امام خمینی (ره)؛ آداب باطنيه نماز

■ امام خمینی (ره)؛ آداب باطنيه نماز

 امام خمینی (ره)؛ آداب باطنيه نماز
 از براى نماز غير از اين صورتْ حقيقتى است و غير از اين ظاهر باطنى است؛ و همان طور كه صورت آن را آداب و شرايط صوريّه‏ايست، باطن آن را نيز آداب و شرايطى است كه شخص سالك بايد آنها را مراعات كند. پس، از براى طهارتْ صورت و آدابِ صورتى است كه بيان آنها از وظيفه اين اوراق خارج است، و فقهاء مذهب جعفرى أعلى اللَّه كَلِمَتَهُم وَ رَفَعَ اللَّه دَرَجَتَهُم بيان آن را فرموده‏اند. و امّا آداب باطنيه و طهور باطنى را ما به طور اجمال بيان مى‏نماييم:
 
بايد دانست كه چون حقيقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جلّ و علا است، براى وصول به اين مقصد بزرگ و غايت قصوى طهاراتى لازم است كه ماوراى اين طهارات است. و خارهاى اين طريق و موانع اين عروج قذاراتى است كه با اتّصاف سالك به يكى از آنها نتواند صعود به اين مرقاة و عروج به اين معراج نمود. و آنچه از قبيل اين قذارات باشد موانع صلاة و رجز شيطان است؛ و آنچه معين سالك است در سير و از آداب حضور است شرايط اين حقيقت است. و بر سالك الى اللَّه لازم است كه در اوّل امر رفع موانع و قذارات كند تا اتّصاف به طهارت و حصول طهور كه از عالم نور است براى او ميسور شود؛ و تا تطهير جميع قذارات ظاهريّه و باطنيّه و علنيّه و سرّيّه نشود، سالك را حظّى از محضر و حضور نخواهد بود.
 
پس، اوّلين مراتب قذارات، قذارات آلات و قواى ظاهريّه نفس است به لوث معاصى و قذارات نافرمانى حضرت ولىّ النّعم؛ و اين دام صورى ظاهرى ابليس است. و انسان تا در اين دام مبتلا است، از فيض محضر و حصول قرب الهى محروم است. و كسى گمان نكند كه بدون تطهير ظاهر مملكت انسانيّت مى‏توان به مقام حقيقت انسانيّت نايل شود يا مى‏تواند تطهير باطن قلب نمايد، [كه ]اين غرورى است شيطانى و از حيله‏هاى بزرگ ابليس است؛ زيرا كه كدورات و ظلمتهاى قلبى با معاصى، كه غلبه طبيعت بر روحانيّت است، افزوده مى‏شود؛ و تا سالك فتح مملكت ظاهر نكند، از فتوحات باطنيّه، كه مقصد بزرگ است، بكلّى محروم است و راهى به سعادت براى او گشوده نگردد. پس يكى از موانع بزرگ اين سلوك قذارات معاصى است كه با آب پاك و پاكيزه توبه نصوح بايد آن را تطهير كرد.
 
و بايد دانست كه تمام قواى ظاهريّه و باطنيّه را كه حقّ تعالى به ما عنايت فرموده و از عالم غيب نازل نموده اماناتى است الهى كه طاهر از جميع قذارات و پاك و پاكيزه بوده بلكه متنوّر به نور فطرت اللّهى، و از ظلمت و كدورت تصرّف ابليس دور بوده؛ و چون در ظلمتكده عالم طبيعت نازل و دست تصرّف شيطان واهمه و خيانت ابليس به آنها دراز شده، از طهارت اصليّه و فطرت اوّليّه بيرون آمده و به انواع قذارات و ارجاس شيطانيّه آلوده گرديده است. پس اگر سالك الى اللَّه با تمسّك به ذيل عنايت ولىّ اللَّه دست تصرّف شيطان را دور نمود و مملكت ظاهر را طاهر كرد و امانات الهيّه را چنانچه تحويل گرفته بود ردّ نمود، خيانت به امانت ننموده؛ و اگر كرده بود، مورد غفران و ستّاريّت شود و از جهت ظاهر آسوده خاطر شود و به تخليه باطن از ارجاس اخلاق فاسده قيام كند. و اين مرتبه دوم از قذارات است كه فسادش بيشتر و علاجش صعبتر است و اهمّيّتش در نزد اصحاب ارتياض بيشتر مى‏باشد؛ زيرا كه تا خلق باطنى نفس فاسد و قذارات معنوى به آن احاطه نموده، لايق مقام قدس و خلوت انس نشود، بلكه مبدأ فسادِ مملكتِ ظاهرِ نفس اخلاق فاسده و ملكات خبيثه آن است. و تا سالك تبديل ملكات سيّئه را به ملكات حسنه ننمايد، از شرور اعمال مأمون نيست؛ و اگر به توبه موفّق شود، استقامت آن، كه از مهمّات است ميسّر نمى‏شود. پس، تطهير ظاهر نيز متوقّف به تطهير باطن است؛ علاوه بر آن، كه خود قذارات باطنيّه موجب حرمان از سعادت و منشأ جهنّم اخلاق، كه به گفته اهل معرفت بالاتر و سوزنده‏تر است از جهنّم اعمال، مى‏باشد. و اشاره به اين معنى در اخبار اهل بيت عصمت بسيار است.
 
پس، سالك الى اللَّه را اين طهارت نيز لازم است. و پس از آن كه لوث اخلاق فاسده را با آب طاهر پاكيزه علم نافع و ارتياض شرعى صالح از لوح نفس شست و شو نمود، بايد اشتغال پيدا كند به تطهير قلب، كه امّ القرى و به صلاح آن همه ممالك صالح، و به فساد آن همه فاسد مى‏شوند. و قذارت عالم قلب مبدأ تمام قذارات است. و آن عبارت از تعلّق به غير حق و توجه به خود و عالم است. و منشأ آن حبّ دنيا، كه بالاترين خطاها است، و حبّ نفس، كه مادر همه امراض است، مى‏باشد. و تا ريشه اين محبّت در قلب سالك است، از محبّت اللَّه اثرى در آن حاصل نشود و راهى به سر منزل مقصد و مقصود پيدا نمى‏كند. و تا سالك را بقايائى از اين محبّت در قلب است، سير او الى اللَّه نيست بلكه الى النّفس و الى الدّنيا و الى الشيطان است. پس، تطهير از حبّ نفس و دنيا اوّل مرتبه تطهير سلوك الى اللَّه است حقيقتاً؛ چون قبل از اين تطهيرْ سلوك الى اللَّه نيست و به مسامحه گفته شود سالك و سلوك.
 
و پس از اين منزل، منازلى است كه از هفت شهر عشق عطّار پس از آن نمونه‏اى حاصل؛ و آن قائل سالك در خم يك كوچه خود را ديده، و ما در پشت صورها و حجابهاى ضخيم واقعيم و آن شهرها و شهريارها را جزء بافته ‏ها گمان مى‏كنيم. من با شيخ عطّار يا ميثم تمّار كار ندارم ولى اصل مقامات را انكار نمى‏كنم و صاحب آنها را از جان و دل طلبكارم و در اين محبّت اميد فرج دارم، تو خود هر چه خواهى باش و با هر كه خواهى پيوند.
 
مدعى خواست كه آيد به تماشاگه دوست دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد(1)
ولى در اخوّت ايمانى و خلّت روحانى با احبّاء عرفانى خيانت روا ندارم و از نصيحت، كه از حقوق مؤمنين است به يكديگر، خوددارى ننمايم.
 
بالاترين قذارات معنويّه، كه تطهير آن را با هفت دريا نتوان نمود و انبياء عظام عليهم السلام را عاجز نمود، قذارت جهل مركّب است كه منشأ داء عضال انكار مقامات اهل اللَّه و ارباب معرفت است و مبدأ سوء ظنّ به اصحاب قلوب است. و تا انسان به لوث اين قذارت آلوده است، قدمى به سوى معارف نخواهد برداشت؛ بلكه بسا باشد كه اين كدورت نور فطرت را، كه چراغ راه هدايت است، خاموش كند و آتش عشق را كه براق عروج به مقامات است فرو نشاند و منطفى كند و انسان را در ارض طبيعت مخلّد نمايد. پس، بر انسان لازم است كه با تفكّر در حال انبياء و اولياى كمّل صلوات اللَّه عليهم و تذكّر مقامات آنها، اين قذارت را از باطن قلب شست و شو دهد؛ و در هر حدّى كه هست به آن حدّ قانع نشود، كه اين وقوف در حدود و قناعت از معارف از تلبيسات بزرگ ابليس و نفس امّاره است، نَعُوذُ باللَّه منهما. و چون اين رساله بر وفق ذوق عامّه نوشته مى‏شود از تطهيرات ثلاثه اولياء خوددارى نمودم. و الحمد للَّه.
 
 اشاره به مراتب طهور
 
بدان كه انسان تا در عالم طبيعت و منزلگاه مادّه هيولانى است، در تحت تصرّفات جنود الهيّه و جنود ابليسيّه است. و جنود الهيّه جنود رحمت و سلامت و سعادت و نور و طهارت و كمال است؛ و جنود ابليس در مقابل آنها است. و چون جهات ربوبيّه غلبه بر جهات ابليسيّه دارد، در بدو فطرت انسان را نورانيّت و سلامت و سعادتى است فطرى الهى؛ چنانچه در احاديث شريفه صراحتاً و در كتاب شريف الهى اشارتاً بيان آن شده‏(2). و تا انسان در اين عالم است با قدم اختيار مى‏تواند خود را در تحت تصرّف يكى از آن دو قرار دهد. پس، اگر از اوّل فطرت تا آخر ابليس را در آن تصرّفى نبود، انسان الهى لاهوتى است كه سر تا پايش نور و طهارت و سعادت است؛ قلبش نور حقّ است و جز به حقّ توجّه نكند و قواى باطنه و ظاهره‏اش نورانى و طاهر است و جز حق در آنها تصرّف نكند؛ ابليس را از آن حظّى نباشد و جنود او را در او تصرّفى نبود. و همچو موجود شريفى طاهر مطلق و نور خالص است و ما تقدّم و ما تأخّر ذنوب او مغفور است‏(3)، و صاحب فتح مطلق است و داراى مقام عصمت كبرى است بالاصاله و ديگر معصومين به تبعيّت آن ذات مقدّس داراى آن مقامند. و آن حضرت داراى مقام خاتميّت است، كه كمال على الاطلاق است؛ و چون اوصياء او از طينت او منفصل و با فطرت او متّصلند، صاحب عصمت مطلقه به تبعيّت او هستند و آنها را تبعيّت كامله است. و امّا بعضى معصومين از انبياء و اولياء عليهم السلام صاحب عصمت مطلقه نيستند و از تصرّف شيطان خالى نمى‏باشند؛ چنانچه توجّه آدم عليه السلام به شجره از تصرّفات ابليس بزرگ است كه ابليس الابالسه است؛ با آنكه آن شجره شجره بهشتى الهى بوده، با اين وصف داراى كثرت اسمائى است كه منافى با مقام آدميّت كامله است. و اين يكى از معانى يا يكى از مراتب شجره منهيّه است.
 
و اگر نور فطرت به قذارات صوريّه و معنويّه آلوده شد، به مقدار آلودگى از بساط قرب و حضرت انس مهجور گردد تا آنجا رسد كه نور فطرت بكلّى منطفى گردد و مملكت يكسره مملكت شيطانى شود و ظاهر و باطن و سرّ و علن او در تصرّف شيطان آيد. پس، شيطان قلب و سمع و بصر و دست و پاى او شود و جميع اعضاى او شيطانى شود. و اگر كسى- و العياذ باللَّه- بدين مقام رسيد، شقىّ مطلق شود و روى سعادت هر گز نبيند. و بين اين دو مرتبه مقامات و مراتبى است كه جز حق تعالى كس نتواند احصاء آنها را كند. و هر كس به افق نبوّت نزديك باشد، از اصحاب يمين است؛ و هر كس به افق شيطنت نزديك است، از اصحاب يسار است.
 
و بايد دانست كه پس از آلودگى فطرت، تطهير آن ممكن است. و تا انسان در اين نشأه است، خروج از تصرّف شيطان براى او مقدور و ميسور است و وارد شدن در حزب ملائكة اللَّه، كه جنود رحمانى الهى هستند، ميسّر است. و حقيقت جهاد نفس، كه به فرموده حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله از جهاد اعداء دين افضل است و آن جهاد اكبر است‏(4)، همان خارج شدن از تصرّف جنود ابليس و وارد شدن در تحت تصرّف جنود اللَّه است.
 
پس، اوّل مرتبه طهارت متسنّن شدن به سنن الهيّه و مؤتمر شدن به اوامر حقّ است.
 
و مرتبه دوم، متحلى شدن به فضائل اخلاق و فواضل ملكات است.
 
و مرتبه سوم، طهور قلبى است؛ كه آن عبارت است از تسليم نمودن قلب را به حق. و پس از اين تسليم، قلب نورانى شود، بلكه خود از عالم نور و درجات نور الهى گردد، و نورانيّت قلب به ديگر اعضاء و جوارح و قواى باطنه سرايت كند و تمام مملكت نور و نور على نور شود تا كار به جايى رسد كه قلبْ الهى لاهوتى شود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر تجلّى كند؛ و در اين حال، عبوديّت بكلّى فانى و مختفى شود و ربوبيّت ظاهر و هويدا شود؛ و در اين حال، قلب سالك را طمأنينه و انسى دست دهد و همه عالم محبوب او شود و جذبات الهيّه برايش دست دهد و خطايا و لغزشها در نظرش مغفور شود و در ظلّ تجلّيات حبّى مستور گردد و بداياى ولايت براى او حاصل شود و لياقت ورود در محضر انس پيدا كند. و پس از اين منازلى است كه ذكر آن مناسب با اين اوراق نيست.
 
 آداب قلبيّه سالك هنگام توجّه به آب براى طهارت‏
 
و در اين باب حديث شريف مصباح الشّريعه را ذكر و ترجمه مى‏كنيم تا قلوب صافيه اهل ايمان را از آن نورانيّتى حاصل شود.
 
فى مِصْباح الشَّريعَةِ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: اذا اردْتَ الطّهارَةَ وَ الوُضوءَ، فَتَقَدّمْ الى‏ الْماءِ تَقَدُّمَكَ الى‏ رَحْمَةِ اللَّه. فَانَّ اللَّه تَعالى‏ قَدْ جَعَلَ الْماءَ مِفتاحَ قُرْبَتِهِ وَ مُناجاتِهِ وَ دَليلًا الى بِساطِ خِدْمتِهِ. وَ كَما انَّ رَحْمَةَ اللَّه تُطَهِّرُ ذُنُوبَ الْعِباد، كَذلِكَ النَّجاساتِ الظّاهِرَةَ يُطِهِّرُهَا الْماءُ لا غَيْرُ. قالَ اللَّه تَعالى‏: هُو الَّذى ارْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ وَ انْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهوُراً. وَ قالَ اللَّه تَعالى: وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَىْ‏ءٍ حَىٍّ، ا فَلا يُؤْمِنونَ. فَكَما احْيا بِهِ كُلَّ شَىْ‏ءٍ مِنْ نَعيمِ الدُّنْيا، كَذلكَ بِرَحْمَتِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ حَياةَ الْقُلُوبِ الطّاعاتِ. وَ تَفَكَّرْ فى صَفاءِ الْماءِ وَ رِقَّتِهِ وَ طُهْرِهِ وَ بَرَكَتِهِ وَ لَطيفِ امْتِزاجِهِ بِكُلَّ شَىْ‏ءٍ. وَ اسْتَعْمِلْهُ فى تَطْهيرِ اْلَاعْضاءِ الَّتى امَرَك اللَّه بِتَطْهيرِها [خ ل: و تعبُّدِك بِادائها ].وَ آتِ بِ‏آدابِها فى فَرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ؛ فَانّ تَحْتَ كُلِّ واحِدةٍ مِنْها فَوائِدَ كَثيرَةً؛ فاذا اسْتَعْمَلْتَها بِاْلحُرْمَةِ، انْفَجَرَتْ لَكَ عُيونُ فَوائِدِهِ عَنْ قَريبٍ. ثُمَّ عاشِرْ خَلْقَ اللَّه كَامْتِزاجِ الْماءِ بِاْلَاشْياءِ: يُؤَدّى كُلَّ شَىْ‏ءٍ حَقَّهُ وَ لا يَتَغَيَّرُ عَنْ مَعناهُ، مُعْتَبِراً لِقَولِ رَسولِ اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: مَثَلُ المُؤمِنِ المُخْلِص [خ ل: الخاصّ ]كَمَثَلِ الماءِ. وَ لْتَكُنْ صَفْوَتُكَ مَعَ اللَّه تَعالى‏ فى جَميعِ طاعَتِكَ كَصَفْوَةِ الْماءِ حينَ انْزَلَهُ مِنَ السَّماءِ وَ سَمّاهُ طَهوراً. و طَهِّرْ قَلْبَكَ بالتَّقْوى‏ وَ اليَقينِ عَندَ طَهارَةِ جَوارِحِكَ بِاْلماء(5).
 
در اين حديث شريف لطايف و دقايقى است و اشارات و حقايقى است كه قلوب اهل معرفت را زنده كند و ارواح صافيه اصحاب قلوب را حيات بخشد. فرمايد:
 
چون اراده طهارت و وضو كردى، متوجّه آب بشو آن سان كه متوجّه رحمت حق شوى، زيرا كه حق تعالى قرار داده آب را كليد تقرّب به خود و مناجات خويش و راهنماى بساط خدمت خود. و چنانچه رحمت خدا پاك مى‏كند گناهان بندگان را همان طور نجاسات ظاهره را آب پاك مى‏كند نه غير آن. خداى تعالى فرمايد: اوست آن كس كه فرستاد بادها را براى بشارت در جلو رحمتش و نازل نموديم از آسمان آب پاكيزه را.(6) و فرمود خداى تعالى: و قرار داديم از آب هر چيز زنده را(7).
 
و اين كه در اين حديث آب را به رحمت حق تشبيه، بلكه تأويل، نموده يكى از نكاتش آن است كه آب يكى از مظاهر بزرگ رحمت حق است كه در عالم طبيعت آن را نازل فرموده و مايه حيات موجودات آن را قرار داده؛ بلكه رحمت واسعه الهيّه را كه از سماء رفيع الدّرجات حضرت اسماء و صفات نازل و اراضى تعيّنات اعيان به آن زنده گرديده، اهل معرفت به آب تعبير نمودند. و چون در آب ملكى ظاهرى جلوه رحمت واسعه الهيّه از ديگر موجودات دنيائى بيشتر است، حق تعالى آن را براى تطهير از قذارات صوريّه قرار داد و مفتاح باب قرب و مناجات خود مقرّر فرمود و راهنماى بساط خدمت خويش، كه باب الابواب رحمتهاى باطنيّه است، قرار داد. بلكه آبِ رحمتِ حق در هر نشئه‏اى از نشئات وجود و در هر مشهدى از مشاهد غيب و شهود نزول و ظهور كند، تطهير ذنوب عباد اللَّه نمايد موافق با آن نشئه و مناسب آن عالم؛ پس با آب رحمت نازل از سماء احديّتْ ذنوب غيبت تعيّنات اعيان تطهير شود؛ و با آب رحمت واسعه از سماء واحديّت ذنوب عدميّت مهيّات خارجيّه تطهير شود؛ و در هر مرتبه از مراتب وجود مطابق آن مرتبه. و در مراتب نشئات انسانيّه نيز آب رحمت را ظهوراتى است مختلفه؛ چنانچه از آب نازل از حضرت ذات به تعيّنات جمعيّه برزخيّه ذنوب سرّ وجودى تطهير شود وجودُك ذَنْبٌ لا يُقاسُ به ذَنْبٌ‏(8). و با آب نازل از حضرات اسماء و صفات و حضرت تجلّى فعلى رؤيت صفت و فعل تطهير شود. و با آب نازل از سماء حضرتِ حكمِ عدلْ قذارات خلقيّه باطنيّه تطهير شود. و با آب نازل از سماء غفاريّت ذنوب عباد تطهير شود. و با آب نازل از سماء ملكوت قذارات صوريّه تطهير شود. پس معلوم شد كه حق تعالى آب را مفتاح قرب و دليل بساط رحمت خويش قرار داده. پس از آن، در حديث شريف دستور ديگرى دهد و راه ديگرى براى اهل سلوك و مراقبه مفتوح فرمايد. مى‏فرمايد:
 
و تفكّر نما در صفاى آب و رقت و طهارت و بركت آن و لطافت ممزوج شدن آن با هر چيزى. و استعمال كن آن را در تطهير آن اعضائى كه خداوند امر فرموده تو را به پاكيزه نمودن آنها. و ادا كن آداب آنها را در فريضه‏ها و سنّت‏هاى الهى؛ زيرا كه در تحت هر يك از آنها فايده‏هايى است بسيار كه چون استعمال نمائى آنها را به احترام، منفجر شود از براى تو- در نزديكى- چشمه‏هاى فايده‏هاى آن.
 
اشاره فرموده در اين حديث شريف به مراتب طهارت به طريق كلّى. و چهار مرتبه كلّى آن را بيان فرموده، كه يكى از مراتب آن اين است كه تا اين جاى حديث شريف مذكور است و آن تطهير اعضاء است. و اشاره فرموده به اينكه اهل مراقبه و سلوك الى اللَّه نبايد واقف به صور و ظواهر اشياء شوند، بلكه بايد ظاهر را مرآت باطن قرار دهند و از صورْ حقايق را كشف كنند و به تطهير صورى قناعت نكنند كه آن دام ابليس است. پس، از صفاى آب پى به تصفيه اعضاء برند؛ و آنها را با ادا نمودن فرائض و سنن الهيّه تصفيه كنند و صفا دهند؛ و از رقّت آنها اعضاء را ترقيق كنند و از غلظت تعصّى بيرون آورند و طهور و بركت را در جميع اعضاء سرايت دهند؛ و از لطف امتزاج آب با اشياء كيفيّت امتزاج قواى ملكوتيّه الهيّه را با عالم طبيعت ادراك كنند و نگذارند قذارات طبيعت در آنها اثر كند. و چون اعضاء را به سنن و فرائض الهيّه و آداب آنها متلبّس نمودند، فوائد باطنيه كم كم ظاهر شود و چشمه‏هاى اسرار الهيّه منفجر شود و لمحه‏اى از اسرار عبادت و طهارت براى او منكشف گردد. و چون از مرتبه اوّل طهارت و دستور آن فراغت حاصل شد، به دستور ثانوى شروع فرمود، و مى‏فرمايد:
 
