مولى محسن فيض كاشانى ؛ نماز

■ مولى محسن فيض كاشانى ؛ نماز

مولى محسن فيض كاشانى ؛ نماز
دين را به چادرى كه در آن منزل مى كنند و نماز را به تيرك وسط چادر، تشبيه كرده اند كه اگر تيرك باشد، چادر برپا است اگر چه بعضى از بندهاى چادر گسسته باشد و اگر تيرك خوابيد و افتاد، چادر نيز خواهد خوابيد، اگر چه ريسمانهايش در نهايت استحكام باشد، و ديگر نمى توان از آن منتفع شد.
 
قيام به اداى حقوق نماز، جز از ارباب قلوب متصور نشود، زيرا كه حقيقت و روح و قلب نماز، راز و نياز با حضرت احديت و مناجات با رب الارباب و حضرت صمديت است و ركوع و سجود و تشهد و تكبير و تسليم و اذكار، صورت ظاهرى نماز است و به همين سبب است كه فرمودند: از نماز آن مقدارش مقبول واقع مى شود كه نمازگزار در حين انجام و تكلم به آن قلبش ‍ متوجه معانى آن باشد.
 
محمد بن مكى بغدادى در كتاب تبصرة العارفين از ائمه هداى سلام الله عليهم روايت كرده است كه : ان الاعمال الجسدانية اذا لم يعرف معناها، لا يقع لها فى الاخرة اجر اعمال بدنى : مانند نماز و دعا، اگر معنى آن را نفهمد در آخرت ، اجرى براى عامل آنها نخواهد بود و در حقيقت ، نمازى كه زبان به آن متكلم بوده است و قلب به جاى ديگرى توجه داشته است ، نماز نيست .
 
آن نماز او نيز زد نيم جو زانكه با اغيار دارد دل گرو
و خداوند متعال در قرآن مجيد فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون ، سوره نساء، آيه 43 در حال مستى و بى خبرى ، به نماز نزديك نگرديد، تا آن كه بدانيد چه مى گوييد.
 
آرى ، چنين نماز كه بدون توجه كامل دل انجام شود، گرچه وظيفه واجب به آن ساقط شده است ليكن آن را احترامى و ارزشى بايد و شايد نيست .
 
يكى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است و روزى يك جوال مى بافت ، و آخر هفته ، حساب مى كرد و مزد شاگردهايش را مى پرداخت روزى به هنگام حساب ، يك جوال از قلم افتاد و آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسى داده اند، به خاطرشان نيامد غروب نزديك بود و استاد نماز نخواند بود، مشغول نماز شد و در نماز، به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسى داده است پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت : جوال را به فلانى داده ايم شاگردش گفت : استاد! تو نماز مى خواندى يا جوال پيدا مى كردى ؟ و استاد از اين واقعه ، متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد.
 
در احوال سيد رضى و سيد مرتضى ، رضوان الله عليهما، نوشته اند كه : سيد رضى ، به برادر بزرگ خود، سيد مرتضى به جماعت اقتدا نمى كرد. برادر مهتر، شكايت اين كار، نزد مادر برد و سيد رضى ، به توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا كرد اما در اثناء نماز، ناگهان ، نماز خود را برهم زد و از مسجد بيرون شد سيد مرتضى نزد مادر آمد و گفت : سيد رضى ، آنچه امروز كرد، بدتر از پيش بود مادر، ماجرا را از سيد رضى جويا شد گفت : در اثنائ نماز ناگهان ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است ؛ به ناچار نماز را شكستم كه طهارت شرط صحت نماز است مادر، شرح حال ، باسيد مرتضى در ميان نهاد. سيد گفت : راست مى گويد؛ زيرا ما آنگاه كه به مسجد مى رفتم زنى در راه ، مساءله اى از احكام خون حيض از من پرسيد به او پاسخى دادم ، اما در اثناء نماز به اين انديشه در افتادم كه جوابى كه دادم ، درست بوده و يا اشتباه بوده است ..
 
و در حديث آمده است كه : از نماز برخى مردم ، نصف و گاهى ثلث يا ربع آن پذيرفته مى شود و نمازگزار گروهى ديگر را همچون جامه كهنه اى كه به هم پيچند، پيچيده و بر سر نمازگزار مى كوبند نماز را تشبيه فرمود به جامه اى كه شخص آن را درست گرفته و در مقام فروش برآمده است . وقتى جامه را مى ستاند كه نگاه كرده و بخرد، مى بيند كه هيچ جاى درست در آن نيست كه لااقل هيئت آن را برهم زند و چيز ديگرى از آن درست كند، لذا جامه را به هم پيچيده و پيش صاحبش مى اندازد و مى گويد: اين كه به هيچ دردى نمى خورد، براى چه آن را به بازار آورده اى ؟
 
بدان اى عزيز! كه هر آنچه مورد نياز آدمى است . يك صورت نازله و اقل ما يقنعى دارد كه امر انسان به آن مى گذرد، سپس كم كم بالا مى رود تا به درجه فوق فوق برسد مثلا انسان براى آنكه خود را از سرما و گرما حفظ كند، احتياج به منزلى دارد، مثل منزل كشاورزان ، سپس بالا مى رود تا مى رسد به منازلى كه براى اعيان و اشراف است ، همچون پاركها و عماراتى كه در اين ايام متداول شده است . يا اينكه وقتى انسان در پى آموختن خط مى رود، اقل مرتبه آن همان است كه بتواند چيزى بنويسد و به وسيله نوشتن و محاسبه به عنوان مثال ، اموالش را حفظ كند و يك مرتبه عالى دارد مثل خط خوش نويسانى همچون احمد نيريزى در نسخ و درويش عبد المجيد در شكسته و مير عماد در نستعليق و بايسنقر در ثلث ، كه تا به امروز كسى مثل آنها ننوشته است نماز را نيز به همين نحو فرض كن يك مرتبه نازله آن چنين است كه بگويند مسلمان است و بدن او پاك است و نمازگزار است سپس اين نماز بالا مى رود تا به مرتبه اى برسد كه نمازگزار ابدا در نماز، خيال دنيا به خود راه نمى دهد، و از آن بالاتر اينكه خيال هيچ چيز، حتى خيال آخرت را نيز در او راهى نباشد، و تمام توجه او معطوف به راز و نياز و مناجات با رب الارباب است ، و حصول اين مرتبه ، همچون خوشنويسى ، بدون زحمت و مشقت و طول زمان ، ممكن نيست نيك بنگر كه وقتى كسى مى خواهد خوشنويس شود، چقدر بايد زحمت بكشد و مشق كند و خدمت اساتيد كند واز آن ها تعليم بگيرد تا بتوان او را خوشنويس ناميد.
 
پس اى عزيز! بدان كه مرتبه مناجات با خداوند مرتبه بسيار رفيعى است و نياز به همت عالى دارد تفكر كن كه ظهور قرآن ، و نزول فرقان ،، بعد از چهل سال سلوك و مجاهدات و توجه و تفكر، كه غالبا در كوه حراء مى بود، بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) واقع شد پس جمعى كه بدون اين حال و به غير اين كلام به تلاوت كلام الله مشغول مى شوند، اگر چه از اين بحر بدان فيض نمى رسند، ولى آخر از رشاشه نورى و حشاشه حضورى ، خالى و عاطل نيستند اما وصول به اين مقام عالى ، مريد را بعد از مرور دهور و مجاهده بسيار اقامه صلوات مسنونه و ادامه آن ، كه ورد متوسطان ارباب سلوك و روش معتدلان اصحاب قلوب است كه ديده و بصيرتشان به كحل الجواهر، و قرة عينى فى الصلاة متحكل شد، فراهم مى شود و در آن حالت است كه زمزمه نماز به موجب حديث : المصلى يناجى ربه (نمازگزار، با پروردگار خود، در حال مناجات و راز و نياز است ) به مناجات با پروردگار مبدل مى گردد و از غايت صدق و توجه و خلوص و استغراق كه در اين حال به بنده دست مى دهد، پيامبر فرمود: الصلوة معراج المؤمن ، (نماز معراج نمازگزار مؤمن است و به عبارت ديگر، نماز وسيله تقرب به خدا و عروج بنده مى گردد).
 
نماز را در شب معراج ، به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آموختند و چون بازگشت ، امت خود را امر فرمود كه صلوا كما راءيتمونى اصلى به همين ترتيب كه مى بينيد نماز مى گزارم ، نماز بگزاريد، اين است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نماز را معراج مؤمن قرار داد.
 
سابق اين ميدان و فارس اين جولان ، بعد از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام است كه در نماز، چندان مستغرق بحر احديت بودند، كه پيكان تير، از پاى مباركش بيرون كشيدند و از درد آن ، آگاه نگرديد و در توجه و توكل ، چنان صادق بود كه در ليلة الهرير آن شب وحشتناك كه شمشير و تير از اطراف و جوانب مى باريد، در ميان دو لشكر جنگجو، مصلى گسترد و از ورد و نوافل شبانه خود غفلت ننمود و در آن شب پرآشوب ، هزار ركعت نافله شبانه را به جاى آورد.
 
مراد از نماز، حضور دل و استغراق كامل و فناء ذات عابد در معبود و فوز به مشاهده حق است اما مبتدى را براى وصول به اين مقام رياضت بسيار و مجاهده بيشمار لازم است . به نحو اجمال بگويم كه : تا مدتى به امر قلب مشغول نشوى ، فارس اين ميدان نمى توانى شد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 1472 کلمه
مولف : مولی محسن فیض کاشانی
1399/3/24 ساعت 12:31
کد : 2799
دسته : آداب باطنی و حضور قلب در نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
ستون دین
جایگاه نماز
فیض کاشانی
حضور قلب
نماز با توجه
عبادت
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز