خبر از عنایت ویژه خداوند به نمازگزاران در قرآن

■ خبر از عنایت ویژه خداوند به نمازگزاران در قرآن

خبر از عنایت ویژه خداوند به نمازگزاران در قرآن

"وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ"؛[1] خدا از بنى اسرائيل [بر لزوم اطاعت از آيينش و پيروى از موسى‏] پيمان گرفت، و از ميان آنان دوازده سرپرست برانيگختيم [تا هر يك، عهده‏دار امور قبيله‏اى از قبايل بنى اسرائيل باشد]، و خدا به آنان فرمود: «يقيناً من با شمايم؛ اگر نماز را برپا داريد، و زكات بپردازيد، و به پيامبرانم ايمان آوريد، و آنان را تقويت و يارى كنيد و به خدا وامى نيكو دهيد؛ مسلماً گناهانتان را می‌‌پوشانم، و شما را در بهشت‏هايى وارد می‌کنم كه از زيرِ [درختانِ‏] آن، نهرها جارى است؛ پس هر كس از شما که بعد از اين، كافر شود، يقيناً راه راست را گم كرده است».

واژه‌ها

 ميثاقَ: پیمان محکمِ اطمینان بخش. اسم، مصدر میمی،[2] از مادة «وثق».[3]

بَني‏ إِسْرائيلَ: فرزندانِ حضرت یعقوب.[4] بنی و اسرائیل، هر دو اسمند که اینجا مضاف و مضاف الیه هستند.

نَقيب: سرپرست، رئیس. اسم، صفت مشبهه، از مادة «نقب».[5]

عَزَّرْتُم: یاری کردید، حمایت کردید، تقویت کردید. فعل ماضی، باب تفعیل، از مادة «عزر».[6]

أَقْرَضْتُمُ: قرض دادید. فعل ماضی، باب افعال، از مادة «قرض».[7]

َأُكَفِّرَنَّ: حتما ]گناهانتان را[ می‌‌پوشانم. فعل مضارع، همراه نون تاکید ثقیله، باب تفعیل، از مادة «کفر».[8]

سَيِّئات: گناهان، کارهای زشت. از مادة «سوء».[9]

ضَلَّ: گمراه شد. فعل ماضی از مادة «ضلل».[10]

نکته‌های تفسیری

1. شرط همراهی خداوند

خداوند در این آیه، شرط همراهی خود را با بنى اسرائيل چنین بیان می‌‌فرماید:

الف. اقامه نماز (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ)

ب. پرداخت زکات (وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ)

ج. ایمان به پیامبران (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي)

د. یاری کردن پیامبران (وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ)

ه. قرض الحسنه و انفاق‌‌هاى مستحبّ (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً).

جالب اینکه در میان همة این دستورات، نخستین شرط را اقامة نماز معرفی می‌کند.

2. همراهی خداوند

"هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ"؛[11]خداوند با هر کسی و در هر شرایطی هست و هرگز از او جدا نمی‌‌شود. این معیت، مطلق و جامع معیت‌هاست.

این معیت مطلق جامع الهی، دو گونه ظهور دارد:

1. به صورت لطف و رحمت خاص ظهور می‌‌کند که خداوند پویندۀ صراط مستقیم را دست‌‌گیری می‌نماید و او را تایید می‌‌کند. آیاتی نظیر "إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا"[12]، "إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ"[13]، "لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا"[14]، "إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدين‏"[15] دربارة معیت خاص الهی است.

2. به شکل قهر ظهور می‌‌کند؛ بدین گونه که هر کس از راهنمایی خداوند که با همه است، بهره نبرد، گرفتار قهر و عذاب او خواهد شد؛ چنانکه فرعون و عاد بدان گرفتار شدند: "وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ*الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ *فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ *فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ *إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ"[16]، "وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِريحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَة".[17]

در آیة مورد بحث، نخست آن اصل جامع معیت را یاد می‌‌کند (وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ) و در ادامه از تبشیر و پاداش الهی برای وفای به عهد در ضمن، رعایت شروط پنج‌گانه سخن می‌‌گوید که همان معیت خاص الهی است که به صورت لطف و رحمت ظهور می‌‌کند. در پایان، پیمان شکنان را انذار می‌‌کند که این انذار، معیت قهرآمیز خداوند است.

آیة مورد بحث، اصل معیت الهی را مسلم می‌‌داند؛ ولی مهر و لطف یا قهر بودن آن را وابسته به خود انسان معرفی می‌کند؛ اگر وی شروط پنج‌گانة پیش گفته را رعایت کند ـ که برخی در مورد اصلاح میان خود و خدا و بعضی دربارة تعدیل روابط میان انسان‌‌ها با یکدیگر است ـ از معیت خاص الهی بهره‌‌مند می‌‌شود.

ظهور این معیت خاص با انسان، چنین است که سیئات و زشتی‌‌های او می‌پوشاند و او وارد بهشت می‌‌شود (لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). در مقابل، هر کس پس از آن پیمان و آمدن رسولان الهی کفر ورزد، بی گمان راه میانه را گم کرده است و معیت قهر آمیز الهی دامن‌‌گیر او می‌‌شود (فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ).

البته خطاب "إِنِّي مَعَكُمْ" طبق معنای جامع آن، متوجه عموم بنی اسرائیل است، نه خصوص نقبا؛ لیکن معیت مراتبی دارد که مرحلة برترش بهرة نقبا است. مطلب بعد، اینکه معیت خداوند با مخلوقات، حقیقی است، نه مجازی[18]؛ زیرا معنای معیت، منحصر در همراهی مادی و بدنی نیست؛ بلکه اقسام متعددی دارد که بسیاری از آنها از مادیت منزّهند.[19]

3. پیشی گرفتن رحمت بر غضب

در قرآن، بیشتر بشارت‌‌ها صریح و غالب انذار و تهدید‌‌ها تلویحی ذکر شده‌‌اند؛ زیرا لطف الهی پیش از قهر اوست؛ "سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه‏"[20]؛ مثلاً در آیة "وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ"[21] و آیة "صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ"[22]، ظاهر نظم این دو آیه، اقتضا می‌‌کند که چنین باشد: "لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ لأُعذّبنّکم" و "صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الَّذينَ غَضبتَ عَلَيْهِمْ"؛ ولی چنین نفرمود؛ بلکه به رحمت، تصریح و به نقمت، تلویح روا داشته شد، تا دانسته شود که رحمت خدواند بیش از قهر اوست.

در این آیه نیز بشارت و وعده، صریح است "لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ"؛ اما انذار و تهدید، تلویحی است؛ "فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ". این از ظرافت‌‌های ادبی قرآن است، تا برای مخاطب، سؤال‌برانگیز و مایة تدبر بیشتر باشد و دانسته شود که رحمت الهی پیش از قهر و غضب اوست.[23]

4. علت تقدم نماز و زکات

در اينجا سؤالى پیش می‌‌آید که چرا نماز و زكات بر ايمان به حضرت موسىj مقدم شده است، با اينكه ايمان به او قبل از عمل به شریعت او بوده است‏؟

جمعى از مفسران پاسخ سؤال را چنين داده‏اند كه منظور از "رسل" در آية فوق، پيامبرانى هستند كه بعد از حضرت موسىj آمده‏اند، نه خود آن حضرت؛ بنابراين، دستورى دربارة آينده مي‌‌باشد كه مى‏تواند بعد از نماز و زكات قرار گيرد. اين احتمال نيز هست كه "رسل" اشاره به همان نقباى بنى اسرائيل باشد كه پيمان وفادارى به آنها از بنى اسرائيل گرفته شده است. در تفسير مجمع البيان مي‌خوانيم كه بعضى از مفسران پيشين احتمال داده‏اند كه نقباى بنى اسرائيل، رسولان خدا بودند و اين احتمال آنچه را که گفتيم تأييد مى‏كند.[24]

جواب سؤال فوق در تفسیر تسنیم متقن‌تر ذکر شده است که به بیان آن می‌پردازیم:

قرآن کریم، طبق قانون اولی در محاورات ادبی، در بسیاری از موارد، اصل را پیش از فرع ذکر می‌‌کند؛ مانند: "وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحا"[25]و "مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا"[26]. ولی گاهی فرع را پیش از اصل می‌‌آورد، تا بفهماند که فرع، اهمیت دارد و اصل بی‌فرع، اثر ندارد؛ چنان که در آیۀ "يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون‏"[27] ذکر نماز و زکات، پیش از ایمان می‌‌فهماند که ایمان، اصل است؛ ولی وقتی اثر دارد که با نماز و زکات به ثمر برسد.

برخی گفته‌‌اند آیۀ فوق، هم تقدم فرع (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ)بر اصل (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏) است؛ در حالی که این گونه نیست؛ زیرا:

عمل صالح هر امتی، فرع ایمان آن امت به پیامبر خودشان است؛ ولی گاه سخن از ایمان به پیامبر آن امت نیست؛ بلکه سخن از ایمان به پیامبران است؛ چنان‌‌که مشکل بنی اسرائیل این بود که به همة پیامبران ایمان نداشتند؛ آنان شریعت موسای کلیمj را خاتم شرایع می‌‌پنداشتند. در آیة مورد بحث، اقامة نماز و پرداخت زکات بر ایمان به موسای کلیمj مقدم نشده است، تا فرع بر اصل مقدم شده باشد؛ بلکه سخن از "رسل" است؛ نه رسول خاص آن امت؛ پس فرق است میان ایمان به پیامبر امت و ایمان به پیامبران، که این ایمان به همۀ پیامبران از فروع دین است؛ یعنی پس از آنکه اصل رسالت موسای کلیمj و حقانیت وی و وحی بودن تورات ثابت شد، آن گاه یکی از احکام تورات چنین بیان می‌‌گردد که پیروان موسیj باید به همة انبیا از جمله به انبیای بعدی ایمان آورند.[28]

5. نماز و ورود به بهشت

یکی از نام‌‌های بهشت، سلام است "لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ"[29]؛ چرا که بهشت جای سلام، امان و احترام است و هیچ جای خصومت، بخل، محدودیت، حرص، تنگ‌نظری، کمبود، تنازع، مناقشه و مجادله نیست؛ از این رو قرآن می‌‌فرماید: "ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ * وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ"[30]. در جای دیگر می‌‌فرماید:

"لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا"؛[31] در آنجا هرگز گفتار لغو و بيهوده‏اى نمى‏شنوند و جز سلام در آن جا سخنى نيست و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.

از این رو تا کسی سالم و پاک نشود، حق ورود به دارالسلام ندارد:

"يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ *إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ"؛[32] در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد؛ مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.

بر این اساس اگر کسی دربارة برادر دینی خود یا همسایه یا آشنایش کینه، عداوت، بخل و حسد داشته باشد و بخواهد به بهشت رود، باید با توبه، تقوا و تهذیب و تزکیه نفس[33] که یکی از راه‌‌های مهم آن، اقامة نماز است، خود را پاک نماید و سپس شایستگی ورود به بهشت را پیدا کند:"قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى"؛[34] و به تحقيق رستگار شد آنكه خود را تزكيه نمود. و نام خدا را، یاد کرد پس مشغول نماز و دعا شد.

خلاصه آنکه باید در گام اول با نماز و بندگی خدا گناهان گذشته را شست‌وشو داد و سپس جواز ورود به بهشت را کسب کرد؛ چرا که آنجا دار السلام است و تا انسان پاک نشود، حق ورود به آنجا را ندارد؛ از این رو در آیة فوق، بعد از دستور به نماز می‌‌فرماید: " لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ"؛ پاک که شدید، وارد بهشت می‌‌‌گردید.

6. گمراهی، عاقبت ترک نماز

قرآن، در انتها می‌‌فرماید:

"فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل"؛ پس هر كس از شما که بعد از اين، كافر شود، يقيناً راه راست را گم كرده است.

جالب، اینکه از ترک این امور پنج‌گانه تعبیر به کفر کرد و می‌‌دانیم که یکی از امور پنج‌گانه فوق و اولین آنها نماز بود؛ پس ترک نماز، مساوی با کفر و انحراف و گمراهی است؛ چرا که نماز، ستون دین؛[35] رأس دین[36] نشانه و پرچم اسلام[37] و ایمان،[38] چهره و صورت دین[39] است؛ از این رو ترک آن، مساوی با کفر معرفی شده است.

بحث روایی

1. از بین رفتن گناهان

پیامبر اکرمd فرمودند: "مَا مِنْ صَلَاةٍ يَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلَّا نَادَى مَلَكٌ بَيْنَ يَدَيِ النَّاسِ أَيُّهَا النَّاسُ قُومُوا إِلَى نِيرَانِكُمُ الَّتِي أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِكُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلَاتِكُمْ"؛[40] چون وقت هر نماز فرا برسد، فرشته‌‌ای در میان مردم ندا می‌‌کند: ای مردم! برخیزید و آتشی ]از گناهان[ را که بر پشت‌‌های خود افروخته‌‌اید، با نماز خاموش کنید.‏

پیامبر اکرمd در جواب مردی که آمده بود آن حضرت، دربارة وضو و نمازش بپرسد، فرمودند: "أَنَّكَ إِذَا ضَرَبْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ وَ قُلْتَ بِسْمِ اللَّهِ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا يَدَاكَ فَإِذَا غَسَلْتَ وَجْهَكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا عَيْنَاكَ بِنَظَرِهِمَا وَ فُوكَ بِلَفْظِهِ فَإِذَا غَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ فَإِذَا مَسَحْتَ رَأْسَكَ وَ قَدَمَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ الَّتِي مَشَيْتَ إِلَيْهَا عَلَى قَدَمَيْكَ فَهَذَا لَكَ فِي وُضُوئِكَ فَإِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ تَوَجَّهْتَ وَ قَرَأْتَ أُمَّ الْكِتَابِ وَ مَا تَيَسَّرَ لَكَ مِنَ السُّوَرِ ثُمَّ رَكَعْتَ فَأَتْمَمْتَ رُكُوعَهَا وَ سُجُودَهَا وَ تَشَهَّدْتَ وَ سَلَّمْتَ غُفِرَ لَكَ كُلُّ ذَنْبٍ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الصَّلَاةِ الَّتِي قَدَّمْتَهَا إِلَى الصَّلَاةِ الْمُؤَخَّرَةِ فَهَذَا لَكَ فِي صَلَاتِك"؛[41]‏ وقتی دستت را برای وضو گرفتن در آب می‌‌زنی، گناهانی که با دست انجام داده‌‌ای، از بین می‌‌رود. وقتی صورتت را شست‌وشو می‌‌دهی، گناهانی که با چشم و دهان و زبانت مرتکب شده‌‌ای، نابود می‌‌شود. زمانی که دست‌‌ها را تا بازو می‌شویی، گناهان آن و زمانی که مسح سر و پا می‌‌کشی، گناهانی که پایت انجام داده است، محو می‌‌شود و زمانی که برای نماز آماده می‌‌شوی و حمد و سوره، رکوع، سجده، تشهد و سلام می‌‌خوانی، همۀ گناهانی که بین دو نماز ]این نماز و نماز قبلی[ انجام داده‌‌ای، آمرزیده می‌‌شود.

2. تارک نماز، کافر است

پیامبر اکرمd فرمودند:

"بَيْنَ الْعَبْدِ وَ بَيْنَ الْكُفْرِ تَرْكُ الصَّلَاةِ"؛[42] فاصلۀ بین بندگی و کفر، ترک نماز است. آن حضرت در جای دیگری فرمودند:

"مَا بَيْنَ الْمُسْلِمِ وَ بَيْنَ أَنْ يَكْفُرَ إِلَّا أَنْ يَتْرُكَ الصَّلَاةَ الْفَرِيضَةَ مُتَعَمِّداً أَوْ يَتَهَاوَنَ بِهَا فَلَا يُصَلِّيَهَا"؛[43] فاصله‌‌ای بین اسلام و کفر نیست مگر ترک کردن عمدی نماز و بی‌‌اعتنایی به آن، تا آنجا که نماز را رها کند.

پیام‌ها[44]

1. نماز، زكات، انفاق، در برنامه‏هاى اديان الهى ديگر نيز بوده است ("وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ... أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ" . "أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً").

2. انجام همۀ واجبات كارساز است، نه فقط بعضى از آن­ها (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً).

3. نماز و زكات و انفاق، در كنار پذيرش و يارى رهبران الهى، مفهوم دارد (أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ).

4. بهشت را به بها دهند، نه بهانه. اگر نماز، زكات، ايمان، امداد و انفاق بود، بهشت هم هست (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ ... لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ).

5. بهشت، جاى آلودگان نيست، ابتدا بايد با نماز و زکات و. . پاك شد، آن گاه به بهشت رفت (لَئِن أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاة... لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ).

6. توجه به پاداش عمل، محرك آدمى بر انجام آن است (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ... لَأُكَفِّرَنَّ. . لَأُدْخِلَنَّكُمْ).

7. اقامۀ نماز، پرداخت زكات، ايمان به پيامبران و نصرت آنان، انفاق در راه خدا و وفادارى به پيمان‌‌هاى او، راه ميانه است (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ... سَواءَ السَّبيلِ).

8. هر كس به دستورهاى الهى كفر ورزد، از مسير اعتدال خارج شده است (فَمَنْ كَفَرَ... فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ). اقامۀ نماز، پرداخت زكات، ايمان به انبيا و وفادارى به پيمان‏ها، راه ميانه است كه نافرمانان آن را گم كرده‏اند.

 

 

 

[1]. مائده: 12.

[2]. الجدول، ج 1، ص 89.

[3]. در واژة میثاق، مفهوم قوت، شدت و محکم کردن نهفته است (تسنیم، ج 2، ص 545)

[4]. گفتنی است که بنی اسرائیل، شامل هر دو گروه یهود و مسیحیت می‌‌شود؛ اما در قرآن به بنی اسرائیل عصر موسای کلیم j بیش از بنی اسرائیل عصر حضرت عیسیj پرداخته شده است. آیة مورد بحث در مورد پیمان یهودی‌‌هاست و در ذیل آیة 14 جریان مسیحیان ذکر می‌‌شود (تسنیم، ج 22، ص 143).

كلمه "ابن" كه جمع آن "أبناء" و "بنون" است، مأخوذ از "بنا" است. فرزند را از آن رو ابن مي‏گويند كه مبني بر پدر است و پدر، مبنا و اصل اوست.

اسرائيل: به معناي"قوة الله"، "عبد الله"يا"صفوة الله"است (البرهان، ج 1، ص 90؛ مجمع البیان، ج1، ص 206) این واژه، لقب يعقوب ‏بن اسحاق 8 بود. «بني‏إسرائيل» هم شامل قوم مسيح ‏مي‏شود و هم ‏شامل قوم ‏يهود؛ زيرا آنان همه، فرزندان اسرائيل (يعقوب) هستند كه به اسحاق و سپس به ابراهيم :، سرسلسله خاندان بزرگ انبياي ابراهيمي، منتهي مي‏شوند و خداوند از آنان با تعبيرهايي مانند: «يا أهل‏الكتاب»، «بني‏إسرائيل» و «يا أيها الذين هادوا» ياد مي‏كند (تسنیم، ج 4، ص 24).

[5]. "نقيب"در اصل از مادة "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده كه به معناى روزنه‏هاى وسيع، مخصوصاً راه‌‌هاى زير زمينى است. به رئيس و رهبر يك جمعيت از آن رو نقيب مى‏گويند كه از اسرار جمعيت آگاه است؛ گويى در ميان آنها نقبى ايجاد كرده و از وضع آنها آگاه شده است. گاهى"نقيب"به كسى گفته مي‌‌شود كه رئيس جمعيت نيست و تنها معرف و وسيلة شناسايى آنها است. اگر به فضائل اشخاص عنوان"مناقب"اطلاق مى‏شود، به آن سبب است كه با فحص و كنجكاوى بايد از آنها آگاه شد (تفسیر نمونه، ج 4، ص 308).

[6]."عزر"در اصل به معنای حمایت کردن همراه با تقویت است. نصرت، توفیق، اعانت، منع، ردّ و... . از لوازم معنای آن هستند. تنبیه و تأدیبِ کمتر از حد را نیز شاید از آن رو تعزیر می‌‌نامند که از آشکارترین مصادیق تقویت و دفاع از نفس است و با آن، انسان تبه‌‌کار، از عمل بد خود باز داشته شده، به سوی کمال راه می‌‌یابد. تعزیر در آیة مورد بحث، به معنای حمایت از حریم خدا و رسولd و دفاع از آنچه دربارة آنها گفته می‌‌شود و نیز تقویت آنان با نشر حقایق و تبیین احکام است (تسنیم، ج 22، ص 142).

[7]. «اقراض» به معناى قرض دادن است. مادة اقراض در قرآن همه جا دربارة قرض دادن به خدا آمده و همه با وصف"حَسَناً" مقيّد شده است. انفاق در راه خدا قرض دادن به خدا خوانده شده كه آن از طرف خدا برگردانده خواهد شد و اشاره به حتمى بودن مزد آن است.

قيد "حسن" ظاهراً مفيد آن است كه انفاق از مال پاك و با نيّت پاك و با قصد قربت باشد و بعداً پشيمان نشود و با منّت و اذيّت بعدى توأم نباشد به نظر می‌‌رسد که جملة "لايُتْبِعُونَ ماأَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً... يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ" (بقره: 262 و 265) بيان "حسن" است (قاموس قرآن، ج 5، ص 307).

البته قرض در اصل به معنای بریدن است؛ چون قرض‌دهنده، آن مال را از بقیة اموالش می‌‌برد (تسنیم، ج 11، ص 583).

[8]. کفر به معنای پوشاندن است. در مفردات گويد: كفر در لغت بمعنى پوشاندن شى‏ء است. شب را كافر گوئيم كه اشخاص را مى‏پوشاند و زارع را كافر گوئيم كه تخم را در زمين مى‏پوشاند كفرِ نعمت پوشاندن نعمت با ترك شكراست. (قاموس، ج6، ص 122) .

[9]. سیئه از ریشه"سوء"، هر چیزی است که انسان را اندهگین می‌‌کند؛ خواه از امور دنیایی باشد یا اخروی و از حالات نفسانی یا بدنی باشد یا از امور خارجی؛ مانند از دست رفتن مال، جاه و فقدان دوستی. سیئه، به معنای کار زشت و ضد حسنه آمده است. (تسنیم، ج 11، ص 460) و گناه را به خاطر زشتی آن و اندهگین ساختن انسان سئیه گفته شده است.

[10]. ضلالت بمعنى انحراف از حق است."إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ". (انعام: 74)؛ (قاموس قرآن، ج 4، ص 192)

[11]. هرجا باشید، او با شماست (حدید: 4).

[12]. بى‏ترديد، خدا با كسانى است كه پرهيزكارى پيشه كرده‏اند (نحل: 128).

[13]. يقيناً خدا با نيكوكاران است. (عنکبوت: 69).

[14]. اندوه به خود راه مده؛ خدا با ماست (توبه: 40).

[15]. بى‏ترديد، پروردگارم با من است، و به زودى مرا هدايت خواهد كرد (شعراء: 62).

[16]. و با فرعون نيرومند كه داراى ميخ‏هاى شكنجه بود* همانان كه در شهرها طغيان وسركشى كردند* و در آنها فساد و تباه‏كارى فراوانى به بار آوردند* پس پروردگارت تازيانة عذاب‏هاى گوناگون را بر آنان فرو ريخت* بى‏ترديد، پروردگارت در كمين‏گاه است (فجر: 10 ـ 14).

[17]. و اما قوم عاد با تندبادى بسيار سرد و طغيان گر نابود شدند (حاقه: 6).

[18]. ممکن است برخی تصور کنند که معیت، منحصر در معیت جسمی و بدنی است؛ از این رو آیاتی را که در آنها معیت الهی مطرح است، تفسیر مجازی کنند.

[19]. تسنیم، ج 22، صص 144 ـ 146.

[20]. مصباح المتهجد، ص 442؛ بحارالانوار، ج 87، ص 158.

[21]. و [نيز ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد كه: اگر سپاس‌گزارى كنيد، قطعاً [نعمتِ‏] خود را بر شما مى‏افزايم، و اگر ناسپاسى كنيد، بى‏ترديد عذابم سخت است (ابراهیم: 7).

[22]. فاتحه: 7.

[23]. تسنیم، ج 22، ص 147.

[24]. تفسیر نمونه، ج 4، ص 310 و 311.

[25]. و هركس به خدا ايمان بياورد و كار شايسته انجام دهد (تغابن: 9).

[26]. كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد (کهف: 88).

[27]. نماز را برپا مى‏دارند و از تمام نعمت‌‌ها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. *و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مى‏آورند و به رستاخيز يقين دارند (بقره: 2 و 3).

[28]. تسنیم، ج 22، ص 147 ـ 149.

[29]. براى آنها ]در بهشت[ خانة امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود (انعام: 127).

[30]. ]فرشتگان به آنها مى‏گويند:[ داخل اين باغ‌ها شويد با سلامت و امنيّت. هر گونه غلِّ [ یعنی حسد و كينه و دشمنى‏] را از سينة آنها بر مى‏كنيم ]و روحشان را پاك مى‏سازيم[؛ در حالى كه همه برابرند، و بر تخت‌‌ها رو به روى يكديگر قرار دارند (حجر: 46 و 47).

[31]. مریم: 62.

[32]. شعراء: 88 و 89.

[33]. تسنیم، ج 27، صرف با اندکی تصرف.

[34]. اعلی: 14 و 15.

[35]. "الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُم" (کافی، ج2، ص 18).

[36]. "الصَّلَاةَ... رَأْسُ الْإِسْلَام" (بحارالأنوار، ج 74، ص 128).

[37]. "الصَّلَاةُ عَلَمُ الْإِسْلَامِ" (همان، ج28، ص 146).

[38]. عَلَمُ الْإِيمَانِ الصَّلَاةُ" (جامع الاخبار، ص 73، فصل 33).

[39]. "وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاةُ" (اصول کافی، ج 3، ص 270).

[40]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208.

[41]. وسایل الشیعه، ج 1، ص 393.

[42]. همان، ج3، ص 45.

[43]. بحارالأنوار، ج 79، ص 216.

[44]. تفسیر نور، ج3، ص 45 و 46؛ تفسیر راهنما، ج 12، ص277 و 281.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 3683 کلمه
مولف : محمدرضا وحیدی، مرکز تخصصی نماز
1394/2/9 ساعت 10:42
کد : 273
دسته : نماز در قرآن
لینک مطلب
کلمات کلیدی
کلیدواژه: عنایات خدا
نماز در قرآن
آیات نماز
نماز و زکات
گمراهی
ورود به بهشت
همراهی خدا
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز