■ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛ نماز، از ديدگاه عقل و وجدان
اهميّت نماز
جز آنچه از آيات و احاديث نقل شد، رفتار اولياء خدا نيز اهميّت و جايگاه آنرا بيان مى كند. نماز، جزء برنامه انبياء بوده است .
حضرت عيسى عليه السلام در گهواره مى گويد: خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است : وَاءَوْصَنِى بِالصَّلَوةِ وَالزَّكَوةِ مَا دُمْتُ حَيّاً(1)
امام حسين عليه السلام ، حتى ظهر روز عاشورا در ميدان مبارزه و در برابر تيرهاى دشمن هم نماز را رها نكرد.
حضرت ابراهيم عليه السلام ، همسر وكودك خويش را در بيابان هاى داغ مكّه ، كه آن هنگام هيچ آب و گياهى نداشت ، مسكن داد و گفت : خدايا، تا نماز به پا دارند: إِنِّىَّ اءَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِى بِوَادٍ غَيْرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لَيُقِيمُواْ الصَّلَوةَ(2)
پيشوايان معصوم ما، هنگام نماز، رنگ خود را مى باختند و مى فرمودند: وقت اداى امانت الهى وحضور در پيشگاه الهى است .(3)
گرچه بعضى نماز را به طمع بهشت يا ترس از عذاب جهنم مى خوانند، امّا اميرالمؤ منين عليه السلام نماز را نه براى تجارت يا سپرى از آتش ، بلكه بخاطر شايستگى خدا براى عبادت ، انجام مى دهد.(4)
براى اهتمام به اين برنامه سازنده ، اسلام به پدران و مادران سفارش كرده كه اطفال خود را قبل از بلوغ ، مثلاً از سنّ هشت سالگى به هر نحو كه مى توانند وادار به نماز كنند و گاهى هم بخاطر بى اعتنايى شان ، از خود خشونت نشان دهند.(5)
آنكه اهل نماز است ، با مبداء هستى مرتبط است . مثل خلبانى كه با اتاق فرمان ارتباط دارد.
نماز، سبب آمرزش گناهان و زدودن آثار لغزش هاست . قرآن ، پس از دستور به نماز، مى فرمايد: إِنَّ الْحَسَنَتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ(6) نيكى ها، بدى ها را از بين مى برد.
نماز، از ديدگاه عقل و وجدان
يكى از حقوق انسانى ، سپاس از محبت و نيكى ديگران است . حتّى اگر مسلمان نباشيم ، احسان و نيكى ديگران به عهده ما مسئوليت تشّكر مى گذارد. اين حقّ، نسبت به هر زبان و نژاد و مليّت و كشور، يكسان است .
هر چه لطف و نيكى بيشتر و نيكى كننده بزرگتر باشد، تشّكر هم بايد بيشتر و بهتر انجام گيرد.
و... آيا كسى بيشتر از خدا بر ما حق دارد؟... خير، چرا كه نعمت ونيكى او درباره ما بيشمار است ، و خودش نيز وجودى عظيم و فيّاض مى باشد.
خداوند، ما را از يك سلّول آفريد، و هر چه نياز حيات ما بود، از قبيل : نور، حرارت ، مكان ، هوا، آب ، اعضاء، غرائز، قوا، طبيعت گسترده ، گياهان و حيوانات ، هوش و عقل و عاطفه و... برايمان فراهم كرد و براى تربيت معنوى ما، رسولان خويش را فرستاد و احكام سعادت بخش مقرّر كرد و حلال و حرام ، وضع نمود و حيات مادى و حيات روحى مارا از هر جهت ، برخوردار از ابزار و وسائل كمال ساخت و همه شرايط رشد و بهروزى و سعادت دنيوى و اخروى مارا فراهم نمود. چه كسى بيش از خداوند به ما نيكى كرده ، كه بيش از او شايسته اداى حق باشد؟
به قول سعدى : هر نفسى كه فرو مى رود، ممّد حيات است و چون برمى آيد، مفرّح ذات ، پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب .
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش به در آيد
او مارا از هدايت انبياء و معصومين برخوردار ساخت . جهان و طبيعت را مسخّر انسان كرد و به او قدرت بهره بردن از مواهب طبيعت و كشف رازهاى جهان واستفاده از آن در مسير فلاح وزندگى خويش داد.
برگها و گياهان ، كربُن هوا را مى گيرند و اكسيژن مى سازند.
قطرات باران ، هوا را صاف و سالم مى كنند.
نهنگ ها، ماهيان مرده درياها را مى بلعند تا آب ها بد بو نشوند.
چشم هاى ما، هر لحظه ، از زاويه هاى مختلف عكسهاى گوناگون و دقيق از همه چيز مى گيرد.
