■ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛ تحمّل سختى هاى عبادت
راه خدا پرستى دشوارى هايى هم همراه دارد، چه از سوى طاغوت ها كه مانع توجّه مردم به خدايند؛ چه از طرف بى دينان كه دينداران را مسخره مى كنند؛ چه از سوى شيطان و نفس ، كه تلاش در جهت بازداشتن انسان از عبادت دارند؛ و چه از طرف هر عاملى كه مانع تراشى كند.
مگر پيامبر اسلام را هنگام نماز، در كعبه ، آزار نمى دادند؟
مگر مسلمانان مبارز، بخاطر خداپرستى ، زير شكنجه هاى طاغوت جان نمى دادند؟
مگر بلال حبشى ها، در راه خداى يكتا، شلاق نمى خوردند؟
مردان خدا در هيچ حال و شرايط، دست از خدا و پرستش او و اجراى دين او برنمى دارند. حضرت زينب عليهاالسلام با آنهمه مصيبت ها و شهادت ها كه ديده بود، باز هم در طول سفر كوفه و شام ، نماز شب را ترك نكرد، گرچه بخاطر بى طاقتى ، نشسته مى خواند.
امام خمينى 1 در آخرين شب عمر هم ، در بيمارستان ، دست از نمازهاى مستحب نكشيد.
راه حق ، دشوارى هايى دارد كه بايد به جان خريد و از هو شدن و دشمنى ديدن نهراسيد.
على عليه السلام مى فرمايد: لا تَسْتَوحِشُوا فى طَريق الْهُدى لِقِلَّةِ اَهْلِهِ(1) در راه حق ، بخاطر كمى افرادش ، هراس نداشته باشيد.
گاهى ممكن است بخاطر خريد چيزى يا صرف غذا يا افتادن جنسى از ماشين ، با اصرار اتوبوس را نگهداريم ، ولى براى نماز، شهامت فرياد زدن و اتوبوس را نگاه داشتن نداشته باشيم !...
توسعه عبادت
مؤمن خداپرست ، بايد به گسترش فرهنگ عبادت بپردازد و تنها به نماز و عبادت خود اكتفا نكند، بلكه ديگران را هم با خدا و پرستش ، آشنا كند. توصيه به حق و وظيفه تبليغ ، بر عهده هر مؤ من است ، خداوند، بعد از ايمان و عمل صالح ، انسان را به دعوت به حق و صبر فرا مى خواند: وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ(2)
اگر ده نفر سيگارى وارد منطقه اى شوند، در مدت كمى افراد زيادى را با دود آشنا مى كنند، چند نفر فاسد، محله يا شهرى را به فساد مى كشند. چرا نبايد تعدادى اهل نماز و عبادت ، مردم را با خدا آشنا سازند و زمين و محيط را محل پرستش خدا كنند؟ بايد با تمام نيرو، در خانه ، محلّه ، مدرسه ، اداره ، شهر و روستا به فكر توسعه اهداف الهى خود باشيم و در اين راه ، هر گونه توانايى خود را به كار گيريم .
تكليف و شرايط آن
پس از بيان اهميّت عبادت و آفات آن ، بايد ديد شخص عبادت كننده چه شرايطى بايد داشته باشد؟
تكليف ، امتياز بزرگ انسان است . انسان اين شايستگى را داشته كه مورد لطف خدا قرار گيرد و از طرف او به انجام وظايفى مكلّف شود و امانتدار خدا در زمين گردد.
اين ويژگى ، كه حالت انتخابگرى انسان را در بر دارد، از افتخارات انسان است و بايد براى رسيدن به اين مرحله ، جشن گرفت .
يكى از علما، هميشه سالگرد بلوغ خود خود را جشن مى گرفت و مى گفت : در چنين روزى لياقت مسئوليت پذيرى و انجام تكاليف الهى را پيدا كرده ام !
همچنانكه مردم ، انتخاب كسى را به رياست جمهورى يا نمايندگى مجلس يا وزارت و... تبريك مى گويند، چرا كه مسئوليتى را از سوى مردم به عهده گرفته ، رسيدن به تكليف و قبول مسئوليت از سوى خداوند، نيز روز مبارك و خجسته اى است .
در اينجا به اختصار، به شرايط تكليف اشاره مى كنيم :
1- بلوغ
پسران با تمام شدن پانزده سال قمرى و دختران با تمام شدن نه سال ، به سنّ تكليف مى رسند. البته ممكن است پسران قبل از اين سن هم به تكليف برسند.(3)
غير از اين بلوغ ،كه بلوغ عبادى و تكليفى است و انجام واجبات و پرهيز از حرام ها بر انسان لازم مى شود، بلوغ هاى ديگرى وجود دارد. مانند بلوغ سياسى ، كه به معناى رشد فكرى و آگاهى در مسائل سياسى جامعه و داشتن خط صحيح فكرى و اطاعت از رهبران شايسته است . قاسم ، فرزند امام مجتبى عليه السلام كه در كربلا شهيد شد، به عموى خود كه امام معصوم بود مى گفت : اگر حكومت به دست طاغوتى چون يزيد باشد، مرگ در راه مبارزه با او، در نظرم شيرين تر از عسل است . اين رشد و بلوغ سياسى او را مى رساند.
بلوغ اقتصادى به اينست كه انسان در استفاده صحيح از اموال خود و ديگران ، به رشد كافى رسيده باشد. قرآن كريم مى فرمايد: اموال يتيمان را وقتى به آنان تحويل دهيد كه احساس كنيد به رشد لازم رسيده اند و مى توانند اموال خود را عاقلانه به كار تجارت و داد و ستد گيرند.(4)
بلوغ ازدواج آن است كه دختر و پسر، علاوه بر رسيدن به سنّ بلوغ تكليفى ، توانايى اداره زندگى و انجام مسئوليت هاى آنرا داشته باشند. چرا كه در اين مسئله ، تنها بلوغ جنسى و سنّ قانونى ، راهگشا و كافى نيست .
چند تذكّر
الف : گرچه بلوغ ، شرط تكليف است ، ولى معنايش آن نيست كه افراد نابالغ بكلّى رها باشند. قرآن گاهى به افراد نابالغ خطاب و دستور دارد، مثل اينكه : بدون اجازه وارد اتاق و منزلى نشوند و هنگام خلوت و استراحت پدر و مادر، از آنها اجازه بگيرند.(5) و نيز، حضرت لقمان به فرزندش دستور مى دهد كه :
اى پسركم ! نماز بخوان و امر بمعروف ونهى از منكر كن . يَبُنَىَّ اءَقِمِ الصَّلَوةَ وَاءْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ(6)
ب : گرچه بلوغ ، شرط تكليف است ، ولى والدين ، بايد نونهالان خود را پيش از بلوغ ، با مراسم وسنّت هاى دينى ، بخصوص نماز وروزه آشنا كنند و گاهى براى جدى نشان دادن آنها و عقوبت ترك نماز و... از تنبيه هم بهره بگيرند.
ج : بلوغ شرط تكليف است ، ولى اگر نابالغى به كسى زيان مالى رساند، اولياءش بايد جبران كنند، زيرا حساب مردم از حساب خدا جداست .
د: بلوغ ، شرط تكليف است ولى نونهالان در برابر اعمال نيكشان پاداش دارند و اگر خطايى مرتكب شوند و يا ناسزا بگويند، يا عمل زشتى انجام دهند، تعزيز و تنبيه مى شوند.
2- قدرت
قدرت و توانايى ، شرط تكليف است . هر كس ناتوان باشد. مكلّف نيست و از هر كس به اندازه وسع و توان او انتظار است . در تكاليف الهى هم اين محدوده قدرت رعايت شده است . خداوند مى فرمايد: لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّوُسْعَعها(7) هيچ كس را جز به قدر توانايى اش تكليف نمى كنيم .
و مى فرمايد: ما جَعَل اللّه عَليكُم مِنْ حَرَجٍ(8) خداوند، در دين بر شما سختى و فشار و زحمت قرار نداده است .
البته فشارى خارج از حدّ توان ، وگرنه ديندارى ، همراه با زحمت و فشار است . حتى در مورد جهاد هم كه سراسر مشكلات ودشوارى است ، از افراد بيمار وعليل ونابينا وكسانى كه توانايى جهاد ندارند، ساقط است .(9)
3- اختيار
اگر كسى را به كار گناهى اجبار كنند، يا به زور، مانع انجام وظيفه شوند، مؤ اخذه ندارد. يعنى شرط تكليف ، اختيار و آزادى عمل است . در شرايط اضطرار و اجبار، حكم مسئله بگونه اى ديگر مى شود. مثل آنجا كه طاغوتى مانع رفتن مسلمانان به حج مى شود، يا كسى از گرسنگى در حال مرگ است و جز مردار، غذايى ندارد.
4- عقل
عقل و شعور، ملاك فضيلت انسان و تكليف اوست . حساب و كتاب و مؤ اخذه هم بر مبناى عقل انجام مى گيرد و آنانكه فاقد عقلند، تكليف و در نتيجه كيفر و پاداش ندارند.
در بعضى روايات ، عقل ، اولين مخلوق خدا دانسته شده و عبوديت واقعى را برخاسته از عقل مى داند. و در كتب حديث ، بحث از عقل ، مقدم بر مباحث ديگر آمده است .(10)
در اسلام آنچه سبب تضعيف عقل شود (مثل مشروبات الكلى ) ممنوع است و به هر چه كه سبب افزايش عقل و درك گردد تشويق شده است مانند: تعليم ، تعلّم ، مطالعه ، مسافرت ، مشورت و...
1- نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، خطبه 192.
2- عصر، آيه 3.
3- تفصيل مطلب را در كتاب توضيح المسائل مرجع تقليد خود ملاحظه نماييد.
4- نساء، آيه 6.
5- نور، آيه 58.
6- لقمان ، آيه 17.
7- انعام ، آيه 152.
8- حج ، آيه 78.
9- فتح ، آيه 17.
10- مانند كافى ، وافى ، بحارالانوار.
منبع: کتاب پرتوى از اسرار نماز حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى