■ آیت الله جوادی آملی؛ وقت نماز
هر یک از نمازها مزیتی دارند. در بین نمازها، نماز ظهر خصوصیتی دیگر دارد. «حافظوا علی الصلوات والصلوه الوسطی» (1) روایات، صلوه وسطی را به نماز ظهر تفسیر کرده اند (2) و فرمودند: وقتی آفتاب از دایره نصف النهار زایل شد و ظهر فرا رسید نگذارید نماز ظهر شما به تاخیر افتد. هنگام زوال ظهر درهای رحمت باز است و از خدای سبحان رحمتی را مسالت کنید. در این وقت هرگز به فکر خود نباشید که خدایا ما را بیامرز یا پدر و مادر ما را بیامرز یا دوستان ما را بیامرز. بیانی از امام هشتم امام رضا - سلام الله علیه - رسیده است که «لک الحمد ان اطعتک و لا حجه لی ان اعطیتک لی و لا لغیری فی احسانک و لا عذر لی ان اسات ما اصابنی من حسنه فمنک یا کریم. اغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها من المؤمنین والمؤمنات» (3) همتها را همیشه بلند بگیرید، نظرتان همیشه بلند باشد که خدایا همه مؤمنین عالم را رحمت کن.
هنگام زوال ظهر درهای آسمان رحمت باز است، لذا یکی از اسرار جنگ در اسلام این است که جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مکروه است. (4) مگر اینکه دشمن حمله کند، در این صورت در تمام اوقات انسان میتواند حمله او را پاسخ دهد.
جنگ کردن قبل از ظهر مکروه است اما از ظهر به بعد مستحب است، چرا؟ راز این نکته در کتابهای فقهی ما - که از این روایات استفاده کردهاند - این چنین بیان شده است که: درهای رحمت هنگام ظهر باز است، بلکه خدای سبحان قلب کفار و منافقین را هدایت کند که به اسلام گرایش پیدا کنند و خونی ریخته نشود. این راز جهاد در میدان جنگ است که آن هم حکمی خاص دارد. بعد از این نکته مرحوم صاحب جواهر - رضوان الله علیه - میگوید: سید الشهداء حسین بن علی بن ابیطالب - علیه السلام - شخصاً از ظهر به بعد روز عاشورا وارد میدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع کرده اند، اما آنچه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را در آن حالت خوانده اند، سپس وارد میدان شدند. ظهر که میشود درهای رحمت باز است، وقتی که درهای رحمت باز شد انسان از خدای سبحان رحمت کامله مسالت میکند.
از رسول خدا - علیه آلاف التحیه والثناء - نقل شده است: «اذا زالت الشمس فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان واستجیب الدعاء فطوبی لمن رفع له عنه ذلک عمل صالح» (5) هنگام زوال، درهای رحمت و درهای بهشت باز است و دعاها هم مستجاب است، خوشا به حال کسی که هنگام زوال، عمل صالحی از او به آسمان معنا رفعت یابد که اگر عمل رفت عامل هم میرود. چنین نیست که عمل از عامل جدا باشد و عمل را در یک نامه بنویسند و او تنها بالا برود. آن جان عمل که نیت است ممکن نیست از انسان جدا باشد. عمل مانند بخار یا دود نیست. عمل واقعیتی است که از جان آدم جدا نیست و ممکن نیست عمل را بالا برند و جان آدم و آن حقیقتی که منشا این عمل است در زمین باشد. اگر عمل بالا میرود عامل هم بالا میرود، انسان آسمانی و فرشته میشود. وصف انسان، سماوی میشود.
ا ین معنای عقلی را امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - در بیان لطیفی تبیین فرمودند: «فاعل الخیر خیر منه و فاعل الشر شر منه» (6) بهتر از هر عمل خیری آن انسانی است که آن عمل خیر را انجام میدهد، اگر نماز فضیلت دارد و بالا میرود، بهتر از نماز، نمازگزار است، چون این نماز اثر و فعل اوست. چگونه میشود نماز بالا برود و نمازگزار بالا نرود، چگونه میشود روزه بالا برود و روزه دار بالا نرود. هم چنین بدتر از هر عمل بد همان عامل آن عمل است، زیرا عمل بد و شر، اثر آن شخص است، چگونه میشود اثر از مؤثر قویتر باشد.
در بعد فضیلت اگر اعمال خیر بالا میرود آن روح انسان که عامل این اعمال خیر است آن هم یقیناً بالا میرود.
فرمودند: اگر میخواهید بالا بیایید راهش این است. به ما گفته اند بالا بیایید.
انبیا به امتهایشان میفرمایند: بالا بیایید. رسول خدا - علیه آلاف التحیه والسلام - به امت اسلامی میفرماید: «تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم». (7)
وقتی قرآن کریم سخن از نماز به میان می آورد، میفرماید نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید: «اقم الصلوه لذکری» (8) اگر من در یاد شما به وسیله نماز ظهور کنم، و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد آن قلب مطمئن است.
و از طرفی یاد خدا دلها را مطمئن میکند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب». (9) پس دل انسان نمازگزار مطمئن است، چیزی او را نمی هراساند، هرگز از غیر خدا نمیترسد، هیچ دشمنی چه از درون و چه از بیرون نمیتواند او را بهراساند، زیرا اهل نماز اهل یاد حق هستند و یاد حق عامل طمانینه است. اگر کسی مطمئن شد دیگر هراسناک نیست، از هیچ عاملی نمیترسد.
نمازگزاران
در سوره معارج درباره اسرار نماز میفرماید: طبع انسان در برابر شداید جزع میکند، و اگر خیری به او رسید سعی میکند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد. این طبع انسان است و نه فطرت انسان. فطرت انسان بر توحید است.
طبیعت انسان بر رجس و رجز و آلودگی است. آنچه را فطرت است انبیا احیا میکنند. آنچه طبیعت است آلودگی است: «ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا، و اذا مسه الخیر منوعا، الا المصلین». (10) اگر رنج و شری به او برسد جزع و بی تابی میکند، صبر را از دست میدهد; و اگر خیری به او برسد سعی میکند که به دیگران نرساند و مناع خیر باشد. اما نمازگزاران طبیعت را کوبیدند و فطرت را احیا کردند. خاصیت نماز احیای فطرت است. نمازگزار کسی است که سرکشی طبیعت را رام کند، نمازگزار در شداید جزع نمیکند، و اگر خیری به او رسید منع نمیکند و به دیگران میرساند. نمازگزار را در این سوره معرفی کرد، و در حقیقت اسرار نماز را بیان کرد و خاصیت نماز را تشریح فرمود.
مصلین کیاناند: «الذین هم علی صلوتهم دائمون». (11) آنان همواره نمازشان را میخوانند و هرگز نماز را ترک نمیکنند و به برکت نماز این چنین خواهند بود.
«والذین فی اموالهم حق معلوم، للسائل والمحروم». (12) نمازگزار کسی است که همه آنچه در اختیار اوست به خود اختصاص نمیدهد. سخن از مال حلال است نه مال حرام; اگر کسی از مال حرام بخشش کرد که طرفی نمیبندد; آن کس که از راه حلال به دست آورد مالک مال میشود، فرمود: نمازگزار کسی است که مال او حساب شده است، دیگران در مال او سهمی دارند. دیگران دو قسم اند: عدهای سائل اند که روی سؤال دارند; و عدهای روی سؤال هم ندارند، یا دسترسی ندارند. نمازگزار کسی است که اموال او مورد تعلق حق دیگران قرار میگیرد.
«والذین یصدقون بیوم الدین». (13) نمازگزاران کسانی هستند که به قیامت باور دارند; چون یاد معاد است که انسان را طاهر میکند، و همه مشکلات بر اثر فراموشی قیامت است. وقتی قرآن علت تبهکاری تبهکاران را میشمارد، میفرماید: «لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب». (14) چون روز حساب را فراموش کردند تن به گناه دادند. نمازگزار قیامت را فراموش نمیکند، آن را باور دارد.
«والذین هم من عذاب ربهم مشفقون». (15) اینها از عذاب خدای سبحان هراسناک اند. نماز آن است که انسان را از قیامت هراسناک کند. نماز آن است که انسان را به یاد معاد متذکر کند.
«ان عذاب ربهم غیر مامون». (16) چه کسی در امان است که گرفتار عذاب خدا نشود، مگر انسان برگه ایمنی دریافت کرده است.
آن گاه قرآن در تتمه بیان خواص نماز میفرماید: «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون». (17) آنان که امانتهای خود را، چه مالی و چه غیر مالی، رعایت میکنند و تعهداتی را که دارند، چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران، عمل میکنند. خدا آن قدر به ما نزدیک است که به ما میفرماید با من عهد ببندید، مرا طرف معامله خود قرار بدهید. برخی از بزرگان رساله هایی نوشته اند به نام «رساله عهد». یکی از اینها نوشته ابن سیناست که تعهدات خود را در آن رساله بیان میکند. اینان عهد میکنند که زبان جز به ذکر حق باز نکنند، در مجالس گناه شرکت نکنند، در محافلی که سودی ندارد حضور پیدا نکنند و... در این عهدنامه ها مواد عهدی بین خود و خدای را توضیح میدهند. مؤمن با خدای خود عهدی دارد و خدا آن قدر نزدیک است که مؤمن میتواند با او عهد ببندد.
«والذین هم بشهاداتهم قائمون». (18) کسانی که در شهادتهای خود ایستادگی میکنند، اگر به وحدانیت حق شهادت میدهند، می ایستند، اگر به رسالت حق شهادت میدهند می ایستند، اگر در دیگر مسائل حقوقی به حق شهادت میدهند ایستادگی میکنند. اهل ایستادگی اند، اهل قیام اند.
«والذین هم علی صلاتهم یحافظون». (19) مصلین کسانی هستند که مواظب نماز خویشتن اند، همه اوقات نماز را حفظ میکنند.
«اولئک فی جنات مکرمون». (20) اینان در بهشت از کرامت الهی برخوردارند.
«کرامت» یک تعبیر لطیف عربی است که ظاهراً معادلی در فارسی ندارد. در فارسی کلمه ای نیست که بتواند ترجمه «کرامت» باشد. بزرگداشت و تکریم و مانند اینها غیر از مساله «کرامت» است. کرامت آن بزرگواری و بزرگمنشی است که انسان کریم برخوردار است. خداوند کرامت را صفت فرشتگان میداند. وقتی ملائکه را معرفی میکند میگوید: ملائکه کریم، مکرم و بزرگوارند. سائلی از عبدالله بن جعفر در مسافرتی ناشناس چیزی خواست، او پول سنگین و فراوانی به سائل داد، گفتند ای عبدالله بن جعفر، تو در این منطقه ناشناسی و این سائل هم به کمتر از این مقدار قناعت میکرد، چرا چنین پول سنگینی به وی دادی. فرمود: اگر مردم این منطقه مرا نمیشناسند، من خود را میشناسم; و اگر او به کمتر از این قناعت میکرد، طبع بلند من قناعت نمیکرد، من راضی نمیشدم که داشته باشم و مال کم بدهم. این روح، روح کرامت است. (21)
خدا وقتی فرشته ها را می ستاید، میفرماید: فرشته ها مکرم اند: «بل عباد مکرمون». (22) و میگوید: نمازگزاران مکرم اند، اینها در بهشت تکریم میشوند، تنها سخن از خوردن و نوشیدن و پوشیدن حریر و استبرق نیست، سخن از کرامت است. وقتی نمازگزاران را می ستاید، میگوید نمازگزاران در بهشت مکرم اند. لذایذ حسی درجات نازله بهشت است. ولی لذت با فرشته بودن کرامت است. نمازگزار در دنیا با فرشته هاست. در آخرت هم چون فرشته ها مکرم است.
از امام پنجم - سلام الله علیه - رسیده است: «للمصلی ثلاث خصال: اذا هو قام فی صلوته حفتبه الملائکه من قدمیه الی اعنان السماء و یتناتر البر علیه من اعنان السماء الی مفرق راسه و ملک موکل به ینادی لو یعلم المصلی من یناجی ما انفتل». (23)
۱) بقره (۲) آیه ۲۳۸.
2) در مورد اینکه صلوه وسطی را روایات به نماز ظهر تفسیر کردهاند ر. ک: من لایحضره الفقیه، ج ۱، باب ۲۹، حدیث ۱; تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۲۰۴; کافی، ج ۱، ص ۷۵.
3) بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۳.
4) وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶، باب ۱۸; بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۱; سنن بیهقی، ج ۹، ص ۷۹ - ۸۰; جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۸۱.
5) من لایحضره الفقیه، ج ۱، باب ۳۰، حدیث ۱۲.
6) نهج البلاغه، حکمت ۳۲.
7) تفسیر بیضاوی، سوره انعام، آیه ۱۵۱.
8) طه (۲۰) آیه ۱۴.
9) رعد (۱۳) آیه ۲۸.
10) معارج (۷۰) آیه ۱۹ - ۲۲.
11) همان، آیه ۲۳.
12) همان.
13) همان، آیه ۲۶.
14) ص (۳۸) آیه ۲۶.
15) معارج (۷۰) آیه ۲۷.
16) همان، آیه ۲۸.
17) همان، آیه ۳۲ - ۳۵.
18) همان، آیه ۳۳.
19) همان، آیه ۳۴.
20) همان، آیه ۳۵.
21) اسدالغابه فی معرفه الصحابه; سفینه البحار، ماده عبد.
22) انبیاء (۲۱) آیه ۲۶.
23) من لایحضره الفقیه، ج ۱، باب ۳۰، حدیث ۱۵.
منبع: برگرفته از کتاب اسرار عبادت آیت الله جوادی آملی