■ جوانى كه با نماز قلبش منور بود
امام سجاد (عليه السلام ) و عبادت على (عليه السلام )
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ((خدمت پدرم رسيدم مشاهده كردم بجايى از عبادت رسيده كه هيچ كس نخواهد رسيد، صورتش از شب زنده دارى زرد و چشم ها از شدت گريه مانند آتش سرخ گرديده ، پيشانى از كثرت سجده پينه بسته ، قدم ها و ساق پاى مباركش به واسطه طول قيام در نماز ورم كرده بود؛ فرمود: ((من از ديدن آن حال نتوانستم خوددارى كنم ، دلم سوخت و شروع به گريه نمودم . در آن موقع پدرم به فكر فرو رفته بود پس از مختصر زمانى متوجه من شد فرمود: ((پسر جان يكى از جزوه هاى عبادت على بن ابى طالب (عليه السلام ) را بياور!
جزوه اى را تقديم كردم . اندكى از آن را خواند. با خاطرى افسرده جزوه را به زمين گذاشت و فرمود: ((چه كسى قدرت دارد مانند على (عليه السلام ) عبادت نمايد.(1) ))
مناجات هاى امام صادق (عليه السلام )
امام صادق (عليه السلام ) چنين بود كه گاهى شبانه به قبرستان مى رفت و مى فرمود: ((اى اهل قبور! چه شده است كه هر چه شما را صدا مى زنم ، جواب نمى دهيد؟))
آنگاه مى فرمود: ((به خدا سوگند ميان آنان و پاسخ گفتن فاصله افتاده و ديگر قادر بر جواب دادن نمى باشند و گويا ما هم نظير ايشان خواهيم شد(2) ))
سپس رو به قبله مى ايستاد و تا طلوع آفتاب به راز و نياز و مناجات با خداوند مى پرداخت .
امام هادى (عليه السلام ) و نماز شب
قطب راوندى گفته در اخلاق و حالات حضرت امام هادى (عليه السلام ) كه وقتى شب فرا مى رسيد رو مى كرد به قبله و مشغول عبادت مى گشت و ساعتى از عبادت باز نمى ايستاد. بر تن شريفش جبه ايى بود از پشم و سجاده اش بر حصيرى بود و پيوسته لب مباركش در تسبيح و ذكر خدا بود.(3)
و همچنين آمده است كه چندين نوبت كه متوكل ملعون افرادى را براى تفتيش و بازرسى به منزل آن حضرت فرستاده بود، ماموران متوكل در هر دفعه كه وارد خانه مى شدند و مى ديدند كه امام بر روى سجاده حصيرى اش مشغول عبادت و نماز خواندن بود و يا قرآن تلاوت مى كرد.(4)
جوانى كه با نماز قلبش منور بود
از حضرت امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه روزى حضرت رسول اكرم به عنوان نماز صبح به مسجد تشريف بردند، بعد از نماز جوانى را ديدند به نام (حارثة بن مالك ) كه رنگى زرد و بدنى ضعيف داشت ، آنقدر بى خوابى كشيده و گريه كرده بود كه چشمهايش در حدقه فرو رفته بود.
حضرت به او نزديك شد و فرمود: ((چگونه صبح كرده اى و حالت چگونه است ؟
عرض كرد: يا رسول الله صبح كردم در حالتى كه يقين دارم )) حضرت با تعجب فرمود: ((هر چيزى علامتى دارد، علامت يقين شما چيست ؟
عرض كرد: ((نشانه يقين من بى خوابى شب هاى من است كه بيدار مى مانم براى نماز و عبادت (همه شب را نماز بر پا مى دارم ) و روزهاى گرم روزه مى گيرم و دلم از دنيا روى گردانيده و به متاع دنيا كراهت مى بينم عرش خداوند را كه براى حساب در محشر نصب كرده اند و مردم محشور شده من نيز در ميان ايشان هستم و مى بينم اهل بهشت را كه متنعم به انواع نعمت ها هستند و بر كرسى ها نشسته و با هم تعارف مى كنند و همچنين مى بينم اهل جهنم را كه در ميان جهنم معذبند و گويا در گوشم زفير آتش است .
حضرت به اصحاب فرمود: ((اين بنده اى است كه خداوند دل او را به نور آسمان منور گردانيده است )) بعد فرمود ((اى جوان به همين حال باش .)) عرض كرد: يا رسول الله دعا كن كه خداوند متعال شهادت را نصيب من گرداند.)) حضرت دعا كرد و پس از چند روزى با جناب جعفر به جهاد رفت و بعد از نه نفر شهيد شد.(5)
1- بحار، ج 11، ص 23. داستان هاى نماز، ص 47.
2- مجموعه ورام ج 1، ص 517. شب مردان خدا ص 60.
3- منتهى الامال ، ج 2، ص 985.
4- منتهى الامال ، ج 2، ص 1001.
5- داستان جوانان ، ص 36/ مراة العقول : ج 2، ص 77.
آورده اند: اويس قرن ، مردى عارف بود كه در سير و سلوك معنوى و طاعت حضرت حق به مقامى والا رسيد.
اويس بعضى شبها را به حالت عبادت در ركوع به صبح مى رساند و برخى شبها را در حال سجده به پايان مى برد.
اويس مى فرمود: اى كاش از ازل تا ابد يك شب بود و من آن شب را به ركوع يا سجده به سر مى بردم .
منبع: سجاده عشق در فضيلت نماز شب، محمدمهدى عليقلى