■ حجت الاسلام والمسلمین انصاریان؛ ترجمه نماز2 ( بسم الله و الحمد لله رب العالمین)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحمنِ الْرَحيمِ
اين آيه مباركه و اين جمله ملكوتى تعليمى است به همه بندگان كه هر كارى را به نام و به ياد حضرت او شروع كنند و بى شك عملى كه به نام اللّه ـ كه داراى جميع كمالات و پاك از هر عيب و نقص و مبدأ تمام حقايق و برنامه هاى مثبت است ـ ابتدا مى شود ، انجامش به خير و سلامت و عامل سعادت دو جهان است .
گفتن بِسْمِ اللّه و درك مفهوم آن و اتّصال به مسمّايش ـ كه حضرت محبوب است ـ در حقيقت ، قرار گرفتن در پناهگاهى است كه تمام موجودات در همه زمينه ها نيازمند به آنند . و چه پناهى بالاتر و برتر از خداوندى كه دستگير و يار و مددكار و پناه دهنده و اطمينان بخش به نيازمند و درمانده است ؟
راستى عجز و ناتوانى ، فقر و ذلّت ، مسكنت و حيرت ، ندارى و ظلمت و اضطرابى كه با تمام انسان ها همراه است ، آيا جز با پناه بردن به حق و اتصال دادن هر كارى به او و شروع هر عملى به نام و به ياد او قابل جبران است ؟!
« اللّه » : ذات پاك و منزّهى است كه صاحب جميع صفات كمال است و جامع همه حقايق و فاقد همه نواقص .
آدمى با روى آوردن به او ، به نهايت بزرگوارى و كرامت و شرف و فضيلت و حقيقت و عزّت مى رسد و به رفع و دفع نيازمنديها و عيوب و نقايصش موفّق مى گردد .
اين است قدرت نماز و حقيقت اين عبادت ، كه اگر غير اين باشد نماز نيست . به حقِّ حق قسم كه اگر به وسيله نماز دردهاى فكرى و روحى و خانوادگى و اجتماعى و درونى و بيرونى معالجه نشود ، اقامه نماز نشده ، بلكه الفاظى عربى با زبان تكرار شده و به قول فقهاى بزرگ اسقاط تكليفى به انجام رسيده است .
اگر ارتباط روحى و قلبى با ذات جامع كمالات برقرار گردد ، تمام عيوب و نقايص رفع مى شود ، كه اين رفع عيوب ، خاصيّت طبيعى اين ارتباط است .
اگر ارتباط و اتصال حقيقت داشته باشد ، به تدريج عيوب و نقايص و فحشا و منكرات برطرف مى شود و آثار فيض و عنايت و تحقّق صفات الهى در انسان نمودار مى گردد .
چونان كه تشنه با اتصال به آب و گرسنه با خوردن نان تشنگى و گرسنگى اش برطرف مى شود ، ناقص هم در ارتباط با مبدأ كمالات ، نواقص فكرى و روحى و قلبى و اخلاقى اش برطرف ، و با فناى در صفات و كمالات اللّه كامل مى شود .
« اَلْرَحْمن »وجود مباركى كه به تمام موجوداتى كه آفريده ، به مقتضاى استعداد و لياقت هر يك ، عنايت و لطف دارد و سفره روزى آنان را بدون هر قيد و شرطى از باب رحمت و محبّت گسترده و بر اين خوان يغما دوست و دشمن را نشانده و به همه اجازه بهره بردارى و سود بردن از اين درياى بيكران نعمت را مرحمت فرموده است .
« اَلْرَحْيم » : به مردمى كه داراى ايمان و عمل صالح اند داراى لطف خاص است و به آن انسان هايى كه در دنيا از هدايت او بهره گرفتند و تسليم خواسته هاى انبيا و ائمه شدند ، مزد آخرتى و منفعت ابدى و سود سرمدى عنايت مى فرمايد ، و اين عنايت شامل آنان كه از ايمان و عمل صالح دورند نمى شوند ، چنانكه قرآن مجيد فرموده است :
* ( ...إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُـحْسِنِينَ ) (1) .
به حقيقت كه رحمت خدا نزديك به نيكوكاران است .
در تفسير كشف الاسرار است :
اما حكمت در آن كه ابتدا به اللّه كرد ، سپس به رحمان ، پس به رحيم ، آن است كه اين بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد ، و ايشان را سه حال است : اول آفرينش ، پس پرورش ، پس آمرزش . الله اشارت است به آفرينش در ابتدا به قدرت ، رحمان اشارت است به پرورش در دوام نعمت ، رحيم اشارت است به آمرزش در انتها به رحمت . چنان است كه اللّه گفتى اول بيافريدم به قدرت ، پس پروريدم به نعمت ، آخر بيامرزم به رحمت .
