■ سجاده ای در افریقا
حجتالاسلام و المسلمین حمید سعادت مدیر گروه زبان انگلیسی مرکز تخصصی مهدویت از جمله روحانیونی است که با توجه به آگاهی به مسائل و دانش روز، فرصت حضور و تبلیغ در خارج از کشور را داشته است. با ایشان دربارة وضعیت اقامه و ترویج نماز در قارة افریقا گفتگویی داشتم که در آن نکات جالبی مطرح شده است.
جناب سعادت با تشکر از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید، به عنوان اولین سؤال خلاصهای از چگونگی اعزام و کشوری که به عنوان مبلّغ به آنجا اعزام شدید، بفرمایید.
بنده دورة زبان را در مرکز تخصصی مهدویت گذراندم و بعد وارد جامعة المرتضی یا مرکز تبلیغ بینالملل سابق شدم. آنجا طبق برنامهای که دارند، برای دانشپژوهان دورههای تبلیغی اعزام به خارج از کشور را در نظر میگیرند. برای شروع کار هم عمدتاً کشورهای افریقایی ـ خصوصاً کشورهای شرق افریقا یا جنوب افریقا ـ مد نظر است. بنده توفیق داشتم که ماه رمضان برای تبلیغ در کشور اوگاندا حضور داشته باشم.
آیا نظام حاکم بر کشور اوگاندا اسلامی است؟
نظام حاکم، جمهوری است و مذهب غالب مردم، مسیحیت است.
مسلمانان اوگاندا چه وضعیتی دارند و برای اقامه نماز با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
من مقدمهای را عرض کنم تا مطلب بهتر و واضحتر تحلیل شود. خداوند در قرآن کریم میفرمایند نماز را اقامه کنید؛ نمیفرماید نماز بخوانید. اگر نماز ارتباط با عالم غیب و اظهار بندگی به درگاه خدای تبارک و تعالی است، که حقیقتاً هم اینگونه است، طبیعتاً راه و روش درست نماز خواندن را خدا برای ما مشخص خواهد کرد. در قرآن کریم همه جا صحبت از اقامه نماز است. صحبت از خواندن نماز، قرائت نماز و به جا آوردن یک سری حرکات یا خواندن یک سری الفاظ خاص نیست.
به نظر میرسد که بحث اقامه نماز باید در دو زمینه بررسی شود. یک بحث فردی اقامه نماز و یکی بحث اجتماعی نماز که من میخواهم از طریق بحث اجتماعی نماز، به این سؤال شما پاسخ دهم. اقامه نماز یعنی برپا داشتن نماز. اقامه از ماده قیام میآید که نقطه مقابل قعود است. برپا داشتن نماز نشانگر این است که خداوند از ما فقط خواندن الفاظ نماز را نمیخواهد. اگر نماز طبق روایات ما ستون دین است و به تعبیر لطیف بعضی از بزرگان، ستون برافراشتنی است، این به معنی عدم اهمیت مسائل فردی نماز نیست؛ بلکه در بستر یک احساس و درک درست از نماز است که وجه اجتماعی آن ایجاد میشود که شاید مهمترین مصداق آن نماز جمعه و جماعت باشد که با بحث شما مرتبط است.
بحث نماز و اقامه نماز را در کشورهای خارجی را به نظرم باید در دو بخش تقسیمبندی کنیم. یکی کشورهای اسلامی و غیراسلامی و دیگری خود موضوع نمازگزار و اقامه نماز در هر یک از این کشورها که بحث فردی و اجتماعیاش را باید لحاظ کرد.
کشورهای غیر اسلامی را هم باز تقسیمبندی کنیم تا مطلب واضحتر بیان شود. به عنوان مثال یک وقت بحث دربارة کشورهای اروپایی و آمریکایی و کشورهای به اصطلاح غربی است و یک وقت مثل همین مصداق ما، منظور کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی است.
