■ ابراهیم و نماز
ابراهیم بزرگ- که از او تحت عنوان بت شکن، قهرمان توحید، پدر انبیاء، اوّاه، حلیم، صالح، مخلص، مخلّص، موحّد، و بینای مُلک و ملکوت یاد می شود- به فرمان حضرت حق، هاجر و فرزند شیرخواره اش اسماعیل را از شام حرکت داد و به دلالت پروردگار راه پیمود تا به جایگاه کعبه رسید. پس، آن طفل شیرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمین بی آب و علف با مختصری طعام و پیمانه ای از آب پیاده کرد!! سپس از همسر مهربان خداحافظی کرد و اراده بازگشت نمود. در این وقت هاجر دامن ابراهیم را گرفت و عرضه داشت: چرا می روی و به کجا خواهی رفت؟ ما را در این دشت هولناک و زمین بی آب و علف به که وامی گذاری؟
ابراهیم التماس هاجر را نادیده گرفت و با آرامشی که خاصّ عاشقان و اولیای خداست به هاجر فرمود: اینکه تو و این طفل گرسنه را در این بیابان می گذارم فرمان اوست.
هاجر چون این آهنگ گرم و دلپذیر را شنید به جای خود بازگشت و در برابر حکم حکیمانه حق تسلیم شد و پیش خود گفت: اگر ماندن من با این کودک در
این بیابان وحشتزا فرمان خداست باک ندارم، زیرا همو حافظ و نگهبان من و کودک من است.
ابراهیم عزیز بازگشت. گو اینکه فراق فرزند که تنها چراغ زندگی او بود قلبش را سخت می فشرد، اما ایمان او به خداوند نیز او را از آن منطقه با کمال آرامش و اطمینان دور می ساخت و در حالی که مرکب به جلو می راند دست به سوی حق برداشت و چنانکه قرآن مجید می فرماید، عرضه داشت:
«رَبَّنا إِنِّی أَسْکنْتُ مِنْ ذُرِّیتِی بِوادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِک الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیقِیمُوا الصَّلاةَ»[1].
پروردگارا! من زن و فرزند خود را در بیابانی خشک و سوزان در کنار خانه تو قرار دادم پروردگارا: برای اینکه نماز به پای دارند.
ابراهیم بزرگوار به نقل از قرآن مجید درخواستهای بسیار مهمّی از حضرت حق داشت. خداوند مهربان تمام دعاهای ابراهیم را اجابت فرمود، که از جمله درخواستهای آن مرد بزرگ یکی این بود:
«رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ»[2].
پروردگارا! من و فرزندانم را به پادارنده نماز قرار ده و درخواست مرا به پیشگاه لطف و عنایتت بپذیر.
پی نوشت
[1] - ابراهيم: 37.
[2] - ابراهيم: 40.