■ نشانه عملی مؤمنان در قرآن
"إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ*الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ*أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ"؛[1]
مؤمنان، فقط كسانى هستند كه چون ياد خدا شود، دلهايشان ترسان مىگردد و هنگامى كه آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مىافزايد، و بر پروردگارشان توكل مىكنند. آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
مؤمنان واقعى و حقيقى، فقط آنانند؛ براى ايشان نزد پروردگارشان درجاتى بالا و آمرزش و رزق نيكو و فراوانى است.
واژه ها
وَجِلَتْ: ترسان میشود، بیمناک میشود.[2] فعل ماضی، از ماده"وجل".
تُلِيَتْ: خوانده شود، تلاوت شود.[3] فعل ماضی مجهول، از ماده"تلو".
إيماناً: تسليم توأم با اطمينان خاطر.[4] اسم، مصدر باب افعال، از ماده"امن".
حَقًّا: ثابت، واقعی. اسم، از ماده"حقق".
نکته های تفسیری
1. ویژگیهای مؤمنان واقعی
در اين آيات، خداوند به پنج صفت از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده و میفرماید: مؤمنان واقعی فقط کسانی هستند که این ویژگیها را داشته باشند. سه قسمت از این ویژگیها جنبه روحانى، معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن، جنبه عملى و خارجى؛ سه قسمت اول، عبارتند از احساس مسئوليت،[5] تكامل ايمان و توكل و دو قسمت ديگر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و پيوند با خلق خدا.[6]
2. نماز و انفاق دو پیوند محکم
خداوند پس از ذكر سه قسمت از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان، مىگويد: آنها در پرتو احساس مسئوليت و درك عظمت پروردگار و همچنين ايمان فزاينده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پيوند محكمند، پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى با بندگان خدا".
آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) پیوسته بر پا مىدارند؛ همان نمازی که در روایات ما بهترین عمل، عمود دین[7]، نشانه ایمان[8]، محبوب ترین اعمال نزد خداوند[9]و... معرفی شده است. تعبير به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز مىخوانند؛ بلكه كارى مىكنند كه اين رابطه محكم با پروردگار، همیشه و در همه جا بر پا باشد. ویژگی دیگر آنان این است که از آنچه به آنها روزى دادهايم در راه خدا انفاق مىكنند (مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ). تعبير "مِمّا رَزَقْناهُمْ" (از آنچه به آنها روزى دادهايم) تعبير وسيعى است كه تمام سرمايههاى مادى و معنوى را در بر مىگيرد. آنها نه تنها از اموالشان، بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعيت و نفوذشان و از تمام مواهبى كه در اختيار دارند، در راه بندگان خدا مضايقه نمىكنند.[10]
3. نماز نخستین نشانه عملی مؤمنان
در آیه فوق از ميان همه صفات مؤمنان، پنج صفت را برگیده شده، و معلوم است كه سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخير از اعمال جوارح است. بدیهی است در ذكر آن، رعايت ترتيب واقعى شده است؛ چون ايمان همانند نوری است که به تدريج در دل تابيده مىشود، تا به حد تمام رسيده و حقيقتش كامل میگردد. مرتبه اول، همان تأثر قلب و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا است، و جمله "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ" اشاره به آن است. در مرحله بعد به وسیله سیر در آیاتی که بر خدا دلالت میکند و انسان را به سوی معارف صحیح هدایت مینماید، بر ایمان انسان افزوده میشود تا آنجا که به مرحله یقین میرسد، و جمله "وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً" اشاره به آن است.
وقتى ايمان انسان زياد شد و به حدى از كمال رسيد كه مقام پروردگارش و موقعيت خود را شناخت و فهميد كه همۀ امور به دست خداى سبحان است، و او يگانه ربى است كه تمام موجودات به سوى او بازگشت مىكنند، در اين موقع بر خود واجب مىداند كه فقط[11] بر او توكل كرده، تابع اراده او شود و او را در تمام مهمات زندگى وكيل خود قرار دهد. جمله "وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ" اشاره به همين معنا است.
در مرحله بعد وقتی ایمان به طور کامل در دل قرار گرفت، نوبت به آن میرسد که اعضا و جوارح، دل را همراهی کنند و پیوسته به عبادت پروردگار مشغول شوند. خداوند از بین تمام عبادات، به سرآمد همه عبادتها یعنی نماز اشاره نموده (و آن را به صورت فعل مضارع آورد، که دلالت بر استمرار میکند) و فرموده است: "الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ" در مرحله آخر، مؤمن در صدد آن است که نیازهای اجتماع خود را برآورده کرده، نواقص و کمبودها را جبران نماید و از آنچه خدا ارزانياش داشته، از مال و علم و غير آن، انفاق نمايد (وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
از آنچه گذشت، روشن میشود که نماز، یکی از نشانههای بارز مؤمنان است که خداوند پس از کامل شدن ایمان در دل، آن را نخستین ویژگی عملی اهل ایمان میداند.[12]
4. پاداش اقامه نماز
در آخرين آيه مورد بحث، خداوند موقعيت و مقام والا و پاداشهاى فراوان مؤمنان راستين را بيان مىكند:
نخست مىگويد: مؤمنان حقيقى تنها آنها هستند (أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا).
سپس سه پاداش مهم آنها را اینگونه بيان مىكند:
آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند (لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ)؛ درجاتى كه ميزان و مقدار آن تعيين نشده و همين ابهام، بر فوق العادگى آن، دلالت دارد. به علاوه آنها مشمول مغفرت و آمرزش او خواهند شد و پاداش سوم، اینکه روزيهاى كريم در انتظارشان مىباشد (وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).[13] مراد از مغفرت، آن است که خداوند از خطاهای آنها میگذرد و منظور از رزق کریم، نعمتهای بهشتی است.
به قول برخی از عرفا مراد از مغفرت، از بین بردن تاریکیهایی است که به سبب اشتغال به غیر خدا حاصل شده و مراد از رزق کریم، نورهایی است که به سبب غرق شدن در معرفت و محبت خدا به دست آمده است.[14]
بحث روايي
1. ایمان کامل، شرط ورود به بهشت
امام صادق علیه السلام ميفرمايد:
"بِتَمَامِ الْإِيمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ بِالزِّيَادَةِ فِي الْإِيمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ النَّارَ"؛[15]
با ايمان کامل (که یکی از راههای تحقق آن، اقامه نماز است) مؤمنان وارد بهشت ميشود، و وقتي ايمان فزوني يابد، مؤمنان درجاتشان نزد خدا برتري مييابد. امّا وقتي ايمان ناقص باشد، تفريط گران بدين سبب وارد آتش ميشوند.
پیامها[16]
1. کسی که در برابر شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).
2. اقامه نماز و انفاق از امکانات خدادادی، نمود بارز ایمان واقعی است (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ... الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
3. نماز و انفاق مؤمن، مقطعى نيست، بلكه مستمرّ و دائمى است[17] (يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ).
4. اقامه نماز و انفاق در راه خدا، تجلی خشیت قلب و فزونی ایمان و توکل بر خدا است (وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ... زادَتْهُمْ إِيماناً... الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
5. اقامه نماز و انفاق در راه خدا در میان سایر عبادات و تکالیف الهی، دارای ویژگی و امتیاز خاص است (يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
6. رمز دريافت درجات الهى، نماز و انفاق است. (يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ، لَهُمْ دَرَجاتٌ).
1. انفال: 2ـ4.
1. فعل ماضی چون در جواب "اذا" شرطیه قرار گرفته است، معنای مضارع میدهد.
2. "تلو" در اصل به معنای تبعیت واز پی رفتن است. البته متابعت، گاهی به جسم است، گاهی به پیروی از حکم که مصدر آن "تُلُوٌّ و تُلْو" است و گاهی به معنای خواندن و تدبر است، مصدر آن "تلاوت" است. در این آیه به معنای خواندن است (برگرفته از: مفردات، ص 167).
[4]. فعل "امن" اگر متعدّى بنفسه باشد، به معناى ايمنى دادن است؛ مثل "وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ" (قريش: 4) يعنى آنها را از ترس ايمن گردانيد. و "مؤمن" كه از اسماء حسنای خدواند است به همين معنا است؛ يعنى ايمنى دهنده (مفردات).
آياتي كه "آمن" و "آمنوا" و ساير مشتقّات آن به معناى ايمان آوردن است، اكثراً با باء و گاهى با لام متعدّى شدهاند؛ مثل "كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ" (بقره: 285) و مثل "فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ" (عنكبوت: 26) (قاموس قرآن، ج1، ص 124).
3. "وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن، يكى از اين دو چيز است؛ گاهى به سبب درك مسئوليتها و احتمال عدم انجام وظائف لازم در برابر خدا، و گاهى به دلیل درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پرمهابت او است.
[6]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 86.
[7]. قال علىj: "أُوصِيكُمْ بِالصَّلَاةِ وَ حِفْظِهَا فَإِنَّهَا خَيْرُ الْعَمَلِ وَ هِيَ عَمُودُ دِينِكُم؛ شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش مى كنم؛ زيرا نماز برترين عمل و ستون و اساس دين شما است" (بحارالانوار، ج 82، ص 209، ميزان الحكمه، ج 5، ص 468،).
[8]. قال رسول اللهd: "عَلَمُ الإِيمَانِ الصَّلاة فَمَنْ فَرَّغَ لَهَا قَلْبَهُ و قام بِحُدُودِهَا فَهُوَ المُؤْمِن؛ علامت و نشانه ايمان نماز است پس هر کس قلبش را برای نماز فارغ کند و حدود آن را به پا دارد، مؤمن حقیقی است" (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج10، ص 206).
[9]. قال رسول اللهd: "انَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلَاةُ وَ الْبِرُّ وَ الْجِهَاد؛ همانا محبوبترين اعمال در نزد خداوند، نماز، نيكى كردن و جهاد در راه خداست" (وسائل الشيعه، ج 3، ص 27).
[10]. تفسير نمونه، ج7، ص 89، با اندکی تصرف.
[11]. جار ومجرور (علی ربهم) بر (یتوکلون) مقدم شده و بر حصر دلالت میکند.
[12]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 9، ص 11، با اندکی تصرف.
[13]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 89، با اندکی تصرف.
[14]. مفاتيح الغيب، ج15، ص 455.
[15]. کافی، ج2، ص 121، ح 1.
[16]. تفسیر نور، ج4، ص 272 و 273؛ تفسیر راهنما، ج 6، ص 415 و 416.
[17]. فعل مضارع بر استمرار، دلالت میکند.