اسرار رکوع در نماز

■ اسرار رکوع در نماز

اسرار رکوع در نماز

در بعض از اسرار ركوع

و آن نزد خاصّه، خروج از منزل قيام به امر و استقامت در خدمت است كه پيش اهل معرفت مستلزم دعوى است.

و در نزد اهل محبت، خروج از منزل خيانت و جنايت است و دخول در منزل ذل و افتقار و استكانت و تضرع است كه منزل متوسطين است.

و در نزد اصحاب قلوب، خروج از منزل قيام للَّه به مقام قيام باللَّه و از مشاهده قيوميت به مشاهده انوار عظمت است، و از مقام توحيد افعال به مقام توحيد اسما است، و از مقام تدلّى به مقام قاب قوسين است؛ چنانچه سجود مقام او ادنى است. و پس از اين، اشاره اى به آن بيايد، ان شاء اللَّه.

پس، حقيقت قيامْ تدلّى به قيوميت حق و رسيدن به افق مشيت است. و حقيقت ركوع تمام نمودن قوس عبوديّت و افناى آن در نور عظمت ربوبيت است. و ركوع اولياى كمل تحقق به اين مقام است به حسب مراتب خود و حظ آنها از حضرات اسماى محيطه و شامله و ذاتيه و صفتيه، به طورى كه تفصيل آن از حوصله اين اوراق خارج است.

پس، سالك چون به منزل ركوع كه منزل فناى اسمايى است رسيد، تكبير گويد و دست خود را مثل وقت تكبيرات افتتاحيه رفع كند با همان آداب. و اين تكبير و رفع باطن يكى از تكبيرات افتتاحيه است؛ چنانچه تكبير سجود نيز چنين است. و در اين مقام حق را تكبير از توصيف، كه از مقامات شامله عبد است و با او تا آخر سلوك همقدم است، نمايد. و با دست خود مقام تدلّى و عبوديّت و تقوّم به قيّوميّت را، كه خالى از شائبه تجلّد و دعوى نيست، رفع و رفض نمايد؛ و صفر اليد متوجه منزل ركوع شود. و در فناى منزل قاب قوسين نور عظمت عرش حضرت وحدانيت و واحديّت به قلبش تجلى كند و حق را تنزيه و تسبيح كند و خود را از لياقت تكبير اسقاط كند. پس با قلب وَجِل و حال خجل از قصور در اداى حق اين منزل، كه از منازل بزرگ اهل توحيد است، به تاديه حقوق آن پردازد كه عمده آن، توصيف حق به عظمت است كه پس از تنزيه در جميع منازل ولايت است. و پس از آن، به تحميد، كه در مقام ذات اشاره به توحيد صفات است، پردازد.

و لسان عبد در اين مقام، در تنزيه و تعظيم و تحميد، لسان حقّ است؛ چنانچه در حديث است كه: لَمّا نَزَلَ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ قالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اجْعَلُوها فِى الرُّكُوع‏(1).

و اشاره‏اى به بعض آنچه در اين مقام ذكر شد دارد حديث صلاة معراج. پس از آنكه آن جناب مأمور به ركوع شد، خطاب شد: فَانْظُرْ الى‏ عَرْشي. قالَ رَسُولُ اللَّه: فَنَظَرْتُ الى‏ عَظَمَةٍ ذَهَبَتْ لَها نَفْسي و غُشِىَ عَلَىَّ فَالْهِمْتُ انْ قُلْتُ: سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه لِعِظَمِ ما رَأَيْتُ. فَلَمّا قُلْتُ ذلِكَ، تَجَلَّى الْغَشْىُ عَنّى حَتّى قُلْتُها سَبْعاً الْهِمَ ذلِكَ فَرَجَعْتُ الى‏ نَفْسى كَما كانَتْ ... الخ.(2)

و از براى عرش اطلاقاتى است، كه در اين مقام ممكن است عرش وحدانيّت و عظمت مقام واحديّت و حضرت اسما و صفات، كه عرش الذات است، مراد باشد. و غشوه آن سرور ممكن است اشاره به مقام فناى در حضرت عظمت و القاى انانيّت باشد؛ چنانچه ذهاب نفس نيز مناسب با اين مقام است. و تسبيح و تعظيم و تحميد، بنا بر اين به لسان حق؛ و الهام آن ذات مقدس براى رؤيت اين عظمت و كبريا است در حضرت واحديّت و احديّت جمع اسما.

و بدان كه از براى واصلين به مقام قرب، در اول تجلّيات- گرچه تجلّيات حبيّه باشد- يك دهشت و هيمانى است كه قلوب صافيه آنها را متزلزل و مندك كند در تحت انوار تجلى عظمت؛ و اگر قلوب را استعداد و طاقت نباشد، در همان هيمان و دهشت تا آخر بمانند: انَّ اوْلِيائي تَحْتَ قِبابي لا يَعْرِفُهُمْ غَيْري‏(3). و در ملائكه نيز صنفى چنين يافت شود كه آنها را ملائكه مهيّمه گويند. و اگر استعداد قلوب كه از عطيات ابتدائيه فيض اقدس است زياد باشد، پس از اين حيرت و هميان و دهشت و وحشت و غلق و اضطراب و محو و غشيان و صعق و محق، كم كم حالت سكون و بيدارى و طمأنينه و صحو و هشيارى دست دهد؛ تا آنكه حالت صحو تام حاصل شود؛ و در اين مقام، كه مقام تمكين است، لايق تجلّيات عاليترى گردد. و همين طور، تجلّيات به مناسبت قلوب آنها واقع شود تا به منتهاى قرب و كمال واصل آيند.

و اگر از كمل باشند، حالت برزخيت كبرى براى آنها دست دهد. و آن الهام كه از حضرت غيب به قلب تقى نقى احمدى محمدى صلى اللَّه عليه و آله مى‏شد، شايد تجلّيات لطفيه بود براى تسكين آن نور پاك از آن غشوه تجلى به عظمت.

وصل: عَنْ مِصْباحِ الشريعَةِ، قالَ الصّادِقُ عَلَيْهِ السَّلام: لا يَرْكَعُ عَبْدٌ للَّه رُكوُعاً عَلَى الْحَقيقَةِ، الّا زَيَّنَهُ اللَّه تَعالى‏ بِنُورِ بَهائِهِ وَ اظَلَّهُ في ظِلالِ كِبْرِيائِهِ وَ كَساهُ كِسْوَةَ اصْفِيائِهِ. وَ الرُّكُوعُ اوَّلٌ وَ السُّجُودُ ثانٍ، فَمَنْ اتى‏ بِمَعْنَى اْلَاوَّلِ صَلُحَ لِلثّاني. وَ فِى الرُّكُوعِ ادَبٌ وَ فِى السُّجُودِ قُرْبٌ، وَ مَنْ لا يُحْسِنُ اْلَادَبَ لا يَصْلَحُ لِلْقُرْبِ. فَارْكَعْ رُكوعَ خاضِعٍ للَّه بِقَلْبِهِ مُتَذَلِّلٍ وَجِلٍ تَحْتَ سُلْطانِهِ؛ خافِضٍ لَهُ بِجَوارِحِهِ خَفْضَ خائِفٍ حَزِنٍ عَلى‏ ما يَفُوتُهُ مِنْ فائِدَةِ الرّاكِعينَ. وَ حُكِىَ انَّ الرَّبيعَ اْبنَ خُثَيْمٍ كانَ يَسْهَرُ باللَّيْلِ الَى الْفَجْرِ في رَكْعَةٍ واحِدَةٍ؛ فَاذا هُوَ اصْبَحَ رَفَعَ [خ ل: تَزَفَّرَ ]وَ قال: آه، سَبَقَ الْمُخْلِصُونَ وَ قُطِعَ بِنا. وَ اسْتَوْفِ رُكُوعَكَ بِاسْتِواءِ ظَهْرِكَ، وَ انْحَطَّ عَنْ هِمَّتِكَ في الْقِيامِ بِخِدْمَتِهِ الّا بِعَوْنِهِ، وَ فِرَّ بِالْقَلْبِ مِنْ وَساوِسِ الشَّيْطانِ وَ خَدائِعِهِ وَ مَكائِدِهِ؛ فَانَّ اللَّه تَعالى‏ يَرْفَعُ عِبادَهُ بِقَدْرِ تَواضُعِهِمْ لَهُ وَ يَهْديهِمْ الى‏ اصُولِ التَّواضُعِ وَ الْخُضُوعِ بِقَدْرِ اطّلاعِ عَظَمَتِهِ عَلى‏ سَرائِرِهِم‏(4).

در اين حديث شريف نيز اشاراتى است به بعض آنچه در ركوع ذكر شد چنانچه تزيين عبد به نور بهاء اللَّه ممكن است اشاره به تحقق مقام اسما و صفات به قدر حالات سالكين باشد؛ چه كه بهى از اسماى صفات است؛ چنانچه اظلال در ظلال كبريا افناى عبد است در تحت عظمت نور كبريائى؛ و تكسى به كسوه اصفياء شايد اشاره به بقاى بعد از اين فنا باشد؛ چه كه اصطفاء به حسب حضرت فيض اللَّه اقدس است و از نِعم و عطيّات ابتدائيّه است؛ چون كه مقام فناى عبوديّت در الوهيت، كه حقيقت ربوبيت و جوهره عبوديّت است، به سلوك حاصل شود؛ ولى اصطفاى حق و اكتساء به كسوه اصفياء، كه مقام تخلّع به خلعت نبوت است، از تحت سلوك عبوديّت خارج و در تحت اصطفاى ربوبيت داخل است. چنانچه اوّليّت ركوع و ثانويّت سجود و ارتباط صلاحيت دخول در منزل سجود به دخول در منزل ركوع و استيفاى حق آن نيز، تاكيد آنچه ذكر شد مى‏كند. چنانچه ادب قرب مطلق، كه در منزل سجود حاصل مى‏شود، به تحقق به حقيقت اسما و صفات و فناى در آن حضرت است.

و امّا قول آن حضرت: فَارْكَعْ تا آخر، دستور ادب ركوع است براى متوسطين از اهل سلوك. و آن به حسب اين حديث چند امر است:

يكى آنكه، سالك در جميعِ منزلِ ركوع قلبش خائف و خاشع و در تحت سلطان كبريا و عظمت به جميع اجزاء و اعضاء باطنه و ظاهره خفض جناح كند و از حرمان مقام راكعين و محروميت اين منزل شريف بيمناك باشد و خود را به هر حال يافت قاصر و مقصر شمارد، چنانچه از ربيع بن خثيم نقل فرموده، شايد عنايت ازلى و رحمت شامله حضرت حق جل و علا شامل حالش شود و تدارك نقايص را فرموده به شمه‏اى از ركوع اهل معرفت و اصحاب قلوب نايل آيد.

و ديگر آنكه، پشت خود را در حال ركوع مستوى كند و از اعوجاج سلطان نفس تبرى جويد و قدم بر سر همت و رؤيت آن نهد و آينه قلب خود را از زنگار همت خود و قدم انّيّت و انانيّت خويشتن بزدايد، كه تا خود را قائم به امر بيند و با قدم همت در آن درگاه قدم زند از فائده ركوع و مقام راكعين محروم است. و چون قدم بر فرق همت گذاشت، وارد در تحت عون الهى است- وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَّه.

و ديگر آنكه از خطرات شيطانى و خدايع و مكائد آن، كه در اين مقام به حسب حال اهل سلوك فرق كند و در فناى اسمايى تلوينات از آن خطرات است، قلب را محافظت كند.

و بالجمله، تواضع در تحت سلطان كبريا و خضوع و تذلل، كه در هر مقامى به طورى در قلب سالك نمايش دارد، طريق هدايت و سلوك است. و هر چه نور عظمت و كبريا در قلب بيشتر تجلى كند و انوار تجلّيات غلبه كند بر سراير قلب، تواضع و خضوع و تذلل و عبوديّت افزون گردد. و اللَّه الهادى.

 

پی نوشت ها:

1 - هنگامى كه آيه فسبح باسم ربك العظيم (واقعه / 74) نازل گشت، رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: آن را در ركوع قرار دهيد. علل الشرايع، ص 333 باب 30، حديث 6، وسائل الشيعه، ج 4 ص 944، كتاب الصلوه، ابواب الركوع، باب 21، حديث 1.
2 - ... به عرش من بنگر. روسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: پس به آنچنان عظمتى نگريستم كه جانم از آن برفت و بيهوش شدم؛ آنگاه به من الهام شد و به جهت عظمت آنچه ديدم، گفتم: سبحان ربى العظيم و بحمده. (منزه است پروردگار بزرگ من سپاس او راست). پس چون اين بگفتم، از حالت غشوه به در آمدم. تا اينكه با الهامى كه مى‏شد هفت بار آن را گفتم؛ پس به خود آمدم و به حال عادى بازگشتم.... علل الشرائع، ج 2، ص 312، باب 1، حديث 1.
3 - اولياء من زير قبه ‏هاى منند، جز من كسى آنان را نمى‏شناسد. احياء علوم الدين، ج 4، ص 256.
4 - از كتاب مصباح الشرايعه نقل است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ بنده‏اى براى خدا بحقيقت ركوع نكند مگر آنكه خداوند تعالى او رابه نور جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايش در آورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند. ركوع (مرحله) اول است و سجود (مرحله دوم) ، هركس معنى و حقيقت اولى را به جاى آورد، شايستگى دومى را يافته است. در ركوع ادب (عبوديت) است و در سجود قرب (به معبود) است؛ و كسى كه به نيكى ادب نگزارد، فربت را نشايد. پس ركوع كن همانند ركوع كسى كه قلبا خاضع براى خداست و تحت سلطه او ذليل و بيمناك مى‏باشد؛ و چون راكعى كه بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقى تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود بياورد. و از ربيع بن خثيم حكايت شده است كمه با يك ركوع شب را به صبح مى‏رسا ند و چون به صبح مى‏رسيد (صبح مى‏كرد) قامت راست را كامل انجام ده به اينكه پشت خود را همراهى كنى؛ و از اين (پندار) كه به (قدرت و) همت خود به خدمت او قيام كنى فرود آى (كه اين امكان ندارد) جز به يارى او. و قلب را از وسوسه‏هاى شيطان و فريبها و نيرنگهايشان فرارى ده كه خداوند تعالى بندگان خود را به ميزانى كه در برابر او كرنش كنند بلند مى‏كند؛ و آنان را به هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايشان پرتو افكنده به حقيقت فروتنى و كرنش (در برابر خود) هدايت مى‏فرمايد. مصباح الشريعه، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108. كتاب الصلوه باب 48، حديث 17.

 

منبع: سر الصلاة (معراج السالكين و صلاة العارفين) امام خمينى رضوان اللَّه تعالى عليه

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 1839 کلمه
1401/3/28 ساعت 14:36
کد : 3236
دسته : اسرار نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
مرکز تخصصی نماز
نماز
اسرار نماز
اسرار رکوع
سرالصلاة
سرالصلاة امام خمینی
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز