■ آخرين نماز شهيدى عاشق
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى دعوت مردم به اسلام افراد يا گروههايى را به سوى قبايل مختلف در شبه جزيره عربستان اعزام مى كرد تا آنها را به توحيد و يكتاپرستى و پرهيز از شرك فراخوانند. برخى قبايل مانند عضل و قارة كه با ظهور اسلام ، منافعشان را در خطر مى ديدند، با مسلمانان از در نفاق و دورويى در آمدند و از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نمايندگانى را براى ارشاد و تبليغ قبايل خود درخواست كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله هم گروهى را به سرپرستى مرند به سوى آنها اعزام كرد. آنها در منطقه اى به نام رجيع در خارج مدينه با توطئه و نقشه قبل نمايندگان پيامبر صلى الله عليه و آله را محاصره كردند كه در اثر درگيرى تعدادى از مسلمانان به شهادت رسيدند و دو نفر نيز به نامهاى زيد و خبيب به اسارت منافقين در آمدند.
منافقين براى خوش خدمتى ، اين دو مسلمان را به كفار قريش تحويل دادند. كفار هم زيد را در دم شهيد كردند و تصميم گرفتند خبيب را در تنعيم به دار بياويزند.
خبيب در كنار چوبه دار از سران قريش خواست كه اجازه بدهند دو ركعت نماز بخواند. كفار با پيشنهاد خبيب موافقت كردند و خبيب با آرامش و توجه به نماز ايستاد. بى توجهى وى نسبت به مرگ ، اطرافيان را بشدت شگفت زده كرد. خبيب ، پس از نماز رو به كفار كرد و گفت :
اگر نبود كه گمان كنيد من از ترس مرگ نمازم را طولانى مى كنم ، به اين زودى از عبادت خداى سبحان فارغ نمى شدم .
خبيب را به دار آويختند، در حاليكه لبانش به ياد خدا مى جنبيد و آخرين كلامش اين بود:
خدايا! تو شاهدى كه يك دوست در اطرافم نيست تا سلام من را به حبيبم برساند، خدايا تو سلام من را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برسان .
اين را گفت و به شهادت رسيد. (1)
آخرين نماز
هم مجروحين را در يك سنگر جمع كرده بوديم . حجة الاسلام تركان هم مجروح بود. او در گوشه اى از سنگر سرش را به ديوار تكيه داده بود و به نقطه اى خيره مانده بود. لبهاى داغمه بسته اش هر از گاه به ذكر باز مى شد. بقيه مجروحين گويا رازى مقدس را حس كرده باشند، چشم دوخته بودند به لب تركان .
تركان ارادت زايد الوصفى به امام حسن مجتبى عليه السلام داشت ، همه بچه ها از اين ارادت آگاه بودند. به هر بهانه و مناسبتى ذكر مصيبت آن امام را مى گفت .
ناگهان لحن تركان عوض شد، انگار كه مورد خطاب قرار گرفته باشد، با ادب و احترام خاص به همان نقطه سنگر كه خيره بود، گفت : خير، نخوانده ام .
چند لحظه بعد دوباره گفت : چشم ، الان مى خوانم . و بعد شروع كرد به خواند نماز. كلمات به سختى از لبانش خارج مى شد. گاهى در بين نماز خاموش مى ماند، بى هيچ حرفى ، باز دوباره لبهايش به جنبش در مى آمد. مجروحين مى گفتند كه امام ، كلمات نماز را به او تلقين مى كند.
تركان در حالى كه رمق در بدن نداشت ، دقيق و بدون غلط، نماز ظهر و عصرش را خواند. نزديك ساعت چهار بود كه دوباره رو به آن نقطه مجهول گفت : چشم . بعد شهادتين را گفت و خاموش و رازناك به ابديت پرواز كرد. (2)
(1) - فروغ ابديت / جلد 2- ص 85 چهل حديث / ص 22
(2) - تپه برهانى / ص 70
منبع: کتاب بهترين پناهگاه حكايات و داستانهاى نماز، رحيم كارگر محمدياری