سرّ تشهد و سلام در نماز

■ سرّ تشهد و سلام در نماز

سرّ تشهد و سلام در نماز

سرّ تشهد و سلام در نماز

بدان كه چنانچه سجده بر تراب رجوع به كثرت است بى‏احتجاب از وحدت وضعاً و عملًا، تشهّد و سلام رجوع به آن است قولًا و تذكراً. و لهذا در تشهّد اولًا شهادت به الوهيت و وحدانيت و نفى شريك در آن است، مشفوعاً به تحميد، و رجوع محامد مطلقاً به ذات مقدس اسم اعظم اللَّه؛ و پس از آن، توجه به مقام عبوديّت ولى مطلق محمد صلى اللَّه عليه و آله، و مقام رسالت آن سرور است كه منطبق با تجلّيات ذاتيه و فعليه در مرآت كثرت است؛ و سلام بر آن سرور است؛ پس رجوع سالك است به خود و طلب سلامت است براى خود و بندگان صالح حق در رجوع از اين سفر پر خطر: وَ السَّلامُ عَلىَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ امُوتُ وَ يَوْمَ ابْعَثُ حَيّا (1). و اين سلام يوم المبعث و رجوع از موت حقيقى است؛ و پس از آن، توجه به جميع ملائكة اللَّه و انبياى مرسلين و قواى ملكوتيه، كه در اين سفر همراه او بودند، نمايد و سلامت آنها را از حق تعالى تقاضا كند در اين رجوع از سفر روحانى؛ چنانچه در حديث صلاة معراج اشاره به آن فرموده آنجا كه فرمايد: ثُمَّ الْتَفَتُّ، فَاذا انَا بِصُفُوفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ و النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، فَقالَ لى: يا مُحَمَّدُ، سَلِّمْ. فَقُلْتُ: السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهَ وَ بَرَكاتُهُ. فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، انّى انَا السَّلامُ وَ التَّحِيَّةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ الْبَرَكاتُ انْتَ وَ ذُرِّيَتُكَ؛ ثُمَّ امَرَنى رَبِّىَ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ انْ لا الْتَفِتَ يَساراً.(2)

و شايد امر حق تعالى و عزّ و جلّ به عدم التفات به يسار اشاره به عدم توجه به جنبه يلى الخلقى و جهات باطله مظلمه اشياء باشد؛ و بايد سالك توجه تام به جهات يمناى اشياء كه جهات نوريه ربيه است داشته باشد وَ اشْرَقَتِ الاْرضُ بِنُورِ رَبِّها(3).

و حقيقت سلامت در اين سفر معراجى، عبارت است از آنكه سالك از قدم نفس و انانيّت مبرى باشد؛ و اگر در اين مرحله سلامت شد، در مرحله بعد، كه به عنايت حق واقع شود، نيز سلامت خواهد بود. و آن سلامت عبارت است از توجه به يمين و عدم توجه به يسار كه اصل احتجاب و اعوجاج است.

وصل: عن مصباح الشريعة، قال الصادق عليه السلام: التَّشَهُّدُ ثَناءٌ عَلَى اللَّه تَعالى. فَكُنْ عَبْداً لَهُ فِى السِّرِّ خاضِعاً لَهُ فِى الْفِعْلِ، كَما انَّكَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوى. وَ صِلْ صِدْقَ لَسانِكَ بِصَفاءِ صِدْقِ سِرِّكَ؛ فَانَّهُ خَلَقَكَ عَبْداً وَ امَرَكَ انْ تَعْبُدَهُ بِقَلْبِكَ وَ لِسانِكَ وَ جَوارِحِكَ، وَ انْ تُحَقِّقَ عُبُودِيَّتَكَ لَهُ بِرُبُوبِيَّتَهِ لَكَ، وَ تَعْلَمَ انَّ نَواصِىَ الْخَلْقِ بِيَدِهِ، فَلَيْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَ لا لَحْظٌ الّا بَقُدْرَتِهِ وَ مَشِيَّتِهِ، وَ هُمْ عاجِزُونَ عَنْ اتْيانِ اقَلَّ شَيْ‏ءٍ فى مَمْلَكَتِهِ الّا بِاذْنِهِ وَ ارادَتِهِ. قالَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهمُ الْخِيَرَةُ [مِنْ امْرِهِمْ ]سُبْحانَ اللَّه وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ. فَكُنْ عَبْداً شاكِراً بِالْفِعْلِ، كَما انَّكَ عَبْدٌ ذاكَرٌ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوى‏. وَ صِلْ صِدْقَ لِسانِكَ بِصَفاءِ سِرِّكَ؛ فَانَّهُ خَلَقَكَ؛ فَعَزَّ وَ جَلَّ انْ يَكُونَ ارادَةٌ وَ مَشِيَّةٌ لِاحَدٍ الّا بِسابِقِ ارادَتِهِ وَ مَشِيَّتِهِ. فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِيَّةَ فِى الرِّضا بِحُكْمِهِ و بِالْعِبادَةِ في اداءِ اوامِرِهِ. وَ قَدْ امَرَكَ بِالصَّلاةِ عَلى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَاوْصِلْ صَلاتَهُ بِصَلاتِهِ وَ طاعَتَهُ بِطاعَتِهِ وَ شَهادَتَهُ بِشَهادَتِهِ. وَ انْظُرْ لا يَفُوتُكَ بَرَكاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ، فَتَحرِمَ عَن‏ فائِدَةِ صَلاتِهِ وَ امْرِهِ بِالْاسْتِغْفارِ لَكَ وَ الشَّفاعَةِ فيكَ انْ اتَيْتَ بِالْواجِبِ فِي الْاْمرِ وَ النَّهْىِ وَ السُّنَنِ وَ الآْدابِ؛ وَ تَعْلَمَ جَليلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ. (4)

در اين حديث شريف هم اشاره به حقيقت تشهّد و هم اشاره به آداب آن و هم اشاره به سرّ آن است؛ چنانچه فرمايد: تشهّد ثناى خداوند تعالى است.

و اين حقيقت تشهّد، بلكه جميع عبادات است؛ چنانچه سابق بر اين اشاره شد كه باب عبادات باب ثناى مقام ربوبيت است، هر يك به اسمى يا اسمايى.

و اما آداب آن، بلكه ادب جميع عبادات، عمده اش آن است كه در اين كلام شريف اشاره به آن شده كه مواظبت حالات قلبيه و سَرَيان عبوديّت در سرّ

باشد تا آنكه ادعاى بى‏مغز نباشد. و بايد انسان سالك جهد كند كه اذكار و دعاوى لسانى را به قلب رساند و قلب را متذكر و عابد كند كه اگر آن قيام به عبوديّت كرد، جميع قواى مملكت و جنود ظاهره و باطنه قيام به عبوديّت كنند. پس در اول امر، قلب متذكر به ذكر لسان است؛ و در آخر امر، زبان و ساير جوارح ترجمان قلبند.

پس از آن، در ذيل حديث، دستور تحصيل مقام شكر دهد؛ و پس از آن، مقام رضا را تلقين فرمايد، كه هر يك را بيان طولانى مى‏باشد كه اين مقام گنجايش آن را ندارد.

و از آداب مهمه تشهّد و سلام، كه خاتمه صلاة است، معرفت حرمت رسول اكرم ختمى صلى اللَّه عليه و آله است؛ كه بنده سالك بايد به قلب بفهماند كه اگر كشف تام آن سرور نبود، كسى را راه به عبوديّت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت نبود؛ پس، آن چنان كه در اول نماز رفيق و مصاحب راه معرفت و معراج حقيقت آن سرور و معصومين از ائمه طاهرين بودند، منتهاى سفر نيز بايد تذكر داشت كه آنها اولياى نعم و وسائل وصول اهل معرفت و وسايط نزول بركات و تجلّيات حضرت ربوبيت جلت عظمته، هستند: لَوْلاهُمْ ما عُبِدَ الرَّحْمنُ وَ ما عُرِفَ الرَّحْمن‏(5). و هر كس شمه‏اى از حقيقت ولايت و رسالت را بداند، خواهد دانست نسبت اوليا عليهم السلام به خلق چه نسبتى است. و ما بحمد اللَّه در رساله مصباح الهداية(6) شرحى از آن مذكور داشتيم.

و اما اشاره به سرّ تشهّد به طورى كه ذكر نموديم فرموده آنجا كه فرمايد:

وَ تَعْلَمَ انَّ نَواصِىَ الْخَلْقِ بِيَدِهِ(7)... الخ . و اين اشاره لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثراتْ حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيت حق را نافذ و ظاهر در مرائى خَلقيّه بيند. و اين اذن كه در حديث شريف مذكور است اذن تكوينى و سرايت باطن به ظاهر است. و در اين مقام، سرّ قدر و حقيقت أمر بين الامرين در جميع مراحل ذاتيه و صفتيه و فعليه بر قلب سالك منكشف شود. و اين مختصر را گنجايش تفصيل نيست.

وصل آخر: عَنْ مَصْباحِ الشِّريعَةِ، قالَ الصَّادِقُ، عَليه السَّلامُ: مَعْنَى السَّلامِ فى دُبرِ كُلِّ صَلاةٍ الْامانُ؛ اىْ، مَنْ ادّى‏ امْرَ اللَّه وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ (ص) خاشِعاً مَنْهُ قَلْبُهُ، فَلَهُ اْلَامانُ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَ بَراءَةٌ مِنْ عَذابِ الاخِرَةِ. وَ السَّلامُ اسْمٌ مِنْ اسْماءِ اللَّه تَعالى‏، اوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِيَسْتَعْمِلوُا مَعْناهُ فىِ المُعامَلاتِ وَ الاماناتِ وَ الْاضافاتِ، وَ تَصْديقِ مُصاحَبَتِهِمْ فيما بَيْنَهُمْ وَ صِحَّةِ مُعاشَرَتِهِمْ. وَ اذا ارَدْتَ انْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَ تُؤَدِّىَ مَعْناهُ فَاتَّقِ اللَّه، وَ لْيَسْلَمْ مِنْكَ دينُكَ وَ قَلْبُكَ وَ عَقْلُكَ، وَ لا تُدَنِّسْها بِظُلْمَةِ المَعاصى؛ وَ لْتَسْلَمْ حَفَظَتُكَ، لا تُبْرِمَهُمْ وَ لا تُمِلَّهُمْ وَ تُوحِشَهُمْ مِنْكَ بِسُوءِ مُعامَلَتِكَ مَعَهُمْ، ثُمَّ صَديقُكَ ثُمَّ عَدُوُّكَ. فَانَّ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ مَنْ هُوَ الْاقْرَبُ الَيْهِ فَالأَبْعَدُ اوْلى‏. وَ مَنْ لا يَضَعُ السَّلامَ مَواضِعَهُ هذِهِ، فَلا سَلامَ وَ لا تَسْليمَ [خ ل: سلم 1 ]وَ كانَ كاذَبًا في سَلامِهِ وَ انْ افْشاهُ فِي الخَلْق.(8)

و در اين حديث شريف اشاره خفيه به سرّ سلام، و اشاره جليّه به ادب آن و تحقق به حقيقت آن فرمايد:

اما سرّ آن- چنانچه اشاره به آن شد- درخواست سلامت و امان است در رجوع از سفر؛ كه امان در نزد اوليا، عبارت است از عدم احتجاب از جمال محبوب به حجب كثرات كه اين خود اعلى مرتبه عذاب محبين است؛ چنانچه سيد اوليا عرض كند: الهى، وَ هَبْني صَبَرْتُ علَى‏ عَذابِكَ، فَكَيْفَ اصْبِرُ عَلى‏ فِراقِك.(9) و براى عاشق جمال حق عذابى اليم تر از سوز فراق نيست. پس، سلام نماز اوليا امان از بلاى حجب ظلمانيه دنيا و حجب نورانيه آخرت، كه هر يك عين عذاب اليم است، مى‏باشد.

و اما اشاره به تحقق به حقيقت آن، آنجا است كه فرمايد كه سلام اسمى از اسما اللَّه است و وديعه پيش خلق است. و اين بيان ظهور اسما است در مظاهر خلقيه. و تحقق به حقيقت اسما، عبارت است از خروج از ظلمات انانيّت و شهود حظ ربوبيت در مرآت ذات خويش. انسان تا در حجاب كثرت و تصرف شيطان است و قلب او مغصوب در دست عدو اللَّه است، حظ ربوبيت و مقام اسميت را در خود و در موجودات مشاهده نمى‏كند؛ و آن گاه كه حجاب برداشته شد، خود را به مظهريت اسما مشاهده مى‏كند. و از آن جمله، در رجوع از اين سفر روحانى با سلامت قلب و امان خاطر مراجعت مى‏كند و نظر او نسبت به موجودات نظر صفا و سلم شود و حقيقت اسم سلام را در جميع موجودات سارى بيند و با همه آنها با تحقق به حقيقت آن معاشرت كند و عالم را دار السلام و مظهر السلام مشاهده كند و دست تصرف خيانت خائنين را از جمال جميل على الاطلاق كوتاه بيند؛ پس سر تا پاى خود و عالم را در اسم السّلام مستغرق بيند، و در اين مرحله سرّى كامل از اسرار قدر دريابد. و اگر با قدم علمى و نظرى است، سرّ قول حكما را كه گويند: الوجودُ خيرٌ محض دريابد؛ و اگر از اصحاب معرفت و كشف است، به قدر سعه قلبش خيريت و سلامت و امان الهى در قلبش تجلى كند. و اللَّه العالم. و اما آداب آن محتاج به بيان نيست.

وصل آخر در سرّى از اسرار سلام است

از آنچه مذكور شد، از سرّ صلاة- كه حقيقت آن عبارت از سفر الى اللَّه و فى اللَّه و من اللَّه است- در سرّ سلام مطلبى ديگر معلوم شود. و آن آن است كه چون سالك در حال سجده غيبت مطلقه از همه موجودات براى او دست داد و از همه موجودات غايب شد و در آخر سجده حالت صحوى براى او رخ داد و در تشهّد نيز اين حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاى آورد، و در آخر تشهّد توجه به مقام نبوت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهى است به جا آورد. و پس از آن، به تعينات نور ولايت، كه قواى ظاهره و باطنه خود و عباد اللَّه الصّالحين است، توجه نموده ادب حضور را ملحوظ داشت. و پس از آن، به مطلق كثرات غيب و شهادت توجه پيدا نموده ادب حضور را ملحوظ داشته شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع كه من الخلق الى الخلق‏(10) است تمام شد.

و اين اجمال را تفصيل بيش از آن است، كه اكنون من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش(11).

 

پی نوشت ها:

1 - ... آنگاه روى گرداندم ناگاه با صفهايى از ملائكه و پيامبران و مرسلين مواجه شدم؛ پس به من فرمود: اى محمد، سلام كن. گفتم: السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. پس فرمود: اى محمد، همانا منم سلام و درود؛ و رحمت و بركات تو و ذريه‏ات هستيد آنگاه پرودگار عزيز جبارم امر فرمود تا به سوى چپ روى نگردانم. علل الشرائع، ص 312، باب 1، حديث 1.
2 - و زمين به نور پروردگارش روشن گرديد (زمر / 69).
3 - امام صادق (عليه السلام) فرمود: تشهد ستايش خداوند تعالى است؛ پس در باطن و ضمير بنده او در عمل و كردار خاضع براى او باش، همچنگانكه در سخن و ادعا بنده او هستى. و راستى زبانت را به صفاى صدق ضميرت پيوند، كه او تو را بنده آفريد و دستورات داده تا با قلب و زبان و (همه) اعضاء و جوارحت عبادتش كنى و بدان جهت كه او پرودگار تو است، بندگى او نمايى. و بدانى كه اختيار و سرنوشت خلق به دست اوست و كس را ياراى هيچ نفسى و نيم نگاهى جز به تو و توان خواست او نيتس و جز با اجازه و اراده او قادر به انجام كوچكترين كارى در مملكت او نمى‏باشند. خداوند عزوجل فرموده: پروردگار تو آنچه بخواهد مى‏آفريند و انتخاب و اختيار مى‏كند و آنان را در كارهايشان گزينش و انتخاب نيست، منزه و برتر است خدا از آنچه شرك مى‏روزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل، آن سان كه به زبان و ادعا ذكر او گويى. و راستى زبانت را به صفاى ضميرت پيوند كه او تو را آفريده (و از درونت آگاه است) پس برتر والاتر از آن است كه كسى را بدون آنكه نخست او را اراده كند، اراده‏اى باشد. پس با تسليم و رضا به فرمان او با عبادت كردن به وسيله انجام او امرش بندگى به جاى آر. و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله امر كرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با اطاعت آن حضرت شهادت (به وحدانيت) او را شهادت (به رسالت) آن جناب (ص) وصل كن؛ و بنگر كه بركات معرفت حرمت آن جناب از دستت نرود تا از بهره درود فرستادن او (اشاره به آيه 103 سوره توبه) و از امر خداوند به آن جناب كه اگر به آنچه فعل يا تركنش واجب است و به سنن و آداب عمل كنى و مرتبت بلند او را نزد خداوند عزوجل بدانى، براى تو استغفار كند و در باره‏ات شفاعت نمايد، (اشاره به آيه 159 سوره آل عمران و آيات ديگر) محروم گردى. مصباح الشريعه باب 17. بحارالانوار، ج 82، ص 284، كتاب الصلوة باب 56، حديث 11.
4 - اگر ايشان بنودند، خداوند رحمن پرستش نمى‏شد و خداوند رحمن شناخته نمى‏شود.
5 - مصباح الهدايه الى الخلاقه و الولايه كتابى است از حضرت امام نور الله مضجعه به زبان عربى در بيان حقايق و معارفى راجع به خلافت و ولايت. در مقدمه آن چنين مرقوم فرموده‏اند:... انى احببت ان اكشف لك فى هذه الرساله بعون الله ولى الهدايه فى البدايه و النهايه طليعه من حقيقه الخلافه المحمديه و رشحه من حقيقه الوالايه العلويه عليهما التحيات الازليه الا بديه و كيفيه سريانهما فى عوالم الغيب و الشهاده... و بالحرى ان نسميها مصباح الهدايه الى الخلافه و الولايه. وارجوا من الله التوفيق فانه خير معين و رفيق و استمده من اوليائه الطاهره فى الدنيا و الاخره.. تأليف اين كتاب شريف در شوال 1349 هجرى قمرى پايان يافته است.
6 - امام صادق (عليه السلام) فرمود: تشهد ستايش خداوند تعالى است؛ پس در باطن و ضمير بنده او در عمل و كردار خاضع براى او باش، همچنگانكه در سخن و ادعا بنده او هستى. و راستى زبانت را به صفاى صدق ضميرت پيوند، كه او تو را بنده آفريد و دستورات داده تا با قلب و زبان و (همه) اعضاء و جوارحت عبادتش كنى و بدان جهت كه او پرودگار تو است، بندگى او نمايى. و بدانى كه اختيار و سرنوشت خلق به دست اوست و كس را ياراى هيچ نفسى و نيم نگاهى جز به تو و توان خواست او نيتس و جز با اجازه و اراده او قادر به انجام كوچكترين كارى در مملكت او نمى‏باشند. خداوند عزوجل فرموده: پروردگار تو آنچه بخواهد مى‏آفريند و انتخاب و اختيار مى‏كند و آنان را در كارهايشان گزينش و انتخاب نيست، منزه و برتر است خدا از آنچه شرك مى‏روزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل، آن سان كه به زبان و ادعا ذكر او گويى. و راستى زبانت را به صفاى ضميرت پيوند كه او تو را آفريده (و از درونت آگاه است) پس برتر والاتر از آن است كه كسى را بدون آنكه نخست او را اراده كند، اراده‏اى باشد. پس با تسليم و رضا به فرمان او با عبادت كردن به وسيله انجام او امرش بندگى به جاى آر. و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله امر كرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با اطاعت آن حضرت شهادت (به وحدانيت) او را شهادت (به رسالت) آن جناب (ص) وصل كن؛ و بنگر كه بركات معرفت حرمت آن جناب از دستت نرود تا از بهره درود فرستادن او (اشاره به آيه 103 سوره توبه) و از امر خداوند به آن جناب كه اگر به آنچه فعل يا تركنش واجب است و به سنن و آداب عمل كنى و مرتبت بلند او را نزد خداوند عزوجل بدانى، براى تو استغفار كند و در باره‏ات شفاعت نمايد، (اشاره به آيه 159 سوره آل عمران و آيات ديگر) محروم گردى مصباح الشريعه باب 17. بحارالانوار، ج 82، ص 8، كتاب الصلوه باب 56، حديث 11.
7 - تفسير نور الثقلين ج4 ص137
8 - امام صادق (عليه السلام) فرمود: معناى سلام در پاپان هر نماز، امان است؛ يعنى، هركس امر خدا و سنت پيامبرش را باخشوع قلبى در مقابل خدا به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان و از عذاب آخرت بركنار است. و سلام نامى از نامهاى خداوند تعالى است كه در ميان خلق به وديعت نهاده تا معنا و محتواى آن را در دادستدها، امانتداريها و در روابط با هم، و براى تأييد و تصديق همنشينيها و صحت آميزش و معاشرتشان به كار برند. اگر خواستى سلام را جاى خود نهى و (حق) معناى آن را اداكنى، بايد از خدا پروا كنى و دين، دل و عقلت از (گزند و آسيب) خودت در سلامت باشد و آنها را به تيرگى گناهان نيالايى، و بايد فرشتگان نگهبانت را سلامت بدارى، آنها را نيازارى و ملوشان نسازى و با بدرفتارى با ايشان آنان را از خود نترسانى؛ آنگاه دوستت و سپس دشمنت (بايد زا جانب تو رد سلامت باشند) كه هر كس نزديكتر كس به او از دست او در سلامت نباشد، به طريق اولى دورتر كس از او رد سلامت نخواهد بود. و كسى كه سلام را در اين جايگاههايش ننهد، (او را) نه سلامى است و نه تسليمى. (نسخه: و نه سلمى) و در سلام گفتش درغگو است هر چند بلند و آشكار در ميان مردم سلام بگويد. مصباح الشريعه، باب 18 بحارالانوار، ج 82، ص 307، كتاب اصلوه باب 57، حديث 12.
9 - الهام گيرم كه بر عذاب تو صبر كردم، چگونه بر جدايى از تو شكيبايى كنم؟ دعا كميل، مصباح المتهجد، ص 778.
10 - اشاره است به يكى از اسفار اربعه كه عرفا در سلوك معنوى براى سالك قائل شده‏اند. مراجعه شود به رساله مرحوم آقا محمدرضا قمشه‏اى درباره اسفار اربعه كه حضرت امام قدس سره در كتاب مصباح الهدايه ملخص آن را نقل فرموده‏اند. و به مقدمه مرحوم صدرالمتأليهن بر كتاب اسفار.
11 -
من گنگ خواب ديده و عالم تمام گر من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش
 
سعدى‏
 
 
 
منبع: سر الصلاة (معراج السالكين و صلاة العارفين) - امام خمينى (رضوان اللَّه تعالى عليه)

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 2977 کلمه
1401/12/24 ساعت 12:14
کد : 3255
دسته : اسرار نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
مرکز تخصصی نماز
نماز
اسرار نماز
سر تشهد
سر سلام نماز
سر الصلاة امام خمینی
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز