امام خمینی (ره)؛ شمه‏ اى از آداب قرائت در خصوص نماز

■ امام خمینی (ره)؛ شمه‏ اى از آداب قرائت در خصوص نماز

امام خمینی (ره)؛ شمه‏ اى از آداب قرائت در خصوص نماز
بدان كه از براى قرائت در اين سفر روحانى و معراج الهى مراتب و مدارجى است كه به مناسبت اين رساله به بعض از آن اكتفا مى‏كنيم.
 
اول آنكه قارى جز به تجويد قرائت و تحسين عبارت به چيزى نپردازد؛ و همّ او فقط تلفظ به اين كلمات و تصحيح مخارج حروف باشد تا تكليفى ادا و امرى ساقط شود. و معلوم است براى چنين اشخاصى تكاليف كلفت و زحمت دارد، و قلب آنها از آن منضجر و باطن آنها از آن منحرف است. اينان را حظّى از عبادت نيست جز آنكه معاقب به عقاب تارك نيستند؛ مگر آنكه از خزائن غيب تفضّلى شود و به همان لقلقه مورد احسان و انعام گردند. و اين طايفه گاهى شود كه زبان آنها كه مشتغل به ذكر حق است، قلب آنها از آن بكلّى عارى و برى و به كثرات دنيويّه و مشاغل ملكيّه پيوند است؛ و در حقيقت اين دسته به صورتْ داخل نماز و به باطن و حقيقتْ مشغول به دنيا و م‏آرب و شهوات دنيويّه هستند. و گاهى شود كه قلب آنها نيز اشتغال به تفكر در تصحيح صورت نماز دارد؛ در اين صورت، اينها به حسب قلب و زبان وارد صورت نماز هستند، و اين صورت از آنها مقبول و مرضىّ است.
 
طايفه دوم كسانى هستند كه به اين حدّ قانع نشده و نماز را وسيله تذكّر حق دانند و قرائت را تحميد و ثناى حق شمارند. و از براى اين طايفه مراتب بسيارى است كه ذكر آن به طول انجامد. و شايد اشاره به اين طايفه است حديث شريف قدسى: قَسَّمْتُ الصلاةَ بَيْنى وَ بَيْنَ عَبْدى: فَنِصْفُها لىْ، وَ نِصْفُها لِعَبْدى. فَاذا قالَ: بِسْم اللَّه الرَّحْمن الرَّحيم يَقولُ اللَّه: ذَكَرَنى عَبْدى. وَ اذا قال: الْحَمْدُ للَّه يَقولُ اللَّه: حَمَدَنى عَبْدى وَ اثْنى‏ عَلَىَّ. وَ هُوَ مَعنى سَمِعَ اللَّه لِمَنْ حَمِدَهُ. و اذا قال: الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يَقولُ اللَّه: عَظَّمَنى عَبْدى. وَ اذا قالَ: مالِكِ يَوْمِ الدّينِ يَقولُ اللَّه: مَجَّدَنى عَبْدى [و فى رواية: فَوَّضَ الَىَّ عَبْدِى ]وَ اذا قالَ: ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعينُ يَقولُ اللَّه: هذا بَيْنى وَ بَيْنَ عَبْدى. وَ اذا قال: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ يَقولُ اللَّه: هذا لِعَبْدى و لِعَبْدى ما سَأَل‏(349). و چون نماز، به حسب اين حديث شريف، تقسيم شده است بين حق و عبد، بايد عبد تا آنجا كه حق مولى است قيام به حق او كند؛ و به ادب عبوديت، كه در اين حديث شريف فرموده است، قيام كند تا حق تعالى شأنه به لطايف ربوبيّت با او عمل فرمايد؛ چنانچه فرمايد: و اوْفُوا بِعَهْدى اوفِ بِعَهْدِكُم‏(350).
 
و خداى تعالى آداب عبوديّت را در قرائت به چهار ركن قائم فرموده:
 
ركن اول‏
 
تذكر است كه بايد در بسم اللَّه الرحمن الرحيم حاصل شود؛ و عبد سالك تمام دار تحقّق را به نظر اسمى كه فناى در مسمّى است نظر كند. و قلب را عادت دهد كه در همه ذرّات ممكنات حق جو و حق خواه شود، و فطرت تعلّم اسمايى را، كه در خميره ذات او ثبت است به مقتضاى جامعيّت نشئه و ظهور از حضرت اسم اللَّه الاعظم- كه اشاره به آن است در قول خداى تعالى: وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ كُلَّها(351) - به مرتبه فعليّت و ظهور آورد. و اين مقام، از خلوت با حق و شدّت تذكّر و تفكّر در شئون الهيّه حاصل شود، تا جايى رسد كه قلب عبد حقّانى شود و در تمام زواياى او اسمى جز از حق نباشد.
 
و اين يك مرتبه از فناى در الهيّت است كه قلوب منكوسه قاسيه جاحدين آن را به اين بيان كه ما كرديم نتواند انكار كرد، مگر آنكه جحود آن، جحود ابليسى باشد؛ كه آن طور قلوب- و العياذ باللَّه- از اسم و ذكر حق تنفّر طبعى دارند؛ و اگر حرفى از معارف الهيّه يا ذكرى از اسماء اللَّه پيش آيد، منقبض شوند، و جز از شهوات بطن و فرج به چيزى ديگر چشم دل باز نكنند. و در اين طائفه كسانى هستند كه براى انبياء و اولياء عليهم السلام نيز جز مقامات جسمانى و بهشت جسمانى، كه قضاى وَتَر حيوانى در آن شود، قائل نيستند؛ و بزرگى مقامات اخرويّه را چون بزرگى دنيايى به سعه باغات و انهار جاريه و زيادى حور و غلمان و قصور دانند. و اگر از عشق و محبّت و جذبه الهيّه كلامى بشنوند، با الفاظ ركيكه و كلمات قبيحه به صاحبانش حمله كنند؛ و گويى به آنها ناسزائى گفته شده كه جبران مى‏كنند. اين مردم سدّ طريق انسانى و خار راه معرفت اللَّه و شيطان آدم فريبند؛ و فوج فوج بندگان خدا را از حق و اسماء و صفات و ذكر و ياد او بازدارند و به مقاصد حيوانيّه و شهوات بطنيّه و فرجيّه متوجه كنند. اينها مأموران شيطانى هستند كه به مقتضاى و لَاقْعُدَنَّ لَهُم صِراطَكَ الْمُسْتَقيم‏(352). سر راه مستقيم الهى نشسته و نگذارند كسى با خداوند خود انس حاصل كند و از ظلمتهاى علاقه‏مندى به شهوات حيوانى، كه از آن جمله علاقه‏مندى به حور و قصور است، رهايى يابد. اينها ممكن است شواهدى از ادعيه انبياء و اهل بيت عصمت عليهم الصلاة و السلام آورند كه آنها نيز حور و قصور مى‏خواستند. و اين از قصور اين طائفه است كه فرق بين حبّ كرامة اللَّه، كه نظر به كرامت و اعطاء محبوب است كه خود علامت محبّت و عنايت است، با حبّ به حور و قصور و امثال آن استقلالًا، كه در خميره شهوت حيوانى است، نگذاشتند. حبّ كرامة اللَّه حبّ اللَّه است كه بالتّبع به كرامت و عنايت نيز سرايت كند- (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.)
 
و ما حُبُّ الدِّيارِ شَغَفْنَ قَلْبى وَ لكِنْ حُبَّ مَنْ سكنَ الدِّيارا
و الّا على بن ابى طالب عليه السلام با حور و قصور چه سر و كارى دارد؟ آن سرور را با هواهاى نفسانيّه و شهوات حيوانيّه چه تناسب است؟ كسى كه عبادتش عبادت احرار است، جزاى او جزاى تجّار نخواهد بود. عنان قلم گسيخته شد و از مطلب دور افتادم.
 
بالجمله، كسى كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماء الهيّه از كتاب تكوين و تدوين الهى، كم كم قلب او صورت ذكرى و آيه‏اى به خود گيرد، و باطن ذات محقّق به ذكر اللَّه و اسم اللَّه و آيت اللَّه شود؛ چنانچه ذكر به رسول اكرم و على بن ابى طالب صلوات اللَّه عليهما و آلهما و اسماء حسنى به ائمه هدى و آية اللَّه نيز به آن بزرگواران تفسير و تطبيق شده؛ آنها آيات الهيّه و اسماء اللَّه حسنى و ذكر اللَّه اكبرند. و مقام ذكر از مقامات عاليه بزرگى است كه به حوصله بيان و به حيطه تقرير و تحرير بر نيايد؛ و كفايت كند براى اهل معرفت و جذبه الهيّه و اصحاب محبّت و عشق آيه شريفه الهيّه كه مى‏فرمايد: فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُم‏(353). و مى‏فرمايد خداى تعالى به موسى: يا موسى، انَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى‏(354). و در روايت كافى رسول خدا فرمايد: مَن اكْثَرَ ذِكْرَ اللَّه احَبَّهُ اللَّه.
 
و در وسائل سند به حضرت صادق رساند كه فرمود: قالَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ: يا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنى فى نَفْسِكَ، اذْكُرْكَ فى نَفْسى. يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنى فى خَلاءٍ، اذْكُرْكَ فى خَلاءٍ. يا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنى فى مَلاءٍ اذْكُرْكَ فى مَلاءٍ خَيْرٍ مِنْ مَلائِكَ. وَ قال: ما مِنْ عَبْدٍ ذَكَرَ اللَّه فى مَلاءٍ مِنَ النّاسِ الّا ذَكَرَهُ اللَّه فى مَلاءٍ مِنَ الْمَلائِكَة(355).
 
ركن دوم‏
 
تحميد است. و آن در قول مصلّى: الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالمين حاصل شود.
 
بدان كه چون مصلّى به مقام ذكر متحقّق شد و همه ذرّات كائنات و عوالى و ادانى موجودات را اسماء الهيّه ديد و جهت استقلال را از دل بيرون كرد و به چشم استظلال به موجودات عوالم غيب و شهود نگريست، مرتبه تحميد براى او دست دهد و دل او اعتراف كند كه جميع محامد از مختصّات ذات احدى، و ديگر موجودات را در آن شركتى نيست؛ زيرا كه از خود كمالى ندارند تا حمد و ثنائى براى آنها واقع شود. و در تفسير اين سوره مباركه بيان تفصيلى اين لطيفه الهيّه خواهد آمد. ان شاء اللَّه تعالى.
 
ركن سوّم‏
 
تعظيم است. و آن در الرّحمن الرّحيم حاصل شود. چون عبد سالك الى اللَّه در ركن تحميد محمدت را به حق تعالى منحصر كرد و از كثرات وجوديّه سلب كمال و تحميد نمود، به افق وحدت نزديك شود و چشم كثرت بينى او كم كم كور شود و صورت رحمانيّت، كه بسط وجود، و رحيميّت، كه بسط كمال وجود است، بر قلب او تجلّى كند و حق را به دو اسم محيط جامع كه كثرات در آن مضمحل است توصيف كند؛ پس، به واسطه جلوه كمالى قلب را هيبتِ حاصل از جمال دست دهد؛ پس، عظمت حق در قلب او جاى گزين شود.
 
و اين حال چون تمكين يافت، به‏
 
ركن چهارم‏
 
منتقل شود كه آن مقام تقديس است كه حقيقت تمجيد است؛ و به عبارت ديگر؛ تفويض امر الى اللَّه است. و آن، رؤيت مقام مالكيّت و قاهريّت حق و فرو ريختن غبار كثرت و شكستن بتهاى كعبه دل و ظهور مالك بيتِ قلب و تصرّف نمودن آن را بى‏مزاحم شيطانى است. و در اين حال به مقام خلوت رسد و بين بنده و حق حجابى نباشد و ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعين در آن خلوت خاص و مجمع انس واقع شود. و از اين جهت فرمود: هذا بَيْنى وَ بَيْنَ عَبْدى. و چون عنايت ازلى شامل حال او شود و او را به خود آرد، استقامت به اين مقام و تمكين آن حضرت را خواهان شود بقوله: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتقيم. و لهذا اهْدِنَا تفسير شده به: الْزِمْنا و ادِمْنا و ثَبِّتْنا. و اين براى آنان است كه از حجاب بيرون آمده و به مطلوب ازل رسيده‏اند. و اما امثال ما اهل حجاب بايد هدايت را به همان معنى خود از حق تعالى طلب كنيم. و شايد بقيّه از اين در تفسير سوره مباركه حمد بيايد. ان شاء اللَّه تعالى.
 
تكميل‏
 
از حديث شريف قدسى‏(356)چنين ظاهر شود كه تمام نماز بين حق و عبد تقسيم شده است و فقط حمد را از باب نمونه و مثل ذكر فرموده‏اند. پس بنا بر اين، گوييم مثلًا تكبيرات صلاتى، چه تكبيرات افتتاحيّه و چه غير آنها كه در خلال انقلاب احوالات صلاتى گفته شود، حظّ ربوبيّت و قسمت ذات مقدّس است. و اگر عبد سالك الى اللَّه به اين وظيفه عبوديّت قيام نمود و حق ربوبيّت را به قدرى كه در سعه او است اداء نمود، حق تعالى نيز حق عبد را كه فتح باب مراوده و مكاشفه است به الطاف خاصّه ازليّه ادا فرمايد. چنانچه در حديث شريف مصباح الشّريعة اشاره به آن فرمايد آنجا كه مى‏گويد: چون تكبير گفتى، كوچك بشمار همه موجودات را در نزد كبرياء حق. تا آنكه مى‏فرمايد: از قلب خود اعتبار كن در وقت نماز؛ اگر حلاوت نماز را دريافتى و سرور و بهجت آن در نفست حاصل شده و قلبت به مناجات حق مسرور و به مخاطبات او ملتذّ است، بدان كه خداوند تو را تصديق فرموده در تكبيرت؛ و الّا نداشتن لذّت مناجات و محروم بودن از حلاوت عبادت را دليل بگير بر تكذيب كردن خداوند تو را و مطرود نمودن از درگاهش‏(357).
 
و بدين مقياس در هر يك از احوال و افعال صلاتى براى حق تعالى حقى است كه عبد بايد به آن قيام كند كه آن آداب عبوديّت است در آن منزل؛ و براى عبد حظّ و نصيبى است كه پس از قيام به ادب عبوديّتْ حق تعالى عنايت فرمايد به لطف خفىّ و رحمت جلىّ. و اگر خود را در اين ميقاتهاى الهيّه از عنايات خاصّه محروم ديد، بداند كه به آداب عبوديّت قيام ننموده. و علامت آن براى متوسّطين آن است كه لذت مناجات و حلاوت عبادات را ذائقه قلب نمى‏چشد و از بهجت و سرور و انقطاع به حق محروم شود؛ و عبادتى كه از لذت و حلاوت خالى باشد، روحى ندارد و قلب را از آن استفاده‏اى نباشد.
 
پس اى عزيز، قلب را به آداب عبوديّت مأنوس كن و به ذائقه روح حلاوت ذكر خدا را بچشان. و اين لطيفه الهيّه در ابتداء امر به شدت تذكّر و انس با ذكر حق حاصل شود؛ ولى در ذكرْ قلبْ مرده نباشد و غفلت بر آن مستولى نشود. و چون با تذكّر قلب را مأنوس نمودى، كم كم عنايات ازليّه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملكوت بر قلبت گردد. و علامت آن تجافى از دار غرور و انابه به دار خلود و استعداد براى موت قبل از رسيدن موت است.
 
بار الها، از لذت مناجات و حلاوت مخاطبان خود ما را نصيبى عنايت فرما؛ و ما را در زمره ذاكران و جرگه منقطعان به عزّ قدس خود قرار ده؛ و دل مرده ما را حياتى جاويدان بخش و از ديگران منقطع و به خود متوجّه فرما. انّكَ وَلِىُّ الْفَضْلِ و الانعام.
 
 
پینوشت ها
1- من نماز را بين خود و بنده‏ام تقسيم كرده‏ام؛ نيمى از آن من است و نميش از آن بنده‏ام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد: بنده‏ام مرا ياد كرد. و چون بنده گفت: الحمدالله خدا فرمايد: بنده‏ام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت. و اين است معنى سمع الله لمن حمده. - و چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بنده‏ام مرا تعظيم كرد. و چون گفت: مالك يوم الدين، خداى گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بنده‏ام مرا تمجيد كرد. (اين بين من و بنده من است.) و چون گفت: اهدناالصراط المستقيم خداوند مى‏فرمايد: اين از آن بنده من است و بنده‏ام آنچه بخواهد از آن اوست. المحجه البيضاء، ج 1، ص 388. بحارالانوار، ج 92، ص 226. و صحيح مسلم، ج 2،ص 92. با تفاوت در عبارات.
2- وفا كنيد به عهد من تا به عهد شما وفا كنم. (بقره / 40).
3- و همه اسماء را به آدم آموخت. (بقره / 31).
4- بر سر راه است (آيين) تو در كمينشان خواهم نشست. (اعراف / 16).
5- من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند. اصول كافى، ج 4، ص 255، كتاب الدعا، باب ما يحب من ذكر الله...، حديث 4.
6- من همنشين كسى هستم كه مراياد كند. اصول كافى، ج 4، ص 255، كتاب الدعاء، باب ما يحب من ذكر الله...، حديث 4.
7- امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزوجل فرمود: اى فرزند آدم، پيش خود مرا ياد كن تا تو را پيش خود ياد كنم. اى فرزند آدم، در خلوت مرا ياد كن تا در خلوت يادت كنم. اى فرزند آدم، در جمعميت مرا ياد كن تا در جمعى بهتر از جمع تو يادت كنم. همچنين آن حضرت فرمود: هيچ بنده‏اى در جمعيت ياد خدا نمى‏كند جز آنكه خداوند در جمع ملائكه او را ياد مى‏كند. وسائل الشيعه، ج 4، ص 1185، كتاب الصلوه، ابواب الذكر، باب 7، حديث 4.
8- من نماز را بين خود و بنده‏ام تقسيم كرده‏ام؛ نيمى از آن من است و نميش از آن بنده‏ام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد: بنده‏ام مرا ياد كرد. و چون بنده گفت: الحمدالله خدا فرمايد: بنده‏ام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت. و اين است معنى سمع الله لمن حمده. - و چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بنده‏ام مرا تعظيم كرد. و چون گفت: مالك يوم الدين، خداى گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بنده‏ام مرا تمجيد كرد. (اين بين من و بنده من است.) و چون گفت: اهدناالصراط المستقيم خداوند مى‏فرمايد: اين از آن بنده من است و بنده‏ام آنچه بخواهد از آن اوست. المحجه البيضاء، ج 1، ص 388. بحارالانوار، ج 92، ص 226. و صحيح مسلم، ج 2،ص 92. با تفاوت در عبارات.
9- مصباح الشريعه، الباب الثالث عشر، فى اختتام الصلوه. المحجه‏البيضاء، چاپ مكتبه صدوق، ج 1، ص 385. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حديث 9.
 
منبع: کتاب آداب الصلاة امام خمينى رضوان الله تعالی علیه

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 2549 کلمه
مولف : امام خمینی (ره)
1400/6/30 ساعت 08:20
کد : 3098
دسته : اسرار نماز,امام خمینی ره و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
قرائت
تجوید
امام خمینی
آداب قرائت
آداب نماز
حمد
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز