■ احترام به نمازگزار
نمازگزار مورد احترام است
شخص موثق و امينى نقل مى كند كه پسر عمويى دارم كه كارش تجارت است . از ايران به كشورهاى اروپايى و از آنجا به ايران كالاهاى مختلف صادر و وارد مى كند. در يكى از سفرهايش به ايران ، در فرودگاه متوجه مى شود كه اگر نمازش را نخواند و سوار هواپيما شود، نمازش قضا خواهد شد. هواپيما در حال مسافرگيرى براى پرواز بوده كه سريع وضو مى گيرد و به نماز مى ايستد. مسافرين هواپيما تكميل مى شوند، ولى خدمه پرواز متوجه مى شوند كه يك نفر از مسافرين نيامده . او را مى بينند كه او كنارى مشغول نماز است . نماز ظهر را كه تمام مى كند با اعتراض مسوولين هواپيما برود مى شود. مى گويند اگر سوار نشوى هواپيما پرواز مى كند. او مى پذيرد كه از پرواز جا بماند، ولى نماز عصرش را بخواند. به نماز عصر مى ايستد. خلبان و خدمه منتظر مى مانند. او نماز عصرش را تمام مى كند. بعد خلبان با لحن آميخته به احترام مى گويد:
به خاطر احترام و ارزش كه تو براى اعتقادات خود قائل هستى و از هزينه سنگين بليط هواپيما چشم پوشى كردى ، ما نيز به خاطر تو مقررات پرواز را ناديده گرفتيم ، تا از سفر باز نمائى . (1)
ميثاق در نماز
هوا هنوز تاريك بود كه در حال نماز ديدمش . چند بار كه از آنجا مى گذشتم ، يا در قيام بود، يا قعود. نمازش نزديك يك ساعت طول كشيد. نمازش كه تمام شد، صورتش را گذاشت روى خاك و تا روشن شدن هوا، در سجده بود مثل مادرهاى فرزند مرده زار مى زد و از هق هق گريه ، شانه هايش مى لرزيد.
خوشه هاى طلايى آفتاب هنوز همه جا را نگرفت بود كه چند نفر را ديدم كه كپه نشسته بودند. كنجكاو شدم . جلوتر كه رفتم ، ديدم غرق در خون افتاده زمين و بچه ها مثل عقيق دوره اش كرده اند. قلبم افتاد به تپش . سينه ام شكافته بود. آرامشى رازناك هاله صورت نجيبش شده بود. اين انديشه در ذهنم رسوخ كرد كه در آخرين نماز عاشقانه اش با خدا، چه گفت و چه ميثاق بست كه چنين سرخ رو و با نجابت دعايش مستجاب شد. (2)
(1) - فروع دين نماز ص 65 و 66.
(2) - تپه برهانى / ص 60.
منبع: کتاب بهترين پناهگاه حكايات و داستانهاى نماز، رحيم كارگر محمدياری