در اينجا بايد توجه داشت كه برابر با قول قرآن و سنّت ، رحمت حق شامل مردمى است كه وجود خود را شامل مردمى است كه وجود خود و نعمت هاى حق را در راه محبوب به مصرف گذاشته و از ايمان و اجراى دستورهاى الهى برخوردار بودند :
الهى ! نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز . الهى ! شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عيان . الهى ! فضل تو ما را لوا و كَنَف تو ما را مأوا . الهى ! ضعيفان را پناهى ، قاصدان را بر سر راهى ، مؤمنان را گواهى ، چه بود كه افزايى و نكاهى ؟ الهى ! چه عزيز است او كه تو او را خواهى ، ور بگريزد او را در راه آيى ، طوبى آن كس را كه تو او رايى ، آيا كه تا از ما خود كرايى (2) .
« بِسْمِ اللّه » آغاز تمام سوره هاى قرآن جز سوره توبه است ، و مردم مسلمان مأمورند در ابتداى تمام برنامه هاى خود آن را بگويند . و گفتن اين جمله و توجه به مفهومش به خاطر اين است كه روى دل و فكر انسان از غير خدا برگردد ، و هر كار و عملى به ياد خدا و به نام او شروع شود ، تا همچنانكه آغاز كار اتصال به خير مطلق داشت ، انجامش نيز به محصول و ثمر بنشيند .
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
« شكر » سپاسگزارى در برابر نعمت است بدون توجه به مقام منعم ، « مدح » ستايش ممدوح است به خاطر جمال و كمالى كه دارد بدون توجه به نعمت و احسان منعم ،« حمد » جامع معناى شكر و مدح است . حمد يعنى سپاسگزارى در برابر تمام نعمت ها با توجه به مقام عالى منعم كه جامع تمام صفات كماليّه است .
در اين جمله يعنى هر شكر و مدحى ـ چه با زبان بيان ، و چه با زبان عمل و چه با زبان وجود ـ مخصوص ذات با كمالى است كه مالك و تربيت كننده تمام اجزاء هستى است .
بايد حمد و ستايش را تنها براى مبدأيى دانست كه لطف تربيتش سراسر جهان و همه موجودات را فرا گرفته ، هر ناتوانى را توانا مى گرداند ، هر بى جانى را جان مى بخشد و فراخور احتياجش ساز و برگ زندگى به او مى دهد واز آنچه هست برترش مى سازد تا به جمال عقلش مى آرايد ، آن گاه براى تكميل تربيت ، پيامبران را برمى انگيزد و شرايط و قوانين فراراهش مى گذارد و تربيت تكوين را با تشريع تكميل مى كند .
بدين جهت در قرآن كريم كه ظهور تربيت و اراده حق است ، آيات تكوين و تشريع با هم آمده و همه را آثار قانون تربيت « ربّ العالمين » مى شمارد .
با بيان اين حقيقت ، معلوم مى شود كه حمد به اندازه پهناى جهان بزرگ از نظر مفهوم توسعه دارد .
هر چه بيشتر اسرار جهان باز شود و خرد انسان پيش رود ، مجهولات نظام طبيعت بيشتر معلوم مى گردد و حقيقت حمد و توجه به ربوبيّت جهان بيشتر تحقق مى يابد و معنا و واقعيّت آن عميق تر و وسيع تر مى گردد .
به راستى توجه به مالك و ربّ عالم و مسئله تربيت موجودات كه وقف حريم كبرياست و سازمان وجودى عالمين ، اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان ، امرى بسيار لازم و حقيقى واجب است .
كافى است كه درك اسرار وجودىِ كوچكترين ذرّه عالم آدمى را به خضوع و خشوع و شكر و سپاس در برابر مالك و مربّى جهان وادارد ، چه رسد به اينكه واقعيّات بيشترى از جهان بالا يا اسرار نباتات و حيوانات و وجود انسان براى ما كشف شود ، و چه نيكو است كه نمازگزاران عزيز هر يك از چهار جهان حيرت انگيز : جهان بالا و نبات و حيوان و انسان ، مسائل كلى را در نظر بگذرانند تا از اين پس بدانند در برابر چه مالك و مربّى عظيمى به عبادت و خضوع و بندگى مى ايستند !!
جهان كيهان
فيزيك نجومى به ما مى آموزد كه آسمان صاف و بى ابر ، مجموعه پهناورى است مركب از خورشيدهاى بى شمار كه مانند مولكول هاى گازى كه به جنبش آورند ، در جهان بسيار متفاوت ، به طور شتابان رفت و آمد دارند .
« نَسْرِ واقِع » با سرعت ثانيه اى 13 كيلومتر به ما نزديك مى شود ، « اَلْدَبَران » ثاينه اى 53 كيلومتر از ما دور مى شود ، « سِماك رامِح » با سرعت ثانيه اى 135 كيلومتر مسير مورّبى را مى پيمايد ، دو ستاره آخرين دُبّ اكبر به يك سو مى روند ، در عين اينكه ستارگان ديگر اين صورت فلكى با سرعت غير قابل تصورى به جهت مخالف روانند .
منظومه شمسى ما نيز از اين سرنوشت مستثنى نيست : خورشيد با سرعت ثانيه اى 19 كيلومتر واله و حيران به سوى كناره كهكشان ما روان است و در اين راه بى پايان زمين و سيارات ديگريرا كه موكب او را تشكيل مى دهند با خود مى برد ، و در همين حين ، يك دستگاه منظومه شمسى همراه كهكشان كه يكپارچه مانند چرخ فلك آتشبازى عظيمى به دور خود مى چرخند ، قوس بزرگى به سرعت ثاينه اى 240 كيلومتر را طى مى كند .
خورشيدى كه هم اكنون مقابل ديدگان ماست در حالى است كه نسبت به عمر كهكشان يا عالم هشت دقيقه پيش بوده ، با توجه به اين كه زمين خيلى جوان تر از خورشيد است و در حدود 4 ميليارد و پانصد ميليون سال از عمرش گذشته .
شِعْراى يمانى نه سال جوان تر به نظر مى رسد . خوشه پروينى كه تماشا مى كنيم منظره پانصد سال پيش آن است .
در شب صاف بى ماه ، با چشم بى سلاح در صورت مرأة المسلسله قطعه ابر مانندى به بزرگى قرص ماه مى توان تشخيص داد كه نور ضعيفى مى پراكند . اين توده ابر مانند ، ستارگان سحابى است . خارج از كهكشان وضعى كه اكنون از آن به نظر ما مى رسد آن چنان است كه در دو ميليون سال پيش داشته . از آن زمان تا كنون بر ستارگان بى شمار آن چه گذشته در اين باره هيچ چيز نمى توان گفت .
كهكشان مرأة المسلسله آخرين مرز ديد بشر است ، اما با كمك تلسكوپ مى توانيم ميلياردها سال نورى پيش برويم .
انوارى كه اجرام اين جهانِ دور مى پراكنند به « نور فسيل » موصوف شده اند . البته اين انوار بر بيشتر فسيلهايى كه در سرزمين بدست آمده اند مقدمند .
شگفت آنكه نورى آنچنان ضعيف كه ورقه شفّاف نازكى يا ذرّه غبارى مانع تابشش مى شود ، با سرعت 300 هزار كيلومتر در ثانيه ، صد ميليون كيلومتر راه پيموده است . ظهور همين انوار كه از بسيار دور به ما مى رسند خلأ نسبى فضا را ثابت مى كند و تصويرى از عظمت دستگاه آفرينش را « كه دخالت عظيمى در كارگردانى حيات همه موجودات دارد » آشكار مى سازد ، و اينجاست كه انسان را با تمام وجود وادار مى كند فرياد بزند : ( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
با تقسيم آسمان به چندين بخش ، و عكسبردارى از هر بخش ، ممكن خواهد بود كه ستارگان گنبد نيلگون را شماره كرد . در رصدخانه ها اين كار مى شود . مثلا در رصدخانه دانشگاه هاروارد ، كليشه اى كه 35 در 45 سانتى متر مساحت دارد بيش از دو هزار كهكشان را نمايان مى سازد ، اما شمار كهكشان هايى كه جهان را تشكيل مى دهند در حدود پانصد ميليون است .
در هر كهكشان چند ستاره وجود دارد ؟ قطاعهاى چندى از كهكشان منظومه شمسى را شمرده اند . يك منجّم جوان ، بيش از دو ميليون ستاره جدا از يكديگر شمرده است . به موجب اين رصدها و آزمايشهاى دقيق ، ستاره هاى يك كهكشان ما فقط بالغ بر صد ميليارد است !
توجه به اين حقايق از طرف انسان منصف و خردمند است كه او را به تعظيم در برابر جلال و جبروت ربِّ عالمين وامى دارد و از او مى خواهد كه با تمام هستى ظاهر و باطنش بگويد :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
در فهرست كتاب علم و زندگى عناوين شگفت آورى را درباره اوضاع هستى و مسائلى كه در اطراف مى گذرد و آنچه در حيات ما مؤثر است و چيزى جز جلوه ربوبيّت حضرت رب العالمين نيست ، بدين صورت مى خوانيم :
آب به چه شكل هايى يافت مى شود ؟ آب از چه چيز تركيب شده ؟ چگونه آب براى ما كار انجام مى دهد ؟ چگونه آب در هوا وارد مى شود و چگونه از آن خارج مى گردد ؟ موجبات وزش باد چيست ؟ چگونه رطوبت هوا در وضع جوى تأثير مى كند ؟ موجب اختلاف آب و هوا در نقاط مختلف چيست ؟
عمر زمين چقدر است ؟ چه نيروهايى باعث تخريب زمين مى گردد ؟ چه نيروهايى سبب پيدايش كوهها مى گردد ؟ خاك چگونه تشكيل مى گردد ؟
چه فلزات سودمندى از زمين بدست مى آيند ؟ چه سوخت هايى از زمين مى گيريم ؟ كدام مصالح ساختمانى را از زمين بدست مى آوريم ؟
حرارت چطور به وجود مى آيد و چگونه اندزه گرفته مى شود ؟ حرارت چگونه اداره مى شود ؟
نور چيست ؟ اشياء را چگونه مى بينيم ؟ چرا اشياء رنگ دارند ؟ الكتريسيته ساكن از كجا مى آيد ؟ چگونه از مغناطيس استفاده مى كنيم ؟ جريان برق چگونه توليد مى شود ؟ چگونه جريان برق به ما مى رسد ؟
چگونه صوت بوجود مى آيد ؟ صداها با هم چه تفاوت هايى دارند ؟ چگونه مى توانيم بشنويم ؟
چگونه در خشكى مسافرت مى كنيم ؟ چگونه روى آب سفر مى كنيم ؟ موجب پيدايش فصول چيست ؟ گياهان و جانواران از چه ساخته شده اند ؟ بدن گياهان و جانوران چگونه ساخته شده است ؟ جانوران و گياهان چه كارهايى مى توانند انجام دهند ؟ گياهان چگونه براى انسان مفيدند ؟ جانوران چگونه تكثير مى شوند ؟ جانوران چگونه توليد مثل مى كنند ؟
چرا ما به غذا احتياج داريم ؟ به چه نوع غذاهايى نيازمنديم ؟ چگونه گياهان سبز غذاى ما را مى سازند ؟ غذاى ما چگونه هضم مى شود ؟ غذاى هضم شده چگونه به تمام اعضاى بدن مى رسد ؟ انرژى چگونه در بدن توليد مى شود ؟
جواب هر يك از اين سؤالات كتاب مفصّلى لازم دارد ، و به قول فخر رازى عالم بزرگ قرن پنجم براى شمردن نعمت هاى الهى ، يك ميليون كتاب هم كفايت نمى كند . (3) به راستى در برابر اين مالك و مربى ، با كمال معرفت بايد گفت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
جهان نبات
اين جهان ، به حقيقت جهان شگفت آورى است و شرح هر زاويه اى از اين عالم كتاب ها لازم دارد . در اين قسمت نيز به عناوين اوضاع جهان نبات براى توجه بيشتر به جلال و جمال حضرت ربّ العزّه قناعت مى شود :
حسّ و حيات نباتات ، سلول نبات ، عناصر تشكيل دهنده سلول ، خاصيت هر از عناصر ، تركيب هسته ، غشاء سلول ، اعمال فيزيكى آن ، كيفيت توليد نيرو ، چگونگى تغذيه نباتات ، اسرار مرموز نموّ متناسب ، توليد و تكثير ، نسوج نباتى ، جهازات داخلى هر يك ، خواص طبيعى آنها ، كيفيت ساختمان ريشه ها با هم ، طبقات ريشه ها ، استوارى آنها ، كيفيت جذب آب و املاح ، جريان شيره خام ، دفع موادّ زائد ، كيفيت دفع مبارزه ريشه ها با هم ، ساختمان كلاهك يا سپر بر سر آنها ، عناصر تركيب كننده آنها ، عمليات فيزيكى هر يك ، تأثير خاص رطوبت و حرارت و نور در نباتات ، دستگاههاى گيرايى اين قوا در گياه ، وسايل تنفس گياه ، ساختمان برگ ، تركيبات و طبقات و انواع آنها ، برگهاى خاردار ،عمل لقاح ، ابزار و وسايل لقاح ، باده ها و امواج مأمور ، حساسيت خاص برخى از نباتات ، تعاون گياهان نسبت به هم ، درختهاى گوشتخوار ، نظام توارث در آبى صحرايى ، مقاومت گياهان در برابر امراض ،امراض گياه ، مرگ گياه .
هر يك از اين عناوين خود موضوع علم خاصى است و داراى ميلياردها قانون و نظام مستحكم مى باشد . به حقيقت كه با كمال شعور و معرفت در برابر اين همه عنايت حضرت حق بايد گفت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
جهان حيوانات
تنها در قسمت حشره ، تاكنون حشره شناسان نزديك به هفتصد هزار نوع حشره احصا كرده اند . شماره حشرات به اندازه اى است كه ارقام براى بيان آن قاصر است . در يك روز تابستانى كه هوا صاف باشد ، شماره سوسكها ، مگسها و خرخاكيها كه در بريدگى هاى تپه اى براى نظام حيات در تكاپو هستند از عده نفوس يك قارّه بيشتر است . اگر ناگهان نژاد بشر به كلى از روى زمين معدوم شود ، مخلوقات ديگرى كه بر روى زمين مى لولند به زحمت متوجه غيبت او خواهند شد .
ژان هانرى فابر دانشمند نامى فرانسه هميشه مى گفت : تدبّر در ساختمان پيكر حيوانى كوچك چون مور و تشكيلات منظم حياتى آن ، ميلياردها انسان را به سوى خدا رهبرى مى كند .
همان تحيّر و اعجابى كه در جهان فضا و كواكب و عالم نباتات بر آدمى چيره مى شود ، چندين برابر آن در جهان حيوانات به آدمى دست مى دهد . اين كه مى گوييم چندين برابر آن ، به خاطر آن است كه خورشيد با آن هم عظمت فاقد عنصر حيات و حس و اراده است ، اما در جهان حيوانات عنصر ناشناخته حيات با همه پيچيدگى و ابهامش و با تشكليلات وسيع و عظيمش ، بر ساير عجايب عالم ماده افزون گرديده است .
در جهان حيوانات تشكيلات وسيع موجودات ذرّه بينى چون ويروس ها و باكترى ها و ساير موجودات ذرّه بينى يا ميكرب ها ، گروههاى گوناگون آنها ، آثار مختلف حياتى آنها ، نقش يكايك اصناف آنها در سازمان اين عالم خاصه در وضع حالات بشرى ، ميكربهاى امراض ، ميكرب هاى زحمتكش و خدمتگزار ، حشرات ريز ، سازمان حياتى آنها ، قدرت احساس آنها ، كيفيت توالد و تناسل گوناگون سراسر جانداران ، تخم گذارى ، تلقيح يا تركيب تخم نر و ماده ، حمل ، تقسيم ، اسرار اسپرماتوزوئيد ، اسرار اوول ، تشكيلات كرموزوم ها ، ژن ها ، خزندگان ، پرندگان ، پستانداران ، حيوانات آبى ، چهارپايان ، سازمان و ساختمان يكايك آنها ، نظامات زندگى آنها ، عواطف و احساسات آنها ، و ميلياردها ميليارد موضوع ديگر وجود دارد كه هر يك از آنها ،رشته اى است طولانى و بس پرپيچ و خم كه علوم گوناگونى به بيان اسرار و نظامات اين موجودات و سازمانهاى آنها پرداخته اند .
اينجاست كه بايد با كمال تواضع و فروتنى در برابر خالق هستى به نماز ايستاد و با فرياد جان به پيشگاه مباركش عرضه داشت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
جهان انسان
به شاهكارها و تمامى اسرار خلقت آدمى ، تنها آفريدگار بزرگ آگاه است ، ولى تا همان مقدارى كه بشر بر آن علم دارد از صدها كتاب قطور تجاوز مى كند .
نظامات و قوانين استخوآنها، اشكال گوناگون استخوان ، استخوان هاى مسطّح ، استخوانهاى دراز و كوتاه ، با مفصل و بى مفصل ، مفصل ها ، حفرات استخوانى ، جدارهاى استخوانى ، نسج اسفنجى استخوآنها ، تغذيه استخوآنها، تركبيات شيميايى آنها ، غضروف ها ، شكل هاى گوناگون و عناصر تركيبى آنها ، شرح يكايك عضلات بدن و ماهيچه ها ، كيفيت عمل انقباض و انبساط در عضلات ، عضلات جبهه ، عضلات بالا كشنده يا جمع كننده ابروان ، عضله پلك ها ، عضلات دماغ ، عضلات لبها ، عضلات سينه ، سلولهاى تشكيل دهنده عضلات ، نوع سلول ها ، برجستگى هاى زير پوست يا مراكز قوّه لامسه ، اسرار درون اين برجستگى ها ، پاپيل ها ، حس ذائقه ، مراكز گيرايى آن ، پاپيل هاى زبان ، قوه سامعه ، تشكيلات گوش خارجى ، خيمه گوش ، لاله گوش ، سوراخ متناسب با گوش ، پرده صماخ ، مايع سمّى درون آن ، عناصر تركيبى اين مايع ، دريچه هاى گوش وسطى ، مجراى شيپور اُستاش ، استخوانهاى چكشى ، سندانى ، عدسى ، ركابى ، گوش داخلى ، دهليز آن ، سه نيم دايره استخوانى ، لوله مارپيچى ، مايعات درون هر يك ، عناصر تركيب كننده هر يك از مايعات ، قوّه شنوايى ، صوت ، اسرار صوتى ، امواج ، ارتعاشات موجى ، قوّه باصره ، تشكيلات ظاهرى چشم ، پلك ، صفوف مژه ، غدد اشك ، مجارى دهگانه اشك ، انتر اشك ، شستشوى چشم با اشك ، كره چشم صلبيّه ، قرنيه ، شفّافى قرنيه ، كيفيت عبور نور ، مردمك ، رنگ عنبيّه ، اسرار اين رنگ و رنگها ، شبكيّه ، جليديّه ، نقش مايع زلاليّه ، مايع زجاجيّه ، عناصر تركيب كننده مايعات ، اسرار درون يكايك طبقات چشم ، كيفيت ديد ، بحث نور ، معماى نور ، دستگاه عظيم گوارش ، معده ، روده ها ، غدّهاى ترشحّى ، مركز صفرا ، دهان ، حلق ، لوله هاضمه ، تشكيلات يكايك آنها ، كيفيت هضم غذا ، دستگاههاى تنفسى ، بينى ، حنجره ، قصبة الريه ، نايژه ها ، برونش ، ششها ، حبابهاى ريوى ، رگهاى خونى ، كيفيت جذب اكسيژن ، علل احتراق ، توليد حرارت ، مقدار حرارت ، اسرار و تشكيلات يكايك آنها ، خون ، اسرار خون ، كيفيت پيدايش خون ، گلبولهاى سفيد ، گلبولهاى قرمز ، عدد هر يك ، دستگاههاى گردش خون ، قلب ، اسرار قلب ، شريانها ، وريدها ، مويرگها ،گردش بزرگ خون ، گردش كوچك خون ،دستگاه دفع مواد زائد ، سازمان آن ، لوله كشى بدن ، دستگاه توليد ، نطفه سازى ، ماهيت نطفه و ...كه هر يك موضوع علم خاصى و تشكيل دهنده ميلياردها ميليارد اسرار است .
البته آنچه را كه مى بينيم عبارت است از ظاهرى از بدن و جسم ، ولى قواى كارگردان اين جسم كه عبارت است از روح و عواطف و وجدان و انديشه و اخلاق ، و هزاران قدرت نامرئى ، كه در هيچ لابراتوارى قابل تجزيه و با هيچ ميكروسكپى قابل رؤيت نيست ، براى ما قابل شرح و درك نمى باشد .
تنها در برابر اين دستگاه باعظمت بدن و روح و نفس كه قرار مى گيريم پى به اين مسئله مى بريم كه اين نظام عبرت آور را ناظم و صاحبى است « خدا » نام ، و بايد با كمال خضوع و خشوع در برابر اين همه نعمت كه به ما ارزانى داشته در مقام سپاسگزارى برآمده و از عمق جان فرياد بزنيم :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ).
(1) - اعراف ( 7 ) : 56 .
(2) - كشف الاسرار : 1 / 29 .
(3) - تفسير كبير : 229 .
منبع: کتاب سیمای نماز، استاد حسين انصاريان