پس از آن معاشرت كن با خلق خدا مثل ممزوج بودن آب با اشياء كه ادا مى‏كند حقّ هر چيزى را و از معناى خود تغيير نمى‏كند؛ و تأمّل كن قول رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را كه مى‏فرمايد مثَل مؤمن خالص [خ ل: خاصّ ]مثَل آب است. دستور اوّل مربوط بود به معامله انسان سالك با قواى داخليّه و اعضاى خود؛ و دستور دوم، كه در اين فقره از حديث شريف است، مربوط است به معامله انسان با خلق خدا. و اين دستور جامعى است كه كيفيّت معاشرت سالك را با مخلوق بيان فرموده؛ و ضمناً از آن، حقيقت خلوت نيز استفاده شود. و آن، چنان است كه سالك الى اللَّه در عين حال كه با هر دسته از مردم معاشرت به معروف كند و حقوق خلقيّه را ردّ نمايد و با هر يك از مردم به طور مناسب حال او مراوده و معامله كند، از حقوق الهيّه نگذرد و معناى خود را كه عبارت از عبوديّت و توجّه به حقّ است از دست ندهد؛ و در عين حال كه در كثرت واقع است در خلوت باشد، و قلب او كه منزلگاه محبوب است خالى از اغيار و فارغ از هر نقش‏ونگار باشد. پس، دستور سوّمى را ذكر فرموده كه آن كيفيّت معامله سالك است با خداى تعالى، مى‏فرمايد:
 
بايد صفاى تو با خداى تعالى در همه طاعاتت مثل صفاى آب باشد در وقتى [كه ]نازل نمود آن را از آسمان و ناميد آن را طهور.
 
يعنى بايد سالك الى اللَّه خالص از تصرّف طبيعت باشد و كدورت و ظلمت آن را در قلب او راهى نباشد، و جميع عبادات او خالى از جميع شرك‏هاى ظاهرى و باطنى باشد. و همان طور كه آب در وقت نزول از آسمان طاهر و پاكيزه است و دست تصرف قذارات به آن دراز نشده، قلب سالك، كه از سماء غيب ملكوت طاهر و پاكيزه نازل شده، نگذارد در تحت تصرّف شيطان و طبيعت واقع شده به قذارات آلوده گردد. و پس از اين دستور، آخرين دستور جامع را براى اهل رياضت و سلوك بيان فرمود، مى‏فرمايد:
 
پاكيزه كن دل خويشتن را به پرهيزگارى و يقين در وقت پاكيزه نمودن اعضاء خود را به آب.
 
و در اين، اشاره به دو مقام شامخ اهل معرفت است: يكى تقوا، كه كمال آن ترك غير حقّ است؛ و ديگرى يقين، كه كمال آن مشاهده حضور محبوب است.
 
 طهور 
 
و آن يا آب است، و آن در اين باب اصل است، و يا ارض است.
 
بدان كه انسان سالك را به طريق كلّى دو طريق است براى وصول به مقصد اعلى و مقام قرب ربوبيّت: يكى از آن دو، كه مقام اوّليّت و اصالت دارد، سير الى اللَّه است به توجّه به مقام رحمت مطلقه و خصوصاً رحمت رحيميّه كه رحمتى است كه هر موجودى را به كمال لايق خود مى‏رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحيميّه بعث انبياء و رسل صلوات اللَّه عليهم است كه هاديان سُبُل و دستگير بازماندگانند؛ بلكه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب، دار تحقّقْ صورت رحمت الهيّه است، و خلايق دائماً مستغرق بحار رحمت حقّند و از آن استفاده نمى‏كنند. اين كتاب بزرگ الهى، كه از عالم غيب الهى و قرب ربوبى نازل شده و براى استفاده ما مهجوران و خلاص ما زندانيان سجن طبيعت و مغلولان زنجيرهاى پيچ در پيچ هواى نفس و آمال به صورت لفظ و كلام درآمده، از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه الهيّه است كه ما كور و كرها از آن به هيچ وجه استفاده نكرديم و نمى‏كنيم. آن رسول ختمى و ولىّ مطلق گرامى كه از محضر قدس ربوبى و محفل قرب و انس الهى به اين سر منزل غربت و وحشت قدم رنجه فرموده و گرفتار معاشرت و مراودت با ابو جهل‏ها و بدتر از آنها گرديده و ناله لَيُغانُ عَلى قَلْبى‏(9) اش دل اهل معرفت و ولايت را محترق كرده و مى‏كند، رحمت واسعه و كرامت مطلقه الهيّه است كه آمدن در اين كلبه‏اش براى رحمت موجودات سكنه عالم اسفل ادنى است و بيرون بردن آنها است از اين دار وحشت و غربت- چون كبوتر مطوّقه كه براى نجات رفقا خود را به دام بلا اندازد(10).
 
سالك الى اللَّه بايد تطهير با آب رحمت را صورت استفاده از رحمت نازله الهيّه بداند و تا استفاده از رحمت براى او ميسور است، قيام به امر نمايد؛ و چون دستش از آن به واسطه قصور ذاتى يا تقصير كوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد جز توجّه به ذلّ و مسكنت و فقر و فاقه خود. و چون ذلّت عبوديّت خود را نصب العين نمود و متوجّه به اضطرار و فقر و امكان ذاتى خود شد و از تعزّز و غرور و خودخواهى بيرون آمد، بابى از رحمت به روى او گشاده گردد و ارض طبيعت مبدّل به ارض بيضاء رحمت گردد و تراب احد الطّهورين گردد و مورد ترحّم و تلطّف حق گردد. و هر چه اين نظر، يعنى نظر به ذلّت خود، در انسان قوّت گيرد، مورد رحمت بيشتر گردد. و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود اين راه را طىّ كند، هلاك شود؛ چه كه ممكن است از او دستگيرى نشود؛ چون طفلى كه تا خود به جسارت راه رود و به قدم خود مغرور شود و به قوّت خود اعتماد كند، مورد عنايت پدر نشود و او را به خود واگذار كند. و چون اضطرار و عجز خود را به پيشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قوّت خود يكسره خارج شود، مورد عنايت پدر گردد و او را دستگيرى كند، بلكه او را در آغوش كشد و با قدم خود او را راه برد. پس بهتر آن است كه سالك الى اللَّه پاى سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت و قوّت خود فانى شود و فنا و اضطرار خود را هميشه در نظر گيرد تا مورد عنايت شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبيّت يك شبه طىّ نمايد، و لسان باطن و حالش در محضر قدس ربوبيّت با عجز و نياز عرض كند: امَّنْ يُجيبُ اْلمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوُء(11)
 
1- شعر از حافظ است. در نسخ مطبوع: تماشاگه راز
2- از جمله آيه شريفه فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التى فطر الناس عليها... (روم / 30). و رجوع شود به روايات بحارالانوار، ج 3، ص 276، و ج 64، ص 130. و التوحيد، ص 328، باب 53.
3- اشاره است به آيه شريفه ليغفرلك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر. (فتح / 2).
4- بحارالانوار، ج 67، ص 65، و ج 19، ص 182.
5 - مصباح الشريعه، الباب العاشر، فى الطهاره.
6- (فرقان / 48).
7- (انبياء / 3).
8- وجود تو گناهى است كه هيچ گناهى با آن قابل قياس نيست.
9- گاهى بر دلم غبارى مى‏نشيند و من هر روز هفتاد با راز خدا آمرزش مى‏طلبم. مستدرك الواسائل، كتاب الصلوه، ابواب الذكر، باب 22، حديث 1.
10- كليله و دمنه، باب الحمامه المطوقه.
11- كيست آن كه درمانده وقتى او را بخواند جواب دهد و رفع گرفتارى او نمايد. (نمل / 62).
 
منبع: کتاب آداب الصلاة، امام خمينى رضوان الله تعالی علیه

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 4097 کلمه
مولف : امام خمینی (ره)
1400/3/13 ساعت 12:25
کد : 3026
دسته : آداب باطنی و حضور قلب در نماز,امام خمینی ره و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
مراتی طهور
طهارت
امام خمینی
آداب باطنی نماز
طهارت روح
آداب نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز