■ نماز و نمادهای شهری
پیامبر اسلام در دوران دهسالۀ مدینه، شالودۀ نظام اسلامی و حاکمیت اسلام را پایهریزی کردند. این الگوی کامل، تمام شئون انسانها را در بر میگرفت و چهار عرصۀ: فکر، علم، زندگی و معنویت را شامل میشد. مسلماً این الگو دارای نظام فکری و اجراییِ کاملاً مشخصی بود؛ مهمتر اینکه با توجه به منابع وحیانیِ متقن، مبانی بسیار سترگ و مواد و محصولات بسیار کارآمدی نیز داشت.
آنچه در این میان نباید فراموش شود، شاخصهای این الگوست. هر الگو متناسب با ظرفیتهای درونیِ خود، شاخصهایی دارد. هر یک از این شاخصها در درون خود، علامتهایی دارند که افراد با تمسک به آنان، به قضاوت این الگو میپردازند. نکتۀ مهم این است که بروندادِ ظرفیتهای هر الگو، میتواند سطوحی مختلف را در بر بگیرد. اسلام نیز در جایگاه کاملترین دین الهی، نقش مؤثری ایفا خواهد کرد. دین اسلام، که از بدو امر دارای شاخصهای متفاوتی بوده، همواره عناصر گوناگون هویتسازی را در معرض جامعۀ بشری قرار داده است؛ عناصری که زندگی بشر و همۀ عوامل اطراف، مثل: مسکن، محله و شهرِ محلّ زندگیِ او را تحت تأثیر قرار داده و آنها را تابع خود کرده است.
هویتی به نام مسجد
در این میان، هویتی به نام «مسجد»، در شمار ابتکارهای زیبا و پرمغز اسلام در آغاز تشکیل حکومت و جامعۀ اسلامی است.[1] در نگاه ابتدایی، مسجد که نماد جامعۀ اسلامی است و به بهانۀ برگزاری نماز برپا شده بود، خود دلیل بسیاری از مفاهیم و عناصر اطراف خود شده است. از مفهوم و مکان مسجد تا روح مسجد و نماز، همه و همه باعث اتفاقات جالبی در زندگی افراد شدهاند.
از آنجایی که هم نماز و هم مسجد مؤلفههای رفتاریِ مشخصی دارند، فرد نمازگزار میتواند بسیاری از مسائل اطراف خود را در نسبتِ این رفتارها مورد سنجش قرار دهد. در مسجد اسلامی، شور، بهجت و عبادت خالص با نشاط زندگی پاک، خردمندانه و سالم در هم میآمیزد و فرد و جامعه را به تراز خود نزدیک میکند. ذکر نماز و نیایش آنگاه که با سامان زندگی اجتماعی درمیآمیزد، معجزۀ اسلام را در آرایش منظومۀ احکام عبادیِ آن، آشکار میسازد. به برکت همین نماز است که فضای مسجد، نورانی و عطرآگین میشود و به زندگی فرد و جامعه، سمت و سوی خدایی میدهد. نماز در حالات آمادگی روحی، به آدمی عروج و حال حضور بیشتر میبخشد و در حالت غفلت و ناآمادگی، در گوش او زنگِ آمادهباش مینوازد و او را به وادی نور نزدیک میکند.2
حال، پرسش اصلی این است که: با توجه به ظرفیتهای نماز و با اطلاقِ ستون دین، ما چقدر توانستهایم ظهور و بروز نمادها و مفاهیم درونیِ آن را به طور ملموس، در فضای زندگی خود به نمایش بگذاریم؟ نمادهایی که هر یک قابلیتِ تولید دهها نشانه را دارد. به عبارت دیگر، نماز، وسعت مفهومی و نمادیِ گستردهای دارد؛ مفاهیمی مانند: تعالی، عروج، حفظ حدود و ادبِ حضور.
در طراحی بناهای تاریخیِ باقیمانده از دوران گذشته، به نوعی مؤلفههای نماز و وجوه مختلف آن، قابل ملاحظه است؛ مؤلفههایی که هر یک نقشی اساسی در نماز و از سویی، در زندگی اجتماعی افراد دارد. بیشتر مساجد و میادین، جنسی از اجتماعی بودن و یا مختصات تعالی را در خود دارند و مخاطب پس از دیدن این عناصر، حسی از جنس دیگر و همجنسِ معنویت درک میکند. در واقع، نمادهایی که از ذکر و یاد خدا حکایت کنند، تنها نمادی بیمعنا نیستند. «نقش جهانِ» اصفهان، نمونۀ بارز چنین نمادی است؛ نمادی که همزمان چهار مفهوم: حکومت، مذهب، اقتصاد و ناموس از آن درک میشود؛ معنویتِ ویژهای که در رنگهای فیروزهای گنبد «شیخلطفالله» همجنس با معنویت معارف درونی این مسجد است؛ وحدت نقوش و خطوط اسلیمی در نوک گنبد امام، برداشتی از سیر و سلوک و حرکت و توجه عابد و سالک نمازگزار در محضر باریتعالی و نقطۀ واحد است که در چنین فرمی ظاهر شده است و هر بینندهای را مبهوت پیچ و تابهای شگفتانگیزش میکند.
متأسفانه، اکثر شهرها و نمادهای درونیِ آن، بویی از شاخصهها و علامتهای نظام اسلامی نبردهاند و اگر کاری هم انجام شده، در حدّ نمادهای گنگ و صامت غربی است؛ نمادهایی که اکثراً ریشه در سبکهای بیریشۀ غربی داشته و درست به همین دلیل، هیچ همذاتپنداری بین افراد و نمادهای موجود پدید نمیآید. شهر اسلامی باید دارای نمادهایی از جنس نماز باشد. نمازی که معراج مؤمن است، نمازی است که در آن درک حضور باشد و در محضر بودن در آن احساس شود. نمادهای منبعث از چنین مفاهیم ارزشی است که به مخاطب ادب حضور میدهد. این امر محقق نمیشود، مگر در نماز و در بستر مسجد.
شایان ذکر است، اگر مسجد کیفیت شایستۀ خود را بیابد، هزینههای مادی و معنوی بسیاری از دوش جامعه، مردم و مسئولان برداشته خواهد شد؛ همچنین اگر مسجد به تراز خود برسد، فرد و جامعه نیز به تراز خود خواهند رسید و متعاقباً فضای شهری و عناصر درونیِ آن، عناصر مکمل تحقق چنین جامعهای میشوند و جدایی بین دنیا و آخرت در فضای شهری، به همراهی این دو بدل میشود.
پینوشتها:
1. پیام به اجلاس نوزدهم نماز.
2. پیام به اجلاس بیستم نماز.