■ توبه از نماز و عبادات ناقص
در آیه ۱۱۱ سوره توبه چهار موضوع مطرح است: خریدار، فروشنده، جنس قابلفروش و قیمت جنس. اما خریدار، بالاترین خریدار است. دیگر فوق این خریدار وجود ندارد. خریداری است مستجمع جمیع صفات کمال. کلیددار، کارگردان، مبدأ و معاد هستی و بصیر، علیم، خبیر، رحیم، کریم، ودود، لطیف و شکور.
معاملهای بزرگ با خداوند
: جنس مورد خریدِ این خریدار با کمال و بزرگ؛ جان و مال مؤمن است. جالب این است که جان مؤمن، مالکش خود مؤمن نیست. خود مؤمن همه موجودیتش مملوک است و ملکیتی نسبت به جانش ندارد لذا مالک جان، پروردگار است. مال مؤمن هم ذاتاً مِلک مؤمن نیست. ملکیت مؤمن اعتباری است. اعتباری است که از ملکیتش میتواند برود بیرون خانهای که ملکش است، میتواند بفروشد، یکی دیگر مالکش میشود. اما مالک ذاتی آن مال، پروردگار است: «وَلِلّٰهِ مُلْک اَلسَّمٰاوٰاتِ وَاَلْأَرْضِ» (آلعمران، ۱۸۹) این جنس مورد فروش که مؤمن جنس ملکی پروردگار را به خود پروردگار میفروشد، جانی که مال خود پروردگار است، از مؤمن میخرد. این سه بخش از معامله؛ خریدار خدا، فروشنده مؤمن، جنس مورد فروش، جان و مال؛ قیمت جنس خریداری شده نیز «بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ» ﴿التوبة، ۱۱۱﴾ است.
دریا دریا نکته در آیهای از قرآن
در بخش اول آیه که این هم معجزه قرآن مجید است؛ چند حقیقت را در یک نصف خط ارائه میدهد: «إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ» ﴿التوبة، ۱۱۱﴾ یک خط نمیشود، ولی اهل دل، اهل حال، آنهایی که شرح دادهاند، اهل حالی که میخواهند بعداً شرح بدهند، دریادریا مطلب از این نصف خط درمیآورند. یکی، شناساندن مؤمن؛ امیرالمؤمنین(ع) یکبار به پیغمبر(ص) گفت: مؤمن را به من بشناسان. حضرت هم بیست ویژگی برای مؤمن بیان کرد که این ویژگیها در کتابهای مهم روایتی نیز وجود دارد.
تائب و حامد دو ویژگی مؤمن
اولین ویژگی این مؤمنان تائب بودن آنهاست. «اَلتّٰائِبُون» (التوبة، ۱۱۲) توبه، یک توبه، توبه از گناه است. خودم را آلوده کردم، خودم را دست شیطان سپردم، خودم را دست هوای نفس سپردم، مرتکب اعمال یا اخلاقی شدم که من را نجس کرد. حال به یک کتابی یا متنی یا آیهای یا عالمی برمیخورم که میخواند: «أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اَللّٰهِ» ﴿الحدید، ۱۶﴾ میبینم که خیلی به خودم ضربه زدهام. به روحم زخم زدم، نفسم را نجس کردم، فکرم را داغون کردم، اعضاء و جوارحم را آلوده کردم. ولی با شنیدن یک آیه، با دیدن یک متن، با دیدن یک منبر، پشیمان میشوم، پی میبرم که اشتباه کردهام، خطا کردهام و از پروردگار عزیز عالم عذرخواهی میکنم و میگویم: «رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا» ﴿الأعراف، ۲۳﴾.
محقق قرآنی افزود: خداوند بصیر است، توبه و پشیمانی مؤمن را واقعی میبیند، «فَتَلَقّٰی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ» ﴿البقرة، ۳۷﴾ قبول میکند، میبخشد و عاشق بندگان هم میشود. مدرک این بیان، در سوره بقره است: «إِنَّ اَللّٰهَ یحِبُّ اَلتَّوّٰابِینَ» ﴿البقرة، ۲۲۲﴾ عاشق تائبان هستم. «وَیحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِینَ» ﴿البقرة، ۲۲۲﴾ و وقتی او عاشق آدم میشود، عشقش همان کاری را میکند که برای حر کرد و برای هر تائبی میکند؛ اراده کرد که حر با هفتاد و دو نفر یکجا دفن نشود. یک فرسخ لشکر را دواند، آنجا شهید شد، افتاد روی زمین، قوموخویشهایش سریع آمدند، دفنش کردند که بعداً حرم، ضریح، گنبد، بارگاه، زیارتنامه و زائر برایش درست شود و به تائبان بگوید این پذیرایی من از گنهکار توبهکننده است «یحب التوابین».
توبه از تقصیر در عبادت نوع دیگری از توبه بندگان است. معنی تقصیر از عبادت، این نیست که من در عبادتم مقصر بودم، به معنایی که در ذهنم است. معنی تقصیر؛ کوتاهی در عبادت است که دست خودم هم نبوده است. به درستی و با حضور قلب و ذهن نماز میخوانم و به او میگویم: «که کمال الجود بذل الموجود» بیشتر از این از دستم نیامد. من را ببخش که نتوانستم برابر با شأن و عظمت و کرامت تو، عبادت کنم.
یک توبه دیگر هم بهمعنی لغت خودش یعنی «توبه» است. "تاب" یعنی "رجع"، معنی آن این است که من به سوی لقا، قرب و رحمت او میروم و همه را هم دنبال خودم میکشم و هیچ کسی هم زورش به من نمیرسد. دائم در حال توبهام. هیچ وقت به محبوبم پشت نمیکنم. اگر بنا باشد پشت کنم فقط به گناهان پشت میکنم. این یکی از زیباترین مراتب توبه است، «التائبون».
حامد بودن از ویژگیهای این مؤمنان است، «اَلْحٰامِدُونَ» ﴿التوبة، ۱۱۲﴾؛ یعنی هرچه را میخواهند تعریف کنند، نمیتوانند چون همه زیباییها و خوبیها از وجود مقدس اوست و حمد همه زیباییها و خوبیها را به پیشگاه او تقدیم میکنند. در کتابها نوشتهاند: حمد ویژه وجود مقدس پروردگار مهربان عالم است. اگر شما حمد را جای دیگر ببرید، برگشت آن حمد به پروردگار عالم است.
برگرفته از سخنرانی شیخ حسین انصاریان
منبع:حوزه