■ راهکارهای دعوت به نماز3
تشويق و تنبيه در دعوت به نماز
حجت الاسلام دکتر محمد داودی، هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مرکز تخصصی نماز
تشويق و تنبيه از لوازم ضروري تربيت هستند، بهگونهاي كه بدون ياري گرفتن از اين دو نميتوان متربي را به مقصد رشد و كمال رساند. تشويق و تنبيه به منزلة دو بال براي تربيت هستند كه با كمك آنها تربيت به پرواز درآمده و مسير را با موفقيت طي ميكند و به هدف سعادت ميرسد. چنانکه كنار گذاشتن تشويق و تنبيه يا تكيه بر يكي از اين دو به معناي زمينگير شدن و توقف تعليم و تربيت است!
تشويق، موتور محركة تربيت است. با تشويق است كه تربيت در مسير صحيح به حركت در ميآيد و موانع را يكي پس از ديگري پشت سر ميگذارد و به سوي مقصد رشد و كمال به پيش ميرود. تنبيه سامانهاي است كه تربيت را در مسير صحيح نگه ميدارد و از انحراف و فرو افتادن در درههاي سقوط و هلاكت باز ميدارد. تعليم و تربيتي موفق است كه در آن از تشويق و تنبيه هر دو استفاده شود، البته بهجا و اندازه. استفاده از تشويق به تنهايي متربي را به حركت در ميآورد؛ اما هيچ تضميني وجود ندارد كه در مسير صحيح به راه خود ادامه دهد. چنانكه استفاده از تنبيه به تنهايي نه تنها كمكي به تربيت نميكند كه مانع حركت و پويايي آن نيز ميشود. در هدايت به نماز نيز ناگزير بايد از تشويق و تنبيه توأمان استفاده كرد.
در ادامه تشويق و تنبيه را تعريف كرده، انواع، شرايط و چگونگي استفاده از آن را بيان ميكنيم.
الف) مفهومشناسي تشويق و تنبيه
تشويق در لغت به معناي ايجاد شوق و ميل و تنبيه به معناي آگاه كردن و توجه دادن است. در آثار تربيتي اين دو واژه كاربردهاي مختلفي دارند كه پرداختن به همة آنها مناسب اين مقال نيست. در اين نوشته تعريف مقبول ما از تشويق اين است: "تشويق عملي است كه مربي يا والدين معمولاً پس از انجام رفتار صحيحِ متربي انجام ميدهدند تا موجب تداوم رفتار صحيح گردد". بر اساس اين تعريف:
اول اینکه. هدف تشويق تداوم و تثبيت رفتار صحيح متربي است.
دوم اینکه. تشويق در بيشتر موارد پس از انجام عمل صحيح توسط متربي انجام ميشود. دادن جايزه به فرزند پس از خواندن نماز مصداقي از تشويق است. البته، ممكن است در برخي موارد تشويق قبل از عمل و براي ترغيب وي به عمل نيز انجام شود. وعدة جايزه به فرزند در صورت نماز خواندن در اول وقت نمونهاي از اين تشويق است.
تنبيه نيز در زبان فارسي كاربردهاي متعدد و گاه متضاد دارد كه پرداختن به آنها در اينجا ضرورتي ندارد. تعريف مورد نظر اين نوشته از تنبيه اين است: "تنبيه عملي است كه مربي يا والدين پس از ارتكاب خطا و رفتار ناشايست متربي انجام ميدهند تا مانع تداوم آن گردد". بر اين اساس، هدف تنبيه بازداشتن متربي از تداوم عمل ناشايست است و پس از ارتكاب خطا است كه تنبيه صورت ميگيرد. روي ترش كردن به فرزند هنگامي كه نماز ظهرش نخوانده و قضا شده، نمونهاي از اين تنبيه است. تنبيه هيچگاه پيش از ارتكاب خطا صورت نميگيرد و اگر فعاليتي به منظور جلوگيري از انجام خطا پيش از ارتكاب خطا انجام شود نه تنبيه، بلكه ترهيب، تهديد، هشدار، اخطار يا انذار است.
تشويق و تنبيه اقسام گوناگوني دارد كه آگاهي از آنها براي استفادة بهجا از آنها ضرورت دارد. تشويق مادي يا غيرمادي است. تشويق مادي آن است كه براي ايجاد انگيزه در متربي براي تداوم در خواندن نماز، شيريني، شكلات، دوچرخه، اسباب بازي، لباس و مانند آن را در اختيار او قرار دهيم. تشويق غيرمادي آن است كه بهجاي موارد فوق، از او تعريف و تمجيد كنيم، او را الگو معرفي كنيم، نمايندگي كلاس را به او بدهيم و مانند آن.
همچنين تشويق گاهی بيروني يا دروني است. تشويق بيروني آن است كه عاملي بيرون از متربي انگيزة عمل يا تداوم عمل صحيح در متربي باشد. همة مثالهاي تشويق كه در بالا بيان كرديم، تشويقهاي بيروني هستند. تشويق دروني آن است كه عاملي دروني موجب انجام يا تداوم عمل صحيح توسط متربي بشود. كسي كه نماز ميخواند، به سبب لذتي كه از راز و نياز با خدا ميبرد، بدين سبب كه آن را عامل رشد خود ميداند و چون آن را شكرگزاري از خدا در مقابل نعمتهاي بيشمار خدا ميداند همگي نمونههايي از تشويق دروني هستند.
در تنبيه تقسيم رايج اين است كه آن را به بدني و غيربدني تقسيم ميكنند و تنبيه بدني را معادل كتك زدن ميگيرند. اما به نظر ميرسد كه تقسيم تنبيه به مادي و غيرمادي جامعتر و كاملتر است. تنبيه مادي آن است كه از عاملي مادي براي بازداشتن متربي از رفتار نامطلوب استفاده شود. اين عامل مادي ممكن است كتك زدن باشد كه دردي را بر جسم متربي تحميل ميكند، ممكن است محروم كردن از شكلات و شيريني، محروم كردن از غذاي مورد علاقه، نخريدن لباس دلخواه، محروم كردن از تماشاي فيلم مورد علاقه يا موارد مشابه باشد. بنابراين، تنبيه بدني يكي از مصاديق متعدد تنبيه مادي است. تنبيه غير مادي آن است كه از عامل غيرمادي براي بازدارندگي استفاده ميشود. روي ترش كردن، از خود راندن، قهر و قطع رابطه، سرزنش كردن، تحقير، دشنام، محروم كردن از مقام و موقعيت اجتماعي و مانند آن همگي نمونههايي از تنبيه غيرمادي هستند.
همچنين تنبيه به دروني و بيروني تقسيم ميشود. در تنبيه بيروني عامل بازدارنده، بيرون از متربي و در اختيار ديگري است و همة نمونههاي تنبيه در تقسيم پيشين نمونههايي از تنبيه بيروني هستند. در تنبيه دروني عاملي از درون، متربي را از رفتار نادرست باز ميدارد. كسي كه مسواك زدن را ترك نميكند چون موجب بوي بد دهان و پوسيدگي دندانش ميگردد؛ كسي كه نماز را ترك نميكند چون احساس ميكند با ترك نماز روحش كدر ميشود؛ در واقع عاملي دروني ـ بوي بد دهان، آلودگي روح و انحطاط روح ـ بازدارندة آنان است.
تنبيه و تشويق ممكن است كلامي يا غير كلامي باشد. همچنين تنبيه و تشويق ميتواند واقعي يا مجازي باشد. مواردي كه پيش از اين گفته شد، همگي واقعي بودند. تنبيه و تشويق مجازي كه در متون ديني از آن به "عبرتآموزي" و در روانشناسي از آن به تنبيه و تشويق "جايگزيني"[1] تعبير شده آن است كه متربي فردي را كه مرتكب خطايي شده و براي آن تنبيه ميشود ميبيند؛ يا فردي را ميبيند كه رفتار شايستهاي انجام داده و براي آن تشويق ميشود و به نتايج خوبي ميرسد. مشاهدة اين افراد و تنبيه و تشويق آنها همانند تنبيه و تشويق خود فردِ مشاهده كننده بر رفتار او تأثير ميگذارد. اگر همين رويداد در قالب داستان يا فيلم و تئاتر در منظر متربي قرار بگيرد نيز دارای همان تأثير را است.
تشويق و تنبيه معمولاً از سوی ديگران انجام ميشود؛ اما ممكن است خود فرد نيز خودش را به واسطة ارتكاب خطا تنبيه و به واسطة انجام رفتارهاي درست تشويق كند.
تشويق و تنبيه در هدايت فرزندان به نماز در صورتي مؤثر و كارآمد است كه با رعايت شرايط آن اعمال گردد. در غير اين صورت، نه تنها مفيد نيست، بلكه ميتواند ما را از هدف دور كند. مهمترين شرايط تشويق و تنبيه به اين شرح است:
شرط اول. تقدم تشويق بر تنبيه
در هدايت فرزندان به نماز استفاده از تشويق در اولويت قرار دارد؛ زيرا تشويق است كه متربي را به سوي نماز سوق ميدهد و به حركت وا ميدارد و تنبيه تنها بازدارنده است نه به حركت درآورنده. البته، ميتوان از تنبيه براي واداشتن به نماز استفاده كرد؛ اما تا جايي كه امكان دارد بايد از تنبيه كمتر استفاده كرد.
دوم. تشويق و تنبيه رفتار
والدين بايد رفتار و عمل فرزندان را تشويق يا تنبيه كنند، نه شخصيت فرزند را. آنان بهخصوص در مقام تنبيه بايد بهگونهاي عمل كنند كه فرزندشان احساس كند به علت ترك نماز تنبيه شده است؛ نه به علت شخصيتش. حتي گاهی لازم است اين مطلب را صريح به فرزند خود گوشزد كنند تا اعتماد به نفس، عزت نفس و شخصيت او آسيب نبيند. به عبارت ديگر، فرزند بايد مطمئن باشد كه شخصيتش، صرف نظر از نوع اعمال و رفتارش، براي والدين محترم و محبوب است و اگر آزردگي و تنبيهي مطرح است مربوط به رفتار خاص او (بيتوجهي او به نماز) است نه شخصيت وي.
سوم. تناسب با عمل
كودكي كه نماز را كامل و در اول وقت ميخواند با كودكي كه نماز را با عجله و آخر وقت ميخواند يكسان نيستند. همچنين كودكي كه تازه به نماز رو آورده با كودكي كه چند سالي است كه در مسير نماز قرار دارد يكسان نيستند. هر كدام از اينها بايد به نوع و ميزاني خاص تشويق شوند. كسي كه نمازش را در اول وقت ميخواند در مقايسه با كسي كه نمازش را در آخر وقت ميخواند، بايد بيشتر تشويق شود. همچنين فرزندي كه تازه به نماز رو آورده، هرچند نماز را ناقص و در اول وقت به جا نياورد، در مقايسه با فرزندي كه دو سال از او جلوتر است، بايد بيشتر تشويق شود؛ چرا كه او فعاليت بيشتري انجام داده و پيشرفت بيشتري داشته است. اين مطلب در مورد تنبيه هم صادق است.
چهارم. بههنگام بودن
فرزند خردسال ما هنگامي كه براي اولين بار نماز پدر يا مادرش را تقليد ميكند، اگر بلافاصله تشويق شود، اين رفتار در او تثبيت ميشود؛ اما اگر با فاصله و مثلاً بعد از دو روز تشويق شود، از تأثير اين تشويق کاسته خواهد شد.
تنبيه نيز همين گونه است. فرزندي كه نماز خود را مرتب ميخوانده، در صورتي كه عمداً و بدون دليل موجهي نمازش را ترك و به آن بيتوجهي كند، اگر در همان هنگام به او تذكر داده شود، اين تذكر ميتواند مؤثر باشد؛ اما اگر فاصله زياد شد، به همان ميزان از تأثير آن كاسته خواهد شد.
پنجم. روشن بودن دليل
تشويق و تنبيه هنگامي حركت دهنده و باز دارنده است كه فرزند ما بداند براي كدام كارش تنبيه يا تشويق شده است؛ اما اگر بيشترين تشويق و شديدترين تنبيه صورت بگيرد، ولي فرزند ما نداند براي چه چيزي تشويق يا تنبيه شده هيچ تأثيري نخواهد داشت. بنابراين، در هنگام تشويق و تنبيه بايد به فرزند گوشزد شود كه براي كدام رفتار تشويق يا تنبيه شده است.
ششم. هماهنگي
از آنجا كه والدين و ديگر اعضاي خانواده همگي بر رفتار و شخصيت فرزند مؤثر هستند، تشويق و تنبيه در صورتي مؤثر است كه به صورت هماهنگ توسط همة اعضا صورت بگيرد. اين بدان معناست كه اگر پدر فرزندش را به علت پيشرفت در نماز تشويق كند ولي مادر با آن مخالفت كند، اين تشويق تأثيري در هدايت فرزند به نماز نخواهد داشت.
هفتم. متناسب بودن با ويژگيهاي رشدي فرزند
تشويق و تنبيه بايد متناسب با ويژگيهاي شخصيتي فرزند در مرحلة خاصي از رشد باشد كه فرزند در آن قرار دارد. براي توضيح بايد به اين مطلب توجه داشت: هنگامي كه انسان نيازي را در خود احساس كند براي تأمين آن به فعاليت ميپردازد و آنچه انسان را به حركت در ميآورد همين احساس نياز است. از سوي ديگر، نيازهاي انسان همگي از يك جنس نيستند و همة آنها در يك زمان و در يك مرحله از رشد بروز و ظهور پيدا نميكنند. چنانكه مازلو گفته است:
"انسان پنج نوع نياز دارد. اولين نوع نياز انسان نيازهاي فيزيولوژيك از قبيل نياز به غذا، آب، دماي مناسب و درد نداشتن است. اين نيازها در واقع نيازهاي حياتي است كه بدون تأمين آنها انسان نميتواند به زندگي خود ادامه دهد. نيازهاي نوع دوم نيازهاي ايمني است كه پس از تأمين نيازهاي دستة اول بروز و ظهور پيدا ميكند. انسان علاوه بر نياز به غذا و آب و ...، به اين نیز نياز دارد كه زندگي و موقعيت خانوادگي و شغلي و اجتماعيش در معرض تهديد و نابودي نباشد. نياز نوع سوم نياز به محبت و تعلقپذيري است كه پس از تأمين نيازهاي نوع اول و دوم بروز و ظهور مييابد. هر انساني نياز دارد با ديگران ارتباط و به خانواده، محله و جامعهاي تعلق داشته باشد. چنانكه نياز دارد كساني را دوست بدارد و متقابلاً كساني هم او را دوست بدارند. همچنين هر انساني دوست دارد از عزت نفس، اعتماد به نفس و شايستگي برخوردار بوده و مورد توجه ديگران قرار بگيرد. اين چهارمين نوع نياز يعني نياز به احترام است. بالاترين نياز كه در هر انساني وجود دارد نياز به خودشكوفايي است. هر انساني دوست دارد استعدادهاي خود را شكوفا كرده و وجود خود را رشد داده به كمال برساند".[2]
معمولا در دوران كودكي نيازهاي نوع اول اهمیت بیشتری دارد. آب نبات، بستني، اسباب بازي و مانند آن، در اين دوره ميتواند ابزار تشويق باشند. از طرفی محروم كردن از اين امور ميتواند تنبيهی برای او باشد. همچنين نيازهاي ايمني و نياز به محبت و تعلقپذيري نيز در اين دوره براي كودك مهم است و به همين جهت، محبت كردن، پذيرفتن كودك و در مقابل قهر كردن، از خود راندن و نپذيرفتن برای تشويق و تنبيه قابل استفاده است.
