■ نماز شرط برادری در قرآن
"فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ"؛[1]
پس اگر ]مشرکان[ توبه كنند و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، برادر دينى شما هستند، و ما آيات خود را براى گروهى كه مىدانند شرح مىدهيم.
واژهها
الدِّينِ: مجموعه قواعد مربوط به عقايد، اخلاق، احكام و حقوق بشر.[2] اسم، مصدر از ماده «دین».
نُفَصِّلُ: متمایز میکنیم. فعل مضارع، باب تفعیل، از ماده «فصل».
نکتههای تفسیری
1. پذیرفتهشدن توبة کفار
در محيط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، كه پيامبرd با هر يك از آنها طبق موضعگيريهايشان رفتار مىكردند. گروهى با پيامبرd هيچ گونه پيمانى نداشتند، و پيامبر صلی الله علیه و آله در مقابل آنها نيز هيچ گونه تعهدى نداشتند. گروههاى دیگر، پيمان ترك مخاصمه با رسول خداd بسته بودند. اين پيمانها بعضى داراى مدت معين بود، و بعضى مدتى نداشت. در اين ميان، بعضى از طوائف بدون هيچ مجوزى پيمانشان را به سبب همكارى آشكار با دشمنان اسلام یا از میان بردن پیامبرd،[3] شکستند؛ از این رو پيامبر صلی الله علیه و آله همه را از مدينه طرد كردند؛ ولى قسمتى از پيمانها هنوز به قوت خود باقى بود؛ اعم از پيمانهاى مدتدار و بدون مدت.
در آغاز سوره توبه به تمام مشركان اعلام مىكند که هر گونه پيمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد. سپس براى آنها يك مهلت چهارماهه قائل مىشود كه در اين مدت بينديشند و وضع خود را روشن سازند. پس از انقضاى چهار ماه، يا بايد دست از آیين بتپرستى بكشند يا آمادة پيكار گردند. در حقيقت، خداوند مىخواهد با اين اعلام عمومى در سرزمين مكه و آن هم در آن روز بزرگ، راههاى بهانهجويى دشمن را ببندد و زبان بدگويان و مفسده جويان را قطع كند، تا نگويند ما را غافلگير ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله كردند. اين شدت عمل به آن سبب است كه برنامة اسلام، ريشهكن ساختن بتپرستى از روى كرة زمين است. مسئله آزادى مذهبى، يعنى ترك اجبار پيروان مذاهب ديگر براى پذيرش اسلام، منحصر به اديان آسمانى و اهل كتاب مانند يهود و نصارى است و شامل بتپرستان نمىشود؛ زيرا بتپرستى مذهب و آیين نيست كه محترم شمرده شود؛ بلكه انحطاط و خرافه و انحراف و بيمارى است كه به هر حال و به هر قيمت، بايد ريشهكن شود.
اين شدت و خشونت، نه به مفهوم اين است كه راه بازگشت به روى آنها بسته شده باشد؛ لذا بلافاصله اضافه مىكند: اگر آنها توبه كنند و به سوى حق باز گردند و نماز را بر پا دارند و زكات را ادا كنند، آنها را رها سازيد و مزاحمشان نشويد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است (فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)[4].
سپس برای رفع شبهه میگوید: هدف اسلام از اين دستور، تعميم توحيد و آئين حق و عدالت است، نه استعمار و استثمار و قبضه كردن اموال يا سرزمينهاى ديگران (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ).
تا اینکه در آیة مورد بحث، باری دگر آنها را به توبه دعوت کرده، اولین دستوری که بعد از توبه مطرح مینماید اقامة نماز و پرداخت زکات است. در آيات گذشته، سخن از اين بود كه اگر توبه كنند و وظيفة اسلامى نماز و زكات را انجام دهند، مزاحمشان نشويد (فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ) اما در اينجا ميفرمايد: برادر دينى شما هستند، يعنى از نظر احترام و محبت هيچ گونه تفاوتى با ساير مسلمانان نخواهند داشت.
اين براى آماده ساختن روح و فكر و عواطف مشركان براى پذيرش اسلام مؤثرتر است كه در يك مرحله به عدم مزاحمت توصیه مىكند و در مرحلة بعد سفارش"حقوق يك برادر"را در مورد آنها مىنمايد.[5]
2. انواع اخوت در قرآن
اخوت در قرآن كريم به چند قسم تقسيم شده است:
الف. اخوت نسبی؛ مانند "وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ"[6]، "قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ"[7].
ب. اخوت ديني؛ مانند "إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ."[8]، "فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ"[9]، "رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمان".[10]
ج. اخوت نژادي، قومي و انساني؛ مانند برادری مسلمان با كفار. تعبیر قرآن کریم برای انبيا علیهم السلام كه به سوی قوم كفارشان مبعوث ميشدند اين است: "وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً"[11]، "وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً"[12]، "وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً"[13].
قرآن کریم از اين قبیل تعبير، زياد دارد. اين اخوت قومي، نژادي و اجتماعی است. اینها نه اخوت خانوادگي دارند، نه اخوت ديني؛ چرا که آنها كافرند و و هرگز به این پیامبران ایمان نیاوردند و تا آخر در برابر آنها جنگيدند.[14]
د. اخوت رضايي؛ كه يك حكم فقهي است و اخوت رضايي به منزله اخوت نسبي است (حُرِّمَتْ عَلَيْكُم... أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ) [15].
ه. اخوت كفار و منافقين نسبت به یکدیگر. همانطوري كه "إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ" در مورد کفار و منافقان هم میتوان گفت "انما الكفار إخوة، إنما المنافقون خوة" گرچه ما آيهاي به اين سبك نداريم، اما این معنا آنچه در آیاتی که در وصف منافقان و کفار آمده است، وجود دارد.[16] از جمله در آیات پیش رو:
"أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ"[17]، "لا تَكُونُوا كَالَّذينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ"[18] و "الَّذينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا"[19]. با توجه به توضیحات فوق، مراد از اخوت در آیه مذکور مورد سوم "برادری دینی" است.
3. نماز و زکات، شرط قبولی توبه
توبه به معناى بازگشت از عمل گذشته، و خلاف آن عمل كردن است؛ مثلا توبه از معاصى، ترك گناه و انجام طاعت و توبه از نقضِ عهد و ميثاق، وفای به عهد است. بر اساس این آیه، توبه از شرك و كفر، اختیار اسلام و ايمان و اقامة نماز و پرداخت زکات، معرفی شده است؛ چرا که نماز، رکن اعظم و نخستین حكمى است كه اسلام آورد. در روایت آمده است: پيغمبرd و حضرت علیj و خدیجهh در کنار کعبه به نماز میایستادند و احدى جز اين دو اسلام نياورده بودند.[20]
رکن دوم توبه، پرداخت زکات است. در روایت آمده است که تارك زكات، مسلمان نميميرد. امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل میکند که پیامبرd در وصیتش به حضرت علی علیه السلام فرمودند:
"يَا عَلِيُّ كَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ. مِنْهُمْ مَانِعَ الزَّكَاةِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ ثَمَانِيَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمُ الصَّلَاةَ وَ عَدَّ مِنْهُمْ مَانِعَ الزَّكَاةِ ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا بِمُسْلِمٍ وَ لَا كَرَامَةَ"؛[21] از امت من ده گروه به خدا کافر شدهاند که یکی از آنها کسی است که زکات پرداخت نمیکند. سپس فرمود: هشت گروه نمازشان پذیرفته نمیشود که یکی از آنها تارک زکات است. همچنین فرمودند: ای علی! هر کس ذرهای زکات در اموالش باشد، مؤمن بلکه مسلمان نیست و هیچ ارزشی ندارد.
پیامها[22]
1. توبة واقعى، همراه با عمل است (تابُوا وَ أَقامُوا...).
2. اقامة نماز و پرداخت زكات، از نشانههاى ضرورى مسلمانى است؛ (أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ).
3. آنان كه تارك نماز و زكاتند، برادران دينى ما نيستند. پس شرط ورود به دايرة اخوّت دينى، نماز و زكات است (فَإِنْ تَا بُوا وأَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ).
4. آنان كه تا ديروز، واجب القتل بودند، در ساية توبه و نماز و زكات، حقوق اجتماعى برابر با مسلمانان مىيابند و جنگ با آنان حرام مىشود (فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ).
5. در شيوة برخورد، مسألة گام به گام و تدريج را مراعات كنيد. ابتدا عدم تعرّض (فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ)،[23] سپس الفت و برادرى (فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ).
[1]. توبه: 11.
[2]. آنچه گفته شد، معنای اصطلاحی دین است؛ اما در لغت: "دانَ"يعني جزا داد. قيامت نيز از آن رو كه روز جزاست، "يوم الدين"ناميده شده است (لسان العرب، ج 13، ص 169، "د ی ن"). البته برخي گفتهاند: دين، خضوع و انقياد در برابر برنامه و مقرراتي معيَّن است و ديگر مفاهيم ذكر شده براي آن، مانند جزا، از لوازم اين معناست (التحقیق، ج 3، ص 289، د ی ن؛ تسنیم، ج 13، ص 428). در معناي"دين"دو قيد معتبر است؛ يكي انقياد و خضوع و ديگري اين كه آن انقياد در برابر برنامهٴ خاصي باشد. و اما مفاهيمي مانند: طاعت، تعبّد، محكوميّت، مقهوريّت، تسليم، قانون يا جزا، معناي اصلي كلمهٴ دين نيست؛ گر چه به آن نزديك و از لوازم آن است (تسنیم، ج 1، ص 383) ."الف و لام"در کلمه الدین "عهد"است و به مجموعه قوانین دربردارندة اصول و فروع اشاره دارد (تسنیم، ج 13، ص429).
[3]. همانند يهود"بنى نضير"و"بنى قريظه".
[4]. توبه: 5.
[5]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 280 ـ 303، با اندکی تصرف.
[6]. یوسف: 58.
[7]. اعراف: 142.
[8]. حجرات: 10.
[9]. احزاب: 5.
[10]. حشر: 10.
[11]. هود: 73.
[12]. هود: 65.
[13]. هود: 85.
[14]. وقتی که قرآن میفرماید: اگر بتپرستان و مشركان توبه كردند و اسلام که همان شهادتین است پذیرفتد و نماز را اقامه كردند و زكات دادند، برادران ايماني ما میشوند. آیا دین اجازه ميدهد بين شيعه و سني اختلافي ايجاد بشود؟ اگر قرآن مهجور نبود و مسلمانان از قرآن دور نشده بودند هرگز این همه شیعیان نمازگزار که هم خودشان و هم آبا و اجدادشان در این مسیر بودند به جرم ارتداد و کفر و... کشته نمیشدند.
[15]. مادرانى كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعى شما (نساء: 23).
[16]. مباحث تفسیری آیت الله جوادی، سایت اسراء، با اندکی تصرف.
[17]. آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كفارشان مىگفتند؟ (حشر: 11).
[18]. همانند كافران نباشيد كه به برادرانشان گفتند (آل عمران: 156).
[19]. ]منافقان[ آنهایی هستند که به برادران خود گفتند: اگر آنها از ما پیروی میکردند، کشته نمیشدند (آل عمران: 168).
[20]... . شَابّاً يُصَلِّي ثُمَّ جَاءَ غُلَامٌ فَقَامَ عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ جَاءَتِ امْرَأَةٌ فَقَامَتْ خَلْفَهُمَا... هَذَا مُحَمَّدٌ وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ هَذِهِ خَدِيجَة (بحارالانوار، ج 38، ص 206).
[21]. وسایل الشیعه، ج9، ص34، باب 4.
[22]. تفسیر نور، ج 5، ص 25؛ تفسیر راهنما، ج 7، ص40 و 41.
[23]. توبه: 5.