■ مولی محسن فیض کاشانی ؛ اسرار سوره حمد
اى عزيز! تفكر كن ، در اينكه چرا، حضرت حق در سوره حمد بعد از لفظ الحمد چهار اسم از اسماء خود را ذكر نموده است ؟ الله ، رب ، رحمن ، رحيم و مالك چرا تعداد بيشتر يا كمترى از اسماء را ذكر نفرموده است ؟ علت آن است كه : وقتى حمد و تعريف ، صرفا بخاطر وجود صفات كمالى در محمود است و بس . مثل تعريف حاتم به سبب صفت جود او و رستم به لحاظ صفت شجاعتش و افلاطون و لقمان به سبب حكمتشان . در اين صورت وقتى محمود، حق است با اسم الله از او ياد مى شود كه دارا و مستجع تمام صفات كمال است دوم آنكه اگر سابقه نعمتى و احسانى باشد از محمود با اسم رب ياد مى شود و حق متعال مربى تمام موجودات و عوالم است سوم آن كه اگر محمود، شخص كريمى باشد و هنوز از او فيضى نرسيده و حامد، طمع بر فيض او بسته است به هنگام تعريف لفظ، رحمن و رحيم را به كار مى برد و بالاخره چهارم ، وقتى است كه محمد شخص قاهرى است و حامد از قهاريت او مى ترسد، لذا با اسم مالك او را حمد مى كند و ما آنچه استقراء كرديم ، حمدى كه براى چيز ديگرى باشد در عالم ، وجود ندارد. و نيافتيم كه كسى ، ديگرى را به غير اين چهار اسم ، حمد كرده باشد پس در اين صورت بهتر آن است كه الف و لام الحمد را الف و لام استغراق بدانيم يعنى : تمام اقسام حمد، مختص به خداوند است بنابراين نمازگزار بايد به قلب خود خطور دهد كه : ايتها الموصوف بهذه الصفات التى وصفت نفسك بها، اياك نعبد و اياك نستعين اى وصف شده به صفاتى كه خود خويشتن را به آن وصف نمودى ، تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جويم .
اى عزيز! بدان كه چنين روايت شده است كه خداوند مى فرمايد: من و بنده ام ، در اين سوره ، شركت داريم يعنى : چهار آيه اول بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين مختص به خداوند است و آيه اياك نعبد و اياك نستعين بين بنده و خدا مشترك است و دو آيه بعد صراط الذين انعمت عليهم غيرالمعضوب عليهم و لاالضالين ، مختص به بنده است .
درباره اهدنا الصراط المستقيم ، ما را به راه راست ، هدايت فرما در كتاب مانى الاخبار، از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمودند:
اهدنا الصراط المستقيم . قال : هو اميرالمؤمنين ، و الدليل على ذلك قوله عزوجل : و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم و هو امير المؤمنين
مقصود از صراط مستقيم اميرالمومنين على (عليه السلام ) است و دليل بر آن سخن ، خداوند عزوجل است كه مى فرمايد: و بدون ترديد او در ام الكتاب نزد ماعلى حكيم است و او اميرالمؤمنين است .
از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام ) در تفسير اهدنا الصراط المستقيم نقل شده است كه فرمود: خداوندا توفيقى را كه به ما عطا فرموده اى تا به وسيله آن تو را در گذشته اطاعت نمائيم . آن را در باقيمانده عمر ما نيز، برقرار و مداوم فرما.
و طريق و راه ، بر دو قسم است : يك راه در دنيا و يك راه در آخرت اما راه راست در دنيا، آن است كه كوتاه باشد از غلو، يعنى : محبت به غلو نرسيده ، همچون على اللهيان و بالاتر باشد از تقصير يعنى : طريق سنيان كه ديگر را بر على (عليه السلام ) مقدم داشته اند و اما طريق در آخرت ، طريقه و راه على (عليه السلام ) است كه راه مستقيم مؤمنين است بسوى بهشت .
از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند: بگوئيد خدايا ما را هدايت كن به راه آن كسانى كه نعمت توفيق داشتن دين و اطاعت و بندگى تو را يافتند. آنان كسانى هستند كه خداوند در حق آنها مى فرمايد: كسانى كه خدا و پيغمبر را اطاعت نمايند با اشخاصى هستند كه خدا و پيغمبر را اطاعت نمايند اشخاصى هستند كه خداوند نعمت خود را بر آنها ارزانى داشته است و آنان پيغمبران و صديقين و شهداء و صالحين مى باشند يعنى : خداوند آنها را در بهشت با يكديگر قرار مى دهد، و پيغمبران و صديقين و شهداء، دوستان و رفقاى خوبى هستند.
از حضرت اميرالمومنين (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند: مراد از اين نعمت در آيه شريفه صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين ثروت و صحت بدن نيست ، اگر چه مال و صحت بدن نيز از نعمتهاى خدا است زيرا اين نعمت را خداوند به كفار و فساق هم ميدهد. بلكه شما ماءمور شده ايد دعا كنيد كه خداوند شما را به راه راست هدايت كند يعنى : راه كسانى كه خداوند نعمت ايمان و تصديق پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) و نعمت ولايت و دوستى محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) كه طيب و پاكيزه هستند و اصحاب خاص ائمه (عليهم السلام ) كه برگزيده هستند و به وسيله تقيه كه خود نعمتى است ، دين خود را حفظ نمودند، به آن ها عطا فرموده است .
اى عزيز! بدان كه بر وفق حديث المصلى يناجى ربه ، نمازگزار با پروردگارش مناجات مى نمايد مناجات از باب مفاعله است و بايد از سوى طرفين باشد تا مناجات محقق شود يعنى : خداوند بايد توفيق دهد تا بنده بتواند با اونحوى كند.
هيچكسى به خويشتن ، ره نبرد به سوى او بلكه به پاى او رود هر كه رود به كوى او
خداوند بايد زبانى دهد كه بتوان با او نجوا، و چشمى عطا كند كه بتوان عظمت او را مشاهده كرد.
ديده اى وام كنم از تو، به رويت نگرم زانكه شايسته ديدار تو نبود نظرم
خداوند بايد توفيق دهد تا بنده بتواند به حقوق بندگى قيام كند همانطور كه حضرت اميرالؤ منين (عليه السلام ) در دعاى صباح مى فرمايد: الهى ان لم تبدئنى الرحمة منك بحسن التوفيق ، فمن السالك بى اليك فى واضح الطريق پروردگارا! اگر رحمت و كارسازى و حسن توفيق تو، ابتدا به كمك من نمى آمد، پس چه كسى را ياراى آن بود، تا مرا به راه راست و روشن داخل گرداند.
توفيق ندادند بزرگان همه كس را تا يار كه خواهد و ميلش به كه باشد
پس وقتى ابتدا مى گوئيم بسم الله الرحمن الرحيم معنايش آن است كه به منظور عبادت و بندگى حق ، از اسم او كه الله و رحمن و رحيم است ، استعانت مى جوئيم .
در اينكه الله اسم اعظم خداوند است شبهه نيست . حضرت صادق (عليه السلام ) در حديث خلق اسماء مى فرمايد: فاظهر ثلثة منها لفاقة الخلق اليها چون ديد بندگان بدون استعانت از او مى توانند كارى انجام دهند، سه اسم از اسماء خود را ظاهر ساخت سپس فرمود: ظاهرتين آن سه اسم الله است بنابراين محقق شد كه الله اسم اعظم است . اما اينكه چرا در عبارت بسم الله الرحمن الرحيم سه اسم از اسماء حق ذكر شده است علت آن است كه مردم سه قسمند. دسته اى طالب دنيا و دسته ديگر طالب عقبى و دسته سوم طالب مولا هستند طالب مولى از اسم الله اسعانت جويد، و طالب عقبى از اسم رحيم كه حاكى از رحمت خاصه حق نسبت به مؤ منين مى باشد، و طالب دنيا، از اسم رحمن كه از رحمت عامه خداوند نسبت به جميع موجودات حكايت مى كند مدد و يارى مى طلبد.بنابراين ، خداوند سه اسم را به منظور استعانت جستن در امور، به ما عطا فرمود و ما بايد در تمام امور، به وسيله اسمائش از او استعانت بجوئيم .
اين همه گفتيم ليك اندر بسيج بى عنايات خدا، هيچيم ، هيچ
بى عنايات حق و خاصان حق گر ملك باشد، سياهستش ورق
اى عزيز! بدان كه در بسم الله نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت .
اول آنكه : مراد از ذكر در آيه شريفه : اذا ذكرت ربك فى القرآن ، وحده ولوا على ادبارهم نفورا ، سوره اسراء، آيه 46 بسم الله است زيرا كه اسم لله اسمى است كه جامع جميع صفات كامل است و وحدت از آن او است .
دوم آنكه : بسم الله نوزده حرف است و عدد واحد به حساب جمل نوزده است و معنى واحد همان وحده مى باشد.
سوم آنكه : كلمه بسم مشتمل بر سه حرف ب و س و م است عدد حروف ب و م 92 است و عدد است محمد (صلى الله عليه وآله ) نيز 92 مى باشد. زيرا عدد ملفوظى م 90 و ب 2 است عدد ملفوظى س 120، و عدد اسم على (عليه السلام ) وقتى كه با ياء مشدد خوانده مى شود، نيز 120 است به اين ترتيب كلمه ، بسم اشاره به مقام نبوت و ولايت دارد.
روايت شده است كه وقتى بنده اى مى گويد: بسم الله الرحمن الرحيم خداوند كريم مى فرمايد: ذكرنى عبدى بنده من مرا ياد كرد. وقتى مى گويد: الحمدلله رب العالمين مى فرمايد: حمدنى عبدى بنده من مراحمد نمود. وقتى مى گويد: الرحمن الرحيم مى فرمايد: بنده من با صفات جميله مرا ياد كرد و ثنا گفت . وقتى مى گويد: مالك يوم الدين مى فرمايد: مجدنى عبدى بنده من مرا با صفات جلال و بزرگى ياد نمود. و چون گويد: اياك نعبد و اياك نستعين تنها تو را عبادت مى كنم و بندگى من ، اختصاص به تو دارد و فقط از تو كمك مى طلبم خداوند مى فرمايد: اين آيه ميان من و بنده ام ، مشترك است او عابد است و من معبود او، هرچه بخواهد به او مى دهم .
علت انحصار درخواست كمك از خداوند، آن است كه اگر خداوند مقدر نفرموده باشد، از هيچكس كارى بر نمى آيد، و تمام امور بدست و است .
يا من ازمة الامور طرا بيدك و مصادرها عن قضائك اى آنكه زمام همه امور كلا به دست قدرت تست ، و جارى شدن آنها از قضاى نيست .
ما يفتح الله للناس من رحمة ، فلاممسك لها، و ما يمسك ، فلامرسل له من بعده ، و هو العزيز الحكيم ، سوره فاطر، آيه 2.
درى را كه خداوند بگشايد، كسى نتوانست بست و آنچه را كه خدا بست ، ديگرى نتواند گشود و اوست تنها مقتدر و با حكمت .
بارالها! تو اگر نخواهى ، انبياء و اولياء، چو حلقه بر در مانند، چه رسد بر ما.
نقل است كه در زمان بهلول ، روزى شخصى تفسيرى را كه بر قرآن كريم نوشته بود، نزد خليفه مى برد بهلول در راه با او مصادف شد و پرسيد كجا مى روى ؟ گفت : تفسيرى را كه نوشته ام نزد خليفه مى برم بهلول گفت : مدتى بود كه مى خواستم تفسير آيه اياك نعبد و اياك نستعين را بدانم ، بگو ببينم كه در تفسير اين آيه چه نوشته اى ؟ آن شخص لختى انديشيد و از همانجا بسوى منزلش بازگشت بهلول پرسيد: كجا رفتى ؟ گفت : همانجا كه تو مرا فرستادى .
اياك نعبد بر زبان ، دل در خيال اين و آن كفر است اگر گويى يكى ، شرك است اگر گوئى دوتا
اى عزيز! بدان كه دسته اى از بزرگان مثل ، حضرت خليل الرحمن هستند كه وقتى جبرئيل به هنگام برافروختن آتش نمرود نزد، او آمد و گفت : هل لك حاجة آيا حاجتى دارى ؟ فرمود: بلى گفت : بخواه فرمود: اما اليك فلا اما نه به تو، بلكه حاجت من ، به خدا است . پرسيد: پس چرا از خدا نمى طلبى ؟ فرمود: حسبى عن سؤ الى علمه بحالى چون او از قلب من خبر دارد، ديگر من به او چه بگويم ؟ اما اين ، كار هركس نيست چه نيكو گفته است :
كار پاكان را قياس از خود مگير گرچه باشد در نوشتن شير، شير
اين كار همان بزرگان است ، و باقى مردم بايد بدانند كه چون تمام امور به دست خداست و عالم دنيا عالم اسباب است وقتى مريض شدند بايد به طبيب مراجعه كنند اما بدانند كه شفا دهنده خدا است ، نه طبيب .
يكى از بزرگان براى حاجتى ، نامه اى به اين مضمون براى كسى نوشت :
عرضت حاجتى على الله قبل ان اعرضها عليك وساءلت من الله ان يجريها على يديك فان فعلت فهو المشكور و ان لم تفعل فانت المعذور حاجت خود را پيش از آنكه به تو عرضه بدارم ، به خداوند عرضه داشتم ، و چون دنيا، دار لوازم و محل اسباب است از خدا خواستم كه حاجتم را به دست تو برآورد پس اگر حاجت مرا برآوردى ، بايد خدا را شكر كنم ، و اگر تو را نيز شكر گويم ، به امر اوست . زيرا او فرمود: اگر كسى احسانى به تو نمود او را شكرگزار باش والا مشكور واقعى خداست و اگر حاجت مرا بر نياوردى ، هيچ گله اى از تو ندارم ، زيرا مى دانم كه تا خدا مقدر نكند، كه قضاى حاجت من ، به دست تو جارى شود، تو نمى توانى كارى بكنى .
بنابراين نوع مردم بايد در پى اسباب دنيا بروند، اما نه اينكه از مسبب غافل باشند و چنين گمان برند كه از سبب كارى ساخته است دو نفر كاسب هر دو شاغل يك نوع كسب هستند و در يك بازار دكان دارند، اما رسول الله (صلى الله عليه وآله ) در حق يكى مى فرمايد: الكاسب حبيب الله كاسب دوست خداست و درباره ديگرى مى فرمايد: كلب اليهود خير من اهل السوق سگ يهودى ، بهتر از كسبه بازار است . كاسب اول ، شخصى است كه مى داند رزاق خداوند است ، اما چون عالم دنيا، عالم اسباب است و نيز در حديث وارد شده است كه عبادت ده قسم است و نه قسم آن ، كسب روزى حلال و يك قسم ، ادعيه و كارهاى ديگر و نيز چون زن و فرزندانى دارد كه نفقه آنها به عهده او است لذا براى انجام كار، به دكان مى رود اما خريد و فروش او به طريق شرع است يعنى : به خريد و فروش اجناس حرام نمى پردازد با بچه معامله نمى كند، دروغ نمى گويد، بيع ربوى نمى كند، جنس بد را به جاى جنس خوب نمى فروشد، وقتى به اين نحو به كسب مى پردازد، اين عبارت اين عبارت درباره اش صدق مى كند كه هذا حبيب الله .
اما كاسب دوم : شخصى است كه وقتى مى بيند كه رفقايش خانه و فرش و باغ دارند، غذاهاى خوب مى خورند ماشينهاى گران قيمت سوار مى شوند و مشغول شهوترانى هستند، به قصد تحصيل اين مزايا و منافع ، به دكان مى رود و مى خواهد به هر نحو كه ميسر شود، پول پيدا كند اگرچه به وسيله دروغ و بيع ربوى و خوب جلوه دادن اجناس بد باشد و خلاصه اينكه هيچ ملاحظه احكام نمى كند و تمام هم او، جمع مال است . در اين صورت ، سگ يهودى بر چنين كاسبى شرف دارد، زيرا كه فرمود: انما الاعمال بالنيات مدار صحت و فساد عمل به نيت قلبيه است نه به صورت كار.
اى عزيز! ملتفت مطلب ، باش ، مثال به كاسب و دكان و بازار زدم ، اما همه كارها به همين نحو است . دو نفر با شنيدن نداى حل على الصلوة به سوى مسجد مى شتابند. يكى به اين نيت كه امر حق را اجابت كند، چون شنيده است كه نماز در مسجد و يا درك جماعت ، ثوابش بيشتر است و به مسجد مى رود و ديگر چون ، مى بيند كه مردم به مقدسين توجه دارند، براى آنكه به مردم بنمايد كه من نيز مقدسم و آدم خوبى هستم ، به مسجد مى رود و مى خواهد با اين حيله ، منافعى از سوى مردم عايد او شود. او ابدا به فكر خدا و مناجات و فرمانبردارى نيست ، بلكه تمام فكر و نيت او، ريا و خودنمايى است اولى را عابد خدا گويند و دومى را عابد هوى و مطيع شيطان . ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟ و حال آن كه ممكن است صورت نماز اين عابد هوا بهتر از صورت نماز آن مخلص خداپرست باشد. افرايت من اتخذ اله هواه سوره جاثيه آيه 23 آيا ديده اى كسى را كه هواى نفس خويش را خداى خود قرار داد؟
رگ رگ است ، اين آب شيرين ، آب شور در خلايق مى رود تا نفخ صور
مه فشاند نور و سگ عوعو كند هركسى بر طينت خود رو كند
وقتى متفكر بودم در اينكه در هر شبانه روز، پنج نوبت نماز مى گزارم و در هر نماز، دوبار سوره حمد مى خوانم ، يعنى : در هر شبانه روز، ده مرتبه مى گويم : اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدناالصراط المستقيم چنين به قلبم خطور كرد كه هر عملى كه از ما سر مى زند توسط پنج حواس ظاهر و پنج حواس باطن است كه جمعا ده حس مى شود بنابراين ، ما نيز هر روز از خداوند استعانت مى جوئيم و ميخواهيم كه ما در اين حواس ، كمك و اعانت فرمايد و هريك از حواس ما را، به راه راست هدايت كند.
اياك نعبد، فاهلنا، لعبادتك و اياك نستعين ، فلا تحرمنا معونتك تنها تو را عبادت مى كنيم ، پس ما را شايسته عبادت خويش ساز، و تنها از تو يارى مى جوئيم ، پس كمك خويش را از ما دريغ مفرما.
اياك نعبد بالاخلاص ، و اياك نستعين بترك الريا تنها تو را با اخلاص مى پرستيم و بدون راى تنها ريا تنها از تو يارى مى جوئيم
کتاب اسرار الصلاه مولی محسن فیض کاشانی
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...