- بدانید
- بخوانید
- ببینید
- بشنوید
- بپرسید
- محصولات
- درباره ما
■ من و خدا وبیمار کرونا
خاطرات اتاق ۴۱۰
با عجله صدام کرد...داد میزد..پررررستار..پررررستار
دویدم سمت تختش...
گفتم جااانم چی شده آقا
حالت خوبه...
کاری داری؟؟
گفت:ساعت چنده
گفتم حدودا یازده شب
گفت منو میبری سرویس بهداشتی...
کمکش کردم..اومد بیرون..موهاش خیس بود
گفتم چیکار کردی..چرا سرت خیسه..گفت کمک کن دیر شده
وضو گرفتم داره نمازم قضا میشه
داروهام خواب آور بود..
براش سجاده پهن کردم اون نماز میخوند منم نگاهش میکردم..دیدم عینک رو چشمام خیس شده..#کرونا یادمون رفت
خدا داشت جفتمون رو نگاه میکرد..چ لذتی..من و خدا وبیمار کرونا
طلبه جهادی علی کاظمی از بیمارستان شهید بهشتی قم..اتاق۴۱۰
نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 77 کلمه
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...