اگر لب ما نرم نبود، قدرت حرف زدن نداشتيم .
اگر اشك ، شور نبود، چشم ما كه از پى آفريده شده ، خراب مى شد.
اگر آب ها تلخ و شور بود، درختان نمى روييدند.
اگر زمين ، جاذبه نداشت ، و اگر فاصله خورشيد به ما نزديك تر بود، اگر هنگام تولّد مكيدن را نمى دانستيم ، اگر مهر پدر و مادر نبود، و هزاران اگر ديگر... آيا مى توانستيم به زندگى ادامه دهيم ؟
البته نه در صدد بر شمردن نعمت هاى خداييم و نه از عهده آن برمى آييم ؛ كه خداوند خود فرمود اگر نعمت هاى الهى را بشماريد، نمى توانيد آنها را به حساب آوريد.
بارى ... اگر يك ميليونيم اين نعمت ها را از كسى ديگر دريافت مى كرديم ، همه عمر مديون و سپاسگزار او نبوديم ؟
وظيفه انسانى و وجدانى ما، ايجاب مى كند كه سپاس نعمت هاى الهى را ادا كنيم و به شكرانه آنهمه نيكى ، نماز بخوانيم و او را بپرستيم .
چون او مارا آفريده ، ما هم او را عبادت كنيم و بنده او باشيم تا بنده و برده شرق و غرب نشويم .
نماز، تشّكر از خداوند است و هر انسان عاقل و با وجدانى ، به لزوم نماز پى مى برد.
وقتى يك سگ ، در مقابل استخوانى كه به او مى دهند، حق شناسى مى كند و دُم مى جنباند و اگر دزد و بيگانه اى وارد خانه شود، به او حمله مى كند، اگر انسان نسبت به اين همه نعمت پروردگار، بى تفاوت باشد و از روحيه سپاسگزارى كه به صورت نماز جلوه گر مى شود، بى بهره باشد، آيا در قدرشناسى كمتر از سگ نيست ؟!...
چند سؤ ال و جواب
سؤ ال : مگر خداوند به تشكر ما نياز دارد؟
جواب : هرگز! قدردانى از يك لطف ، ارزشى براى ماست و نشانه انصاف ماست ، نه اينكه نشان نياز خدا به نماز ما باشد، اگر معلّمى به شاگردش گفت : از زحمات من قدردانى كنيد و خوب درس بخوانيد، شاگرد نبايد خيال كند كه خوب درس خواندن او و قدردانى ، مورد نياز معلّم است ، بلكه كمال شاگرد را مى رساند.
سؤ ال : اگر بناست از نعمت هاى الهى تشكر كنيم ، چرا حتماً نماز بخوانيم ؟
جواب : وقتى اصل لزوم تشكر را قبول كرديم ، چگونگى آن بايد طبق دستور باشد. وقتى مراجعه بيمارى به پزشك ،ضرورى تشخيص داده شد، چگونگى مصرف دارو، تابع دستور پزشك است . براى اينكه در تشكرها سردرگم نشويم و ياوه نگوييم ،بايد طبق خواسته خدا سپاس انجام دهيم . يك خلبان ، همينكه پرواز را پذيرفت ، در هر كجاى دنيا كه خواست ؛ با برج مراقبت تماس بگيرد، بايد به زبان انگليسى سخن بگويد. پس نحوه تشكر را بايد از دستور الهى و اولياء خدا فرا بگيريم .
سؤ ال : تشكر در برابر نعمت ها درست ، ولى آنكه در ميان ناگوارى ها زندگى مى كند، او چرا بايد تشكر كند؟
جواب : اولاً: بيشتر ناراحتى ها به دست خود ما فراهم مى آيد، مثلاً با رعايت نكردن بهداشت ، مريض مى شويم ، و بادرس نخواندن و تنبلى ، دچار ركود در زندگى مى گرديم ، در انتخاب دوست ، دقت نمى كنيم ، گرفتار مى شويم و...
ثانياً: ناگوارى ها هم خوب است ، چرا كه انسان را به تلاش وامى دارد و استعدادها را شكوفا مى سازد.
ثالثاً: تلخى ها را بايد در كنار شيرينى ها حساب كرد و بلاها را در كنار نعمت هاى بيشمار ديد.
رابعاً: گاهى سختى ها وبلاها، باعث كمال روح وصيقل خوردن جان و سبب ترّقى معنوى مى شود ودلها از غيرخدا بريده ، به او متوّجه مى شود.
1- مريم ، آيه 31.
2- ابراهيم ، آيه 37.
3- بحارالانوار، ج 81.
4- نهج البلاغه ، حكمت 237.
5- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 13.
6- هود، آيه 114.
منبع: کتاب پرتوى از اسرار نماز، حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتی