■ نزديكترين زمان بنده به خدا
نزديكترين زمان بنده به خدا
از امام صادق عليه السلام سوال شد:
يابن رسول الله ! بنده در چه ساعتى از شبانه روز به خدا نزديك است ؟ و خداوند در چه موقعى به بنده اش نزديك است ؟
امام فرمود:
هنگامى كه بنده اى در دل شب از خواب بر مى خيزد و وضو مى سازد و به نماز و دعا مى ايستد و با خالق خويش به راز و نياز مى پردازد، در آن حال است كه از عرش خداوند ندا مى رسد كه اى بنده من ! تو پروردگار خود را مى خوانى ، همانا احسان و هديه و عنايت الهى از آسمان بر تو مى بارد، در حالى كه فرشتگان خدا گرداگرد تو را فرا گرفته اند. اگر مى دانستى كه با چه كسى به راز و نياز مشغول هستى ، از نماز دست نمى كشيدى و از نماز سير نمى شدى . (12)
نماز و مناجات حضرت داوود عليه السلام
حضرت داوود عليه السلام به نماز و دعا عشق و علاقه فراوان داشت و اوقات زيادى را به مناجات و راز و نياز مى پرداخت .
معروف است كه حضرت داوود اوقاتش را چهار قسمت كرده بود. وقتى را براى حل مشكلات مردم قرار داده بود؛ زمانى را براى رسيدگى به كارهاى خانه و خانواده ؛ زمانى را براى دعا و مناجات با معبود و محبوب خويش در كوهها اختصاص داده بود و زمانى را نيز براى انس و عبادت و نماز با معشوق در محراب عبادت . (13)
با نماز مى توان به معشوق حقيقى رسيد
گوهر شاد، همسر شاهرخ ميرزا، زنى مومن و با تقوا بود كه مسجد گوهر شاد در كنار حرم امام رضا عليه السلام ، معمارى ارزشمندى است كه به دستور او ساخته شد.
گوهر شاد، در زمانى كه مسجد در حال ساخت بود، هر از مدتى سركشى مى كرد و از معماران پيشرفت كار را پرس و جو مى نمود. روزى كه براى سركشى ساختمان آمده بود، بادى وزيدن گرفت و گوشه روبندش بلند شد و يكى از كارگران چهره گوهرشاد را ديد و با همان يك نگاه سخت دلباخته و شيفته او شد. كارگر از شدت عشق به گوهرشاد، روز به روز ضعيف و نحيف مى شد. سرانجام مريض شد و در بستر بيمارى افتاد، اما او جرات ابراز اين عشق را به كسى نداشت . مادرش روزى به ديدن او رفت و با ديدن وضع رقت بار فرزند به گريه افتاد. كارگر راز خود را با مادرش در ميان گذاشت . مادر هم براى رفع اين مشكل پيش گوهر شاد رفت و ماجرا را براى او تعريف كرد. گوهر شاد ابتدا از شنيدن ماجرا متاثر و ناراحت شد. اما براى نجات آن جوان به مادرش پاسخ مثبت داد و گفت : ازدواج با پسرت را البته با شرايطى مى پذيرم و آن شرط اين است كه پسرت چهل شبانه روز تمام در محراب مسجد به نماز و عبادت مشغول شود و ثواب آن را مهريه من قرار دهد. اگر اين شرط را كامل به انجام رساند، آنگاه من هم از شوهرم شاهرخ ميرزا طلاق مى گيرم و با پسرت ازدواج مى كنم .
مادر به خانه بازگشت و توافق و شرط گوهرشاد را به پسرش گفت .
جوان با خوشحالى از بستر بيمارى بلند شد و گفت : چهل روز كه سهل است اگر يك سال هم مى گفت ، قبول مى كردم .
جوان خود را آماده كرد و به محراب عبادت رفت . چهل شبانه روز با اخلاص و حضور قلب به عبادت و راز و نياز پرداخت . تاثير معنوى نماز در اين مدت در قلب و روح جوان راسخ شد و چشمه هاى حكمت و معنويت از قلبش جوشيدن گرفت .
روز آخر، گوهرشاد كسى را فرستاد تا از حال و روز جوان جويا شود آن شخص به جوان گفت : من را گوهر شاد فرستاده است تا بيند اگر به شرطتت عمل كرده اى ، او هم به عهد خود وفا كند .
جوان با بى اعتنايى تمام در پاسخ گفت : برو به خانم بگو من هرگز حاضر نيستم براى رسيدن به وصال او از معشوق و محبوب حقيقى خود دست بردارم !
گوهرشاد كه بصيرت دل داشت ، جوان عاشق را با تدبيرى هوشمندانه از عشق مجازى به عشق حقيقى هدايت مى كند و لذت عبادت و نماز و نياز با خداى مهربان را به او مى چشاند.
شعور حيوانات
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به همراه عده اى از اصحاب خود از جايى عبور مى كردند. ناگهان سگى شروع كرد به پارس كردن . پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد و به پارس سگ گوش داد. اصحاب نيز توقف كردند. آنگاه رو به ياران خود كرد و فرمود: آيا فهميديد كه اين سگ چه گفت ؟ اصحاب گفتند: خير.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اين حيوان گفت اى پيامبر خدا! من هميشه خداى مهربان را شكر مى كنم كه بهره من در اين جهان خلقت ، اين شد كه سگ شوم ، اگر انسان بى نماز بودم چه مى كردم ؟(14)
منبع: کتاب بهترين پناهگاه حكايات و داستانهاى نماز ( رحیم کارگر محمد یاری )