■ دعوت به تحصيل حضور قلب
از حضرت رسول ختمى (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت است كه عبادت كن خداى تعالى را چنانچه گويا او را مىبينى؛ و اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند (1).
از اين حديث شريف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب مىشود:
يكى آنكه سالك مشاهد جمال جميل و مستغرق تجليات حضرت محبوب باشد، به طورى كه جميع مسامع قلب از ديگر موجودات بسته چيزى مشاهده نكند. بالجمله، مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نيز غافل باشد.
و مرتبه ديگر كه نازلتر از اين مقام است، آن است كه خود را حاضر محضر ببيند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد.
جناب رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمايد: اگر مىتوانى از اهل مقام اول باشى عبادت خدا را آن طور بجا آور، و الا از اين معنا غافل مباش كه تو در محضر ربوبيتى.
و البته محضر حق را ادبى است كه غفلت از آن از مقام عبوديت دور است.
و اشاره به اين فرموده است در حديثى كه جناب ابو حمزه ثمالى رضى الله عنه نقل مىكند، مىگويد: ديدم حضرت على بن الحسين سلام الله عليهما را كه نفرمود تا آن كه از نماز فارغ شد. سؤال كردم از سببش، فرمودند: واى بر تو، آيا مىدانى در خدمت كى بودم؟ (2).
و نيز از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) منقول است كه دو نفر از امت من به نماز مىايستند، در صورتى كه ركوع و سجودشان يكى است و حال آن كه ميان نماز آنها مثل ما بين زمين و آسمان[فاصله ]است (3).
و فرمودند: آيا نمىترسد كسى كه صورت خود را در نماز بر مىگرداند صورت او چون روى حمار شود (4).
و فرمودند: كسى كه دو ركعت نماز بجا آورد و در آن به چيزى از دنيا متوجه نشو، خداى تعالى گناهان او را مىآمرزد (5).
و فرمودندن بعضى از نمازها قبول مىشود نصفش يا ثلثش يا ربعش يا خمسش - تا عشرش. و بعضى از نمازها چون جامه كهنه پيچيده مىشود و به روى صاحبش زده مىشود. و از نماز تو مال تو نيست مگر آن كه به قلبت اقبال به آن كنى (6).
و حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند: رسو خدا فرمود: وقتى بنده مؤمن به نماز بايستد خداى تعالى نظر به سوى او كند - يا فرمودند خداى تعالى اقبال به او كند - حتى تا منصرف شود. و رحمت از بالاى سرش سايه بر او افكند و ملائكه فرو گيرند اطراف و جوانب او را تا افق آسمان، و خداى تعالى ملكى را موكل او كند كه بايستد بالاى سر او و بگويد: اى نماز گزار! اگر بدانى كه نظر مىكند به سوى تو و باكى (چه كسى) مناجات مىكنى، توجه به جايى نمىكنى و از موضعت جدا نمىشوى هرگز. (7)
و از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه جمع نمىشود اشتياق و خوف در دلى مگر آن كه بهشت بر او واجب شود. پس وقتى نماز مىخوانى، اقبال كن به قلب خود به خداى عزوجل؛ زيرا كه نيست بنده مؤمنى كه اقبال كند به قلبش به خداى تعالى در نماز و دعا مگر آن كه قلوب مومنين را خداى تالى به او اقبال دهد و با دوستى آنها او را تأييد كند و او را به بهشت برد (8).
و از حضرت باقر و صادق (عليهم السلام) مروى است كه فرمودند: نيست از براى تو از نمازت مگر آنچه را كه اقبال قلب داشته باشى در آن؛ پس، اگر به غلط بجا آورد تمام آن را ياغفلت از آداب آن كند، پيچيده شود آن و به روى صاحبش زده شود (9).
و از حضرت باقر العلوم (عليه السلام) روايت شده كه همنا بالا مىرود از نماز بنده از براى او نصف يا ثلث يا ربع يا خمسش؛ پس، بالا نمىرود براى او مگر آنچه را اقبال نموده است بر آن. و ما مأمور شديم به نافله تا تتميم شود نقص فرايض به آن (10).
و از جناب صادق (عليه السلام) مروى است كه فرمود: وقتى احرام بستى در نماز، اقبال كند بر آن؛ زيرا كه وقتى اقبال نمودى خداوند به تو اقبال فرمايد و اگر اعراض نمايى خداوند از تو اعراض كند. پس گاهى بالا نمىرود از نماز مگر ثلث يا ربع يا سدس ا:، به آن قدر كه نمازگزار اقبال به نماز نموده و خداوند عطا نمىفرمايد به غافل چيزى (11).
و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت است كه به ابى ذر فرمودن: دو ركعت متوسط با فكر بهتر است از ايستادن يك شب در صورتى كه قلب غافل باشد (12). احاديث در اين باب بسيار است و براى اصحاب اعتبار و قلوب بيدار اين قدر كفايت كند.
دعوت به تحصيل حضور قلب
اى عزيز! اگر ايمان به آنچه ذكر شد كه گفته انبياء (عليهم السلام) است آوردى و خود را براى تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيا نمودى و لازم دانستى حضور قلب را كه كليد گنج سعادت است تحصيل كنى، راه تحصيل آن،آن:است كه اولاً رفع موانع حضور قلب را نمايى خارهاى طريق را از سر راه سلوك ريشه كن كنى و پس از آن اقدام به خود آن كنى.
اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و كثرت واردات قلبيه است. و اين گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىشود؛ مثل آنكه گوش انسان در حال عبادت چيزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده مبدأ تخيلات و تفكرات باطنيه گردد، و واهمه و متصرفه در آن تصرف نموده از شاخهاى به شاخهاى پرواز كند؛ يا چشم انسان چيزى ببيند و منشأ تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ يا ساير حواس انسان چيزى ادراك كند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود.
و گاهى تشتت خاطر و مانع از حضور قلب، از امور باطنه است. و آن به طريق كلى دو منشأ بزرگ دارد كه عمده امور به آن دو منشأ بر گردد:
يكى هرزه گردى و فرار بودن خود طاير خيال است؛ زيرا كه خيال قوهاى است بسيار فرار كه دئماً از شاخهاى آويزد و از كنگرهاى به كنگرهاى پرواز كند؛ و اين مربوط به حب دنيا و توجه به امور دنيه و مال و منال دنيوى نيست، بلكه فرار بودن خيال خود مصيبتى است كه تارك دنيا نيز به آن مبتلا است. و تحصيل سكونت خاطر و طمأنينه نفس و وقوف خيال از امور مهمه ايست كه به اصلاح آن علاج قطعى حاصل شود، و پس از اين به آن اشاره مىكنيم.
منشأ ديگر، حب دنيا و تعلق خاطر به حيثيات دنيوى است كه رأس خطيئات و ام الأمراض باطنه است كه خار طريق اهل سلوك و سرچشمه مصيبات است؛ و تا دل متعلق به آن و منغمر در حب آن است، راه اصلاح قلوب منسد (13) و در جمله سعادات به روى انسان بسته است. و ما در ضمن دو فصل، اشاره به رفع اين دو منشأ بزرگ و دو مانع قوى مىنماييم ان شاء الله.
پی نوشت ها:
(1) - بحار الانوار، ج 74، كتاب الروضه، باب 4، حديث 3، مكارم الاخلاق، ص 459.
(2) - وسائل الشيعه، ج 4، ص 688، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حديث 6.
(3) - بحار الانوار، ج 81، ص 249، كتاب الصلوه، باب 16، حديث 41.
(4) - مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حديث 20.
(5) - همان، حديث 13.
(6) - بحار الانوار، ج 81، ص 260، كتاب الصلوه، باب 16، حديث 59.
(7) - مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حديث 22.
(8) - وسائل الشيعه، ج 4، ص 687، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حديث 3.
(9) - همان، حديث 1.
(10) - علل الشرايع، ج 2، ص 327، باب 24، حديث 2.
(11) - مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حديث 7.
(12) - بحارالانوار، ج 74، ص 82، كتاب الروضه، باب مواعظ النبى، حديث 2.
(13) - مسدود
منبع: آداب باطنى و اسرار معنوى نماز «گزيدهاى از كتاب آداب الصلوة امام خمينى و اسرار الصلوة ملكى تبريزى قدس سرهما»؛ (تهيه و تنظيم: ستاد اقامه نماز)