ظاهراً در کشورهای غربی بحث اقامه نماز از حیث فردی با مانع و مشکلی روبهرو نیست. همة افراد آزاداند، ادیان مختلف و افراد با عقاید مختلف میتوانند به مناسک فردی خود بپردازند. یک شخص میتواند در منزل خودش یا بعضاً حتی در کنار یک پیادهرو نماز بخواند. اما بحث اقامه نماز از جنبه اجتماعیاش. برپایی جمعه و جماعات ملاحظات و محدودیتهای خاص خودش را دارد؛ مخصوصاً در سالهای اخیر و با اسلامهراسی که تبلیغ شده، طبیعتاً کار یک مقداری دشوارتر شده است. اما مشخصاً دربارة کشورهای شرق آفریقا که بنده تجربه حضور در یکی از این کشورها یعنی اوگاندا را داشتم، بحث اقامه نماز از این دو حیث؛ یعنی بحث فردی و اجتماعی، مساعدتر است. یعنی افراد هم از حیث فردی برای اقامه نماز به نوعی آزادتر هستند و هم از حیث اجتماعی و برگزاری جمعه و جماعات. شاید دلیلش هم این باشد که این سرزمینها برای پذیرش احکام دین مستعدتر هستند.
در چه شهری ساکن بودید و وضعیت در آنجا برای اقامه نماز از همین دو حیثی که فرمودید، یعنی اجتماعی و فردی چگونه بود؟
من در شهر جینجا ساکن بودم که در فاصله هفتاد کیلومتری کامپالا، پایتخت اوگاندا قرار دارد. در این شهر مسلمانان زیادی زندگی میکنند؛ هرچند که ادیان و مذاهب دیگر هم آنجا حضور دارند. جالب اینکه به فاصله کمتر از دویست متر، در یک منطقه معبد هندوها، معبد سیکها، کلیسا و یک مسجد اهل سنت قرار داشت. یعنی تمام ادیان و مذاهب پایگاههای مذهبی خودشان را داشتند. ما در مسجد اهلالبیت (علیهم السلام) که در جنب یک مدرسه علمیه بود و تنها مسجد شیعه آن شهر بود، مستقر بودیم و برنامههای تبلیغی و نماز جماعت و سایر فعالیتهای تبلیغی را برگزار میکردیم. از آنجا که حکومت غیراسلامی بود، تعصبات خاص اهل تسننی که در حکومتهای کشورهای اسلامی وجود دارد، در آنجا وجود نداشت؛ لذا حضور وهابیت و سلفیها در آنجا کمرنگ بود. همة ادیان آزاد بودند. روی این اساس بین شیعه و سنی خصومت نبود. جالب بود که اهل سنت به مسجد ما میآمدند و بعضاً در صفوف نماز جماعت شیعه میایستادند.
این به خاطر عدم حضور وهابیت بود؟
تندرویها و تعصبات خاص و اختلافات و درگیریهای فرقهای در آنجا خیلی کمرنگ بود. این قضیه برای من خیلی جالب بود که اهل سنت در نماز ما شرکت میکردند و بعضاً صحبتها را هم گوش میکردند.
مسلمانهای اوگاندا به چه وجه نماز بیشتر توجه میکردند؟ وجه اجتماعی یا وجه فردی؟
بیشتر وجه اجتماعی. حدود چهل درصد مردم آنجا مسلمان هستند و از این چهل درصد، حدود ده درصد یا شاید کمتر شیعه. اهل سنت به جمعه و جماعات توجه ویژهای دارند. به تبع آنها، شیعیان که در اقلیت بودند، نسبت به حضور در جماعات اهتمام ویژهای پیدا کرده بودند و در نماز جماعت به طور گسترده شرکت داشتند.
دولت اوگاندا چگونه به این مسئله توجه داشت؟ نقش حمایتی و تسهیلاتی به طور ویژه ایفا میکرد؟ میخواهم مقایسهای داشته باشیم بین حمایتی که در کشورمان از نمازگزار و اقامه نماز میشود با یک حکومت غیردینی.
