■ اگر یک نفر خجالت بکشد که با خدا حرف بزند و نماز بخواند آیا تکلیف نماز خواندن از چنین شخصی برداشته میشود؟
اگر یک نفر خجالت بکشد که با خدا حرف بزند و نماز بخواند آیا تکلیف نماز خواندن از چنین شخصی برداشته میشود؟ کسی که گناهان زیادی مرتکب شده چطوری میتواند به خدا نزدیک شود؟ با چه رویی در برابر خدا بایستد؟
در این خصوص باید به دو نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
این خجالت از خدا بابت انجام گناه خیلی علامت خوبی است، داشتن این حس رمز نجات است، و اگر این خجالت همراه با پشیمانی از گناه باشد خودش موجب بخشش گناه خواهد بود، همانطور که امام صادق(علیه السلام) در روایتی می فرمایند: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْفِرَ؛ هیچ بنده ای نیست که گناه کند و سپس از انجام آن پشیمان شود، مگر آنکه خداوند او را می بخشد قبل از اینکه به زبان استغفار کند.(1)
یعنی همین حالت دل انسان برای خدا خیلی مهم است، و اصل توبه هم همین است، به همین خاطر پشیمانی دل بدون استغفار به زبان در روایات موجب آمرزش گناهان دانسته شده، اما از آن طرف استغفار به زبان بدون پشیمانی از گناه مسخره کردن خداوند دانسته شده است.
اینقدر این پشیمانی و خجالت دل برای خدا عزیز است که طبق روایات از عمل خوبی که موجب عُجب و خودبینی بشود ارزشش بیشتر است، همانطور که امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُك؛ گناهی که تو را نزد خداوند اندوهگین[و شرمسار] کند نزد خداوند بهتر از کار خوبی است که تو را دچار خودبزرگ بینی کند.(2)
بنابراین چنین اشخاصی نباید گمان کنند خداوندی که رحمتش با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست، اگر ایشان با شرمندگی به نماز بایستند آنها را لعنت کرده و نمی پذیرد!
نکته دوم:
خود همین پریشانی دل و احساس خجالت، موهبتی از جانب خداوند است تا دل ها را متوجه خود کرده و به راه درست برگرداند. بنابراین داشتنِ این احساس یعنی اینکه انسان تحت توجه خداوند است، و خداوند به دنبال بازگرداندن اوست. وگرنه اگر کسی از انجام گناه هیچ احساس خجالت و شرمندگی ای ندارد، آن موقع است که باید بترسد، چرا که علامت این است که خداوند او را به حال خویش رها کرده است.
بنابراین فلسفه وجودِ چنین احساسی در ما این است که به سمت خدا برگردیم، نه اینکه از او فرار کنیم. وقتی ما از کسی خجالت می کشیم یعنی در برابر او کوتاهی کرده ایم، و این خجالت در حقیقت باید موجب شود تا ما بیش از این در حق او کوتاهی نکنیم، نه اینکه بالعکس باشد و بالکل ارتباطمان را با او قطع کنیم.
نه گناهان ما به خدا لطمه ای می زند، و نه نماز خواندن ما منفعتی به خدا می رساند، بنابراین تمام سود و زیان این احکام به خود ما بر می گردد. به همین خاطر خداوند نماز را بر گنهکاران همچنان واجب کرده است، چرا که نماز موجب می شود انسان از گناهانش پاک شود، به سمت آن گناهان بر نگردد، و خدا را به عنوان نجات بخش خویش گم نکند. اما این احساس خجالت جلوه ای از عشق ما به خداست، اتفاقا نماز با احساس خجالت خیلی لذت بخش تر است، حتی انسان اگر گنهکار نباشد هم باید با همین شرمندگی نماز بخواند همانطور که اولیای الهی که هیچ گناهی انجام نداده بودند هم به خاطر نعمت های بی شمار الهی، با شرمندگی و خجالت در برابر خداوند به نماز می ایستادند.
باید مراقب باشیم گاهی شیطان با زبانی خیرخواهانه به دنبال دورتر کردن انسان از خداوند است، این حدیث نفس که به ما می گوید تو چطور میتوانی با این همه گناه در برابر خدا بایستی و نماز بخوانی اگر با این سخنان به دنبال ترک نماز باشد قطعا سخن شیطان است. به همین خاطر خداوند ناامیدی از رحمتش را بزرگترین گناه دانسته است، حتی بالاتر از آن گناهان پیشین مثل تجاوز و فاحشگی و...
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در محضر خداوند هستیم، خدا مثل مردم کوچه و خیابان نیست که بتوان با پنهان شدن، از چشم در چشم شدن با ایشان و شرمندگی رهایی پیدا کرد. او همواره ناظر بر ماست، و ما نیز هرگز لحظه ای از او بی نیاز نمی شویم، بنابراین در هیچ حالتی، و با هر نوع گناهانی تکلیف نماز و ارتباط ما با خدا قطع نمی شود، و همیشه این حالت خجالت در نماز را که نیکوست باید ضمن ترک گناهان با خود داشته باشیم.
پی نوشت ها:
کلینی، محمد، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407، ج2، ص427.
شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، حکمت شماره 46.