به موازات رشد كودك، نيازهاي نوع اول براي او كم اهميت و نيازهاي ديگر مهمتر ميشود. به تدريج كه فرزند ما بزرگتر ميشود و وارد دورة نوجواني و جواني ميشود نياز به احترام هم براي او مهم ميشود و دوست دارد مورد احترام ديگران قرار بگيرد و تحسين و قدرداني شود. در اين دوره تشويقهاي مادي تأثير چنداني ندارد و گاه ممكن است عكسالعمل منفي او را به دنبال داشته باشد و آن را بهگونهاي تحقير خود بداند.
در مراحل بالاترِ رشد، نياز به خودشكوفايي نيز براي وي اهميت پيدا ميكند. كسي كه به اين مرحله رسيده باشد، هيچ يك از موارد پيشين برايش چندان اهميت ندارد و آنچه او را به حركت در ميآورد و انگيزة رفتار او ميشود، نتايجي است كه رفتارهاي او بر رشد و تكامل او دارد.
پس از روشن شدن انواع و شرايط تشويق و تنبيه به بيان شيوههاي تشويق و تنبيه در هدايت فرزندان به نماز ميپردازيم. از آنجا كه برخي شيوههاي تشويق و تنبيه مشترك و بيشتر آنها با يكديگر متفاوت است، نخست شيوههاي خاص تشويق، پس از آن شيوههاي خاص تنبيه و در پايان شيوههاي مشترك تشويق و تنبيه را بيان ميكنيم.
يكي از شيوههاي تشويق فرزند به نماز تحسين است كه با گفتن عبارتهاي آفرين، بارك الله، ماشاء الله، صلوات، و مانند آن انجام ميشود. هنگامي كه فرزند به تقليد از والدين در كنار آنها ميايستد و حركات نماز را انجام ميدهد، هنگامي كه فرزند كلاس پنجمي همراه با ما به مسجد ميآيد، هنگامي كه فرزند 15 سالة ما نمازهايش را در اول وقت و مرتب ميخواند، تحسين ميتواند به آنها انگيزه و انرژي مضاعفي در مسير تداوم اين رفتارها بدهد و به اين صورت، به تدريج اين رفتارها در آنها دروني ميشود.
اعلام رضايت از فرزند و اظهار محبت به وي به اين معناست كه والدين نياز محبت و تعلقپذيري او را تأمين ميكنند و به همين جهت، ميتواند مشوّقی قوي در ترغيب فرزند به نماز بهويژه در سنين بالاتر باشد.
دعاي خير براي فرزند يكي ديگر از شيوههاي تشويق است كه نشان دهندة بیشترین رضايت و محبت به فرزند است و تأثيري قاطع در تداوم رفتار مطلوب در فرزند دارد. خداوند متعال به پيامبرd دستور ميدهد تا به افرادي كه زكات مال خود را ميپردازند دعاي خير كند و بر آنها درود بفرستد كه اين كار ماية آرامش آنها ميشود. "خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم".[3]
خريد اسباب بازي، لباس، نوشتافزار و چيزهايي از اين قبيل كه مورد علاقة فرزند است به عنوان جايزه يكي ديگر از شيوههاي تشويق است. هنگامي كه فرزند ما در ادای نماز پيشرفتي داشته و گام جديدي برداشته، اعطاي جايزهاي كه مورد علاقة اوست ميتواند نقش مهمي در ادامة اين رفتار داشته باشد. براي مثال، تا به حال نماز را در اول وقت نميخوانده، اكنون نماز را در اول وقت ميخواند. آنچه مهم است اعطاي جايزه است و مبلغ و ارزش مادي آن چندان مهم نيست. بنابراين، والدين در جايزه دادن بايد از خريد جايزههاي گرانقيمت و تجملاتي بپرهيزند، زیرا اين كار هم سطح توقعات كودك را بالا ميبرد، هم از نظر اقتصادی خانواده را دچار مشکل میکند.
هميشه نميتوان منتظر ماند تا فرزند گام جديدي در نماز بردارد و به همين جهت، گاه لازم است در پيمودن مسير رشد تسريع شود. در اين موارد ميتوان از "وعده" استفاده كرد؛ به اين صورت كه به فرزند بگوييم اگر نمازت را سر وقت بخواني، اسباب بازي مورد علاقهات را برايت ميخرم. اين کار ميتواند عاملي براي تسريع در پيشرفت فرزند در نماز باشد. البته، به سه نکته بايد توجه داشت:
اول. وعدهاي داده شود كه قابل اجرا براي والدين باشد.
دوم. والدين حتماً به وعدة خود عمل كنند. در غير اين صورت، اين ابزار مهم خاصيت خود را از دست ميدهد. در آموزههاي ديني نيز بر عمل به وعده تأكيد شده است: پيامبراكرم dميفرمود: "كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنان مهربان باشيد و به وعدهاي كه به آنان دادهايد، وفا كنيد."[4]
سوم. از دادن وعدههاي پرهزينه و تجملاتي به فرزند خوددراي شود كه اين كار هم فرزند را تجملاتي و پرتوقع بار ميآورد و هم موجب تحميل بار اضافه بر اقتصاد خانواده ميشود.
در پايان توجه به اين نكات نیز لازم است:
اول. استفاده از شيوههاي تحسين و اعلام رضايت و محبت و دعا در مواردي و بهگونهاي باشد كه فرزند احساس نكند بيجهت و اغراقآميز است. زيرا در اين صورت، كارايي خود را از دست ميدهد. اين شيوهها در جايي استفاده شود كه رفتاري شايستة تحسين از فرزند صادر شده باشد و تحسين و دعا و اعلام رضايت نيز از صميم قلب باشد نه تصنعي و ظاهرسازي.
دوم. استفاده از جايزه و وعده نيز براي هر رفتاري مجاز نيست؛ بلكه تنها هنگامي بايد از اين ابزارها استفاده شود كه فرزند ما رفتار تازه و برجستهاي در امر نماز انجام داده باشد. در اين صورت، نه تنها كارايي اين ابزارهاي تربيتي حفظ ميشود، بلكه فرزند ما ميآموزد كه نماز خواندن وظيفة اوست و براي انجام وظيفه نبايد توقع پاداش و تشويق داشته باشد.
سوم. به تدريج بايد از تشويقهاي مادي به سوي تشويقهاي معنوي حركت كرد و از دفعات تشويق كاست تا نماز براي فرزند دروني شود. به عبارت ديگر، نبايد بهگونهاي از ابزارهاي تشويق استفاده كنيم كه فرزند ما تنها براي دستيابي به جايزه و تحسين و مانند آن نماز بخواند. تشويق بايد به منزلة ابزاري براي هل دادن فرزند به نماز و شروعكننده باشد، نه به منزلة عامل اصلي تداوم آن. به عبارت ديگر، تشويق بايد استارت باشد، نه موتور محركه.
در اينجا نقل خاطرهاي از مرحوم آيت الله بروجرديw مناسب است. ايشان گفتهاند كه:
"در دوران نوجواني هنگامي كه پيش از اذان صبح براي نماز بيدار ميشدم، والدين مقداري پول زير سجادهام ميگذاشتند؛ ولي هنگامي كه پيش از اذان بيدار نميشدم، چيزي زير سجاده نبود. همين باعث شد كه من نماز شب را ادامه بدهم. اما به تدريج كه لذت نماز شب را درك كردم آن را ترك نكردم".
چنانكه پيش از اين گفته شد، تنبيه بازدارنده است و براي جلوگيري از رفتار نادرست و تثبيت آن استفاده ميشود. همچنين تنبيه لزوماً به معناي تنبيه بدني نيست و تنبيه بدني آخرين مرحله است. به هر حال، در مسير آموزش و دروني كردن نماز ممكن است در مواردي فرزند در انجام نماز كوتاهي كند يا حتي عقبگرد داشته باشد و براي مثال، اگر قبلاً نماز را در اول وقت ميخوانده، اكنون در اول وقت نخواند؛ يا گاهی نماز صبحش قضا بشود؛ يا نماز را در برخي موارد نخواند. در اينگونه موارد براي جلوگيري از تكرار اين رفتارها كه در واقع نوعي انحراف و عقبگرد است بايد از تنبيه استفاده كرد. در اينجا برخي از مراحل و شيوههاي تنبيه را بيان ميكنيم.
اولين گام و شيوه در اصلاح رفتار نادرست بهويژه اگر براي نخستين بار انجام شده باشد، چشمپوشي و ناديده گرفتن است. حركت در مسير تربيت و پايبندي به نماز براي فرزند خردسالي كه تا به حال آزاد بوده و محدوديتي نداشته، همراه با دشواري و مشقت است؛ به همين جهت ممكن است در برخي موارد از آن طفره برود. اما پس از آن ممكن است به خود بيايد و به مسير صحيح بازگردد. بنابراين، لزومي ندارد به محض مشاهدة اولين سستي در امر نماز به او هجوم برد و تنبيه كرد. علاوه بر اين كه اين كار مانع اصطكاك و برخورد والدين با فرزند هم ميشود. بنابراين در تنبيه، اولين شيوهاي كه بايد استفاده شود تغافل است. البته، اگر تغافل مؤثر واقع نشد، نوبت تذكر است.
تذكر به معناي يادآوري است. تذكر نيز مراتبي دارد. در گام اول والدين بايستي به صورت عمومي و بدون اشاره به شخص خاطي دربارة ضرورت نماز و لزوم پايبندي به آن سخن بگويند. اگر تذكر عمومي مؤثر واقع نشد، نوبت تذكر خصوصي است. والدين بايد بسيار نرم و با محبت و به صورت مخفيانه به فرزند خود يادآوري كنند كه نماز دستور الهي است و در هيچ وضعيتي نبايد تعطيل شود. اگر تذكر مخفيانه كارگر نيفتاد، ميتوانند به صورت آشكار به او تذكر دهند.
محروم كردن از چيزهايي كه مورد علاقة فرزند است يكي از شيوههاي تنبيه است. هنگامي كه هيچ يك از موارد فوق مؤثر واقع نشد، والدين ميتوانند او را از ديدن برنامة مورد علاقهاش، يا از بازي كردن با اسباب بازي مورد علاقهاش باز دارند و به او بگويند: در صورتي ميتواند از اين برنامهها استفاده كند كه وظيفة نماز خود را (متناسب با انتظاراتي كه از او وجود دارد) انجام دهد. روشن است كه در محروم كردن نيز بايد گام به گام حركت كرد و به يكباره او را از همه چيز محروم نكرد.
قطع رابطه با فرزند و قهر كردن يكي ديگر از شيوههاي تنبيه است. قهر در واقع نوعي محروم كردن است، محروم كردن از ارتباط و محبت والدين. در اين شيوه نيز لازم است والدين به تدريج و گامبهگام اقدام كنند. در مرحلة اول بايد به فرزند خود رويترش كنند و چندان با روي باز با او برخورد نكنند و حتي جواب سلام او را ندهند.
روايت شده است كه مردي نزد پيامبرd آمد و سلام كرد؛ اما پيامبرd جواب سلامش را نداد. مرد با ناراحتي به منزل رفت و ماجرا را براي همسرش بيان كرد. همسرش گفت: پيامبرd لباس ابريشم و انگشتر طلاي تو را ديده است. اين دو را از خود دور كن و نزد ایشان برگرد. مرد چنان كرد و نزد پيامبرd رفت. رسول خداd جواب سلامش را داد.[5]
در مرحله بعد، اگر متنبه نشد، با او براي مدتي كوتاه قطع رابطه كنند. در آموزههاي ديني نيز قطع رابطه توصيه شده است: يكي از اصحاب امام كاظم jاز فرزند خود نزد امام شكايت كرد. امام j فرمود: "لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرهُ وَ لَا تُطِل"؛[6] او را نزن، با او قهر كن ولي طولاني نباشد!
تنبيه بدني شيوهاي براي بازداشتن از رفتار نامناسب از راه ايجاد درد جسماني است. معمولاً روانشناسان تنبيه بدني را جايز نميدانند و آن را به عدم كارايي و يا اثرات و مضرات جانبي آن نسبت ميدهند؛ اما بررسي و دقت بيشتر نشان ميدهد كه اولاً تنبيه بدني كارايي دارد و اگر نگوييم اصلاح كننده، دست كم بازدارنده است؛ ثانياً، مواردي وجود داد كه رفتار نامطلوب بايد فوراً متوقف شود و در غير اين صورت، آثار جبران ناپذيري به بار خواهد آورد؛ ثالثاً تحقيقات انجام شده[7] نشان ميدهد كه تنبيه بدني اگر با رعايت شرايط انجام شود، ميتواند نقش مهمي در اصلاح رفتار ايفا كند. به همين جهت، تنبيه بدني يكي از شيوههاي تربيت مورد توجه است. البته بايد توجه داشت كه اين شيوه آخرين شيوه و در صورت ناكارامدي ديگر شيوهها مورد استفاده قرار ميگيرد.
در آموزههاي ديني نيز گرچه تنبيه بدني يك شيوة رايج تربيت به شمار نيامده، اما استفاده از آن با رعايت شرايط خاص و در آخرين مرحله، اجازه داده شده است. پيامبر اكرمd ميفرمايد: "مُرُوهُم بالصَّلوةِ وَ اضْرِبُوهُم عَلَيها لِعَشْر"؛[8] فرزندانتان را به نماز امر كنيد و در ده سالگي آنها را براي نماز بزنيد. در روايتي كه پيش از اين از امام موسي كاظمj نقل كرديم، امامj به جاي زدن، قهر را توصيه ميكند و اين نشان ميدهد كه زدن، آخرين شيوه است.
شرايط تنبيه بدني
به هر حال، تنبيه بدني بايد با رعايت شرايطي صورت گيرد. شرايط عمدة تنبيه مانند هماهنگي والدين، تنبيه رفتار نه شخصيت فرزند، تناسب با خطا، به هنگام بودن، را پيش از اين در شرايط تنبيه و تشويق بيان كرديم و در اينجا آنها را تكرار نميكنيم. تنها برخي از شرايط را كه پيش از اين گفته نشده در اينجا بيان ميكنيم:
تنبيه بدني يك شيوة تربيتي براي اصلاح رفتار نادرست است. اگر فرزند نماز را ترك ميكند يا آن را بدون شرايط و ناقص ميخواند و شيوههاي ديگر كارگر نيفتاده، والدين براي باز داشتن فرزند از اين رفتار به تنبيه او اقدام ميكنند. بنابراين، والدين نبايد براي انگيزههاي ديگري مانند عقدهگشايي و تشفيخاطر و انتقامگيري به تنبيه فرزند خود اقدام كنند. چرا كه در اين صورت، هم اثر تربيتي تنبيه كم ميشود، هم فرزند از والدين متنفر شده و چه بسا حس انتقامجويي نيز در او برانگيخته شود. بنابراين، والدين يا مربي بايد در حالت عادي و نه در حالت خشمگيني و ناراحتي اقدام به تنبيه كنند.
پيش از اقدام به تنبيه ضرورت دارد والدين دلايل تنبيه را براي فرزند خود بيان كنند تا بداند براي چه رفتاري و چرا تنبيه ميشود. براي مثال، اگر فرزند آنها نماز را ترك كرده، بايد به او توضيح بدهند كه اين تنبيه براي ترك نماز است و ترك نماز كاري ناشايسته است و آنها همة راههاي ديگر را طي كردهاند و جواب نداده و اكنون، به خلاف ميلشان، هيچ راه ديگري جز تنبيه ندارند. اين توضيحات موجب ميشود اثر بازدارندگي و اصلاحي تنبيه بدني افزايش پيدا كند و در ضمن از اثرات مخرب تنبيه بدني مانند پيدايش احساس بيزاري و حس انتقامجويي در فرزند جلوگيري شود.
هدف از تنبيه به رخ كشيدن قدرت والدين يا آسيب زدن به كودك نيست؛ هدف اصلاح رفتار اوست. براي دستيابي به اين هدف لازم است تنبيه به اندازهاي باشد كه براي كودك درد آور باشد. پس اگر تنبيه بهگونهاي باشد كه كودك هيچ دردي احساس نكند، تغييري در رفتار او ايجاد نميشود. اما از سوي ديگر، اين مطلب نبايد بهانهاي براي افراط در تنبيه باشد. بر اساس آموزههاي ديني، تنبيه نبايد از سه ضربه بيشتر باشد و در برخي روايات تا پنج و شش ضربه هم اجازه داده شده و از سوي ديگر نبايد بهگونهاي باشد كه موجب سرخي يا كبودي بدن كودك بشود. همچنين قسمتهاي حساس بدن مانند صورت و سر نبايد در معرض تنبيه بدني قرار بگيرد. از مجموع اين روايات فهميده ميشود كه تنبيه بدني بايد بهگونهاي باشد كه فرزند احساس درد كند و هدف تنبيه كه اصلاح رفتار است با همين مقدار حاصل ميشود. پس نبايد در تنبيه افراط و تفريط كرد.
تنبيه بدني نبايد در حضور ديگران انجام شود كه اين موجب تحقير و شكسته شدن شخصيت كودك ميشود.
هرگاه از كودك رفتار ناشايست صادر شد، بايد تنبيه شود. تنبيه نا منظم، در كودك نوعي حيرت و سرگرداني به وجود ميآورد؛ او نميداند كه آيا اين رفتار نادرست و مستحق تنبيه است يا درست و غيرمستحق تنبيه و به همين امر از اثر تنبيه ميكاهد.
در تنبيه نبايد پدر و مادر هر دو به تنبيه فرزند خود بپردازند. پيش از اقدام به تنبيه والدين بايد با يكديگر هماهنگ باشند، بهگونهاي كه يكي از آنها واسطه شود و از دیگری بخواهد تا از تنبيه صرف نظر كند و او اين كار را مشروط به تعهد فرزند به اداي نماز بداند. اگر فرزند تعهد كرد، تنبيه لغو ميشود؛ ولي اگر پافشاري كرد و تعهد نكرد، پس از اولين ضربه، واسطه جديتر وارد شود و وساطت كند و تنبيه تمام شود. اين تدبير چند ويژگي دارد:
اول. ممكن است بدون تنبيه، نتيجة مورد نظر حاصل شود و اين در صورتي است كه كودك تعهد كند از رفتار ناشايست دست بردارد. در اين صورت، هم فرزند فشار تنبيه را حس كرده، هم تنبيهي صورت نگرفته است.
دوم. اگر كودك تنبيه شود، تنبيه به همان ضربة اول ختم ميشود و ادامه نمييابد. در اينجا نيز در عين حال كه فرزند طعم تلخ تنبيه را چشيده، با كمترين تنبيه و عوارض بدني، نتيجه حاصل شده است.
سوم. ترس فرزند از تنبيه نه تنها از ميان نميرود؛ بلكه بيشتر ميشود و اين خود به عامل بازدارندهاي تبديل ميشود.
چنانكه پيش از اين گفتيم، "تشويق و تنبيه جايگزين" و "تشويق و تنبيه خود" از روشهاي مشترك تشويق و تنبيه است. در اينجا اين دو روش را به اختصار معرفي ميكنيم:
تشويق و تنبيه مجازي يا جايگزين آن است كه فرزند ما كودك دیگری را بيند كه نمازش را مرتب ميخواند و مورد تشويق والدين و معلمان خود قرار ميگيرد؛ يا كودكي را بيند كه نمازش را مرتب نميخواند و به همين جهت مورد بيمهري والدين و معلمان خود قرار ميگيرد. مشاهدة تشويق و تنبيه ديگران همان تأثيري را بر مشاهده كننده ميگذارد كه خود مشاهده كننده تشويق و تنبيه ميشد. بنابراين، تشويق و تنبيه جايگزين ميتواند به رفتار فرزند ما جهت بدهد.
در متون ديني به اين نوع تأثيرپذيري "عبرت آموزي" گفته ميشود. در قرآن مجيد بر عبرت گرفتن از رفتار و سرنوشت ديگران بسيار تأكيد شده و از مردم خواسته شده تا از سرنوشت ديگران درس بگيرند تا به سرنوشت تلخ گناهكاران دچار نشوند.
به هر حال، اين روش، بهويژه در مورد تنبيه، اين ويژگي ممتاز را دارد كه نميگذارد فرزند ما نماز را ترك يا در انجام آن مسامحه كند تا نيازي به تنبيه باشد. به عبارت ديگر، ويژگي اين روش بازدارندگي و مصونيتبخشي در مقابل رفتارهاي نادرست است. از سوي ديگر، اين روش، بهخصوص در مورد تشويق، اين ويژگي ممتاز را دارد كه به فرزند ما ميآموزد چه رفتارهايي شايسته و صحيح هستند و انگيزة انجام رفتار صحيح را در او ايجاد ميكند. بنابراين، تنبيه و تشويق مجازي علاوه بر ايجاد انگيزه، بازدارندگي و آموزندگي هم دارد و اين دو ويژگي اخير هميشه در تنبيه و تشويق واقعي وجود ندارد.
علاوه بر اینکه تشويق و تنبيه مجازي ميتواند به صورت مشاهده در صحنة واقعي زندگي باشد؛ ميتواند در قالب داستان يا فيلم نیز باشد. بنابراين، سه شيوه براي تشويق و تنبيه مجازي وجود دارد:
مشاهدة الگوهاي واقعي؛ قصه و داستان گويي و تماشاي فيلم.
از آنجا كه قصه و داستان گويي و تماشاي فيلم بهگونهاي با الگو مرتبط هستند و از سوي ديگر، مطالب آن با روش الگويي مشترك است، بحث از اين سه شيوه را به روش الگويي موكول ميكنيم.
هدف نهايي استفاده از تشويق و تنبيه براي دعوت فرزندان به نماز اين است كه فرزندان ما به نماز علاقهمند شده و از صميم قلب در راه برپايي نماز بكوشند. يكي از روشهاي تشويق و تنبيه كه در تعليم و تربيت سنتي ما بر آن بسيار تأكيد شده خودتشويقي و خودتنبيهي است. خودتشويقي و خودتنبيهي اين است كه متربي براي دروني شدن يك رفتار صحيح و جلوگيري از تخلف از آن، خودش را تشويق یا تنبيه ميكند. هرگاه رفتار صحيح را به موقع انجام داد، خود را تشويق ميكند و هرگاه از آن تخلف كرد، خود را تنبيه ميكند. به عبارت ديگر، در اين روش، خود متربي عهدهدار تربيت خود ميشود. بنابراين، لازم نيست فردي مانند والدين يا معلم مراقب متربي باشد و او را براي انجام كار صحيح تشويق و براي ترك آن تنبيه كند. خود او مراقب خويش است و خودش را در مواقع لازم تنبيه يا تشويق ميكند. امتياز اين روش اين است كه وابستگي متربي را به مربي و والدين از ميان ميبرد و رفتار مورد نظر كاملاً براي او دروني ميشود.
والدين و مربيان ميتوانند از اين روش براي هدايت فرزندانشان به نماز استفاده كنند. البته، استفاده از اين روش مستلزم آن است كه فرزند مراحلي از رشد را گذرانده باشد و به لحاظ توانايي فكري و عاطفي، به اندازهاي رشد كرده باشد كه بتواند مديريت و تربيت خود را زير نظر والدين به عهده بگيرد. سنين نوجواني براي آغازِ استفاده از اين روش مناسب است. به هر حال، والدين بايد به فرزندان خود بياموزند كه هرگاه نماز خود را متناسب با ويژگيهاي سني خود به درستي انجام دادند خود را تشويق كنند و هرگاه در اين كار كوتاهي كردند خود را تنبيه كنند.
لازم است تشويق و تنبيه متناسب با خصوصيات متربي باشد. براي مثال، کودکان براي تشويق خود ميتواند از يك آب نبات، تحسين و تشويق خود و براي تنبيه از محروم كردن خود از يك غذاي خوشمزه، از يك بستني، يك ليوان آب سرد و مانند آن استفاده كنند.
[1]. سيف، تغيير رفتار و رفتار درماني، ص 217.
[2] . فيست و فيست، نظريههای شخصيت، ص 591 ـ 596.
[3] . توبه: 103.
[4] . قَالَ رَسُولُ اللَّهِd: "أَحِبُّوا الصِّبْيَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَيْئاً فَفُوا لَهُم" (عاملی، وسائل الشيعه، ج 3، ص 134).
[5]. داودي، سيره تربيتی پيامبر و اهل بيت، ج 2، تربيت ديني، ص 230.
[6]. مجلسي، بحارالأنوار، ج 101، ص 99.
[7]. شهرآراي، تنبيه و شرايط مناسب آن برای اصلاح رفتار، ص 75. ابوالقاسمی و داودي، تنبيه از ديدگاه روانشناسی و اسلام، صفحه 127 ـ 142.
[8]. ابن ابی جمهور، عوالی اللثالي، ج 1، ص 252.