■ اسرار سوره مبارکه توحید
مقدمه
واجب است که پس از قرائت سوره حمد، سوره دیگری ـ غیر از سوره هایی که سجدة واجب دارند، خوانده شود. در نمازهای واجب، بهترین سورهای که بعد از فاتحه خوانده می شود، سورة قدر و توحید است.
مضامین سوره مبارکه قدر آنچنان با حجیت و ولایت اهل بیت گره خورده که خداوند متعال آن را شناسنامه پیامبر و اهل بیتش نامیده؛ همچنانکه سوره توحید را شناسنامه خود خوانده است. از آنجا که بیشتر نمازگزاران عزیز پس از قرائت سوره حمد، سوره توحید میخوانند، برآنیم تا در این بخش به اهمیت و تفسیر قرائت سوره توحید بپردازیم.
اهميت سورۀ توحيد
در نماز، پس از سوره حمد، هر سورهاى می توان خواند؛ امّا این سوره فضیلت بیشترى دارد. براى امام جماعت نیز بهتر است كه براى رعایت حال دیگران، سورهای كوتاه را انتخاب كند. برخى از اهل كتاب و مشركان، از پیامبر خواستند كه: خدایت را براى ما معرفى كن. این سوره كه به منزله شناسنامه خداوند است، نازل شد و خداوند را از داشتن پدر و مادر یا فرزند و همسر و یا شبیه و شریك، پاك و منزه دانست. این سوره شامل خالص ترین عقاید توحیدى است؛ از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است. در فضیلت این سوره، روایات بسیارى وارد شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:[1]
در هر شبانهروز، لااقل یكبار این سوره را در نمازهاى خود بخوانید و پس از آن بگویید: "كذلك اللّه ربّى": پروردگار من چنین است. به گفته روایات، این سوره در اهمیّت، به منزله یكسوم قرآن است. یك بار تلاوت آن، برابر تلاوت یكسوم قرآن و دوبار تلاوت آن، معادل دوسوم و سه بار تلاوت آن برابر تلاوت كل قرآن است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: "سوره توحید مثل علىبنابىطالب است كه هر كس او را قلباً دوست بدارد، یكسوم ایمان را داراست و هر كس با قلب و زبان دوست بدارد، دوسوم ایمان را دارد و هر كس با قلب و زبان و اطاعت در عمل، همراه او باشد، ایمانش كامل است". تلاوت این سوره از تعقیبات نماز به شمار آمده و در روایات مى خوانیم: "هركس تلاوت آن را بعد از هر نماز ترك نكند، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او مىدهد و او و والدین و فرزندانش را مى آمرزد".
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: "چون خداوند مىدانست كه در دوره آخر الزمان گروهى دقیق و عمیق خواهند آمد، سوره توحید و شش آیه اول سوره حدید را نازل فرمود". تلاوت این سوره به شش سمت، سبب حفظ شدن انسان از خطرها و ایمن شدن از حوادث مى گردد.[2] برخي از روايات قرائت آن را معادل قرائت ثلث کتب آسمانی بيان ميكند و هر که سوره توحید را بخواند، گویی یکسوم همۀ کتابهای آسمانی، یعنی قرآن و تورات و انجیل و زبور را تلاوت نموده است.[3] همچنين رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرائت آن را موجب آمرزش گناهان میداند و می فرمايند: "هر كس هنگام خواب سوره "قل هو اللَّه احد" را صد مرتبه بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را مىآمرزد". [4]
تفسير مختصر سوره توحيد
"قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ"
بگو: او خداوند یگانه است.
كلمه "اللّه" از "وَلِهَ" به معناى تحیّر است؛ یعنى آفریدهها از درك حقیقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحیّرند؛ چنانكه امیر مؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: "معناى اللّه آن است كه او معبودى است كه آفریده ها در او حیرانند؛ زیرا او از درك دیدگان مستور و از دسترس افكار و عقول، محجوب است".[5]
میان كلمه "واحد" و "اَحد" تفاوت دارد. "واحد" در جایى به كار مى رود كه ثانى و ثالث براى آن فرض شود، بر خلاف “احد” كه در مورد یكتا و یگانه استعمال مىشود؛ چنانكه اگر بگوییم: یك نفر حریف او نیست، یعنى چند نفر حریف او مىشوند؛ اما اگر بگوییم: اَحدى حریف او نیست، یعنى هیچ حریفى ندارد.
توحید، مرز میان ایمان و كفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممكن نیست. اولین سخن پیامبر كلمه توحید بود: "قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا".
هنگامی كه امام رضا (علیه السلام) با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدینه به مرو شد، در مسیر راه وقتى به نیشابور رسید، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از ایشان هدیه و رهنمود خواستند. امام رضا (علیه السلام) فرمود: "پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر خدا نقل كردند كه خداوند فرموده است: "كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى"؛ توحید، قلعه من است، پس هر كس داخل این قلعه شود، از عذاب من در اَمان است. آنگاه امام رضا (علیه السلام) فرمود: "البتّه توحید شروطى دارد و من (كه امام حاضر هستم) شرط آن هستم"؛ یعنى توحید بىولایت پذیرفته نیست. در زمان غیبت امام معصوم نیز، بنا بر فرمان آنان باید به سراغ فقهاى عادلى برویم كه از هوى و هوس دورند. بنابراین توحید كامل، ایمان به یكتایى خداوند، دور كردن فكر و عمل از هر نوع شرك و پیروى از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهاى عادل در زمان غیبت است.
دلیل یكتایى او، هماهنگى میان آفریده ها را "اتّصال التدبیر"[6] است. هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین و آب و باد و خاك و كوه و دشت و دریا با یكدیگر و هماهنگى همۀ آنها با نیاز انسان، نشانه یكپارچگى تدبیر در نظام هستى است.
"أَللَّهُ الصَّمَدُ"
خداوندى كه بینیاز و مقصود همه است.
"صَمد" به معناى قصد كردن است. خداوند صمد است؛ یعنى همۀ موجودات در امورشان او را قصد مى كنند و او مقصود همگان است؛ چنانكه امام جواد (علیه السلام) در معناى "صمد" فرمود: "سیّدٌ مصمودٌ الیه":[7] او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مى كنند و محتاج اویند. امام حسین (علیه السلام) در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: "معناى صَمد همان جملات پس از آن، یعنى "لم یلد و لم یولد" است.[8] حضرت على (علیه السلام) در تفسیر صَمد فرمود: "خداوند صمد است، یعنى از چیزى به وجود نیامده، در چیزى فرو نرفته، و بر چیزى قرار نگرفته است، آفریننده اشیاء و خالق آنهاست، همه چیز را به قدرتش پدید آورده، آنچه براى فنا آفریده، به اراده اش از هم متلاشى مى شود و آنچه براى بقا خلق كرده، به علمش باقى مى ماند".[9]
"لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ"
فرزند نیاورده و فرزند كسى نیست.
رابطه خداوند با موجودات، رابطه آفرینش است نه زایش. او موجودات را مى آفریند، یعنى از نیستى به هستى مى آورد؛ نه آنكه خود بزاید. نوزاد از جنس والدین و در واقع جزئى از آنهاست؛ در حالى كه هیچ چیز از جنس خداوند یا جزئى از او نیست.
این جمله، نفى عقاید كسانى مثل مسیحیان و یهودیان است كه "عیسى" و "عُزیر" را فرزند خدا مى دانستند، یا مشركین كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند. چون بیشتر مشركان و اهل كتاب براى خداوند فرزند قائل بودند، "لم یلد" كه به معناى نداشتن فرزند است، مقدّم بر "لم یولد" آمده است.[10] موجودات، نه فقط از او زاده نشوند، بلكه حتى از او خارج نشوند، آن گونه كه میوه از گل، درخت از هسته، آب از ابر و چشمه، آتش از چوب، كلام از دهان، نوشته از قلم، بو از گل، مزه از غذا، فكر از عقل، گرما از آتش، سرما از یخ، خواب و خیال از ذهن، اندوه و شادى و بیم و امید از دل، صادر و خارج مى شوند.[11]
این آیه، هم عقیده مسیحیّت كه عیسى را فرزند خدا مىدانند و هم عقیده یهود كه عُزیر را فرزند خدا مىدانستند و هم عقیده مشركان جاهلى كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند، رد مى كند.
"وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدُ"
و هیچ همتایى براى او نباشد.
"كُفْو" به معناى شبیه و نظیر و مانند است.[12] در بحث ازدواج، توصیه شده همسرى انتخاب كنید كه “كفو” شما باشد. یعنى در دین و اخلاق شبیه و مانند شما باشد. خدا صمد است؛ یعنى او از دیگران بى نیاز و همه به او نیازمندند؛ بنابراین نمى تواند همتایى داشته باشد؛ زیرا همتاى او باید بى نیاز از او باشد كه این، با صمد بودن خدا سازگار نیست. آیه قبل، فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفى كرد، این آیه وجود هرگونه همسر را از او نفى مى كند؛ چنانكه در آیه اى دیگر مى فرماید: "ما اتّخذ صاحبةً و لا ولداً"؛[13] او نه همسرى انتخاب كرده و نه فرزندى دارد.
[1]. مجموع روایات در تفسیر نور الثقلین، ج5، ص699ـ715، آمده است.
[2]. مصباح كفعمى، ص246.
[3]. شیخ صدوق، التوحید، ص95.
[4]. همان.
[5]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج3، ص222.
[6]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص418.
[7]. طباطبائی، تفسیر المیزان، ج20، ص: 676.
[8]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص418.
[9]. همان.
[10]. محمدتقی شریعتی، تفسیر نوین.
[11]. بخشى از مطالب فوق برخاسته از سخن امام حسین7در پاسخ مردم بصره است كه از آن حضرت معناى صمد را پرسیده بودند. (ر. ک: تفسیر نورالثقلین).
[12]. ابن اثیر، نهایة.
[13]. جنّ: 3.
[14]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین.
[15]. ابن اثیر، نهایة.
[16]. تفسیر نوین.