■ نماز ذكر خدا
اقسام عوالم انسانها ونماز
«صَلّوا كما رايتَمُونى أُصلّى»؛ رسول اللّه (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اين گونه كه مىبينيد من نماز مىخوانم، بخوانيد.
انسانها چهار قسمند: حسّى، مثالى، عقلى والهى. انسان در هر مرتبهاى باشد همان مرتبه را مىفهمد ومىبيند واز فهم وديد بالاتر محروم است.
پس انسان حسّى عالم حسّ را مشاهده مىكند وبس؛ انسان مثالى، عالم مثال را وانسان عقلى عالم عقل را وانسان الهى عالم اله را. وبالايىها عوالم پايين را نيز مىبينند كه يك روز در آن جا بودهاند وكسانىكه در مراتب پايين هستند، از مقامات بالا وانسانهاى كامل بىخبرند، حتى مُنكر ايشان.
نماز حضرت رسول هم داراى همه مراتب كمالى است وهر كسى در هر درجهاى هست، حضرت را در آن درجه مىبيند، گرچه حضرت بىنهايت است، ولى انسانيّت را نيز نهايت نيست، با اين تفاوت كه حضرت آينه اسما وصفات حضرت حق است، چون متحقّق ومتّصف به اسما وصفات حق است وسالكانِ طريقش آيينههاى بَعدى هستند كه حضرت را نشان مىدهند واز او نور حق را مىگيرند.
و صلات كه ذكر است، داراى مراتبى است: از عالم حسّ تا عالم اِله واوج معراج وسخن حضرت بدين معناست: در هر مرتبهاى كه بوديد ونماز مرا در آن مرتبه مشاهده كرديد، به همان بُردِ ديدتان ودرجه نمازى كه از من مشاهده مىكنيد، همان گونه نماز بخوانيد يا به من اقتدا كنيد.
توجّه: چون مصلّى همواره در حال عروج است كه، «الصَلاةُ معراج المؤمن»، حضرت تحريض مىفرمايد كه، در يك جا درنگ نكنيد: «اِقرأ وَارْق»(38)؛ بخوان وبالا برو. همواره چشمتان به قافله سالار معراج باشد.
واِى راهيان معراج، جايى توقّف نكنيد كه اين معراج را نهايتى نيست وفرصت كم.
نماز ذكر خدا
نماز را ذكر گفته اند، چون داراى اذكار قولى است:
از ذكر خداوندگارش (لا اله الا اللّه) وسپاسش (الحمدللّه) وتنزيهش (سبحان اللّه) واركان عملى، مثل قيام، قعود، ركوع وسجود.
به عبارت ديگر، نماز مصداقى از مصاديق ذكر است كه جمعا نمودار بندگى بنده است نسبت به پروردگارش؛ اللّه:
«يا ايّها الذين آمنوا إِذا نوُدى للصّلوةِ مِن يوم الجُمُعه فاسْعَوا إلى ذِكر اللّه وَذَروا البيعَ ذلِكم خيرٌ لَكم إِن كُنتم تَعلَمُون»(39)؛ اى مؤمنان، هنگامى كه در روز جمعه بانگ نماز زنند، پس بشتابيد به ذكر خدا، وخريد وفروش را رها كنيد. شما را به من مىخوانند، همه را فرو هليد وآهنگ من كنيد فقط اين ياد وذكر من، بهتر است براى شما اگر اهل معرفت هستيد؛ يعنى اگر پيوند خود را با خداى خود مىدانيد كه از همه بايد گسست تا به من پيوست.
وباز هم ذكر حق:
«اِنّنى اَنا اللّهُ لا إلهَ اِلاّ اَنا فاعْبُدنى وَاقم الصلوة لِذكرى»(40)؛ يعنى اى موسى، من خداى يگانهام، جز من خدايى نيست (وبا كثرت مظاهر صفات، در مقام ذات؛ يكتاى همهام)، «فاعبدنى»، عبادتت را ويژه مقام احدى ذاتم گردان (عبداللّه باش وخالص).
عبدالرّزّاق وعبدالمُنعم وعبدالشّافى مباش كه طمع در نعمت وچشم به نعمت دوختن، خودپرستى است، چون اگر از اين عَبيد باشى، خواستهات را مىدهم، ولى پس از گرفتن آن، دگر معبودى نمىشناسى واگر دل در اللّه؛ يكتاى همه بستى، داراى همه هستى، چون همه چيز پرتو وجود من است.
وبراى اين كه كاملترين ذكرم را كرده باشى، نمازم را به پاىدار كه بالاترين ذكر است: «ولَذِكرُ اللّه أكبر»(41)؛ واين ذكر اكبر را در صفحه 26، يعنى مراتب ذكر وذاكر، شماره 7 طلب فرماييد.
مهدی سمندری نجف آبادی