■ تفسیر مختصری از سوره ماعون و ویژگیهای سبکشمارندگان نماز
سوره ماعون، در مکه نازل شده و دارای هفت آیه میباشد.[1]
در شأن نزول این آیه چنین آوردهاند:
ابو سفیان هر هفته شتر یا گوسفندى سر میبُرید، روزى یتیمى از او چیزى خواست، ابو سفیان با عصا یتیم را زد، آیه آمد: «دیدى آن منکر دین و قیامت را، همان که یتیم را میراند...».[2]
البته برخی معتقدند این آیات در مورد عاص بن وائل نازل شده[3] و برخی نیز شأن نزولهای دیگری را نقل کردهاند.[4]
اکنون به بررسی مختصر آیات این سوره میپردازیم:
«أَ رَءَیْتَ الَّذِى یُکَذِّبُ بِالدِّینِ * فَذَالِکَ الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیمَ * وَ لَا یَحُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْکِینِ»؛[5]
آیا کسى که همواره روز جزا را انکار میکند، دیدى؟ همان که یتیم را به خشونت و جفا از خود میراند، و [کسى را] به طعام دادن به مستمند تشویق نمیکند.
«أَ رَءَیْتَ» خطاب به پیامبر اکرم(ص) بوده[6] و هم میتواند ناظر به دیدن با چشم بوده و هم میتواند به فهم و شناخت، نظر داشته باشد.[7]
در اینکه مقصود از «دین» در عبارت «یُکَذِّبُ بِالدِّینِ» چیست؛ اختلافاتی وجود دارد:
برخی مراد از آنرا قیامت و روز جزا دانستهاند؛[8] به این معنا که دلیل اعمالی از این دست، باور نداشتن قیامت است.
برخی نیز «دین» را به ثواب و عقاب الهی معنا میکنند[9] زیرا آنها به دلیل باورنداشتن پاداش و جزا چنین رفتاری را مرتکب میشوند.
«فَذَالِکَ»؛ فاء در این بخش از آیه، نشانگر آن است که این باورنداشتن، دلیل رفتارهایی است که در ادامه آیه ذکر شده است.[10]
«یَدُعُّ الْیَتِیمَ»؛ یعنی یتیم را با خشونت، تندی و زشتی از خود میرانند.[11]
«وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ»؛ یعنی در صورت توانایی، به یتیمان غذا نمیدهد[12] و همچنین اگر توانایی نیز نداشته باشد، رغبتی برای انجام این نوع اعمال ندارند.
«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ»؛[13]
پس واى بر نمازگزاران که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهلانگارند. همانان که همواره ریا میکنند.
این آیات نیز با فاء آغاز میشود و نشان از این دارد که این آیات با آیات قبل مرتبط هستند و ارتباط آنها به این بیان است که اعتنا نکردن به یتیم از ضعف دین سرچشمه میگیرد و موجب توبیخ میباشد، به همین نحو سهو در نماز، ریا در بین مردم و نپرداختن زکات نیز که از اهمیت بالاتری برخوردارند؛ موجب مذمت و توبیخ هستند.[14]
«عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»؛ سهو در واقع همان نسیان است،[15] اما در اینجا مراد از آیه چنین چیزی نیست؛ زیرا شخص سهو کننده عقلاً و شرعاً مسئول نیست ولی در این آیه این شخص مسئول بوده و به جهت عملی که انجام داده مؤاخذه میشود.[16] بنابر این، باید یک معنای دیگری برای این سهو ذکر کرد که همراه با تقصیر باشد.[17]
در اینکه مراد از این سهو در نماز چیست، اندک اختلافاتی وجود دارد که در اینجا به دو مورد اشاره میشود:
الف. مراد آیه افرادی است که به نماز، کماهمیت و کماعتناء بوده تا حدی که وقت نماز میگذرد و نمازشان قضا میشود.[18]
روایتی نیز بر این معنا وجود دارد؛ امام رضا(ع) میفرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»؛ یعنی از انجام در وقتش غفلت میکنند.[19] روایتی با همین مضمون، در منابع اهل سنت نیز وجود دارد.[20]
ب. منظور از آیه افراد تارک الصلاه است؛ زیرا همه افراد -هر چند اندک- در نماز خود سهو دارند و قطعاً آیه چنین وسعتی نسبت به عموم مسلمانان ندارد. بنابر این، آیه تنها خطاب به کسانی است که نماز را ترک میکنند.[21]
روایتی از امام صادق(ع) نیز همین معنا را اعلام میکند.[22]
«وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ»؛[23]
و از [دادن] وسایل و ابزار ضرورى زندگى [و زکات، هدیه و صدقه به نیازمندان] دریغ میورزند.
«ماعون» از ماده «معن» به معناى چیز کم است، و بسیارى از مفسران معتقدند که منظور از آن در اینجا اشیای جزئى است که مردم مخصوصاً همسایهها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک میگیرند، مانند مقدارى نمک، آب، آتش (کبریت) ظروف و مانند اینها.[24]
از پیامبر خدا(ص) نقل شده؛ «کسی که از دادن چنین چیزهای کوچکی به همسایه خود، خودداری میکند، خداوند نیز او را به حال خود گذارده و او را از خیر خود محروم میکند».[25]
البته در برخی از روایات، مراد از ماعون زکات واجب ذکر شده است. [26]
[1]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 444، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 301، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[2]. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 493، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[3]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 871، بیروت،دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[4]. زحیلی، وهبة بن مصطفی، تفسیر الوسیط، ج 3، ص 2940، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1422ق؛ ثعلبی نیشابوری، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 304، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
[5]. ماعون، ۱- ۳.
[6]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 10، ص 415، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[7]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 368، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 567، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق.
[9]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 200، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[10]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 380، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[11]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 544، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
[12]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 834.
[13]. ماعون، ۴- ۶.
[14]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 341، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[15]. ر.ک: «معنای سهو و نسیان»، سؤال 32076.
[16]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 615، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[17]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 360، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[18]. شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 567؛ تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 545؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 368.
[19]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 80، ص 20، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[20]. ر.ک: ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، طیب، اسعد محمد، ج 10، ص 3468، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق.
[21]. تفسیر القمی، ج 2، ص 444.
[22]. ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 4، ص 114، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[23]. ماعون، ۷.
[24]. تفسیر نمونه، ج27، ص: 361؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 6، ص 316، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[25]. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفارى، على اکبر، ج 4، ص 14، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[26]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف، ج 1، ص 247، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق.
اسلام کوئست