چشمانش را باز کرد و با یک متانت خاص گفت : برادر! ببخشید که جواب شما را ندادم ، چون فکر میکردم اکر به اتاق عمل بروم شاید وقت زیادى طول بکشد ، نمازم قضا میشود . آن موقع که شما سوال کردید مشغول خواندن نماز بودم ! - گریه به خاطر نماز
یکى از دوستان امیر براى ما تعریف میکرد: یک بار مأموریت مان طول کشید و ما به نماز اول وقت نرسیدیم . رفتم آشپزخانه براى صرف غذا، اما از امیر خبرى نبود. دنبالش گشتم او را کنار تانکر آب دیدم که داشت وضو میگرفت . بر چهره اش غبارى از غم نشسته بود و میگفت : پناه بر خدا، خدایا! مرا ببخش که توفیق خواندن نماز اول وقت را از دست دادم. - عطر جانماز (شهید غلامرضا پروانه)
رضا در حالى که هنوز قدرت مقابله داشت ، در راستاى اطاعت از فرماندهى دست از نبرد کشید و به بچه ها گفت : از این لحظه به بعد هر کس مقاومت کند، کشته میشود و شهید به حساب نخواهد آمد، بعد خودش قامت بست و به نماز ایستاد و در حالی که کلمات نماز را زمزمه می کرد به دیدار خداوند شتافت وقتى به سراغش رفتم عطر جانماز در کنارش بود. - حالى براى نماز (شهید عبد الحسین برونسى)
یک ساعتى مانده بود به اذان صبح، جلسه تمام شد، آمدیم گردان . قبل از جلسه همه رفته بودیم شناسایى . عبدالحسین طرف شیر آب رفت و وضو گرفت ، بیشتر فشار کار روى او بود و احتمالا ازهمه ما خسته تر، اما بعد از این که وضو گرفت شروع به خواندن نماز کرد.
ما همه به سنگر رفتیم تا بخوابیم ، فکر نمیکردیم او حالى براى نماز شب داشته باشد، اما او نماز شب را خواند. اذان صبح همه را براى نماز بیدار کرد. «بلند شین نمازه»، بلند شدیم ، پلک هایمان را به هم مالیدیم ، چند لحظه طول کشید، صورتش را نگاه کردم ، مثل همیشه میخندید، انگار دیشب هم نماز باحالى خوانده بود. - موقعیتی برای نماز (شهید عطاءا... اکبرى)
در هر وضع و موقعیت که قرار میگرفت ، سعى میکرد خودش را به نماز جماعت برساند. عطاءا... پس از مدرسه به مغازه میرفت و به پدرش کمک میکرد، زمانى که نزدیک اذان میشد سریعا میگفت :
حاجى! مغازه را ببند، برویم مسجد که به نماز جماعت برسیم . وقتى پدر به او میگفت : قدرى صبر کن حالا میرویم، میگفت : فایده ندارد، الان شیطان است که با این حرف من و شما را گول میزند. بیایید زودتر برویم به مسجد، قول میدهم بعد از نماز هر کارى داشته باشید انجام دهم . - ریسمان الهی (شهید مسعود طاهری)
بهمن ماه سال 1360 همراه 20 نفر از دوستان رفتیم «چزابه» ، آنجا ما به سنگرسازى مشغول بودیم ، چرا که احتمال حمله ى عراقیها بسیار زیاد بود.
در میان ما برادر معلمى بود به نام ((مسعود طاهرى))، وى داراى روحیه اى بسیار عالى بود. صورتى نورانى و اخلاقى حسنه داشت و همیشه در حال نماز و عبادت بود. یک روز به شوخى به او گفتم :
«آقا مسعود! این قدر نماز و دعا میخوانى، نکنه میخواهى خدا یک طناب برات بندازه پایین و تو را بکشه بالا پیش خودش. »
ایشان با آن حالت معنوى خودش جواب داد:
« ما کجا، خدا کجا؟ عاشقى باید دو طرفه باشه . یه دست و پامیزنیم ، شاید خدا دلش رحم بیاد و دست ما رو هم بگیره.»
یک روز بعد از نماز مغرب و عشا، قرار شد که در سنگرها نگهبانى بدهم . من و مسعود با هم از ساعت 12 تا 2 بامداد در یک سنگر نگهبان بودیم . ناگهان مسعود از من حلالیت خواست و کفت : «فردا شهید میشوم ». و به دنبال حرف خود گفت :«فردا اول تیر به قلب من میخورد و بعد از چند قدم تیرى به سرم اصابت میکند و آن ریسمانى را که میگفتى شاید خدا از روى رحمتش برایم بیندازد». فردا همانطور شد، در جلو چشمانم دو تیر، یکى به قلب و یکی هم به سرش اصابت کرد و چند ماهى هم جنازه اش در چزابه (همانجایى که نماز میخواند) ماند تا بعدا او را آوردند.
من باورم نمیشد که رابطه ى ایشان با خدا، آنقدر نزدیک شده باشد که به برکت آن نمازها و ارتباط ها، از نحوه ى شهادتش هم با خبر شده باشد. - نماز و فرماندهى (شهید مهدى زین الدین)
شهید زین الدین به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد، ایشان در هر وضعیت و در هر منطقه اى که بود به محض رسیدن وقت نماز، براى اداى فرضیه نماز مهیا میشد.
در منطقه سردشت تردد داشتیم ، در حالى که جاده ها و محورها از لحاظ امنیتى تضمینى نداشت و از جهت فعالیت گروهک هاى ضد انقلاب بسیار آلوده بود. موقع نماز شد، ایشان در همین اوضاع سریع ماشین را نگه داشت و کنار جاده به نماز ایستاد.
پس از شهادتش ، یکى از برادران در عالم رؤیا او را دید که مشغول زیارت خانه ى خداست ، و عده اى هم دنبالش بودند، پرسیده بود: «شما اینجا چه کاره اید؟!» گفته بود: «به خاطر آن نمازهاى اول وقتى که خوانده ام ، در اینجا فرماندهى اینها را به من واگذار کرده اند. » - دعای سریع الاجابه(شهید حسن توکلی)
هو هنوز گرگ و میش بود. پس از سپری کردن یک شب سخت عملیاتی، آتش شدید دشمن حکایت از یک پاتک سنگین داشت.
رزمنده عارف و دلاور حسن توکلی کنار من آمد تیربارش را به من داد گفت: «با این سر عراقیها را گرم کن تا من نماز بخوانم. شروع به تیر اندازی کردم و با گوشهی چشم مراقب احوال و خضوع و خشوع او بودم. بر روی خاکریز تیمم کرد و در حالت نشسته به نماز عشق پرداخت. کمی تیراندازی کردم و باز متوجه توکلی شدم.»
رکعت دوم بود دستهایش را بالا آورده بود قنوت میخواند .از شدت گریه شانههایش را که به خود میلرزید بخوبی میدیدم. تیراندازی را قطع کردم ببینم چه دعایی میخواند شنیدم که میگفت: اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک.
به حال خوش او افسوس خوردم دوباره به دشمن پردختم. باز نگاهی به توکلی کردم جلوی لباسش خونی بود و به آرامی جوی خون از لباسش روی زمین جاری شد و او در حال خواندن تشهد و سلام بود.
مترصد شدم سلام بدهد و به کمکش بروم. در حالیکه میگفت:السلام علیکم و رحمه الله و برکاته به حالت سجده بر زمین افتاد.پیکر آغشته به خون این شهید عاشق را گوشه ای خواباندم در حالیکه از این دعای سریع الاجابه متحیر بودم.
- نماز در قایق (شیهد محمدعلی شاهمرادی)
تا نزدیکیهای غروب آفتاب مسیری طولانی را به طور مخفیانه شناسایی کرده بودیم. موقع مغرب شهید محمدعلی شاهمرادی گفت: «میخواهم نماز بخوانم.»
من گفتم: «میان مواضع دشمن؛ ممکن است هر لحظه شناسایی شده یا حتی اسیر شویم؛ ولی او بدون اعتنا به حرف من آرام مشغول ساختن وضو بود .»
با خودم فکر کردم که اصلاً جنگ ما به خاطر نماز است. همانگونه که امام حسین (علیه السّلام) نیز وسط میدان کربلا در ظهر عاشورا نماز خواند.یک پتو کف قایق پهن کرده به محمد علی اقدا کردیم و نماز را همانجا برپاداشتیم .
نتیجه :
شهدا ، عارفان واقعی و شاگردان نمونه ی مکتب شهادت و عاشقان خدا و نمونه ی بارز یک مسلمان واقعی بودند . آنان ذره ای از وظایف دینی خود را فروگذار نکردند. هم به جهاد در حفظ دین معتقد بودند و هم به اجرای تمام احکام و دستورات دینی . آنان در سخت ترین شرایط، در زیر هجمه گلوله های دشمن ، نماز را رها نمی کردند و چه بسا در همین هنگام به شهادت می رسیدند. این یک دنیا عظمت و مفهوم دارد و نمی توان آن را با الفاظ دنیایی بیان کرد . شهیدان نه تنها خود مقید واقعی به نماز بودند بلکه دعوت گزار همه برای انجام این فرضه الهی نیز بودند .