■ آفات و موانع آثار نماز
آفات و موانع آثار نماز
چنانچه در اين بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلى عدم ترتب آثار در زندگى نمازگزار است و گفته شد كه آنچه مهم است شناسائى و معرفت آن موانع مىباشد. لذا در اين قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره مىشود تا شايد با شناخت آن در رفع آنها بكوشيم و آثار نماز را در زندگى و حيات خويش لمس نمائيم. وامّا مهمترين آفات عبارتند از:
الف ـ اكتفا به صورت و ظاهر نماز:
تكيه كردن به صورت نماز و اعتماد به هيأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذكار و اوراد و روح و حقيقت نماز، يكى از عوامل مهم عدم تأثير گذارى آن است. همانطور كه قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقيقت آن، در ظاهرش خلاصه نمىشود بلكه نماز علاوه بر صورت و ظاهر داراى سيرت و باطن نيز هست يعنى حقيقت نماز بسى گستردهتر از تصور عدهاى است كه آن را در حركات ظاهرى محدود دانسته و به همان هيأت صورى تمسك و تشبث جستهاند، آثار نماز به حقيقت و روح آن پيوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به آن فوايد و آثار چارهاى جز نفوذ به باطن و قيام به حقيقت آن نيست و در واقع ذكر بودن نماز هم به همين معناست. امّا اينكه حقيقت و باطن نماز چيست؟ گفته شد كه حضور قلب، فهم معناى اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهى و هيبت و عزت آن ذات ربوبى، رجاء و اميدوارى از او، اعتراف و اقرار به بىمقدارى و ناچيز بودن خويش از معانى باطنيه و مفاهيم كامله نماز است(1). چنانچه از امام رضا(عليه السلام) در اين باب سئوال شد فرمودند: «علّت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است و مبارزه با شرك و بت پرستى و قيام در پيشگاه خداوند در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و تعظيم پروردگار»(2).
بنابر اين توقع دست يابى به همه آثار مفيده كه موجب صفاى باطن و جلاى دل و دورى بنده از قاذورات و پليدىهاى اخلاقى مىگردد با صرف انجام حركات ظاهريه، انتظارى غير منطقى و عقلى مىنمايد چون اكتفا به ظاهر و غفلت از اينكه چه مىگويد و با كه سخن مىگويد و چه مىخواهد و حمد و ثنائى كه بر زبان مىآورد چه معنايى در بردارد چيزى از آثار نماز را بر نمىتابد. اينگونه نمازگزاران مصداق بارز كلام عتاب آلود خداوند مىباشند كه فرمود: فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون. «اى واى بر نمازگزاران كه دل از ياد خدا غافل دارند»(3).
و يا اينكه رسول گراميش فرمود: هر كس كه نداند و نفهمد كه در نماز چه مىگويد نقصان كرده است.
پس آنچه كه به نماز معنى مىبخشد حركات ظاهريه آن نيست بلكه آن روح نماز است كه فرد نمازگزار را تعالى و كمال مىبخشد. بارى اينكه نماز چون جميع عبادات داراى قشر و صورت و لب و حقيقتى است.
«مادام كه انسان صورت انسان و انسان صورى است نماز او نيز صورى و صورت نماز است و فايده آن نماز، صحّت و اجزاء صورى فقهى است در صورتى كه قيام به جميع اجزاء و شرايط آن كند. ولى مقبول در گاه و پسند خاطر نيست. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معنى پى برد نماز او حقيقت پيدا مىكند پس بر مؤمن به حق و حقيقت و سالك الى الله به قدم معرفت لازم است كه خود را براى اين سفر معنوى و معراج ايمانى مهيا كند و عوائق و موانع سير و سفر را از خود دور سازد»(4).
ب ـ عدم اخلاص و حضور قلب:
يكى ديگر از عواملى كه موجب مىشود تا نماز تأثيرى در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
اينكه نماز را «ذكر الله» ناميده اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعنى استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملى در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه امام العارفين و سيد السالكين على(عليه السلام) فرموده اند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز مىايستند و ركوع و سجودشان يكى است و حال آنكه مابين آنها مثل مابين زمين و آسمان است»(5).
اگر سئوال شود كه معناى حضور قلب چيست؟ مستفاد از كلام بزرگان و اولياى دين اين است كه: «حضور قلب يعنى فارغ ساختن دل از همه براى عملى كه به آن مشغول است تا اينكه بداند كه چه مىكند و چه مىگويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد و اين را خشوع دل نيز مىگويند يعنى جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزى نگذرد و ديگرى خشوع جوارح است كه اعمال ظاهرى نماز گزار است»(6).
وحضور قلب يعنى پرستش و عبادت خداى به نحوى كه گويا تو او را مىبينى و قلب تو تجلىگاه اوست و حداقل مراتب آن اينكه فهم كنى كه اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند. اعبد الله كانك تراه وإن لم تكن تراه فإنَّه يراك»(7).
از حضرت موسى(عليه السلام) روايت شده كه از جانب خدا بر او وحى شد اى موسى چون مرا ياد كنى ياد كن و اعضاى تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من خاشع و با وقار باش و چون مرا ياد كنى زبان خود را در عقب دل خود بدار يعنى اوّل به دل ياد كن و بعد به زبان و چون در حضور من بايستى بايست مانند بنده ذليل و مناجات كن با من با دل ترسناك و زبانى راستگو. و از امام باقر(عليه السلام) حديث شده است كه: نمازهاى بندهگاهى نصف آن بالا مىرود و گاهى ثلث آن و گاهى ربع آن و گاهى همه آن و بالا نمىرود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانى كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند. و اين سخن و كلام عرشى امير المؤمنين(عليه السلام) است كه: «خوشا به حال آن كس كه خالص كند براى خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزى كه چشمش مىبيند و فراموش نكند ذكر خدا را بواسطه آن چيزهايى كه گوشش مىشنود و محزون نشود دلش به آن چه كه به غير عطا شده است».
و در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين(عليه السلام) آوردهاند كه ابو حمزه ثمالى گويد امام(عليه السلام) را ديدم كه نماز مىگذارد و رداى مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض كردم فرمودند آيا مىدانى در خدمت كه بودم بدرستى كه نماز به درجه قبول نمىرسد مگر به قدرى كه دل متوجه او باشد»(8).
بنابر اين مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حيث فقهى رفع تكليف مىكند ولى چنين نمازى محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست. يعنى اگر كسى نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهى مهر صحت بر او مىخورد و ليكن اثر چنين نمازى به همين مقدار است كه فارق ميان او و تارك الصلاه است.
پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوى و عرفانى را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلى اين است كه دل به نماز نمىدهيم. اكثر ما راضى هستيم به اينكه نمازى خوانده باشيم تا در زمره سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوئيم كه وقتى به نماز ايستيم بسيارى از كارهاى فراموش شده در اذهان زنده مىشود. تو گوئى نماز كليد خاطرات و رمز بازگشائى اوهام و خيالات است. در غالب نمازهاى ما اين كلام امام خمينى(رحمه الله)صادق است كه:
«نماز كليد دكان يا چركه حساب يا اوراق كتاب و يا فرصتى براى مشغول شدن به افكار متشتته و خواطر شيطانيه ماست»(9).
«يكى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است و روزى يك جوال مىبافت و آخر هفته حساب مىكرد و مزد شاگردهايش را مىپرداخت. روزى به هنگام حساب يك جوال از قلم افتاد آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسى دادهاند به خاطرشان نيامد. غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسى داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلانى دادهايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مىخواندى يا جوال پيدا مىكردى؟ استاد از اين واقعه متنبّه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد»(10).
و نيز در همين باب در شرح حال سيد رضى و سيد مرتضى علم الهدى دو برادرى كه از شاگردان وارسته شيخ مفيد(رحمه الله) بودهاند آوردهاند كه سيد رضى به برادر بزرگ خود سيد مرتضى در نماز جماعت اقتدا نمىكرد برادر بزرگتر به نزد مادر شكايت برد و مادر سيد رضى را نصيحت كرد سيد رضى به توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا كرد. امّا در اثناء نماز، نمازش را تمام كرد و از مسجد بيرون رفت، سيد مرتضى نزد مادر آمد و گفت سيد رضى آنچه امروز كرد بدتر از پيش بود مادر ماجرا را از سيد رضى جويا شد. سيد رضى در جواب گفت: در اثناء نماز ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است به ناچار نماز را شكستم چون كه طهارت شرط صحت نماز است، مادر شرح حال را با سيد مرتضى در ميان گذاشت سيد گفت راست مىگويد زيرا در مسير رفتن به مسجد زنى درباره احكام خون حيض از من سؤال كرد به او پاسخ دادم. امّا در اثناء نماز به اين انديشه افتادم كه جوابى كه دادم درست بود يا اشتباه»(11).
پس علم و آگاهى به اين نكته بر همه خصوصاً بر جوانان كه داراى قلبى پاك و باطنى صاف مىباشند لازم است كه حضور قلب و اخلاص هر چند كه شرط صحت نماز نيست ولى شرط كمال آن است و بايد اين مانع كه خواطر غير الهى و شيطانى در حال نماز است را از بين برده و نمازى با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم مُلك به ملكوت پرواز دهد كه الصلاه معراج المؤمن.
ج ـ استخفاف و سبك شمردن نماز:
در تعاليم و دستورات دين اسلام اگر خواسته باشيم احكام و تعاليم فردى را طبقه بندى نمائيم نماز در بالاترين مرتبه طولى نسبت به ساير احكام قراردارد. مسلّم است كه در مقام انجام عمل به هر يك از دستورات الهى بايد به جايگاه آن توجه كامل بعمل آيد چون كه آثار و بركات وجودى هر يك از آنها بنابر اهميتى است كه شارع در نظر داشته است سبك شمردن حكمى از احكام دين به اين معناست كه آن اهميت الهى را بكاهيم. حال اين كاستن مىتواند شامل محافظت نكردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش يا ترجيح امور غير ضرور بر آن و يا درست ادا نكردن برخى از اجزا و اركان آن و مواردى ديگر بشود. همه اين امور مىتواند در حقيقت نوعى تضييع يا تضعيف در حكم الهى بشمار آيد. و هر گونه تضعيفى مانع از ظهور بركات و بروز آثار آن حكم خواهد بود.
در باب نماز كه يكى از احكام الهى است تأكيد و توصيه زيادى شده است و اين حكم از ساير احكام الهى مستثنى نيست. از رسول گرامى اسلام روايت است كه: «هر كس به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است»(12).
و نيز خاتم رسالت(صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى ديگر فرمودهاند: «كسى كه نماز را سبك شمارد خداوند بركت و خير را از عمر و مال او بر مىدارد و نتيجه كارهايش را از بين مىبرد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مىگيرد»(13).
و در حديث ديگر آمده است كه: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپيد و درخشان نزد صاحب خود باز مىگردد و مىگويد: همان طور كه مرا رعايت كردى خداوند تو را مورد رعايت و حفظ خويش قرار دهد. ليكن اگر نماز، در غير وقت آن گزارده شود و رعايت حدود آن نشود سياه و ظلمانى نزد صاحب خود مىآيد و مىگويد: همان گونه كه مرا ضايع ساختى خدايت تو را ضايع و تباه سازد»(14).
و اين روايت از امام صادق(عليه السلام) معروف است كه در آخرين لحظات عمر شريفش دستور داد كه همه اهل بيتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرين وصيت فرمودند:
«اگر كسى از شما نمازش را سبك شمارد هرگز به شفاعت ما معصومين نمیرسد»(15).
اين موضوع نه تنها مورد تأكيد همه اولياى دين بوده بلكه سيره مستمرهشان بر اين اساس استوار بود كه با دقت و توجه هر چه بيشتر از نماز خود محافظت مىكردند. برخى از زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مىكردند كه حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مىگفت و ما با او سخن مىگفتيم هرگاه وقت نماز داخل مىشد از براى آن حضرت حالتى روى مىداد كه گويا ما او را نمىشناختيم به او عرض مىكرديم كه تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد و همه از تحمّل آن اِبا كردند(16).
نه تنها پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بل همه اهل بيت عصمت و طهارت بر اين سيره منسلك بودهاند و نيز تابعين ايشان در طريق سعادت و وصول به كمال آن را تعقيب مىكردند. در خاطرات امام خمينى(رحمه الله) نقل است كه: به نماز اول وقت بسيار اهميت مىداد روايتى از امام صادق(عليه السلام)نقل مىكردند كه اگر كسى نمازش را سبك شمارد از شفاعتشان محروم مىشود. من يك بار به ايشان عرض كردم سبك شمردن نماز شايد به اين معنى باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند و يك وقت نخواند گفتند نه اين خلاف شرع است منظور امام صادق(عليه السلام) اين بود كه وقتى ظهر مىشود و فرد در اوّل وقت نماز نمىخواند در واقع به چيز ديگرى رجحان داده است(17).
د ـ عدم مداومت در نماز:
خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معين براى بندگانش فرض و واجب كرده است. همه فقهاء اعم از شيعه و سنى اجماع دارند بر اينكه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شيعه چون شيخ مفيد و اتباع ايشان اوقات شرعى نمازهاى يوميه را مضيق دانسته و قبول آن در غير وقت را از باب تفضّل مىدانند. اينكه شارع براى نماز اوقات پراكندهاى را تعيين فرمود شايد وجهش اين باشد كه هرگاه انسان به امور زندگى دنيايى بپردازد و به امر معيشت همّت نمايد مشاغل مادى او را از تأمل وتفكر به امور معنوى بازداشته و يا مورد غفلت قرار مىدهد به همين جهت بر بنده مؤمن امر شد كه در ميان فواصل كارهاى دنيوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خويش، كُرنش كند تا حقيقت انسانىاش به باده نسيان و فراموشى سپرده نشود و شخصيت آدمى به اين واسطه تعديل گردد چه اينكه اگر همه اهتمام او در مسير ماديات محدود بود ايشان را با ساير حيوانات تمايزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مىباشد كه اگر سستى و فترتى در اقامه آن ايجاد شود و به صورت مداوم انجام نگيرد قطعاً سلامت روح را تأمين نخواهد كرد چنانچه در مرض جسم هم همين است.
پس اين فريضه مهم نبايد ابزار و وسيلهاى براى رفع مشكلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى يا پر نمودن اوقات بيكارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى يك مريض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و ساير فرايض دينى نيز چنين است.
با اين وصف اگر خواسته باشيم كه در سفر يا مرض و يا به بهانه خواب نوشين صبحگاهى نماز را ترك نمائيم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قيام به آن در اوقات بيكارى اكتفا نمائيم بسيار روشن است كه از چنين نمازى بهره و نصيبى نخواهيم برد. چنانچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودهاند: آفةُ العبادة الفترةُ «آفت عبادت سستى و عدم مداومت است»(18).
پس در صورت ترك اين فريضه الهى و امتثال مقطعى و غير مداوم آن و يا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بين رفتن آثار و فوايد آن خواهد شد بنابر اين قيام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شايد به همين جهت باشد كه قرآن كريم يكى از اوصاف مؤمنين را چنين بيان مىكند. الذين هم على صلاتهم دائمون «آنان كه همواره نمازشان را مىخوانند و هرگز نماز را ترك نمىكنند»(19).
مواردى كه بيان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور بركات نماز بشمار مىآيند امّا عناصرى مثل ريا، عجب و خودبينى و گناهان ديگر بسيار مهم مىباشند.
باشد كه همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن اين موانع و زدودن آن بتوانيم از نورانيت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا كه در اين فريضه بزرگ الهى نهفته است كمال بهره را ببريم.
در پايان اين مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزيز و وارثان خون شهيد كه ثبات شخصيتشان متضمن قوام و پايدارى جامعه و تزلزل در افكار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است اين است كه بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اينكه ترك عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذايل اخلاقى و مشكلات زندگى است و نماز با حفظ شرايط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوك، مَركب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزيز «شماها بهتر مىتوانيد تهذيب نفس كنيد شما به ملكوت نزديكتر هستيد از پيرمردها، در شما آن ريشههاى فساد كمتر است. يك پير بخواهد اصلاح شود بسيار مشكل است جوان زودتر اصلاح مىشود. هزاران جوان اصلاح مىشوند و يك پير نمىشود. نگذاريد براى ايام پيرى. الان خودتان را بايد تبعه تعليمات انبياء كنيد مبدا اين است از اينجا بايد رفت»(20).
پى نوشت ها:
1 . مرحوم نراقى ـ معراج السعادة ـ ، ص666.
2 . وسائل الشيعه، ج3 ص4.
3 . سوره مباركه ماعون، آيه 6 ـ 5.
4 . امام خمينى ـ سر الصلاة ـ ، ص22.
5 . بحار الانوار، ج81 ص249.
6 . رك: معراج السعاده، ص666.
7 . بحار الانوار، ج25 ص204 روايت 16 باب 6.
8 . رك: سر الصلاه (امام خمينى)، ص36. معراج السعاده، ص668 به بعد.
9 . سر الصلاه، ص48.
10 . نشان از بىنشانها، ص323.
11 . نشان از بىنشانها، ص323.
12 . شيخ عباس قمى ـ سفينه البحار ـ ، ج2 ص43.
13 . همان مأخذ، ص43.
14 . بحار، ج80 ص25 روايت 46.
15 . بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16.
16 . معراج السعاده، ص669.
17 . امام در سنگر نماز، ص16.
18 . علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68.
19 . سوره مباركه معارج، آيه 23.
20 . امام خمينى(رحمه الله) تفسير سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد).
منبع: نقش نماز در شخصيت جوانان (مصطفى خليلی)