■ قبولی اعمال انسان در گرو قبولی نماز است
آیتالله مهدی هادوی تهرانی: علامه طباطبایی مراد از صلات در آیه شریفه ۴۱ نور «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» را دعا فرموده است، اما شاید به معنای گفتوگوی خاص با خدا در برابر تنزیه و تسبیح عام برای خداوند است؛ یعنی همه موجودات فرصت خاصی برای مناجات با خدا دارند که برای انسان در قالب نماز متجلی است.
نمازهای انسان هم در قالب نمازهای واجب و نوافل راتبه یعنی نافله صبح، ظهر و عصر و مغرب و عشاء وضع شده است، گرچه به صورت کلی «الصلوة قربان کل تقی» است و انسان هر وقت بخواهد میتواند دو رکعت به جا بیاورد و تقرب الی الله است. نمازهای نافله هیچکدام ثواب نماز واجب را ندارند، زیرا فرصت خیلی خاصتر است.
اینکه در روایت فرموده صلات عمود و ستون دین است، اهمیت و جایگاه نماز را در مجموعه ارتباط ما با خدا نشان میدهد؛ به همین دلیل فرمودند که «ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها» یا در جای دیگری فرمودند که اگر کسی نماز را سبک بشمارد، از ما نیست؛ بنابراین فرورفتن در غفلت و گمراهی و در نهایت کفر از کم توجهی به نماز است.
سالکان و عارفان واقعی گفتهاند که اگر میخواهید به جایی برسید، از نماز میرسید؛ البته چون متأسفانه برای انسان عادت میشود، توجه انسان به آن کم میشود، به همین دلیل قبل از نماز به برخی نکات توجه کنیم؛ روایت فرموده که اگر شما اذان و اقامه بگویید، دو صف ملائکه پشت سر شما صف میکشند و اگر اقامه بگویید یک صف، فتوای ما این است که اقامه واجب است، ولی اگر کسی آن را بدون عذر ترک کند، فعل حرام انجام داده، هرچند نمازش باطل نیست.
در موقع اذان گفتن اگر فقط به این معنا توجه کنیم که صفی از ملائکه پشت سر ما هستند، در این صورت شکل نماز ما هم تغییر خواهد کرد و کم کم انسان به جایی میرسد که گوش و دلش هیاهو و صدای ملائکه را میشنود، همانطور که انسان اهل دل صدای نیزه و شمشیر را در کربلا حس میکند.
همه اعضاء و جوارح انسان حتی اگر ما تسبیح زبانی و قلبی نگوییم، تسبیح خدا را میگویند، بدانیم که من، تن نیست، تن و بدن انسان مانند همه موجودات تسبیح دارند، اما خودمان از خدا غافل میشویم، بنابراین در هر نماز باید سعی کنیم خضوع و خشوع در نماز داشته باشیم و بسیاری از بزرگان در نمازشان به کشف و شهود رسیدند.
در آیه «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» به نزدیک کردن و متراکم کردن ابرها اشاره کرده است و اینکه ابرها وقتی متراکم شدند باران از خلال و لابلای آن بیرون میآید، این یک پدیده طبیعی قابل مشاهده است؛ همچنین بَرَدٍ یعنی برف را از آسمان نازل میکند.
این تعبیر جالب است که خداوند برای هر کسی بخواهد این برف و ابرها و رعد و برق را قرار میدهد و برای هر منطقهای که نخواهد آن را منصرف میکند؛ ذکر این پدیدههای طبیعی برای این است که اگر انسان بخواهد خدا و قدرت او را ببیند، نیازی به فلسفهبافی و مطالب سخت و دشوار و تحصیل حوزوی و دانشگاهی ندارد و اگر انسان به همین زمین و شب و روز و خورشید بنگرد، به وجود خدا پی میبرد.
البته معنای این آیات این است که اگر کسی علم و تحصیل حوزه و دانشگاه دارد، باید به طریق اولی مؤمن به خدا باشد؛ اگر خدا در این آیات برای کسی که علوم اینگونه ندارد، چنین بیان فرموده، پس تکلیف کسانی که عالم هستند مشخص است؛ این مطلب اتمام حجت برای علماست که باید پیش و بیش از دیگران مؤمن به خدا باشند.
منبع: خبرگزاری ایکنا