■ داستان نماز؛ نماز شاخ دار!
وقتی که قرآن میگوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ» وای بر نمازگزاران! [ماعون: ۴] معلوم میشود که علتش [نماز نیست، بلکه] خود نمازگزار است؛ چون نمی گوید: «فَوَیْلٌ لِلْصَلَوۀِ» وای بر نماز! بلکه میگوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ».
حضرت حق میگوید: من موادی را به تو دادهام که عبارت اند از: تکبیرۀ الاحرام، حمد، سوره، رکوع، سجود، تشهّد و تعداد رکعات، و تو باید این عناصر را با معرفت، با نیت خالص، با عشق به بندگی، تبدیل به یک صورت و یک سیرت کامل بکنی تا بشود این عمل را منِ خداوند به عنوان نماز بپذیرم.
ولی اگر مکلّف آلوده به شرک بود؛ آلوده به نفاق بود؛ آلوده به ریا بود؛ آلوده به اغراض شهوانی و مالی بود، دیگر قلمی ندارد که سیرت و صورت این نماز را کامل بکند و قابل عرضه به پیشگاه من کند؛ یعنی یک غیر نقاش آمده، نمازی را نقاشی کرده و به جای این که نقشی زیبا بسازد، یک هیولا ساخته است؛ دیو کشیده است و اسمش را نماز گذاشته.
در مشهد یک نفر [مورد اعتماد بنده] میگفت: شبی در عالم رؤیا، جوانی را دیدم که نسبتاً زیبا بود، امّا دو شاخ، مثل دو شاخ گاو، بر روی کله اش بود. خیلی من را بهت زده کرد.
این همه زیبایی و طراوات، و این تناسب اندام، چرا روی کلۀ این جوان، دو شاخ است؟ چون داشتن شاخ، متعلّق به حیوانات است.
به او گفتم، حیف از آن زیبایی، و این دو شاخ! جوان گفت: والله این شاخها متعلّق به من نیست، متعلّق به تو است که بر روی کلۀ من گذاشتی. من نماز تو هستم و امشب در نماز مغربت این عیبها را داشتی، و آن عیب ها، این شاخی است که با چشمت داری میبینی. فکر میکنی خدا من را با این دو شاخ چند بخرد؟ معلوم است، هیچی!!
بنابراین ریا، نفاق و غرض شهوانی باطن نماز ما را زشت و بی ارزش می کند.
منبع:استاد انصاریان ، نماز الهی و شیطانی ، خلاصهای از صفحه ۱۱ تا ۱۳.