■ حجت الاسلام والمسلمین انصاریان؛ ترجمه نماز 3 ( سوره حمد )
اَلْرَّحمنِ الرَّحيم
با اينكه اين دو لفظ در آيه شريفه « بسم اللّه » بود ، ولى تكرارش بعد از « ربّ العالمين » لطف مخصوصى دارد ، كه ربوبيّت حق از جهت قهر و غلبه و فشار بر موجودات نيست ، بلكه از جهت رحمت عام و خاص است ، كه موجودات در پرتو اين دو حقيقت پرورش مى يابند و هر مربى و معلم و حاكمى آن گاه تربيتش به ثمر مى رسد كه با مهر و محبت باشد و نظام تربيت خلق با خالق و انسان و جهان هماهنگ شود .
اين اتصال ربوبيت حق نسبت به موجودات و بخصوص انسان ، كه اتصالى است دائم و هميشگى و شامل زندگى دنيا و آخرت ، نه بر سبيل قهر و غلبه بلكه از راه عنايت و لطف و مرحمت و محبت است . پس مدح و شكر آن وجود مقدس ، در حقيقت پاسخگويى به نداى فطرت در برابر رحمانيت و رحيميت اوست .
مالِكِ يَومِ الدين
انسان داراى گوهر پربهاى آزادى و اختيار است . آزادى و اختيار داشتن در نيت و عمل ، بهترين علت براى ارزش پيدا كردن حالات باطن و حركات ظاهر است . چنانچه اراده و عمل به مقتضاى قواعد فطرى و خدايى و وجدانى از انسان صادر گردد ، مقتضى اجر و مزد و ثواب عالى است ، و اگر نيت و عمل بر مبناى صحيح صادر نگردد ، چون ظلم به خود و ديگران است ، مقتضى عذاب و عقاب است .
علت ثواب و عقاب همين آزادى در نيت و عمل است ، و اين را نه فقط شرع و شارع حق مى داند بلكه عقل و منطق و حكمت و فطرت هم قضاوتش همين است ، كه موجود آزاد بايد در برابر نيكى و اخلاص پاداش ، و در برابر بدى و نيت سوء عقاب و عذاب ببيند .
به همين خاطر حضرت حق روزى را به نام « روز دين » براى پاداش نيكوكاران و عذاب بدكاران قرار داده و زمام تمام امور آن روز را به دست با قدرت خود مى داند : « مالِكِ يَوْمِ الدين » .
در اينجا اين پرسش مطرح مى شود : مگر خداوند مالك هر روز نيست ؟ مگر جزاى عمل نيك و بد مخصوص به دنياى ديگر است ؟ مگر انسان در همه لحظات ، چه از طريق وجدان و چه از طريق عكس العمل عمل خويش ، در دنياى درون و برونش در معر پاداش و عقوبت نيست ؟
بايد گفت : چرا ، خداوند مالك همه لحظات است و آدمى هم در برابر هر عمل نيك و بدى بلافاصله در معرض اجر و عقوبت است . به هنگام كار نيك انبساط درون برايش حاصل مى شود ، و اين خوبى و نيكى براى او در بيرون عامل كسب آبرو و اعتبار اجتماعى مى گردد ، و به وقت كار بد گرفتار تازيانه وجدان مى شود و عكس العمل اجتماعى خطرناكى براى او حاصل مى گردد . ولى اين اجر و عقوبت نسبت به عملى كه داشته كامل نيست بلكه نسبى است . به علاوه ، در برابر بعضى از اعمال راه فرار از عقوبت دارد ، و از طرفى چه بسا كه انسانى سراپا نيكوكار باشد ولى در دنيا به مزد واقعى اش نرسد .
در اين زمينه به حيات پربركت انبيا و ائمه و عاشقان راه حق نظر كنيد كه سراسر مثبت بود ، و در برابر مخالفان چه زجرها و مصائبى كه به آنان وارد نشده و عاقبت هم بدون رسيدن به اجر و مزد متناسب با ايمان و اعمال و اخلاق الهى خود از دنيا رفتند . همچنين به حيات ننگين ستمكاران تاريخ توجه كنيد كه بدون چشيدن كمترين غذايى در برابر آن همه جنايت در كمال راحت و آسايش جان دادند .
پس روز ديگرى لازم مى آيد كه در آن روز ، نيكوكاران به پاداش واقعى ، و بدكاران به جريمه حقيقى خود برسند و كسى جز حضرت حق دخالتى در آن روز نداشته باشد و مجرم براى فرار عقوبت راهى پيش پاى خود نبيند ، و آن روز به نام روز دين ناميده شده و احدى جز حق در اوضاع آن روز دخالت ندارد و اين همه مفهوم آيه شريفه « مالِكِ يَوْمِ الدين » است .
قرآن مجيد متجاوز از هزار آيه در تجزيه و تحليل روز جزا دارد كه گوشه اى از آن روز را در آيات اول سوره غاشيه چنين مى خوانيم :
آيا سخن روز فراگيرنده به تو نرسيده ؟ در آن روز چهره هايى بى اعتبار و ورشكسته و ترساننده ، زيرا در دنيا بيهوده كار كرده و عبث رنج برده اند . اينان به آتشى سوزان مى رسند و از چشمه اى بسيار داغ و جوشان چشانده مى شوند . در آنجا غذايى بجز خار سخت ندارند كه آن غذا فربه و سيرشان نمى كند . و كسانى كه در آن روز در نعمت اند و از كوشش خويش خوشنود . در بهشت برين هستند كه در آنجا ياوه و بيهوده نمى شنوند ، و در آن چشمه سارهايى روان باشد و تخت هاى رفيع و قدحهاى آماده و پشتيها و فرشهاى گسترده براى استراحت .
و نيز گوشه اى از آن روز را در سوره مباركه ذاريات بدين صورت قرائت مى كنيم :
مرگ بر دروغگويان ! همان كسانى كه در گردابى از بى خبرى هستند . مى پرسند رستاخيز و روز پاداش چه وقت است ؟ روزى كه به آتش درافتند و درگير شوند . عذاب خود را بچسيد . اين است آن چيزى كه به شتاب طلب مى كرديد . به راستى پرهيزكاران در باغات و جشمه سارها دريافت كننده بخشش پروردگار خويش اند . اينان در دنيا نيكوكار بودند ، كمى از شب را مى خوابيدند و سحرگاهان با راز و نياز از خداوند آمرزش مى خواستند و از درآمد و دسترنجشان براى مستمندان و بينوايان سهمى قرار مى دادند .
اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعين
عبادت و بندگى مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه خضوع و تواضع و به خصوص تسليم در اين مفهوم قرار گرفته و يا لازمه آن است .
انسان وقتى از بركت تفكّر و انديشه به ربوبيّت و مالكيّت و رحمت و محبّت بى پايان ناظم و مدبّر و معمار هستى پى برَد ، هيچ گاه تسليم غير او نمى شود و بند بندگى ديگران را به گردن نمى نهد .
انسان وقتى به اين معنا واقف شود كه جز حضرت الله وجودى بالاستقلال در دار هستى نيست ، چه معنا دارد كه غير او را مورد پرستش قرار دهد ؟
غير اگر جماد است جزئى است كوچك از اجزاء هستى . اگر حيوان است موجودى است ناچيز در گوشه اى كوچك از عرصه گاه حيات . اگر انسان است فقير و نيازمند و دردمند و مستمندى است چون خود شما . پس جايى براى پرستش و اطاعت و عبادت غير نمى ماند ، كه روى آوردن به غير عين كفر و شرك و درحقيقت بت گرايى و بت پرستى است و عبادتى كه جز ضرر و خطر چيزى عايد زندگى انسان نمى كند .
اين عبادت واقعى كه با جمله « اِيّاكَ نَعْبُدُ » در نماز اعلام مى شود ، عبارت است از به اجرا گذاشتن تمام دستورهاى حق و پيامبران و امامان و فقيهان واجد شرايط و كناره گيرى از محرّمات و آنچه حضرت حق بر انسان نمى پسندد .
بى شك ، پيمودن راه عبادت صحيح بدون رفع موانع ، و رهايى از قيد و بند اوهام و مكتبهاى غلط ، و آزادى از هوى و هوس ، و سرپيچى از اوامر و نواهى طاغوت و طاغوتيان امكان ندارد .
انسان با اين عجز و فقرى كهخ دارد ، بدون كمك خواهى از خداوند نمى تواند با اين همه موانع به مبارزه برخيزد . اين است كه در راه عبادت بايد از خدا كمك خواست تا امورى مادى و معنوى را براى جبران ضعف و ناتوانى انسان با او همراه كند ، و البته توجه به پروردگار و كمك خواهى از حضرتش ، در حقيقت جلب كشش و لطف و دستگيرى اوست .
اِهْدِنا الصِراطَ الْمُسْتَقيم
هدايت ، راهنمايى با مهر و محبت و صلاح است به سوى مطلوب و مقصود ، و آن بر چند نوع است :
هدايت طبيعى يا تكوينى كه شامل كليه موجودات كيهانى و عناصر عرصه گاه شگفت انگيز آفرينش است .
هدايت غريزى و احساسى كه مخصوص موجودات جاندار و يا شامل موجودات صاحب نَفْس است .
هدايت وجدانى ، عقلى ، احساسى ، دينى كه شامل انسانهاست ، و هدايت دين كامل ترين هدايت براى آدمى است كه او را به سوى سعادت دنيا و آخرت سوق مى دهد .
عبده مفسّر مصرى مى گويد : در آيه شريفه ( وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ) (37) به انواع هدايت نسبت به انسان اشاره دارد : ما انسان را به سوى دو راه آگاهى داديم : راه خير ، راه شر . راه سعادت ، راه شقاوت .
حضرت حق از طريق دين ، عقل ، وجدان و احساس انسان را از دو راهى كه در برابر اوست آگاهى داده و به خير و شرّ و سعادت و شقاوت هدايت مى كند .
« صراط » جاده عمومى رو به خير است و موصوف شدنش به مستقيم اسرارى دارد كه از حوصله اين رساله خارج است .
« صراط مستقيم » در برابر هر راه كجى است كه راهروش را به خزى دنيا و عذاب آخرت دچار مى كند .
صراط مستقيم در حقيقت عبارت است از راه دين ، مرز حق ، راه عدل ، و حوزه و حدود مقررات الهى كه در قرآن و سنت ترسيم شده و اجراى آن مقررات آدمى را به قرب حق رهنمون گرديده و از فيض و عنايت و رحمت الهى در دو جهان بهره مند خواهد كرد .
انسانى كه مى خواهد در اين راه پيش برود ، بايد مجذوب و منطبق با محيط و محكوم آن نگردد و پيوسته محيط فكرى و روحى خود را تغيير دهد و در خط مستقيم ، كه همان دين خداست و ضامن خير دنيا و آخرت ، قرار گيرد ، و از انحراف بينديشد ـ چون پيوسته در معرض گمراهى و غفلت است ـ و اين دعا و درخواست را هم « اهدنا الصراط المستقيم » هميشه به ياد داشته باشد تا خود مشمول عنايت و مشيّت مخصوص مبدأ كمال و هستى گردد .
صِراطَ الَّذين اَنْعَمْتَ عَلَيْهِم
راه آنان كه نعمت به آنها عطا شد ـ چه نعمت مادى و چه معنوى ـ و همه آن نعمت ها را در راه سير در صراط مستقيم به عنوان توشه راه مصرف نمودند ، كه قرآن مجيد در آيه 69 سوره نساء اين بزرگواران را انبيا و صديقين و شهدا و صالحين معرفى مى كند .
مراجعه به قرآن مجيد شما با دارندگان نعمت حق ـ نعمتى كه در اين قطعه از نماز ياد شده است ـ آشنا مى سازد و آنان را كه در اين قطعه از نماز ياد شده استـ آشنا مى سازد و آنان را كه بايد در تمام شؤون زندگى اسوه شما باشند با شما معرفى مى كند تا بدانيد راهروان راه مستقيم چه انسانهايى بودند و در ايمان و اخلاق و عمل از چه موقف عظيمى بهره داشتند .
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ
غضب شدگان مردمى هستند كه با شناخت حق و يافتن راه ، به عناد و لجاج و دشمنى برخاستند و مسيرى غير راه الهى انتخاب كردند ، كه با كمك آيات قرآن مى توان گفت مصداق اتمّ اين جمله يهودند كه دانسته راه خطا مى روند و به انواع آلودگى ها و مفاسد و جنايات دچار هستند .
مطالعه وضع حزب پليد صهيونيسم و اوضاع اسرائيل نشان دهنده اين معناست كه اين گروه دچار غضب حق اند .
آرى ! اخلاق و اعمال و رفتار و حركات و آثار باطنى و ظاهرى انسان نشان دهنده جهت گيرى حق نسبت به آدمى است .
وَ لاَ الْضالين
آن مردمى كه كج فهم هستند ، دين را غلط يافته و براى خود راه خدا را تفسير مى كنند و مسير كمال را در آنچه خدا نمى پسندد مى انگارند و براى شناخت حق ، سر از معيار و ميزان برتافته و آنچه مى خواهند انجام مى دهند .
مصداق روشن گمراهى ، نصارى هستند ، و شايد توجه به غرور علمى و صنعتى آنان ـ به خصوص در اين روزگار ـ شما را به اين معنا رهنمون شود كه اينان مسير را آن مى پندارند كه با تكيه بر دانش و صنعت خود ترسيم مى كنند و به راه خود ساخته و يا به آنچه كه از دين به رأى خود تفسير مى كند عمل مى نمايند .
البته غضب شدگان و گمراهان فقط يهود و نصارى نيستند بلكه هر قشر و طايفه اى كه از راه خدا جدا باشد و سر از معيارهاى الهى برتابد ، به نسبت شدّت و ضعف وضعش مغضوب و گمراه است .
بى ترديد ، اگر نمازگزار دارى اخلاق و عمل يهود و نصارى و مردم منحرف باشد ، مغضوب و گمراه است .
علامت اتّصال به نماز حقيقى ، داشتن آثار و صفات انبيا و صديقين و شهدا و صالحين است .
امام على بن ابى طالب (عليه السلام) جمله « اِهْدِنا الصِّراط » را بدين گونه توضيح مى دهد :
آن توفيق كه در گذشته روزگار ما را به پيروى از تو موفق كرد پيوسته دار تا در آينده هم از تو اطاعت كنيم .
حضرت صادق (عليه السلام) در ترجمه اين آيه مى فرمايد :
ما را به ملازمت راهى رهنما باش كه به دوستى تو و به بهشت رساند ، و از هواها و آرايى كه ما را دچار رنج مى گرداند باز دار .
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده كه صراط مستقيم يعنى قرآن .
از امام ششم (عليه السلام) آمده كه صراط مستقيم يعنى معرفت امام .
روى هم روفته ، در سوره مباركه حمد آثار مهمى از قبيل توحيد ، نبوت ، امامت ، معاد ، حقوق حق و خلق ، اتكاى با الله ، دلالت به راه خدا ، و نفى بت و بت پرستى به چشم مى خورد ، كه نمازگزار در اين سفر و معراجى كه دارد بايد به تمام زوايايش با تمام وجود توجه كند ، تا با خواندن يك نماز واقعى ، به تمام آن حقايق آراسته گردد .
منبع: کتاب سیمای نماز، استاد حسين انصاريان