■ شرایط کمال عبادت
شرايط كمال عبادت
غير از شرط صحّت و شرايط قبول، شرايطى هم براى كمال عبادت است. يعنى اگر اين شرايط باشد، عمل عبادى ارزشى فوق العاده و كمالى بالاتر خواهد داشت . عبادات واعمالى كه شرايط زير را داشته باشد، برتر وكامل تر است :
1. مشكل تر بودن
در عبادت ، بايد دشوارى آن را تحمل كرد و بر سستى و تن پرورى غلبه يافت و به پرستشى عاشقانه و پيوسته پرداخت . على عليه السلام فرموده است : ((اَفْضَلُ الاَعْمالِ ما اَكْرَهْتَ نَفسَكَ عَلَيهِ))(1) بهترين كارها، عملى است كه خود را (على رغم عدم پذيرش نفس ) بر آن وادار كنى .
آنكه در لحظات سخت ، از رسول خدا حمايت ويارى كند.
آنكه با پاى پياده به سفر حج و زيارت برود.
آنكه با جان و مال ، در راه خدا مبارزه كند.
آنكه در راه دين ، سختى بيشترى تحمّل كند، از فضيلت بيشترى برخوردار است .
2. نظم و تداوم
عبادت اگر برنامه هاى دائمى ومنظّم داشته باشد، بهتراست . در روايات آمده است كه مؤ من ، اوقات وكارهاى خود را تقسيم مى كند وبخشى را براى عبادت ومناجات با خدا قرار مى دهد.
3. مهم تر بودن
در كارها بايد اهمّ و مهمّ كرد و كارهاى ((مهمّ)) را فداى كارهاى ((مهم تر)) نمود.
وقتى بستگان انسان نيازمند هستند، چرا صدقه به ديگران ؟
وقتى كارهاى مستحب ، به واجبات انسان ضرر بزند، چه نيازى به انجام آن ها؟
وقتى كارى ، نفع عام ترى دارد، چرا پرداختن به امورى كه خيرش محدود و موقّت است ؟
على عليه السلام مى فرمايد:
((لا قُرْبَةَ بَالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ))(2) هرگاه نمازهاى مستحب ، به نمازهاى واجب ضرر برساند، ديگر آن نافله ها موجب قرب به خدا نخواهد شد.
4. بركت داشتن
گاهى كمال يك عمل ، در بركت داشتن آن است ، يعنى كارى باشد كه خير و سود آن ، جاودان و گسترده و باقى باشد، نه موقّت و گذرا.
5 . سبقت گرفتن
در كارهاى نيك ، پيشتاز بودن و شتاب به سوى صالحات و خيرات ، امتيازات ويژه اى دارد.
پيوستن به اسلام در آغاز امر، برتر از مسلمان شدن در روزگار غلبه و قدرت مسلمين است .(3) به سوى نماز اوّل وقت بايد شتافت . در كارهاى خداپسند بايد پيشقدم بود. تاءكيد بر ((سارعوا))(4) و ((سابقوا))(5)، در قرآن و حديث نشان آن است كه سرعت و سبقت در عبادت مايه كمال عبادت است .
6. نشاط و دوام
منافقان ، نماز را با كسالت و بى نشاط مى خوانند.(6)
اهل شك ، در عبادت شان دچار ترديد و سستى مى شوند.
عبادتى كامل تر است كه همراه با نشاط، و برخوردار از استمرار و پيوستگى باشد. عملِ اندك و با دوام ، برتر از كار زيادى است كه انسان از آن ملول و خسته شود و دست بكشد.
خداوند، در توصيف عبادت فرشتگان فرموده است : شبانه روز، بدون خستگى ، خدا را تسبيح مى گويند.(7)
7. بصيرت و يقين
عملى كه از روى بينش عميق و آگاهى و يقين باشد، به مراتب برتر از كارهاى سطحى و عبادت هاى تهى از يقين است . در حديث مى خوانيم :
((اِنَّ الْعَمَلَ الدّائِمَ الْقَليلَ عَلَى الْيَقينِ، اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثيرِ عَلى غَيْرِ يَقينٍ))(8)
عمل اندك ولى پيوسته و مداومى كه همراه يقين باشد، نزد خدا برتر از عمل بسيارى است كه فاقد بصيرت ويقين باشد.
شرايط ديگرى براى كمال عبادت وجود دارد كه در اين مختصر از آن ها مى گذريم ...
سيماى نماز
تاكنون آنچه خوانديد، به ((عبادت )) مربوط مى شد.
البتّه عبادت ، عنوان عامى است كه نمونه ها و مصداق هاى فراوانى را در بر مى گيرد و تنها در ((نماز)) خلاصه نمى شود. حج ، روزه ، امر بمعروف و نهى از منكر، جهاد، طلب روزى حلال ، خدمت به همنوعان ، درس خواندن و درس گفتن ، عزادارى بر شهيدان كربلا، نيكى به پدر و مادر، يتيم نوازى ، پرداخت خمس و زكات و ... همه و همه عبادت است . (البتّه به شرط خدايى بودن نيّت )
ولى در ميان اعمال عبادى ، ((نماز)) برجستگى و درخشندگى خاصى دارد و جلوه درخشان عبادت و پرستش خدا به حساب مى آيد. اوصاف نماز، فلسفه و حكمتش ، فايده و آثارش ، شرايط و آدابش ، مكان و زمانش در آيات و روايات بسيارى آمده كه پرداختن به آن ها طولانى خواهد شد. امّا سعى مى كنيم بر اساس قرآن و حديث ، قطره اى از درياى معارف اسلامى درباره نماز را بازگوييم .
نماز، بزرگ ترين عبادت و مهم ترين سفارش همه انبياست .
لقمان ، پسرش را به نماز توصيه مى كند.(9)
حضرت عيسى در گهواره مى گويد: خدايم مرا به نماز و زكات توصيه كرده است .(10)
رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز را نور چشم خود مى داند. ((قُرَّةُ عَيْنى فِى الصَّلاةِ))(11)
نماز، فريضه اى است كه خدا را به ياد انسان مى آورد.(43) و پيمان خدا با مردم است .(12)
نماز، سيماى مكتب است . ((اَلصَّلوةُ وَجْهُ دينكُمْ))(13)
نماز، دواى تكبّر است . ((وَ الصَّلاةَ تَنْزِيها عَنِ الْكِبْرِ))(14)
نماز، وسيله تشكّر و سپاس از نعمت هاى الهى است ، عمود و پايه دين ، كليد بهشت ، وسيله آزمايش و شناخت مردم و محو كننده گناهان ، و پاك كننده دل و جان آدمى است .
روزى پنج نوبت ، با حفظ شرايط كامل نماز، در پيشگاه خدا ايستادن و نعمت هاى او را ياد كردن و از او حاجت و نياز خواستن ، همچون شست و شو در نهر آبى است كه آلودگى ها را مى زدايد.(15)
نماز، اوّلين سؤ ال در قيامت است ، كه اگر پذيرفته نشود، كارهاى ديگر هم مقبول نيست .
نماز، تنها عبادتى است كه در هيچ حال از انسان ساقط نمى شود حتّى در ميدان جنگ ودر شرايط اضطرار، بيمارى و...
نماز، اعلام بندگى در برابر خدا و زير بار نرفتن در مقابل طاغوت ها و ستمگران است .
نماز، زنده نگه داشتن آيين توحيدى حضرت ابراهيم ، و سنّت رسول اللّه ومكتب حسين بن على عليهما السلام است .
نماز، براى عاشقان خدا، شيرين ولى براى منافقان ، تلخ و سنگين است : ((وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلا عَلَى الْخَشِعِينَ))(16)
نماز، كوبنده شيطان و ماءيوس كننده اوست . حضور در برابر آفريدگار است .
نماز هماهنگى با همه ذرّات عالم است . جهان ، محراب وسيعى است كه همه كائنات ، در آن به تسبيح و سجود در برابر خدا مشغول اند. به نماز ايستادن ، همراهى با همه آفريده ها و فرشتگان در پرستش و ذكر پروردگار است .
در اهميت نماز، همين بس كه على عليه السلام در ميدان نبرد صفّين ، و امام حسين عليه السلام در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به عشق الهى ، به نماز ايستادند. شخصى به حضرت على عليه السلام ايراد گرفت ، امام فرمود: ما براى همين مى جنگيم تا مردم ، اهل نماز باشند. به سيد الشهدا، در زيارتنامه اش خطاب مى كنيم : گواهى مى دهم كه تو نماز را بر پا داشتى . ((اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ ...))
در مشكلات و اضطراب ها، ياد خداى بزرگ و استمداد از او، آرام بخش دل ها و راه گشاى انسان در سختى هاست و تكيه گاهى است كه مؤ منان به خدا دارند. از اين رو قرآن دستور مى دهد كه به وسيله ((صبر)) و ((نماز)) از خداوند يارى بطلبيد.
((وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ))(17)
امام صادق عليه السلام در واپسين دم زندگى خويش ، همه بستگان را جمع كرد و در وصيت خويش به آنان ، اهميت نماز را يادآور شد و فرمود:
هر كه نماز را سبك بشمارد، از شفاعتِ ما محروم است .
مرز ميان اسلام و كفر، ترك عمدى نماز است . چگونه مسلمانى است آنكه رابطه خود با خدا را بريده و از نماز روى برتافته است .
رسول خدا فرمود: ((مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ مُتَعَمِّدا فَقَدْ كَفَرَ))(18) هر كه عمدا نماز را ترك كند، كفر ورزيده است .
و در كلام علوى مى خوانيم كه فرمود:
((مَنْ ضَيَّعَ الصَّلوةَ فَهُوَ لِغَيْرِها اَضْيَعُ))(19) كسانى كه نماز را سبك شمارند و آن را تباه و ضايع سازند، غير نماز را بيشتر ضايع خواهند ساخت .
نماز، موقعيّتى است كه بايد در آن به خدا توجّه داشت نه ديگرى ، و هر چه را از نظر دور داشت مگر خدا را. بايد خداى را زنده و حاضر و ناظر بدانيم و احساس حضور در برابر آن خالق عظيم را در خويش ، زنده نگاهداريم . پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده است :
همين كه انسان در نماز به غير خدا توجّه مى كند، خداوند به او خطاب مى كند: به چه كسى توجه مى كنى ؟ آيا پروردگارى جز من سراغ دارى ؟
آيا جز من ، مراقب و ناظرى در كار است ؟
آيا به بخشنده اى جز من دل بسته اى ...؟
اگر توجه به من داشته باشى ، من و فرشتگانم به تو توجّه خواهيم كرد و ...(20)
نماز، سپاس نعمت
انسان ، اسير محبّت ديگران است و نعمت و نيكى ، انسان را به مقام سپاس و تشكّر مى كشيد.
اگر كسى نعمتى به ما بخشيد و احسانى در حق ما كرد، با زبان و عمل ، سپاسگزار او مى شويم .
ما بنده خداييم و غرق در نعمت هاى او، پس در هر نفسى ، نه يك نعمت بلكه صدها نعمت موجود است و بر اين نعمت ها نه يك شكر، بلكه هزاران شكر لازم است . كافى است كه اندكى چشم بصيرت بگشائيم و ببينيم لطف و فضل خدا را درباره خودمان ، آنگاه خواهى نخواهى سپاس او خواهيم گفت .
نماز، نوعى سپاس از نعمت هاى فراوان و بى شمار اوست .
خداوند، به ما هستى بخشيد. آنچه براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتيم ، عطا كرد. هوش و عقل و استعدادمان داد. قطرات باران ، برگ درختان ، ماهيان دريا، پرندگان آسمان ، نور خورشيد و هدايت عقل و ولايت پاكان و راهنمايى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت .
اعضايى متناسب ، قوايى مفيد، مربّيانى دلسوز، طبيعتى رام و مسخّر براى ما قرار داد، تا با او بيشتر آشنا باشيم . اگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتيم . اگر انگشت شصت نداشتيم ، حتّى دكمه يقه خود را نمى توانستيم ببنديم .
اگر آب ها، شور و تلخ بود، درختان نمى روييد. اگر زمين جاذبه نداشت ، اگر فاصله خورشيد به ما نزديك تر بود، اگر هنگام تولّد، مكيدن را نمى دانستيم ، اگر قدرت نطق و گويايى نداشتيم ، اگر چشم مان نابينا بود، اگر از موهبت عقل بى بهره بوديم ... و هزاران اگر ديگر. به تعبير قرآن ، نعمت هاى الهى ، قابل شمارش نيست . آيا اين همه نعمت ، تشكّر لازم ندارد؟ آيا بى انصافى و حق ناشناسى نيست كه انسان ، غرق نعمت هاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشكّر از خداست كه ولىّ نعمت ماست ، هر چه داريم از اوست .
البتّه اين سپاس ، براى خدا سودى ندارد، بلكه براى خودمان مفيد است و نشان معرفت ماست . همچنان كه تشكّر يك دانش آموز از معلّم ، بيانگرِ كمال و رشد فكرى اوست و از تشكّر او چيزى عايد معلّم نمى شود.
چه غافل اند، آنان كه بر سر سفره نعمت خدا، عمرى مى نشينند و يكبار هم به شكرانه اين موهبت ها در آستان آن خداى متعال ، پيشانى عبوديت و سجده شكر بر زمين نمى گذارند!
پی نوشت ها:
1- قصارالجمل ، ج 2، ص 74.
2- الحياة ، ج 1، ص 318.
3- حديد، آيه 10.
4- آل عمران ، آيه 133.
5- حديد، آيه 21.
6- نساء، آيه 142.
7- انبياء، آيه 20.
8- كافى ، ج 1، ص 57.
9- لقمان ، آيه 17.
10- مريم ، آيه 31.
11- بحارالانوار، ج 77، ص 77.
12- طه ، آيه 14.
13- كنزالعمال ، ج 7، ص 279.
14- فروع كافى ، ج 1، ص 270.
15- نهج البلاغه ، صبحى صالح ، حكمت 252.
16- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 7.
17- بقره ، آيه 45.
18- بقره ، آيه 45.
19- محجّة البيضاء، ج 1، ص 301.
20- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 19.
منبع: راز نماز (براى جوانان )، محسن قرائتی، تدوين: جواد محدّثی