■ معنای عبادت
مقدمه
روح انسان، تشنة یافتن و رسیدن به حقیقت است و تا زمانی که به آن نرسد، به آرامش دست نخواهد یافت. در آموزههای الهی، پرسیدن دارای جایگاه ارزشمندی است؛ ولی رسیدن و یافتن، ارزش و جایگاهی بس والاتر دارد. اینکه انسان بتواند با تفکر و تعقل ـ که نعمتی الهی و امتیاز خاص انسان است ـ در آفاق و انفس سیر کند و به سرای حقیقت تا سرحد ممکن بار یابد،[1] از امتیازات بارز او است.
یکی از مواردی که فکر و عقل انسان باید بدان توجه ویژه کند، جایگاه عبادت و بندگی انسان در زندگی است که این مهم با شناخت صحیح از خود، امکانپذیر خواهد بود. وقتی انسان مقام و شأن حقیقی خود و قابلیتهای جسمی و روحی فراوانی را که در او قرار داده شده، بشناسد و بداند که وظیفة شکوفا ساختن و بروز آن بر عهدة او است، آنگاه خواهد دانست که این مهم در پرتو عبادت و نزدیکی به خداوند از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرّمات ممکن خواهد شد. هنگامی که انسان بداند جلوهای از صفات الهی است که با نفخة الهی[2] برای جانشینی خدا در زمین انتخاب شده است و تا بدانجا میتواند رشد یابد که در عالَم تصرف کند و بر تمام اطراف خود تسلط داشته باشد،[3] افقهای بزرگتری را پیش روی خود خواهد دید و خود را با خواستههای الهی همسو و هماهنگ خواهد کرد.
شرط رسیدن به این مقامها، این است که انسان بنده باشد. اگر بندة حقیقی باشد، همه چیز رام او خواهد بود و بندة حلقه به گوش فرمانش خواهند شد.[4] در این بخش بر آنیم تا معنای عبادت، ابعاد و ریشههای آن را مورد بررسی کنیم.
معنای عبادت
از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاکِ خدایی توأم باشد، عبادت است. به همین علت درس خواندن، کار و کسب رزق و روزی حلال، انجام فعالیت های اجتماعی و ... اگر برای خدا و در راه او باشد عبادت محسوب میشود.[5]
دربارۀ این موضوع شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام اینگونه آورده است: “ما در اسلام دو جور کار داریم؛ یک کار را اصطلاحاً میگویند: عبادت محض، یعنی کاری که مصلحتی غیر از عبادت ندارد؛ مثل نماز. یک کارهای دیگر داریم که مصلحتهای زندگی است و ما میتوانیم آنها را به صورت عبادت درآوریم و باید هم درآوریم. پس هر کار، وقتی که در راه رضای خدا و برای خدا باشد، عبادت است”.[6] البته اشتباه نشود که این کارها ما را از اموری که عبادت محض است و هدفش فقط این است که انسان به خدا توجه پیدا کند، بینیاز نمیکند.
به هر حال عبادت عالىترین نوع كرنش در برابر خداوند است. آفرینش هستى و بعثت پیامبران (عالم تكوین و تشریع) براى عبادت است. خداوند مىفرماید: "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ"[7] هدف آفرینش جنّ و انس عبادت خداوند است. كارنامۀ همۀ انبیا و رسالت آنان نیز دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است.[8] روشن است كه خدا به عبادت ما نیازى ندارد[9] و سود عبادت به خود پرستندگان برمىگردد؛ چنانكه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودى براى معلّم ندارد.
ریشههاى عبادت [10]
خوب است انسان آنچه او را به پرستش خدا وامیدارد، بشناسد. توجه و شناخت ریشههای عبادت نگاه بنده را به پرستش و کرنش در برابر خدا زیباتر و عمیقتر میکند. برخی امور انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مى كند (یا باید وادار كند) که در ادامه بعضی از آنها را بررسی میکنیم.
1. عظمت خدا
برخورد با يك شخصيت برجسته، انسان را به تواضع وامىدارد و ديدار با يك دانشمند بزرگ، آدمى را به تكريم و احترام وا مى دارد. بدیهی است كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند، خود را كوچك و كمسواد مىبيند و در برابر آنها نهایت احترام را به نمایش میگذارد. انسان وقتى خود را در برابر عظمت و جلال خدا مىبیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مىكند. خداوند، مبدأ همۀ عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگى، انسان ناتوان و حقير را به كُرنش و تعظيم در برابر او وامىدارد. تمام هستی در برابر بزرگی و عظمت خدا کوچک و ناچیز هستند.
2. احساس نیاز و وابستگى
انسان عاجز، نيازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بىنيازى و غناى مطلق، و سررشتهدار امور انسانهاست. طبیعت انسان چنین است كه وقتى خود را نیازمند و وابسته به كسى دید، در برابرش خضوع مىكند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وامىدارد؛ خدایى كه در نهایت كمال و بىنیازى است. در بعضى احادیث آمده اگر فقر و بیمارى و مرگ نبود، هرگز گردن بعضى نزد خدا خم نمىشد. اين هم عاملى است تا انسان در برابر خداوند "بندگى" كند.
3. توجه به نعمتها
انسان، همواره در برابر برخوردارى از نعمتها، زبان ستایش و بندگى دارد؛ نعمتهايى كه حتى پيش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم ـ اگر شايستگى داشته باشيم ـ از آن بهرهمند خواهيم شد. یادآورى نعمتهاى بیشمار خداوند، انگیزهاى قوى براى توجه به خدا و عبادت اوست. در مناجاتهاى امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمتهاى خداوند، حتى نعمتهای قبل از تولد انسان، به یاد آورده مىشود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده مىسازد، آنگاه درخواست نیاز از او مىكند. خداوند هم مى فرماید:
"مردم پروردگار این كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگى سیرشان كرد و از ترس، ایمنشان نمود". [11]
4. فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نيايش وجود دارد. اگر سرشت بشر در مسیر صحیح قرار گرفته و به معبود حقيقى دست يافت، انسان به “خداپرستى” مىرسد كه كمال مطلوب همين است. اما چنانچه در سایه جهل به انحراف و بيراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل روی میآورد. بتپرستى، ماه و خورشيدپرستى، گوساله و گاو پرستى، پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوتها، نمونههايى از این انحراف است.
انبیا، براى ایجاد حس پرستش نیامدهاند؛ بلكه بعثت آنان، براى هدایت این غریزه فطرى به مسیر درست است.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) مى فرماید: "خداوند، محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق فرستاد تا بندگانش را از بتپرستى، به خداپرستى دعوت كند".[12] نکته قابل توجه اینکه بیشتر آیاتی که به عبادت مربوط است، به توحید در عبادت دعوت مى كند، نه اصل عبادت؛ زیرا روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود، به عبادت بت و طاغوت مىگرايد. مثل میل به غذا كه در هر كودكى است، ولى اگر راهنمایى نشود، به جاى غذا، خاك مى خورد و لذت هم مى برد! اگر رهبرى انبیا نباشد، مسیر این غریزه منحرف مىشود و به جاى خدا، معبودهاى دروغین و پوچ پرستیده مىشود؛ آنگونه كه در نبود حضرت موسى و غیبت چهل روزهاش، مردم با فریب سامرى، به پرستش گوساله طلایى وی روى آوردند.
انواع عبادت
همانطور که اشاره شد، در فرهنگ اسلام، عبادت فراتر از اعمالی چون نماز و روزه است. همۀ كارهاى شایستهاى كه به نفع مردم باشد نیز عبادت محسوب میشود. اینک به برخى از كارهایی كه در اسلام زیرمجموعه عبادت به حساب آمده است، اشاره مى كنیم:
1. تفكر در كار خدا
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید:
"عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. همانا عبادت، اندیشیدن در امر خداست".[13] تفكرى كه انسان را به خدا نزدیك و آشنا سازد، عبادت به حساب آمده است.
2. كسب و كار
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
"عبادت، هفتاد بخش است که برترین آنها طلب حلال و به دنبال روزى رفتن است". [14]
3. آموختن دانش
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "كسى كه از خانه به دنبال آموختن دانش بیرون برود، تا با آن، باطلى را رد كند و گمراهى را به هدایت بكشد، كار او همچون چهل سال عبادت است".[15]
4. خدمت به مردم
در روایات فراوانی آمده كه خدمت به مردم و رسیدگى به مشكلات آنان، از بسیارى عبادتها و حج مستحب، به مراتب برتر است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: "هرکس خانۀ خدا را طواف کند، خداوند عزوجل شش هزار حسنه برای او مینویسد و شش هزار گناه از او میآمرزد و شش هزار درجه به وی عطا میفرماید و شش هزار حاجت از او برآورده میسازد". سپس فرمودند: “گرهگشایی از کار یک مؤمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد".[16] به قول سعدى:
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
5. انتظار حكومت عدل جهانى
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ"؛[17] انتظار فرج وگشایش برترین عبادت است. روشن است كه مقصود انتظار مثبت و سازندهای است كه زمینهسازى و تلاش براى دولت عدل امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز به همراه داشته باشد.
رنگ و صبغه الهى دادن به كارها، بر ارزش آنها مىافزاید و آنها را عبادت و گاهى برتر از عبادت مىسازد. نیت صحیح، اكسیرى است كه هر فلز بىارزش را طلا مىسازد و كارهایى كه با نیت تقرب به خدا انجام گیرد، عبادت محسوب مىشود. با این حساب، مىتوان گفت نمونههاى عبادت، قابل شمارش نیست و حتى نگاه پر مهر به پدر و مادر، نگاه به چهرۀ علما، نگاه به قرآن و كعبه و رهبر عادل یا برادر دینى هم عبادت است.[18]
پی نوشت ها:
[1]. از این رو تقلید در اصول دین جایز نیست؛ زیرا آنجا، جای رسیدن است، نه صرفاً پرسیدن. در آنجا باید تمام رفتارهای انسان از روی دانستن، فهمیدن و رسیدن باشد. تقلید و مسلمان شناسنامهای شدن و به تعبیری، ادای یک مسلمان را در آوردن، نه تنها مورد تأیید نیست، بلکه سزاوار نکوهش نیز است.
[2]. "و نفخت فیه من روحی" (ص: ٧١).
[3]. "بندهام! مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود سازم. همانطور که من زنده هستم و نمیمیرم، تو هم همیشه زنده باشی. همانطور که من غنی هستم و فقیر نمیشوم، تو هم همیشه غنی باشی. همانطور که من هر چه را اراده کنم میشود، تو هم هرچه اراده کنی همان میشود" (حر عاملی، الجواهر السنیه، ص 709).
[4]. "مَن عَبَدَاللهَ عَبَّدَ الله له کُل شَیء"؛ امام حسن7فرمود: کسی که خدا را بندگی کند، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار و بندۀ او گرداند (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص184).
[5]. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص81.
[6]. همو، تعلیم و تربیت، ص347.
[7]. ذاریات: 56
[8]. "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ" (نحل: 36).
[9]. "فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنكُمْ" (زمر: 7).
[10]. برگرفته از کتاب پرتویی از اسرار نماز، محسن قرائتی، ریشههای عبادت.
[11]. "فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ، الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ" (قریش: 3 و 4)
[12]. نهج البلاغه، خطبه 147
[13]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمۀ احمد جنتی، ص972.
[14]. "اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ" (حر عاملی، وسائلالشیعه، ج12، ص11).
[15] فیض کاشانی، محجةالبیضاء، ج1، ص19.
[16]. کلینی، الکافی، ج2، ص194.
[17] نهج الفصاحه، جمله 409.
[18]. شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، كلمه «نظر».
[19]. ذاریات: 56.
[20]. "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ" (نحل: 36).