■ تسليم ، بزرگترين فلسفه تكليف/ چند سؤ ال و جواب
بدون شك ، دستورهاى خدا و احكام شرع ، داراى فلسفه و دليل است ، ولى لازم نيست در تمام احكام و فرمان هاى الهى ، در پى يافتن دليل اقتصادى ، بهداشتى و علمى آن باشيم . مسلمان ، بايد در برابر فرمانِ وحى ، تسليم باشد و اين روحيه تسليم و پذيرش ، كمال آدمى است و برخى از دستورها براى آزمودن روح تسليم و بندگى است .
فرمان خداوند به ابراهيم ، براى قربانى كردن اسماعيل ، نمونه اى از آنست و نشانه كمال بندگى است .
آنگونه كه هميشه در راه رفتن ، مقصود ما رسيدن به جايى نيست ، گاهى خودِ راه رفتن هدف است ، مثل راه پيمايى يا پياده روى براى ورزش يا دويدن در مسابقه كه هدف ، دويدن است نه رسيدن به جايى .
در دستورهاى عبادى و احكام الهى هم ، گاهى هدف ، تسليم و پذيرش دستور و تمرين براى جلب رضايت معبود و اطاعت محض از آفريدگار است . هدف عبادات ، پرورش روح انسان است ، آنگونه كه حركات ورزشى براى تربيت جسم است .
امام سجّاد عليه السلام وامام على عليه السلام مى گويند: كفى بى فخراً اَنْ اَكُون لَكَ عَبداً
خدايا افتخارم همين بس كه بنده تو هستم .
در مناجات شعبانيه مى خوانيم : لَئِنْ اَدْخَلْتَنِى النّارَ اَعْلَنتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُكَّ
خدايا اگر مرا به دوزخ افكنى ، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه من تورا دوست دارم ...!
على عليه السلام اعلام مى دارد كه خدايا، عبادت من ، نه از روى طمع به بهشت يا ترس از دوزخ است ، بلكه تو را شايسته عبادت يافته ام و مى پرستم . اولياء خدا از عبادت او لذّت مى برند و گناهكاران از شيرينى عبادت و ياد خدا محرومند.
گاهى كسى علاقه دارد خدمتگزارى كسى را بكند. بدون آنكه چشمداشتِ مالى و هدف اقتصادى داشته باشد. خود خدمت به آن شخصيّت والا، برايش هدف و ارزشمند است ، و نه حتّى كسب دانش يا كسب وجهه و رسيدن به موقعيّت اجتماعى .
بسيارند كسانى كه از نشستن در كنار يك شخصيّت يا داشتن عكس با او، خوشحال مى شوند، هر چند نفعى برايشان نداشته باشد. خود اين نزديكى برايشان محبوب است . وقتى براى انسان ها در اين دنيا، اينگونه امور، گرانبهاست ، بندگى خدا و در محضر الهى بودن مايه افتخار نيست ؟
چند سؤ ال و جواب
سؤ ال : مگر خداوند به تشكر ما نياز دارد؟
جواب : هرگز! قدردانى از يك لطف ، ارزشى براى ماست و نشانه انصاف ماست ، نه اينكه نشان نياز خدا به نماز ما باشد، اگر معلّمى به شاگردش گفت : از زحمات من قدردانى كنيد و خوب درس بخوانيد، شاگرد نبايد خيال كند كه خوب درس خواندن او و قدردانى ، مورد نياز معلّم است ، بلكه كمال شاگرد را مى رساند.
سؤ ال : اگر بناست از نعمت هاى الهى تشكر كنيم ، چرا حتماً نماز بخوانيم ؟
جواب : وقتى اصل لزوم تشكر را قبول كرديم ، چگونگى آن بايد طبق دستور باشد. وقتى مراجعه بيمارى به پزشك ،ضرورى تشخيص داده شد، چگونگى مصرف دارو، تابع دستور پزشك است . براى اينكه در تشكرها سردرگم نشويم و ياوه نگوييم ،بايد طبق خواسته خدا سپاس انجام دهيم . يك خلبان ، همينكه پرواز را پذيرفت ، در هر كجاى دنيا كه خواست ؛ با برج مراقبت تماس بگيرد، بايد به زبان انگليسى سخن بگويد. پس نحوه تشكر را بايد از دستور الهى و اولياء خدا فرا بگيريم .
سؤ ال : تشكر در برابر نعمت ها درست ، ولى آنكه در ميان ناگوارى ها زندگى مى كند، او چرا بايد تشكر كند؟
جواب : اولاً: بيشتر ناراحتى ها به دست خود ما فراهم مى آيد، مثلاً با رعايت نكردن بهداشت ، مريض مى شويم ، و بادرس نخواندن و تنبلى ، دچار ركود در زندگى مى گرديم ، در انتخاب دوست ، دقت نمى كنيم ، گرفتار مى شويم و...
ثانياً: ناگوارى ها هم خوب است ، چرا كه انسان را به تلاش وامى دارد و استعدادها را شكوفا مى سازد.
ثالثاً: تلخى ها را بايد در كنار شيرينى ها حساب كرد و بلاها را در كنار نعمت هاى بيشمار ديد.
رابعاً: گاهى سختى ها وبلاها، باعث كمال روح وصيقل خوردن جان و سبب ترّقى معنوى مى شود ودلها از غيرخدا بريده ، به او متوّجه مى شود.
منبع: کتاب پرتوى از اسرار نماز، حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتی