■ عبادت امیركبير / فضيلت گفتن سبحان الله
عبادت علامه مجلسى ره
علامه مجلسى ، در حاليكه به نوشتن كتابهاى ارزشمند و نيز گرد آورى دايرة المعارف شيعه ، يعنى بحار الانوار، مشغول بود، وظايف مربوط به شيخ الاسلامى را هم انجام مى داد. از طرفى از تدريس و موعظه مردم نيز غافل نبود.
علامه اهتمام و توجه خاصى به مستحبات داشت . نماز شب را هرگز ترك نمى كرد. نسبت به غسل جمعه و نماز جعفر طيار و دعاهاى مستحبى در صبح و شام تعمد داشت . (1)
فضيلت گفتن سبحان الله
در عده الداعى آمده است كه روزى حضرت سليمان بر قالى خود نشسته بود و سفر مى كرد. دهقانى كه مشغول آبيارى بود، وقتى سليمان را با آن همه شكوه سلطنت ديد، نگاهى به آسمان انداخت و گفت :
سبحان الله ، خدا چه قدرت عظيمى به سليمان داده است !
باد سخن او را به گوش سليمان رساند. سليمان نزد دهقان آمد. دهقان با احترام و ادب از سليمان استقبال كرد. سليمان نيز به گرمى و مهربانى با او برخورد كرد. از دهقان پرسيد: چه گفتى ؟ دهقان پاسخ داد:
عرض كردم خداوند به فرزند داوود چه ملك عظيمى داده است
سليمان گفت :
اگر مومن با توجه و اخلاص سبحان الله بگويد، از تمام ملك سليمان بهتر است .
سبحان الله تسبيح و ذكرى است كه دائما در نماز آن را ترك مى كنيم . فضيلت اين ذكر به قدرى است كه واجب است در نماز آن را تكرار كنيم . (2)
عبادت كبير
امير كبير در نامه اى كه دو سه روز قبل از عاشوراى سال 1268 ه.ق به ناصر الدين شاه نوشته ، آورده است :
امير نظام در خانه خود مشغول زيارت عاشورا است ...
از اين روى ، سياستمدار و مصلح و انقلابى بزرگى كه در روزهاى محرم به زيارت عاشورا اهتمام داشت ، در تاريخ رجال سياسى ايران كمتر مى توان مانند او را يافت .
در نامه ديگرش به شاه مى نويسد:
احوال اينجانب را پرسيده بوديد، الحمد الله خوبم . در بالاخانه به قدر يك ساعت مشغول قيام و قعود هستم ...
امير كبير از نماز خود به قيام و قعود تعبير مى كند و اين از ويژگيهاى عارفان وارسته است كه عبادتهاى خود را در مقابل نعمتهاى خداوند ناچيز مى شمارند. (3)
فضيلت عبادت حضرت زينب س
مرحوم شهيد ثالث كه در مراتب عبادت و اطاعت كوشش و مداومت بسيار داشته ، به يكى از دوستان خود مى گويد:
هر چه تلاش مى كردم تا شبى را به اندازه حضرت زينب عليه السلام عبادت انجام بدهم ، موفق نشدم . عبادتهاى آن حضرت از توان و استطاعت من خارج بود.
بزرگان ديگر نيز در جاهاى مختلف اعتراف به اين داشته اند كه در كوشش براى عبادت به اندازه عبادتهاى حضرت زينب عليه السلام توفيق نداشته اند.(4)
راز نماز شهيد دستغيب
با شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب براى انجام حج عمره همسفر بوديم . هواپيما از تهران به طرف بيروت پرواز كرد، تا از آنجا عازم جده شويم . در فرودگاه بيروت چند ساعتى معطل شديم . اذان مغرب بود كه هواپيما آماده پرواز شد.
شهيد دستغيب خيلى سعى مى كرد نماز مغرب و عشاء را اول وقت بخواند، اما درهاى هواپيما بسته بود و نمى شد كارى كرد. ايشان چند بار خواستند پياده شوند كه مانع شدند.
تاخير هواپيما به حدى انجاميد كه اگر به جده مى رسيديم ، نماز قضا مى شد.
شهيد دستغيب از اينكه نمى توانست به نمازش برسد، خيلى ناراحت بود. ما نيز تشويش داشتيم ، ولى ايشان خيلى نگران فوت نماز بود. موتور هواپيما كه روشن بود، يكدفعه با نقص فنى روبرو شد. خدمه هواپيما ناگهان درب هواپيما را باز كردند تا نقص هواپيما بر طرف شود. همه پياده شديم . شهيد دستغيب بوديم . خدمه مى گفتند شايد چند ساعت طول بكشد تا هواپيما آماده پرواز شود. نماز را كه خوانديم ، خبر دادند كه هواپيما آماده پرواز است سوار شويد. من هنوز در حيرت اين راز بودم كه ميان نماز شهيد و نقص هواپيما چه سرى نهفته است . (5)
شب زنده دارى شيخ جعفر آل كاشف الغطاء
در وصف حالات و سلوك معنوى مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء- از علماى بزرگ قرن سيزدهم - آمده است :
شبى براى خواند نماز شب از خواب بر مى خيزد. فرزند جوانش را هم از خواب بيدار مى كند و از او مى خواهد با هم براى خواندن نماز به حرم مطهر امام على عليه السلام بروند. پسرش كه در آن وقت شب ، برخاستن از خواب برايش سخت بود، بهانه مى آورد، اما شيخ اصرار مى كند كه حتما بايد با هم به حرم بروند. فرزندش بناچار و با اكراه بلند مى شود و وضو مى گيرد و با پدر به حرم مطهر امام على عليه السلام مى روند.
كنار در صحن مطهر كه مى رسند، مرد فقيرى را مى بينند كه نشسته و دست به طرف مردم دراز مى كند. شيخ جعفر از فرزندش مى پرسد: اين شخص در اين وقت شب اينجا چه مى كند؟ براى چه نشسته اينجا؟ پسرش مى گويد: براى گدايى از مردم شيخ مى گويد:
ببين فرزندم ! اين آدم به خاطر مبلغ اندك ، اين وقت شب از خواب و آسايش دست شسته و دست به سوى مردم دراز مى كند. آيا تو به اندازه او به وعده هاى خدا درباره شب زنده داران اعتماد ندارى كه مى فرمايد:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون (6)
فرزند جوانش از شنيدن اين جمله ، بشدت منقلب مى شود و در وجودش تحولى پديد مى آيد، به طورى كه تا آخر عمر نماز شب او ترك نشد. (7)
مناجات آيت الله شفتى
يكى از همسايه هاى آيت الله سيد محمد باقر شفتى مى گويد:
در اصفهان رسم بر اين بود كه دو ساعت قبل از اذان صبح در حمامها را باز مى كردند. يك شب كه به حمام مى رفتم ، از پشت ديوار منزل سيد صداى مناجات به گوشم رسيد. كنجكاو شدم و جلوتر رفتم . گوش كردم و شنيدم سيد با گريه و ندبه مى گويد: الهى ! ايخيب مثلك مثلى ؟ آيا خدايى چون تو، بنده اى مثل من را از رحمت خود محروم مى گرداند؟
رفتم به حمام و برگشتم ، مدت حمام من دو ساعت طول كشيد. هنوز اذان صبح نشده بود. باز صداى ضجه و ناله سيد به دعا و استغاثه بلند بود. (8)
عامل عابد
شب باران تندى مى باريد. وقت نماز مغرب و عشاء بود. رفتيم داخل چادر براى خواندن نماز. بين دو نماز يكى از بچه ها گفت كه نمازهاى مستحبى و نوافل را در حين راه رفتن هم مى شود خواند، هنگام نگهبانى ، وقت رزم شبانه و...
البته بچه هاى جبهه بيشترشان اهل تهجد و نماز شب بودند و اين از چهره شان ، از اخلاصشان در كار، از برخورد و رفتارشان هم مشخص بود.
دو شب قبل كه نگهبان بودم . يكى از بچه ها را در تاريكى شب ديدم كه نرم نرمك و آهسته از سنگر زد بيرون و وضو گرفت و باز آرام و بى صدا به سنگر برگشت . مى دانستم كه براى نماز شب بلند شده است . از بيرون سنگر نجوا و زمزمه عاشقانه اش را مى شنيدم . آرام نشستم كنار سنگر، هم براى نگهبانى ، هم به اميد ثواب از زمزمه هاى آن عابد عاشق . (9)
برخيز براى نماز شب !
مرحوم قاضى طباطبايى مى گويد:
شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء به علامه نورى گفت : برخى شبها خواب بر من غلبه مى كند و نمى توانم بيدار شوم و نماز شب بخوانم . علامه نورى با عتاب به او گفت : چرا بيدار نمى شوى ، چرا؟ حتما برخيز، برخيز!
سالها از اين قضيه گذشت و شيخ نورى وفات يافت . پس از ساله ، روزى با شيخ محمد حسين نشسته بوديم و خاطرات گذشته را باز گو مى كرديم ، شيخ محمد حسين گفت از آن گفتگو با علامه نورى به بعد، هر شب پيش از سحر صداى علامه در گوشم مى پيچد كه برخيز شيخ ، برخيز شيخ ، برخيز و من را براى نماز شب بيدار مى كند. (10)
زنگى براى نماز به صدا در مى آيد
پدرم ، شهيد مطهرى ، هميشه مقيد به نماز شب بود. شبى كه پدرم به شهادت رسيد، وقتى به خانه برگشتم ، ساعت نزديك 2 نيمه شب بود كه صداى زنگ ساعتش به صدا در آمد. همه از خواب برخاستيم . انتظار داشتيم باز صداى ناله هاى محزون پدر را بشنويم ، ولى خبرى نشد. بلند شديم و با ياد او ايستاديم به نماز، با چشمهايى گريان و قلبى پر از درد.
ساعت پدرم هنوز شبها زنگش به صدا در مى آيد، بى حضور پدر، اما با ياد پدر. (11)
نيايش امام محمد باقر عليه السلام
امام صادق عليه السلام در مورد عبادت پدرش امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
هميشه بستر پدرم را پهن مى كردم و انتظار مى كشيدم تا بيايد.
يك شب آمدن پدرم به بستر به تاخير افتاد. به دنبال ايشان به مسجد رفتم . هيچكس در مسجد نبود. پدرم را ديدم در گوشه اى از مسجد به سجده رفته و با حالت گريه و انابه استغاثه مى كند. گوش دادم و شنيدم كه مى گويد:
پروردگارا! تو منزه و ستوده اى . اى معبود من ! از روى تعبد و بندگى تو را ستايش مى كنم . كردار و عباداتم كم است . پس تو خود آن را بر من دو چنان كن .
افلج مى گويد:
امام باقر عليه السلام در مراسم حج پس از طواف در كنار مقام ابراهيم عليه السلام به نماز ايستاد. پس از نماز، وقتى سر از سجده بلند كرد، ديدم پيشانى امام از بسيارى اشك ، خيس شده است . (12)
(1) - يادنامه علامه مجلسى روزنامه رسالت ص 26
(2) - معارفى از قرآن تفسير سوره حديد ص 81
(3) - امير كبير يا قهرمان مبارزه با استعمار على اكبر هاشمى رفسنجانى / ص 119
(4) -
(5) - يادواره شهيد دستغيب / ص 16
(6) - سوره سجده / آيه 17 پاداش نيكوكارى اش چه نعمتها و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است در عالم غيب بر او ذخيره شده است .
(7) - شب مردان خدا / ص 44 و 45.
(8) - انيس الليل در شرح دعاى كميل / ص 24 و 25.
(9) - حرمان هور / ص 46
(10) - مردان علم در ميدان / جلد 2- ص 303
(11) - پيشانى و خاك به نقل از على مطهرى
(12) - زندگى و سيماى امام باقر عليه السلام / ص 45 و 46
منبع: کتاب بهترين پناهگاه حكايات و داستانهاى نماز، رحيم كارگر محمدياری