طبیعتاً جمهوری اسلامی ایران را با سایر کشورهای اسلامی هم نمیشود مقایسه کرد، تا چه رسد به کشورهای غیراسلامی. وضعیت تبلیغات و عمق کار فرهنگی نسبت به نماز و اقامة آن، چه در وجه اجتماعی و چه در وجه فردی، یعنی رفتن به باطن و اسرار و برکات نماز، شاید در کشورهای اسلامی هم به اندازه ایران نباشد. حتی در کشوری مثل عربستان که کانون توجه همة مسلمانان جهان است، گرچه اهتمام ظاهری را به نماز جماعت میبینیم، اما نمیتوان حقیقتاً اسم آن را اقامه نماز گذاشت. نمازی که از فحشاء و منکر باز میدارد؛ از ظلم کردن و ظلم پذیرفتن باز میدارد؛ از همراهی با دشمنانان خدا و دین خدا باز میدارد؛ آیا چنین نمازی در عربستان اقامه میشود؟ پس وضعیت کشور ما یک وضعیت خاصی است که البته باید رو به بهبودی برود. به برکت کارهایی که صورت گرفته مخصوصاً از طرف ستاد اقامه نماز، انشاءالله افق آینده خیلی روشن خواهد بود. منتها واقعیت این است که کشور غیراسلامی طبیعتاً اگر با مسلمانانش عناد نداشته باشد، حداقلش این است که بیتفاوت است و از آنها حمایتی نمیکند. کشورهای شرق آفریقا معمولاً با اسلام عنادی ندارند. همانطور که هندو، بودا، زرتشتی، مسیحی، یهودی آزاد هستند، مسلمانان هم به عنوان یک اقلیت دینی آزاد هستند.
بحث حمایت از مقوله نماز وجود ندارد؛ چون اساساً بحث حمایت از مسلمان وجود ندارد. حکومت در اوگاندا یک حکومت مسیحی است. منتها الحمدلله در این کشور به مانند بسیاری از کشورهای شرق آفریقا در بین مسلمانها تشکیلات منظمی وجود دارد که نظر من مشخصاً روی شیعیان دوازده امامی است.
در مورد این تشکیلات توضیحی میفرمایید؟
خوجههای هندی گروهی از شیعیان دوازده امامی هستند که تشکیلاتی به همین نام در آنجا دائر کردهاند. اینها در قرن 19 به کشورهای افریقایی مهاجرت کردهاند. این تشکیلات تمام امور مذهبی، فرهنگی و حتی امور اقتصادی، بهداشتی، درمانی و آموزشی تمام مسلمانان، خصوصاً شیعیان آنجا را ساماندهی میکند. به برکت تشکیلاتی که شیعیان آنجا دارند، کارها خیلی سهل شده است.
این شیعیان میتوانند شیعیان بومی آنجا باشند که آفریقایی و ساکن آنجا هستند یا افرادی باشند که از هندوستان آمده و آنجا ساکن شدهاند. ما به دعوت یکی از مؤسسات همین تشکیلات، یعنی مؤسسه بلال میشن به آنجا دعوت شدیم که مجموعهای از تجار هندی این تشکیلات را حمایت میکنند. آنها بر امور مذهبی کشور اوگاندا نظارت دارند و حمایتهای مالی و تبلیغی را برعهده دارند. البته گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که این تشکیلات حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم فعالیت میکند در اوگاندا این گروه پشتوانه خوبی هستند برای حمایت از امور مذهبی؛ خصوصاً بحث نماز. همین قدر که زمینه را در قالب مساجدی مهیا کردند، بسیار مهم است. متأسفانه تعداد مسجد در این کشور کم است. به نسبت درصد شیعیان، مسجد شیعیان هم طبیعتاً کمتر است. در شهر جینجا اهل سنت چندین مسجد داشتند؛ ولی شیعیان فقط یک مسجد داشتند.
ساختمان مسجد خیلی زیبا بود و نماز، هر سه وعده به صورت جماعت اقامه میشد. حسن این مسجد این بود که در مجاورت یک مدرسه علمیه بود که تحت نظارت حضرت آیتالله وحید خراسانی اداره میشد. نزدیک به 38 طلبه در این مسجد حضور مداوم داشتند. جالب اینکه بین ده تا بیست نفر خانم هم در نماز جماعت شرکت میکردند. مسجد مسجد پررونقی بود؛ لذا به نظرم رسید بحث نماز برای آنها بحث جدیای است.
از این فضای زیبا خاطرهای هم در ذهن دارید؟
فاصله کمی با یک معبد هندو و یک معبد سیک، کلیسا و مسجد اهل سنت داشتیم. چون مسجد در داخل شهر بود، آن طرف خیابان، مراکز فساد هم دایر بود که صدای موسیقی آن تا پاسی از شب بلند بود. ولی جالب بود که در این همه هیاهو، سه وعده اذان گفته میشد و نوای اذان و اشهد «أنّ علیاً ولیّ الله» پخش میشد. هیچ ممنوعیتی نبود. حتی در شبهای قدر بلندگو را روشن میگذاشتیم؛ چون متأسفانه همزمان صدای موسیقی بلند بود. حتی سیستم حکومتی آنجا با این قضیه هیچ مشکلی نداشت. مراسم احیاء شبهای قدر و قرآن به سر گرفتن را برای اولین مرتبه در آن مسجد انجام میشد. برای من آموزنده بود که بعد از نماز، دعای فرج را میخواندند. وقت سلام دادن به تکتک چهارده معصوم سلام میدادند. حتی به حضرت معصومه و حضرت ابوالفضل العباس (علیهما السلام) سلام میدادند. این در حالی بود که بلندگو اینها را پخش میکرد. اسامی مبارک و احادیثی که از اهلبیت (علیهم السلام) خوانده میشد، در آن فضا پخش میشد و الحمدلله هیچ کس ممانعتی نمیکرد.
حضور روحانیون مسلّماً باعث رونق چنین فضاهایی است، حضور آنها چگونه بود؟ شما از این حیث مشکلی را مشاهده نکردید؟
آنجا روحانی به این معنا که ما میگوییم، ندارد. پنج نفر از فارغ التحصیلان جامعة المصطفی بودند که از بومیها بودند و تحت عنوان طلبه در آنجا فعالیت میکردند؛ منتها مثل ما ملبس نبودند. مسجد در کنار مدرسه علمیه بود، به همین علت الحمدلله حضور آقایان طلاب و اساتیدشان در مسجد پررنگ بود. در همین حد این حضور را من آنجا شاهد بودم؛ ولی روحانی به آن معنا که در کشور ما وجود دارد، طبیعتاً آنجا وجود ندارد.
به عنوان سوال آخر شما چه پیشنهادی برای بهبود اقامه نماز در آنجا دارید؟ یعنی چه مشکلی را حس کردید که اگر مرتفع شود وضعیت بهتر خواهد بود؟
به نظر من زمینه مهیا است و مشکلی برای زمینهسازی اقامه و ترویج نماز در آنجا نیست.
مشکلی که وجود دارد، این است که همانطور که کشورشان ضعیف و استعماری است و مسلمانها و خصوصاً شیعیان در وضعیت خاص معیشتی و اقتصادی قرار دارند، این فقر و محرومیت و استضعاف در قسمت دینی و آشنایی با معارف اسلامی هم وجود دارد. من بارها دیدم که یک سری از مسلّمات احکام فقهی در بحث نماز رعایت نمیشود.
آمیختگی شیعه و سنی و نداشتن تعصبات مذهبی، با آنآنکه یک نقطه قوّت است، ولی متأسفانه باعث شده بود که یک نوع آمیختگی و تلفیقی به وجود آید؛ به طوری که بعضیها مشخص نبود شیعه هستند یا سنی! مثلاً یک شیعه به تقلید از اهل سنت سر و پای خودش را به سبک آنها شستشو میداد یا در صف نماز جماعت از مهر استفاده نمیکردند؛ اما دستهایشان را به حالت شیعیان انداخته بودند. یا خانمها در نماز جماعت، در حدود پنج یا شش متر از صفوف آقایان فاصله داشتند. اینها نشان میدهد که باید خیلی کار شود و فعالیتهای تبلیغی باید گسترش یابد. احکام نماز، اسرار نماز، آداب نماز، باید مدام تذکر داده شود. الحمدلله مستعدند و مشتاق و شیفته؛ منتها احکام فقهی خصوصاً فقه شیعه جعفری اثنی عشری، باید بیشتر تبلیغ شود تا مرز احکام عبادیشان را با اهل سنت بیشتر مشخص کنند؛ در عین حالی که اتحاد و همدلیشان را حفظ میکنند.
این نکتهای بود که به نظر میرسید باید به آن توجه شود. برای رفع این مشکل، اعزام مبلّغ یا تربیت مبلّغین بومی با این رویکرد که احکام را جدیتر بگیرند، باید در دستور کار قرار گیرد.