■ امام خمینی (ره)؛ حقيقت نیت در عبادات
بدان كه نيت عبارت است از تصميم عزم به اتيان شىء و اجماع نفس بر آوردن آن پس از تصور آن و تصديق به فائده آن و حكم به لزوم اتيان آن. و آن حالتى است نفسانى وجدانى كه پس از اين امور پيدا شود، كه از آن تعبير به همت و تصميم عزم و اراده و قصد مىكنيم. و اين در جميع افعال اختيارى موجود است و هيچ فعل اختيارىْ ممكن التّخلّف از آن نيست. و اين امر در تمام عمل حقيقتاً موجود است بدون شائبه مجاز. و لازم نيست در اثناء آن يا در اوّل آن تفصيلًا در ذهن حاصل باشد، يا اين قصد و تصميم را تفصيلًا تصور نمايد فاعل؛ بلكه گاه شود كه انسان به همان تصميمِ عزمْ اتيان مىكند عمل را در صورتى كه از صورت تفصيليّه عمل و تصميم بكلّى ذاهل و غافل است، ولى آن حقيقت موجود است و عمل به تحريك آن در خارج موجود شود؛ چنانچه در افعال اختياريّه وجداناً اين امر واضح است.
بالجمله، اين تصميمِ عزم، كه عبارت از نيّت است در لسان فقها رضوان اللَّه عليهم در هر عملى موجود است بدون تخلّف، كه اگر كسى بخواهد عمل اختيارى را بدون آن ايجاد كند امكان ندارد. با اين وصف وسوسه شيطان پليد و دعابه واهمه عقل را محكوم خود مىكند و امر ضرورى را بر انسان بيچاره تعميه مىكند؛ و به جاى آن كه انسان عمر گران بهاى خود را صرف در تجويد و تخليص عمل كند و آن را از مفاسد باطنيّه تخليص كند و به جاى آن كه آن را صرف در معارف توحيد و حقشناسى و حق طلبى كند، ابليس پليد او را وسوسه كند و نصف عمر را صرف در امرى ضرورى و شيئى واجب الحصول كند. شيطان را دامها و مكايد بسيار است: يكى را به ترك اصل عمل وادار كند؛ و ديگرى را كه مأيوس شود از آن كه ترك عمل كند، به ريا و عجب و ديگر مفسدات وادار كند؛ و اگر به اين امر موفق نشد، عملش را از راه مقدّس مآبى باطل كند- عبادات همه مردم را در نظر انسان خوار كند و مردم را نسبت به عدم مبالات دهد؛ آن وقت وادار كند كه در نيّت مثلًا، كه امرى است ملازم با عمل، يا تكبير يا قرائت، كه از امورى است عادى و بىمايه، جميع عمر را صرف كند. و بالأخره راضى نشود از انسان مگر آن كه عملش را به يكى از اين طرق باطل كند.
وسواس را شئون بسيار و طرق بىشمار است كه اكنون نتوان در جميع آن بحث كرد و تمام شئون آن را استقصا نمود؛ ولى در بين همه، وسوسه در نيّت شايد از همه مضحكتر و عجيبتر باشد؛ زيرا كه اگر كسى بخواهد با تمام قوا قيام كند در همه عمر به اتيان يك امر اختيارى بدون نيّت، ممكن نيست از عهده برآيد؛ مع ذلك، يك نفر بيچاره مريض النّفسِ ضعيف العقل را مىبينى كه در هر نماز مدتهاى مديد خود را معطل مىكند كه نمازش با نيّت و عزم موجود شود. و اين شخص به آن ماند كه مدتها تفكر كند كه براى بازار رفتن يا نهار خوردن نيّت و عزم تهيه كند. بيچارهاى كه بايد نمازْ معراج قرب و مفتاح سعادت او باشد و با تأدّب به آداب قلبيّه و اطّلاع بر اسرار اين لطيفه الهيّه تكميل ذات و تأمين نشئه حيات خود كند، از همه اين امور غفلت كرده، بلكه اين امور را لازم نداند سهل است، همه را باطل شمارد و سرمايه عزيز خود را صرف در خدمت شيطان و اطاعت وسواس خنّاس كند و عقل خدا داد را كه نور هدايت است محكوم حكم ابليس كند.
عبد اللَّه بن سنان گفت: ذكر كردم پيش حضرت صادق مردى را كه مبتلا بود به وضوء و نماز (يعنى وسواسى بود) و گفتم: او مرد عاقلى است. فرمود: چه عقلى دارد، با آنكه اطاعت شيطان مىكند. گفتم: چگونه اطاعت شيطان مىكند؟ فرمود: سؤال كن از او اين كه مىآيد او را از چه چيز است، مىگويد از عمل شيطان است(1).
بالجمله، قطع اين ريشه را انسان بايد با هر رياضت و زحمتى است بكند، كه از همه سعادات و خيرات انسان را بازمىدارد. ممكن است چهل سال انسان جميع عباداتش حتى به حسب صورت نيز صحيح به جا نيايد و اجزاى صورى فقهى هم نداشته باشد، فضلًا از آداب باطنيّه و شرعيّه. مضحكتر آنكه بعضى از اين اشخاص وسواسى عمل جميع مردم را باطل مىدانند و تمام مردم را بىمبالات به دين محسوب مىكنند. با آنكه خود اگر مقلّد است، مرجع تقليدش نيز چون متعارف مردم مىباشد؛ و اگر اهل فضل است، به اخبار رجوع كند ببيند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و ائمّه هدى عليهم السلام نيز در اين امور متعارف بودند. فقط در تمام مردم اين طايفه وسواسيّه هستند كه به خلاف رسول خدا و ائمّه معصومين عليهم السلام و فقهاء مذهب و علماء ملت عمل مىكنند، و اعمال همه را ناچيز مىشمارند و عمل خود را موافق با احتياط و خود را مبالى به دين مىدانند. مثلًا، در باب وضو اخبارى كه وضوى رسول خدا را بيان كردهاند متواتر است. على الظاهر، حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله يك مشت [آب ]به صورت مىزدند و يك مشت به دست راست و يك مشت به دست چپ(2). و اجماع فقهاء اماميّه قائم است على التّحقيق كه اين وضوء صحيح است. و ظاهر كتاب خدا نيز همين است. در شستن دوم، بلكه غرفه دوم، بعضى اشكال كردند؛ ولى غرفه دوم، بلكه شستن دوم نيز، ضرر ندارد، گرچه در استحبابش كلامى است. و ليكن شستن سوم بدعت و مبطل وضوء است بلا اشكال روايتاً و فتوىً. اكنون عمل وسواسى بيچاره را ببين كه به بيست غرفه كه هر يك از آن غرفهها فرا مىگيرد تمام دست را و غَسله تامّه محسوب مىشود اكتفا نمىكند؛ در اين صورت وضويش بىاشكال باطل است. اين بدبخت ضعيف العقل اين عمل را كه از اطاعت شيطان و وسوسه او بجا آورده صحيح مىداند و موافق احتياط، آن وقت عمل سايرين را باطل مىشمارد. اكنون وجه صدق حديث شريف كه او را بىعقل شمرده است معلوم مىشود. كسى كه عمل مخالف با عمل رسول خدا را صحيح بداند و عمل موافق با آن حضرت را باطل بداند، يا از دين خدا خارج است يا بىعقل. و چون اين بيچاره از دين خارج نيست، پس بىعقل است و مطيع شيطان و مخالف رحمان.
و براى علاج اين مصيبت و داء عضال چارهاى نيست جز آن كه قدرى تفكّر كند در اين امور كه ذكر شد و مقايسه كند عمل خود را با عمل نوع متديّنين و علماء وَ فقهاء رضوان اللَّه عليهم؛ و اگر خود را مخالف با آنها ديد ارغامِ انفِ شيطان كند و بىاعتنائى به آن پليد نمايد. و چند مرتبه كه شيطان وسوسه كرد كه عملت باطل است، جواب دهد كه اگر عمل همه فقهاء امّت باطل شد، عمل من نيز باطل باشد. اميد است چندى كه مخالفت شيطان نمود و در ضمن به حق تعالى با عجز و نياز از شرّ او پناه برد، اين مرض رفع شود و شيطان چشم طمعش از او بريده گردد؛ چنانچه براى دفع كثرت شك، كه آن نيز از القائات شيطان است، در روايات شريفه همين دستور را دادند:
در كافى شريف سند به حضرت باقر العلوم عليه السلام رساند كه گفت: وقتى كه زياد شد شكّت در نماز، ممضى دار نماز را، يعنى اعتنا به آن مكن، اميد است كه رها كند تو را؛ همانا اين نيست مگر از شيطان(3).
و در روايت ديگر است كه حضرت باقر يا حضرت صادق عليهما السلام مىفرمايند: عادت ندهيد شيطان را به خودتان به شكستن نماز، پس به طمع بيندازيد او را؛ زيرا كه شيطان پليد است معتاد است به آنچه عادت داده شد.
زراره گويد كه فرمود: همانا مىخواهد آن خبيث كه اطاعت شود، پس وقتى كه عصيان شد، عود نمىكند به كسى از شماها(4).
و اين از معالجات مهمّه است در جميع امورى كه از القائات شيطان است و از دعابههاى واهمه شيطانيّه است. و در احاديث شريفه ادعيه نيز دستور دادهاند، هر كس خواهد به وسائل و مستدرك آن در اواخر كتاب خلل رجوع كند.
پی نوشت ها
1- اصول كافى،ج 1، ص 13 ، كتاب العقل و الجهل، حديث 10.
2- از جمله فروع كافى، ج 3، ص 24، كتاب الطهاره، باب صفه الوضوء.
3- فروع كافى، ج 3، ص 359، كتاب الصلوه، باب منم شك فى صلاله...، حديث 8.
4- منبع پيشين، حديث 2.
منبع: کتاب آداب الصلاة، امام خمينى رضوان الله تعالی علیه