■ علل كم توجّهى يا بى توجّهى برخى از جوانان به نماز
علل كم توجّهى يا بى توجّهى برخى از جوانان به نماز
راستى چرا در ميان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان كه بايد، به نماز اهميت نمىدهند و يا اينكه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و يا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حاليكه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمی خوانند؟
اين سئوالى است كه ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحيح آن بوده نخست سعى داريم كه عوامل آن را شناسايى نموده سپس راه حلها را ارائه دهيم.
موضوع مزبور بعنوان يك سئوال و موضوع تحقيق در ميان عده كثيرى از دانش آموزان دبيرستانى، دانش پژوهان مراكز پيش دانشگاهى و دانشجويان مطرح گرديد تا بدون هيچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بيان خودشان جويا شويم كه در اين صورت قضيه از ظن و گمان خارج و به واقعيت عينى نزديكتر گردد.
آنان در اين نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند كه بسيار جالب توجه است.
لازم به ذكر است كه برخى از اين علل از درصد بالايى برخوردار بوده كه اكثريت آن را بيان داشتهاند و بعضى ديگر در حدّ متوسط و ضعيف مطرح شدهاند. ما به ترتيب اهميت، آن عوامل و علل را بر مىشماريم سپس نحوه از بين بردن آنها و يا راه حلها را با استمداد از آيات و روايات با بضاعت اندك علمى ارائه خواهيم داد.
محيط خانواده و بی توجهى والدين
بی توجه بودن يا كم توجهى پدر و مادر يا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محيط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و يا احياناً بی مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دينى خصوصاً فريضه نماز تأثير بسزائى در تربيت فرزندان بجاى می گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانه اى رشد نمايد كه در آن خانه كسى به نماز اهميت ندهد و يا در قبال مسائل دينى خود را مسئول ندانند و يا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحريض و تشويق به نماز ننمايند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شايد در آينده بر اثر عوامل ديگر به نماز روى آورد كه اين احتمال ضعيفى است.
نوجوانى نوشته بود كه چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حاليكه در خانه ما هيچ يك اهل نماز نيستند و ديگرى بيان كرد كه توقع نماز خواندن از كسى كه هيچ يك از اعضاى خانوادهاش اهل نماز نباشند. توقع بیجايى است.
اينگونه از خانواده ها كه فرزندانشان تمايل و گرايش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمی دهند بر دو قسمند: يك گروه خانوادههايى هستند كه والدين و مربيان آنان به نماز اهميت نمىدهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقليد مىكنند. اين دسته از خانوادهها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انكار نيست. فردى نقل مىكرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل كسى رفتيم بيشتر يا همه دوستان وضو ساختيم كه نماز بخوانيم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتيم در جواب به ما گفت يك مُهر در خانه داريم كه گاهى من با آن نماز مىخوانم و گاهى خانمم.
دسته ديگر خانواده هايى مىباشند كه خود ديندار و اهل عبادتند و ليكن نسبت به فرزندان خود در اين امر هيچ وقعى نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزه شان را مى گيرند امّا از اينكه فرزندان به مسائل دينى پاى بند باشند يا نه براى آنها يكسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمى خواهند كه نمازش را بخواند و يا روزهاش را بگيرد. هيچ مسئوليتى را در قبال آنان احساس نمىكنند. گويا او همه چيز را مى فهمد و بايد با همان فهم خود عمل كند و يا همه اعمال او را حتى بعد از سن تكليف با بچه بودن توجيه مى كنند.
بسيار روشن و مسلّم است كه چنين فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. كانون خانواده مهمترين عامل دراين زمينه محسوب مى شود چون كانونى كه جوان در آن رشد يافته كانون بى تفاوتى بوده است و هرگز كسى از طريق محبت و تشويق و يا از راه قهر و تهديد او را به امور عبادى و ادار نكرده و يا از او نخواسته است. چه بسا اين جوان نسبت به ساير امور زندگى فردى سر به زير و تسليم پذير و با شخصيتى از ديدگاه خانواده باشد و ليكن اهل نماز و ديانت نيست. اين بدان جهت است كه والدين در آن امور تأكيد داشته امّا در امور دينى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دينى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمى كردند.
عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز
عالم نبودن به محتواى نماز، درك پايين و بسيار اندك نسبت به تأثير آن، عدم توجه به جايگاه نماز در اسلام، نداشتن انگيزه و هدف در اقامه و برپايى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست يابى به آن يكى از عواملى است كه جوانان را از اين فريضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسيارى از آنان اين نكته جلب توجه مىكرد كه ما نمى دانيم براى چه بايد نماز خواند. اگر نماز نخوانيم چه مىشود. با ترك نماز چه چيزى را از دست خواهيم داد و ظاهراً مشاهده مىشود آنان كه نماز را برپا مى دارند با كسانى كه تارك نمازند فرقى نمىكنند. اگر نماز بايد در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا اين اثر ملموس نيست و چرا اين مرزبندى را عملاً ما نمى بينيم؟
مگر خدا به دو ركعت نماز ما محتاج است؟ جوان بايد قلبش پاك باشد، انسان بايد با دوستان و همسايگان و نزديكان و همنوعان خود رفتار شايستهاى داشته باشد. خدا اينها را از ما خواسته است. نه اينكه نماز بخوانيم و در عين حال صدها عمل ناشايست را مرتكب شويم. اصل اين است كه ما انسان خوبى باشيم حال چه قائم به نماز باشيم يا تارك آن. پس ملاك انسان خوب بودن، نماز خواندن نيست بلكه دل و قلبى پاك داشتن است.
همه اين گفته ها حاكى از آن است كه شناخت لازم و آگاهى كافى از فضائل نماز و جايگاه آن در اسلام براى كثيرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
سستى و تنبلى
بعد از دو عامل مذكور، علت ديگرى كه در ترك يا بى توجهى به نماز بيان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعاليت نمى دهند مگر در امورى كه بيشتر جنبه احساسى و هيجانى داشته و يا در امورى كه با انگيزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى كه چند سال است به سن تكليف رسيده قدرى مشكل است در هواى سرد زمستان آستين خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگيرد و يا كفش و پوتين را از پايش در آورد و مسح نمايد به همين خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مىرود و يا براى او دشوار است كه از خواب نوشين صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .
هر چند كه برخى از نوجوانان و جوانان اين عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و ليكن به نظر مىرسد كه اين علت نمى تواند بعنوان يك عامل مستقل و بلكه يك علت به حساب آيد چون بعداً خواهيم گفت كه تنبلى خود معلول علل ديگرى مى باشد.
مجالست و همنشينى با دوستان ناباب
بديهى است كه نقش بسيار مهم دوستان در شكل دهى شخصيت انسانى خصوصاً در سنين نوجوانى و جوانى را نبايد ناديده انگاشت. دوستان شايسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و كمال مؤثرند و دوستان ناشايست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاري هاى اخلاقى. چه بسا جوانانى كه در مسائل دينى علاقمند و به ديندارى خود راغبند و ليكن در محيطهاى مختلف از قبيل محلهاى كه در آن زندگى مىكنند يا محيط كار و تحصيل كه در آن ساعاتى از عمر را سپرى مىسازند با افرادى آشنايى شوند كه به تدريج او را در دام بى دينى و لا ابالى گرى گرفتار مى كنند.
فساد اخلاقى
برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعاليم دينى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسيار مؤثر مىدانند. البته اين عامل در خانواده ها و محيط هاى مختلف داراى شدت و ضعف مى باشد و در بروز و ظهور آن مىتوان عللى را بر شمرد كه هر كدام از آن عوامل به تنهايى مىتواند در ايجاد آن و انحراف شخص كافى باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشته هاى تحريك آميز در مكتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان يا بصورت نظم بوده باشد، تصاوير و عكس هاى مبتذل در بيرون از خانواده و نيز بد حجابى يا بى حجابى برخى از اعضاى فاميلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعايت موازين شرعى و سنّتهاى غلط حاكم بر برخى از خانوادهها در درون خانواده مى توانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تأثير زيادى داشته باشند. كم نيستند جوانانى كه با ايجاد و مهيا بودن چنين زمينه هايى غسل بر آنها واجب گرديده و آن اراده و تصميم راسخ را ندارند كه در داخل وقت خود را تطهير نموده و نماز را بپا دارند و يا اگر در خارج وقت خود را پاك كردهاند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفتهاند كه نگاه به اين تصاوير و صحنه ها، مقدمه و زمينه خود ارضايى و مفاسد ديگر اخلاقى است.
مزاحم دانستن نماز براى كارهاى شخصى
برخى چون در وقت نماز مشغول كارها و اعمال شخصى خود هستند فرصت اينكه نماز را در اوّل وقت آن اقامه كنند ندارند و وقتى كه فرصتهاى اوّليه براى اقامه و برپايى نماز از دست برود تدريجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعاليت مىشوند اقامه نماز را مانعى براى انجام كارهاى خود مىدانند. البته خواهيم گفت كه اين عامل به بهانه شبيه تر است تا يك علت براى ترك يا بى توجهى به نماز.
تكبر و غرور
عامل ديگرى كه در ترك نماز و ساير فرايض عبادى مىتواند مؤثر باشد غرور جوانى و تكبر و بزرگ منشى برخى از افراد است. صفت غرور از پست ترين اوصاف انسانى است كه شايد بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصى مىگردد. هرگاه اين خصلت در كسى پا بگيرد و استقرار يابد فرد را به مهلكههاى بزرگى مىكشاند با متصف شدن به اين صفت فرد چنين مىپندارد كه اگر در مقابل خداى خود سجده كند كوچك مىگردد بنابر اين براى اينكه بزرگى و غرورش محفوظ بماند در مقابل هيچ كس نبايد سر تعظيم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا اين خيالبافى شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه او امر متعبدانه دور ساخته و مانعش مىشود كه او در مسير سعادت خويش گام بردارد. اين همان وصفى است كه وقتى در ابليس ظاهر و آشكار شد در مقابل دستور صريح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهى را در سجده بر آدم امتثال نمايد.
تسويف (واگذارى امور به آينده)
برخى از جوانان با توجه به اينكه چند سالى است كه وارد سن تكليف شده و در مقابل تعاليم و دستورات دين مكلف مىباشند و بر آنها واجب است كه به احكام دينى گردن نهند ولى با اين توجيهات كه ما هنوز جوانيم و تازه اوايل عمر ماست و بهانه هايى از اين قبيل اعمال دينى را ترك مىكنند. جوان در بسيارى از مواقع نماز نخواندن خود را اين چنين توجيه مىكند كه من بعداً مىخوانم و يا قضاى آن را بجا مى آورم. عمر طولانى در پيش است پس مىتوان اعمالى كه امروز از من ترك مىشود در سنين پيرى و زمان بيكارى انجام داد و يا توبه كرد. بنابر اين عملى كه در آينده قابل جبران باشد و از طرفى مغفرت و بخشش الهى آن را شامل گردد جاى نگرانى نيست.
ضعف اعتقادى
عامل ديگرى كه در روحيه جوانان مىتواند تأثير زيادى را بگذارد باورهاى دينى و تقويت روحيات مذهبى است كه بخش عمده اين مسئوليت بر عهده مبلغان دينى مىباشد.
امروزه بخش عظيمى از جوانان كه بهترين و مهمترين، قشر جامعه محسوب مىشوند از ضعف اعتقادى رنج مى برند. در كتب درسى خوانده اند كه خدا و قيامتى هست و مسائل دينى تا حدودى به آنان گفته شده و ليكن به باور و يقين نرسيده است.
اصول اعتقادى را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلكه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعاليم دين را با انگيزه و اعتقاد انجام نمىدهد و بيش از آنكه با درايت و بينش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دينى برخورد دارد. اين ضعف درعقيده و عدم استوارى آن برپايه منطق موجب مىگردد كه جوان به مسائل دينى آن اهميت خاص را قائل نباشد و يا پاى بندى كامل به تعاليم دينى را نداشته باشد. به همين جهت بسيار ديده مىشود كه بعضى از افراد، نماز خواندشان موسمى و فصلى است. مثلاً در فصل خاصى مثل ماه مبارك رمضان يا ايام ماه محرم و صفر، نمازشان را مىخوانند و بقيه ماه هاى سال را با نماز وداع مى گويند.
و يا بعضى فقط به چند تا از نمازهاى واجب عمل مىكنند و نماز صبح را مثلاًنمىخوانند. اين نيست مگر از ضعف اعتقادى فرد. و تا اين ضعف جبران نگردد، مشكل فوق قابل حل نخواهد بود.
رفتار نامناسب مبلغان دينى
ابتدا اين نكته را متذكر شوم كه منظور از عنوان مزبور، انكار يا زير سئوال بردن مبلغان متعهد و متدّين خصوصاً روحانيون وارسته اى كه حيات خويش را صرف تبليغ دين نمودهاند نيست بلكه توجه دادن به اين نكته است كه بايد برخورد با جوانان بسيار با ظرافت و دقّت انجام گيرد. چون چه بسا جوانانى كه مقيد به موازين دينى باشند ولى با يك عكس العمل فردى كه لباس دين بر تن كرده است از دين بیزار گردند. تحقيقات و نظر سنجىها گوياى اين حقيقت است كه برخى از جوانان به خاطر دوستى و صميميت و ارتباط نزديكى كه با طلاّب و روحانيون خصوصاً طلبه جوان پيدا كرده كه بايد از آن بعنوان يك پديده ميمون و مبارك نگريست رفتارى را مشاهده مىكنند و يا سخنانى را مىشنوند كه موجب سستى و وهن آنها از دين مى گردد. بعنوان مثال اگر جوانى مشاهده نمايد كه يك روحانى در محفلى نشسته و مشغول صحبت و احياناً غيبت ديگران است و توجهى به نماز در اول وقتش ندارد و يا در رفتار با كسى تندى مىكند اين اعمال، تأثير منفى اش را بر روحيه ديگران باقى مى گذارد. گاهى گفته مىشود كه اگر واقعاً نماز در اول وقت آن همه فضيلت دارد پس چرا يك روحانى بعنوان مبلغ دين به آن توجه ندارد. اين هم عاملى است كه برخى از جوانان بيان مىدارند. علاوه بر موارد دهگانهاى كه بيان شد عاملى چون مشكلات مادى، كاستى در تبليغات، نداشتن مشوّق، مشكل ازدواج، وجود آلودگى اخلاقى برخى از محيط هاى محلى، عدم جاذبه كافى مساجد و مكان هاى عبادى و عدم رعايت مسائل بهداشتى در مساجد و نمازخانه ها از ديگر عواملى هستند كه در ترك و رويگردانى يا كم توجهى نوجوانان و جوانان به مسائل عبادى خصوصاً نماز تأثير به سزايى دارند كه بايد در رفع و حلّ آن كوشا بود. نمودار زير تحقيق انجام شده را نشان مىدهد.
1 ـ محيط خانواده و بى توجهى والدين
2 ـ عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز
3 ـ سستى و تنبلى
4 ـ مجالست با دوستان ناباب
5 ـ فساد اخلاقى
6 ـ تزاحم نماز با كارهاى شخصى
7 ـ غرور و تكبّر
8 ـ تسويف (واگذار كردن كار به آينده)
9 ـ ضعف اعتقادى
10 ـ رفتار نامناسب مبلغان دينى
منبع: نقش نماز در شخصيت جوانان - مصطفى خليلى