■ امام خمینی (ره)؛ اسرار وقت نماز
اسرار وقت نماز
و آن در مسلك اهل عرفان و مشرب اصحاب ايقان، از اول استواى شمسِ حقيقت است در غايت ظهور آن به احديّت جمع اسما كه آن، وقت صلاة ظهر است؛ كه صلاة رب است؛ و صلاة رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در معراج است كه مظهر استواى نور احدى و جمع احمدى است كه خودْ عرش استواى رحمان است: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى (1)؛ و از اينجا سرّ وقوع آن در معراج معلوم شود، با آنكه معراج در شب واقع شده، تا اول طلوع شمس مالكيت از افق يوم القيامة كه يوم اتيان يقين است: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَاْتِيَكَ الْيَقين(2). پس، از اول زوالِ استواى ظهور، كه رو به احتجاب شمس احديّت در افق تعينات و امتداد اظلال است: أَ لَمْ تَرَ إلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلّ(3)، تا آنجا كه در تحت آفاق اجسام غروب كند، وقت نماز مقربين و اهل سابقه حُسنى است: اذا زالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتان(4). و آن، وقت ظهر و عصر است كه افضل صلواتند، و صلاة وُسطى از آن دو خارج نيست؛ گرچه اقرب در نظر فقاهت آن است كه آن، نماز ظهر است؛ و در مسلك عرفان، هر دو صلاة است به طريق ظاهريت و مظهريت و اوليت و آخريت: انَّما هِىَ ارْبَعٌ مَكانَ ارْبَع(5)؛ و در اخبار از هر دو به صلاة وسطى تعبير شده.
و وقت صلاة عصر، هنگام خطيئه آدم عليه السلام به ورود در حجاب تعين و ميل به شجره طبيعت است.
و اما صلاة عشاءين، در اوقات ظلمت ديجور طبيعت و احتجاب تامّ شمس حقيقت است، براى خروج از اين ظلمت به توبه صحيحه از خطاى غريزى ابو البشر عليه السلام به صلاة مغرب؛ و خروج از ظلمات قبر و صراط و قيامت، كه بقاياى ظلمت طبيعت است، به طريق مشايعت؛ چنانچه در حديث اهل بيت عصمت و طهارت است كه مغرب وقتى است كه آدم توبه كرد، پس سه ركعت نماز خواند، يكى براى خطيئه خود، و يكى براى خطيئه حواء - عليها السلام- و يكى براى توبه خود؛ و نماز عشا براى آن است كه قبر و قيامت را ظلمتى است كه به آن نماز رفع شود، و صراط براى آنها نورانى گردد.(6)
و اما صلاة فجر از اولِ بروزِ آثارِ يوم الجمع است تا طلوع آفتاب حقيقت از افق يوم القيامة؛ و وقتى طلوع حاصل شد، تكليف منقطع شود و بساط ليل برچيده شود و سرّ مالِكِ يَوْمِ الدّين واضح گردد.
و به بيان ديگر، به لسان اهل معرفت، از اوّلِ زوالِ نورِ حقيقت از مرتبه استواييه، و غروب آن در تحت استار خلقيه، كه مبدأ ليلة القدر است، تا منتهاى احتجاب آن به حجب تعينات، كه نصف شب و آخر قوس نزولى و منتهاى ليلة القدر است، وقت چهار نماز است كه مختلط از جنبه حقى و خَلقى است كه فرض اللَّه و فرض النّبي است: اقِمِ الصَّلوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ الى غَسَقِ اللَّيْل.(7)
و از ابتداى انحدار نجوم، كه وقت رجوع شمس از حجب تعينات به سوى افق اعلاست، كه مبدأ يوم القيمة است، تا طلوع آفتاب از افق يوم القيامة، وقت نوافل ليليّه است تا حكم ليل غالب است؛ و وقت فريضه صبح، كه فرض اللَّه صِرف است، مىباشد آن گاه كه حكم نهار غالب شد: انَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا(8)؛ و پس از طلوع شمس اتاكَ الْيَقينُ وَ انْقَطَعَ السُّلُوك(9). پس، تمام دايره وجودْ يك شب قدر محمدى است، اگر قدر بدانى؛ و يك يوم القيامه احمدى است، اگر قيام به خدمت كنى.
مراقبت از وقت
بدان كه مراقبت اوقات صلوات، كه ميقات حضور رب و ميعاد جناب ربوبيت است، از مهمات نزد اهل مراقبه است؛ كه اهل مناجات و سلوك انتظار آن را مىكشيدند و خود و قلوب خود را مستعد براى دخول آن مىكردند، و با حال طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال مىنمودند، و از اشتغالات ديگر يكسره كناره مىكردند، و قلب را بكلى منقطع از غير و متوجه به ميعادگاه حقّ مىكردند.
و از بعض زوجات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه آن بزرگوار با ما مشغول صحبت بود و ما هم با او مكالمه مىكرديم، همين كه وقت نماز داخل مىشد، گويى ما را نمىشناخت و ما او را نمىشناختيم و از هر چيز اشتغال خود را صرف مىكرد و به حقّ مشغول مىشد (10).
و جناب مولى الموحدين عليه الصلاة و السلام وقتى كه وقت نماز مىشد به خود مىپيچيد و متزلزل مىشد. از آن حضرت سؤال شد: چه مىشود تو را يا امير المؤمنين؟ مىفرمود: آمد وقت امانتى كه حقّ تعالى عرضه داشت بر آسمانها و زمين و آنها ابا كردند از حمل آن و بر حذر شدند از آن. و جناب على بن الحسين عليهما السلام وقتى مهياى براى وضو مىشد، رنگ مباركش زرد مىشد. سببْ سؤال شد. فرمود: آيا نمىدانيد در حضور كى ايستادم؟(11) و در احاديث است كه نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است.(12)
بالجمله، آنها كه عبادت حقّ و مناجات محبوب مطلق و مكالمه با مالك الملوك را تكليف نمىدانستند و سربار خود نمىپنداشتند، اگر از اهل حب و عشق بودند، لذت مناجات حقّ و اشتياق ملاقات محبوب را با ملك هستى بدل نمىكردند و با حقّ و عبادت او عشقبازى مىنمودند؛ و اگر از اهل ايمان بودند، مىدانستند كه حيات عالم آخرت و سرمايه زندگانى آن نشئه به عبادت حقّ است، و بهشت جسمانى و حور و قصور آن، صور اعمال انسانى است:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَه. (13)
پس از آنكه انسان ايمان به نتايج اعمال و اهميت آن آورد، البته از اوقات آن مراقبت مىكند؛ و ما پيش از اين بيان كرديم كه يكى از اسرار بزرگ عبادات، آن است كه هر يك را در قلب تأثير و صورتى است كه آن را نورانى كند، و جنبه ملك را خاضع پيش حضرت ملكوت نمايد، و حالت انقياد كامل از براى جنود نفس نسبت به روحانيت پيدا شود، و اراده نفس مستقل گردد؛ و هر يك اين امور از مهمات است كه در عوالم غيبيه تأثيرها دارد؛ و صورت غيبى بعض از آنها بهشت صفات است كه از بهشت اعمال بالاتر است؛ و اين نتايج بر اعمال و خصوصاً بر نماز، كه خير اعمال است، مترتب نشود مگر آنكه انسان آنها را از روى تفكر و تدبر و حضور قلب آورد.
و از امورى كه انسان را اعانت كامل كند بر تحصيل حضور قلب، مراقبه از وقت است كه عهد معهود و ميعاد موعود حقّ است؛ و شخص سالك إلى اللَّه و مجاهد فى سبيل اللَّه اگر نتوانست تمام اوقات خود را به حقّ دهد، لا اقل اين پنج وقت را كه حقّ تعالى به او وقت داده و دعوت براى ملاقات فرموده، بايد مراقبت كند و از حقّ تعالى به جان و دل تشكر كند كه او را اجازه ورود در مناجات داده، و بار خدمت در مجلس انس و محفل قدس داده. پس، از آن غفلت نكند و از وعدهگاه حقّ تخلف نورزد، شايد مواظبت بر اوقات و مراقبت از ميعاد ملاقات، كه در اول امر بىمغز و صورى است، به توفيق حقّ و دستگيرى آن ذات مقدس- جل شأنه- حقيقت پيدا كند و با مغز شود؛ آن وقت به لذت مناجات و انس با محبوب نايل شود و سرّ حقيقى عبادت را دريابد و فتح ابواب عبادت روح و قلب بر او گردد و رفته رفته جنود الهيّه را در مملكت وجود خود قائم به عبادت حقّ بيند، و كشف نمونهاى از سبحات جمال و جلال بر قلب او شود، و به اول جلوه توحيد افعالى نايل گردد، و پس از آن براى او راه سلوك إلى اللَّه مفتوح شود، و لياقت ورود در صلاة حقيقى پيدا كند، باذن اللَّه تعالى.
پینوشتها
1- رحمان بر عرش استيلا يافت. (طه / 5).
2- پروردگار خود را عبادت كن تا يقين بيايدت. (حجر / 99).
3- آيا پروردگارت را نمىبينى چگونه سايه را كشيد (گسترد). (فرقان).
4- چون خورشيد به حد زوال رسيد دو وقت (ظهر و عصر) فرا رسيده است. من لايحضره الفقيه، ج 1، باب مواقيت الصلوه، حديث 3
5- همانا آن چهار (ركعت) به جاى چهار (ركعت) ديگر است. وسائل الشيعه، ج 3، ص 211، كتاب الصلوه، ابواب المواقيت، باب 63، حديث 1.
6- مجالس (امالى) شيخ صدوق، ص 114، مجلس 35.
7- نماز را از زوال خورشيد (ظهر) تا زمان شدت تاريكى شب به پادار، (اسرا / 78)
8- همانا قرآن صبحگاه (نماز صبح) مشهود است (اسراء / 78).
9- يقين آمدت و سير به پايان رسيد.
10- بحارالانوار، ج 81، ص 258، كتاب الصلوه باب 38، حديث 56.
11- مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه باب 2، حديث 14.
12- الجلوس فى المسجد انتظار للصلوه عباده. بحارالانوار، ج 80، ص 380، كتاب الصلوه، باب فضل المساجد، حديث 47. وسائل الشيعه، ج 3، ص 84، كتاب الصلوه، ابواب المواقيت، باب استحباب الجلوس فى المسجد و انتظار الصلوه فيه.
13- پس هر كس به سنگينى ذرهاى خير انجام دهد آن را مىبيند؛ و هر كس به سنگينى ذرهاى شر انجام دهد آن را خواهد ديد. (زلزال / 8).
منبع: کتاب سر الصلاة (معراج السالكين و صلاة العارفين) امام خمينى رضوان اللَّه تعالى عليه