■ اعتلای فرهنگ نماز و نقش آن در مقابله با تهاجم فرهنگی
به درستیکه نماز نهی میکند از ...
اعتلای «فرهنگ نماز» و نقش آن در مقابله با تهاجم فرهنگی
محمدجواد مقدمیشهیدانی (نویسنده و فعال فرهنگی)
تهاجم خاموش
وقتی سخن از «تهاجم فرهنگی» به میان میآید، نجوای نانجیبانه و روحآزارِ روشنفکران غربزده، دوباره در گوش میپیچد که اینهمه واقعیتِ عینیتیافته را به هیچ میانگارند و همچنان به حرف تکراری و ملالآور خویش اصرار میورزند که: «قائلان به مسئله تهاجم فرهنگی، دچار توهم توطئه شدهاند!» نه این گزافهگوییِ تکراری و نه آن واقعیتِ محققشده، هیچکدام نباید موجب شود که با اشتغال به حواشی، از اندیشه در متن اتفاقات فرهنگیِ ناگوارِ جامعهمان، غافل بمانیم، همچنان که نمیشود و نباید ظرفیتها و توانمندیهای اصیلِ فرهنگی ـ اجتماعیمان را نادیده انگاریم.
در تعریف تهاجم فرهنگي گفتهاند: «تهاجم فرهنگی، تلاشِ برنامهريزيشده و سازمانيافتۀ تمام يا بخشي از يك يا چند گروه اجتماعي ـ فرهنگي يا ملت يا جامعه يا تمدن و يا دولت بيگانه است، براي تحميل مبانی و اصول اجتماعي، باورها، ارزشها، اخلاقيات و رفتارهاي مورد نظر خويش بر ساير گروهها و جوامع؛ همچنين ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغيير در نظام ارزشهاي آنها، به طوري كه تصميمگيريها در كشور موردِ تهاجم، به تأمين منافع سياسي، اقتصادي و... كشورهايي منجر شود كه از اين حربه استفاده ميكنند.»[1]
تعریفِ پیشگفته، گرچه به ابزارها و روشهای تهاجم فرهنگی اشاره ندارد، بستر، گستره و عرصههای مورد هجوم را مشخص کرده است. با وجود این، در بررسی تهاجم فرهنگي، دو مسئله اهمیت بیشتری دارد:
1. هجمۀ نرم به نظامِ ارزشی و ساختار فرهنگی جامعۀ مورد هجوم، به منظور تخریب، ناکارآ جلوه دادن و از اعتبار انداختن همۀ عناصر مؤثر فرهنگی و ارزشی، که به خلأ و شکنندگی فرهنگی میانجامد و احساس نیاز به باورداشتها و عناصر فرهنگیِ جدید را پدید میآورد.
2. عرضۀ هدفمندِ عناصر فرهنگی و ارزشیِ جدید با جلوههاي جذاب و دلنشين، که به دگرگونی فرهنگی و استقرار فرهنگِ گروه یا کشور مهاجم میانجامد و بر تمام شئون زندگی انسانی، از اخلاق تا آداب و سبک زندگی، مناسبات اجتماعی و باورهای دینی تأثیر میگذارد.
با توجه به مطالب مزبور، مواجهه با تهاجم فرهنگي از سویی، به شناخت دقيقِ روشها، ابزارها و ادبیات رفتاريِ دشمن نیازمند است و از دیگر سو، شناخت دقيق نقاط ضعف و قوت فرهنگ خودی را میطلبد، تا با کوشش در جهت تقويت نقاط قوت و برنامهريزي همهجانبه در اين راستا، جامعه در مقابل این تهاجم، از حالت انفعال خارج شده، از مضرات بیشمار آن برکنار بماند.
نماز به مثابۀ قرارگاه فرهنگی
«فرهنگ» در جامعۀ ایرانی، به شدت با باورداشتهایِ عمیقِ دینی و سنتهایِ قویمِ مذهبی، با پشتوانهای تاریخی در حدود چهارده قرن عجین است. از این روست که اساساً فرهنگ در جامعهای دینی، در چارچوب کلیشههای وارداتیِ علوم انسانیِ غربی، قابل تعریف نبوده، مستشرقان و مقلدانِ ایرانیِ آنها را یارای شناخت عمیق و ارائه تعریف دقیق از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی نیست. گفتنی است، جماعتِ مذکور با تلاشی دستکم به طول چهار قرن، همواره در پی شناخت دقیق فرهنگ اسلامی ـ ایرانی بوده، بیاطلاع از این ماجرا نیست؛ از دیگر سو، متأسفانه از آنجا که اندیشهورانِ این سرزمین نوعاً در منطق معرفتیِ کشورهای مهاجم فکر کردهاند، از مطالعه و شناختِ عمیق عناصرِ فرهنگی اصیلِ جامعۀ ایرانی بازماندهاند؛ کوفتن بر طبل تعارضِ علم و دین و تعارض ملیگرایی و دینمداری ـ و این هر دو به تبع نزاع تاریخی کلیسا و فیلسوفانِ تحولخواهِ غربی ـ نشانۀ این مدعاست.
در چنین اوضاعی آشفته که ادبیات پژوهشیِ رایج در باب فرهنگ هنوز غربزده است، سخنرانی از رابطۀ تهاجم فرهنگی با نماز، در جایگاه قرارگاه فرهنگیِ جنگ نرم، دشوار مینماید؛ آنچنان دشوار که شمار زیادی از جماعتِ منورالفکران، یا بررسی گزارههای دینی در باب فرهنگ را اساساً بدتر از کفر ابلیس میشمارند و فرصتِ داد هیچ سخنی به مخالفانشان نمیدهند و یا ـ به رسم معهودِ تاریخی ـ نان به نرخ روز میخورند و بر سبیلِ تقیۀ روشنفکرانه باقی ماندهاند.
از آن همه مقدمه که بگذریم، پرسش این است که: نماز در جایگاه عملی عبادی، چگونه قرارگاه تهاجم فرهنگی با آنهمه عرض و طول میشود؟ پاسخ مستدل به چنین ادعایی البته جای تأمل و مباحثۀ بسیار دارد، اما آنچه این قلم در پی ادعای آن است، اینکه «نماز» در اسلام فقط عملی عبادی نیست که تنها، تأمینکنندۀ رابطۀ خلق با خالق باشد، بلکه نماز در جایگاه «ستونِ خیمۀ دین»، فرهنگوارۀ کاملی است با مقدمات و لوازم فراوان که همه در جهت تعالی انسانی و اعتلای اجتماعی در هندسهای منظم، حول این محور قرار گرفتهاند.
امتزاج سنتها و فرهنگ ایرانی با عناصر ارزشی و گزارههای فرهنگ دینی، محوریت نماز در هندسۀ فرهنگ دینی و پیوستگی نماز با مسئله امر و نهی دینی، مجموعاً نماز را به قرارگاهی فرهنگی در مواجهه با تهاجم نرمِ دشمن بدل میکند. اما پرسش اساسی اینجاست که: کدام نماز، چنین کارکرد مهمّی دارد و مضرات فرهنگی و تمدنیِ دشمن در تهاجم فرهنگی را خنثی میکند؟ پاسخ را قرنها پیشتر ائمه دین: دادهاند؛ ایشان از سویی، نماز را نهیکنندۀ از فحشا و منکر ـ به نحو مطلق که شامل فرد نمازخوان، دیگران و اجتماع میشود ـ خواندهاند؛ از دیگر سو، آن را با عمود و ستونِ دین برشمردهاند و از سوی سوم، امر به اقامۀ نماز کردهاند و نه صرفاً نماز خواندن! این است که نمازِ مطلوب در منظر دین که کارآیی فرهنگی و اجتماعی داشته باشد، نمازِ صحیحِ ـ تامُّ الأجزاء و الشرایط ـ فقهی نیست که تنها رافعِ تکلیف و مانع عذاب الهی باشد، بلکه سخن از نمازِ مقبول در میان است؛ یعنی نمازی با همۀ مقدمات و ملزومات. اقامۀ نماز به این کیفیت، یعنی اقامۀ دین؛ یعنی برپا کردن خیمۀ دین با عمود و ستونِ نماز. اقامۀ نماز اما حتی به صرف برپا داشتن نمازِ مقبول هم محقق نمیشود، بلکه با ترویج فرهنگ نماز و فراگیریِ فرهنگ دینی عینیت مییابد؛ به دیگر سخن، با اقامۀ نماز است که «تنهی عن الفحشاء» در سطح عمومی محقق میشود و دین در عرصۀ جامعهسازی به کار میآید و از پوستۀ فردگرایی و عبودیتِ سکولار خارج میشود.
اگر نخستین پرسشِ روزِ حساب، از نماز است و اگر قبول شود، همۀ اعمال قبول میشود، پس نمیتوان نماز را منحصر و محدود به عملی عبادی در عَرض دیگر اعمال و ذیلِ عنوانِ کلیِ «دین» دانست، بلکه نماز را باید عنصر اساسی در فرهنگی دینی قلمداد کرد.
نمازِ سکولار، نمازِ مشروعه!
شاید در نگاهِ بدوی، کمی عجیب به نظر برسد که عملی عبادی را مصداقی از مکتب جداییِ دین از سیاست بدانیم، اما واقعیت آن است که گاهی نماز به تبعیت از مکتب و مذهب، تابعی است از «سکولاریسم» و این یعنی نماز را کاری نیست با فحشا و منکری که در گوشه و کنار اجتماع در حال وقوع است و دارد فراگیر میشود! این همان نمازی است که در ایوان کاخ سفید، کاخ الیزه، کاخ کرملین و حتی در حیفا و تلاویو هم حساسیتی را برنمیانگیزاند، چراکه اساساً او را کاری نیست با حوادث پیرامونی، با جنگ سخت و نرم، با تهاجم فرهنگی و نظامی. چنین نمازی و چنین نمازخوانهایی در بستر مسجد و منبر و محرابِ سکولار پدید میآیند و در تاریخ هزاروچهارصد سالۀ اسلامی، نظیر و نمونه زیاد دارد. ناگفته پیداست، نمازی که بیارتباط با اجتماع باشد، نمیتواند عنصر خطدهنده در جبهۀ جنگ نرم باشد.
نماز و افزایش قدرت درونزای فرهنگی
مبارزۀ نرم در بستری انفعالی معنا نمییابد و برای خروج از انفعال در این عرصه، افزایش قدرتِ درونزای فرهنگی و توجه به اصالتهای فرهنگی و ارزشی، قدم اصلی است که دفاع نرم را سامان خواهد داد. اصل دینیِ ترویج نماز، با همۀ مقدمات و لوازمش میتواند در مقاومسازی فرهنگی، نقشی حیاتی ایفا کند.
اقامۀ نماز در اولین گام، حفظ هویت دینی جامعه را تضمین میکند و از فروپاشی سریعِ نظامِ ارزشیِ مبتنی بر مبانی دینی، پیشگیری میکند. یکی دیگر از عرصههای اثرگذاری نماز، ایجاد تیپ و طیف اجتماعیِ خاص ـ اهل نماز ـ است که از نظر جامعهشناختی، نگاه خاصی را ـ از جهت اطمینان عمومی، انتظار انذار و راهنمایی اخلاقی، اصلاح ذاتالبین، برهمزدن احساس امنیت برای گناهکاران، تصفیۀ فرهنگیِ محیط زندگی و... ـ موجب میشود که برکاتِ پرشماری در جهت افزایش قدرت درونزا دارد. افزایش استحکام شخصیتی افراد نمازخوان، مسئله مهمّ دیگری است که مواجهه با ارزشهای وارداتیِ نوپدید را آسان میکند و فرصتِ تصمیمگیری و تعقل دربارۀ عناصر فرهنگیِ وارداتی را فراهم میآورد.
نماز؛ نمادها و نشانههای فرهنگی
در مطالعۀ فرهنگ، نقش نمادها، شعارها و نشانهها آنقدر پررنگ است که میتوان از آن به «زبانِ فرهنگ» سخن به میان آورد. با این نگاه، فرهنگِ نماز واجِدِ نشانهها و نمادهایی است که در عرصههای گوناگون، از معماری تا موسیقی و الگوی روابط و آداب اجتماعی و سبک زندگی، جایِ ظهور و بروز دارد؛ برای نمونه، گلدستههای مسجد، نشانه و نماد فرهنگ نماز در معماری اسلامی است. اینکه بلندترین ساختمان، گلدستۀ مسجد باشد، نشانۀ اعتلای فرهنگ نماز در آن زیستبوم خواهد بود؛ مسئلهای که در بازار مکارۀ برج و باروسازیهای امروزینمان، عجیب از یاد بردهایم و قامت گلدستهها در مقایسه با آسمانخراشهای سربهفلککشیده اصلاً به چشم نمیآید!
نجوای اذان، در فرهنگِ موسیقاییمان، صدای ماندگاری است برای دعوت به خدا و همۀ خوبیها، و چند دهۀ گذشته که از ابزار مدرن فعلی خبری نبود، رساترین صدا در هنگامۀ نماز بوده است؛ صدایی که آن هم این روزها گاهی در هیاهوی شهرها و نغمههای ناکوک و گاه در میان فریاد گوشخراش فرآوردههای تهاجم فرهنگی، گم میشود.
با فراگیری فرهنگ نماز، تیپ و طیفی مؤمنانه بروز مییابد که همۀ نمادها و نشانههای مخصوص به فرهنگ بومی و دینی و تمام ملاکهای تمایز با فرهنگ بیگانه را داراست. پرهیز از تشبه به کفار و فرهنگ بیگانه، و روی آوردن به ظواهر دینی، از دیگر جنبههای مهم در عرصۀ نشانهشناسی فرهنگ نماز است.
پینوشت:
[1] . شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1378 (با اندکی تصرف).