تجربه تلخ یک ماموریت

■ تجربه تلخ یک ماموریت

تجربه تلخ یک ماموریت

تجربه تلخ یک ماموریت

تو محاسبات زندگیم، جای ویژه ای برای نماز کنارگذاشته ام  و سعی میکنم تا امکان داره نمازم  رو اول وقت بخوانم.
روزی با چندتا از همکاران برای ماموریتی به یکی از شهرستان ها رفته بودیم 5 دقیقه ای به اذان ظهر مانده بود که مسئول اداره گفت آماده بشید، ماشین اداره شما را برسونه به یکی از روستاهای اطراف.
 گفتم: نماز را بخوانیم بعد راه می افتیم.
-گفت: نه، 5 دقیقه بیشتر راه ندارید.
مکث کردم ، کمی  مردد شده بودم اما یاد سال گذشته افتادم و گفتم: سال قبل که اومده بودیم تو خلوتی یه ربعی راه بود الان که ترافیک هم هست.
صورت همکاران تغییر کرد و با اخم و تخم و  ابرو بالا انداختن و لب گزیدن  بهم فهموندند که موافق کار من نیستند با شناختی که من از اونها داشتم و می دونستم همشون از خانواده های مذهبی هستند توقع این موضع گیری را نداشتم.
تنها افتاده بودم و نمی دونستم باید چیکار می کردم، تو ذهنم دنبال راهی می گشتم که هم جمع را راضی نگه دارم و هم سر قرارم با خودم باشم. گفتم: حاضرم کرایه را از جیبم بدم اما نماز را بخوانیم بعد برویم.انگار قضیه حیثیتی شده بود و همه تلاش می کردند که ما با همان ماشین اداره بریم و بالاخره یکی از همکارا با نگاه تهدید آمیزی گفت: جناب مدیر می گن می رسیم، می رسیم دیگه شما گیر نده.

تجربه تلخ یک ماموریت
نمی دونم چی شد من هم سوار شدم - شاید می شد آنها بروند و من بعد از نماز با آژانس برم - ... اما انگار کم آوردم.
 اول به ترافیک خوردیم که کلی وقت ما را گرفت؛ راننده برای فرار از ترافیک به کوچه پس کوچه زد که توی اونجا هم گرفتار راه بندان شدیم.  بعد از کلی بد و بیراه گفتن به ترافیک و باعث و بانیش،داخل ماشین سکوت سردی حاکم شد ؛ نگاهم به نگاه همکاران که می افتاد احساس پشیمانی را در چهره هاشون می دیدم و خودم هم بیشتر از بقیه ...بالاخره بعد یک ساعت به روستا رسیدیم و یک راست رفتیم دهداری؛  گفتند دیر اومدید دهدار رفته به شهر و فردا بر می گرده. 
رفتیم سمت مسجد روستا که نماز بخوانیم که دیدیم  خادم در مسجد را بعد از نماز جماعت  بسته و رفته بود دنبال کاری و بعد از کلی معطلی و انتظار برگشت...
آنروز تجربه تلخی شد؛ به خاطر عجله بی مورد، نماز اول وقتمان که پرید، به کارمان هم نرسیدیم.

نویسنده : محمد قهرمانی

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 409 کلمه
1402/8/14 ساعت 12:36
کد : 3523
دسته : داستان‌های نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
تجربه تلخ یک ماموریت
نماز
خاطرات نمازی
نماز اول وقت
سهل انگاری در نماز
مرکز تخصصی نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز