■ فلسفه نماز
بحث درباره فلسفه و حكمت نماز در واقع آشنايى با اسرار و رموزى است كه در اين عمل عبادى نهفته است اين نكته براى ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستورى را بدون حكمت و علت بر بندهاش واجب نمی سازد اگر حكمى از جانب او رسد يا واجب است و يا حرام و يا مستحب است و يا مكروه.
در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده در مستحب و مكروه، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهى نكرده است. امّا در واجب و حرام خداوند بندهاش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. اين مطلب براى ما پر واضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مىخواسته آنها را مكلف به انجام برخى از اعمال كرده است.
براى ما ترديدى روا نيست و از حيث روحيه تعبد و تسليم پذيرى در مقابل پروردگار اين امر پذيرفته است امّا در اينجا مىخواهيم جهت عقلى قضيه براى ما روشن گردد چون بحث ما درباره فلسفه نماز است و فلسفه هر چيزى يعنى تبيين عقلى آن چيز.
وقتى لفظ فلسفه به كلمهاى اضافه شود به همين معنا خواهد بود. مثلاً فلسفه روزه، فلسفه حج، فلسفه وضو و فلسفه جهاد.
بنابر اين در اين فصل مىخواهيم براى پرسشهاى نماز پاسخ عقلى و منطقى ارائه نمائيم.
چرا بايد نماز خواند؟ حقيقت نماز چيست؟ معناى ركوع و سجود چيست؟ چرا بايد پيشانى به زمين گذاشت؟ دست به قنوت برداشتن به چه معناست؟ و سئوالاتى از اين قبيل مطالبى هستند كه بايد توضيح داده شوند كه ما بصورت مجمل و فشرده راز و رمز و فلسفه وجودى هر يك از اجزاى نماز را بيان خواهيم داشت نخست به فلسفه اصل نماز اشاره مىكنيم.
فلسفه نماز
تمام پديدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادرى است كه هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج اويند.
يعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت و سرپرستى آنها را نيز عهدهدار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.
يسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملك القدوس العزيز الحيكم.
«تسبيح مىگويد خدا را آنچه در آسمانها و در زمين است آن پادشاه پاك عزيز حكيم را»(1).
انسان كه اشرف كائنات است بر اساس فطرت به ربانيت او مقر و معترف است و هرگونه شرك را از او نفى مىكند و لازم است كه فقر خويش و غناى خالق، كوچكى خود و عظمت رب را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگى نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(عليه السلام) آمده است كه: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبيّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقيامٌ بين يدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسكنة والخضوع والاعتراف.
«علت نماز اقرار به ربوبيت خدا و نفى هرگونه شريك براى او و ايستادن با خضوع و كوچكى و بيچارگى در پيشگاه خداست»(2).
از آن جهت كه آدمى مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان بردارى او هيچ گونه جبرى وجود ندارد بلكه با اختيار زندگى مىكند قطعاً داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.
پس «نماز، ايستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پيشين و نهادن صورت بر زمين پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است»(3).
و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشى سوق مىدهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىكند و به افزون طلبى و تماميت خواهى فرا مىخواند بايد در مقابل آن، عاملى باشد بسيار قوى و نيرومند كه جلوى اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.
چنانچه در حديث آمده است كه «نماز موجب ياد خدا و دورى از غفلت و سركشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزايش معنوى و مادى است»(4).
و چون در سرشت آدمى نسيان و فراموشى عجين است هر لحظه بيم آن مىرود كه انسان خود و آفريدگارش را به باده نسيان و فراموشى سپرده و طغيان و سركشى را پيشه خود سازد و عمرى را در حيوانيت و پستى سپرى سازد و كمال و انسانيت خويش را در حيات حيوانى ببيند اينجاست كه: «نماز او را به مداومت بر ذكر خدا در شب و روز بر مىانگيزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفريدگار خود را فراموش نكند چرا كه فراموشكارى، باعث طغيان و سركشى خواهد بود»(5).
وبالاخره اينكه فلسفه نماز، حضور در پيشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبوديت و اقرار به ربوبيت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است كه موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انسانى خود دست يابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاريكىها او را مانع مىشود»(6).
پی نوشت ها:
1 . سوره مباركه جمعه، آيه 1.
2 . ميزان الحكمة، ج5 ص376.
3 . ميزان الحكمه، ج5 ص376.
4 . ميزان الحكمه، ج5 ص376.
5 . همان مأخذ.
6 . ميزان الحكمه، ج5 ص376.
منبع: کتاب "نقش نماز در شخصيت جوانان" - مصطفى خليلى