تعدیل‌کنندة طبیعت در قرآن

■ تعدیل‌کنندة طبیعت در قرآن

تعدیل‌کنندة طبیعت در قرآن

"إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً *إِلاَّ الْمُصَلِّينَ *الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ *... . وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ *أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ"؛[1]

به يقين، انسان، حريص و كم‏طاقت آفريده شده است *هنگامى كه بدى به او رسد، بيتابى مى‏كند *و هنگامى كه خوبى به او رسد، بسیار بخیل و باز دارنده است *مگر نمازگزاران *آن‌ها كه نمازها را پيوسته به جا مى‏آورند *... . و آنها كه بر نماز مواظبت دارند *آنان در باغ‌‌هاى بهشتى گرامى داشته مى‏شوند.

واژه‌ها

 هَلُوعاً: حریص، کم طاقت.[2] اسم، صفت مشبهه از مادة «هلع».[3]

جَزُوعاً: بی تاب، بی قرار. اسم، صفت مشبهه از مادة «جزع».[4]

 مَنُوعاً: منع با شدت. اسم، صیغة مبالغه، از مادة «منع».[5]

مُكْرَمُونَ: گرامی داشته‌شد‌‌گان، مورد احترام واقع‌شد‌‌گان. اسم مفعول، ثلاثی مزید باب افعال، از مادة «کرم».

نکته‌های تفسیری

1. انسان ممدوح یا مذموم

نزديك به شصت آيۀ قرآن دربارۀ مذمّت يا ضعف انسان،‏ وارد شده است؛ از جمله

"خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً"[6]، "إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ"[7]، "كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً"[8]، "وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا"[9]، "وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً"[10]، "وكانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا"[11]، "إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا[12]..."

در اينجا این سؤال مطرح مى‏شود كه اگر خداوند، انسان را براى سعادت و كمال آفريده، چگونه در طبيعت او شر و بدى قرار داده است؟

 آيا ممكن است خداوند، چيزى را با صفتى بيافريند و سپس آفرينش خود را مذمت كند؟

 خداوند در قرآن می‌فرماید:

"لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ"[13]؛ ما انسان را به بهترين صورت و ساختار آفريديم.

مسلّماً منظور، اين نيست كه ظاهر انسان، خوب و باطنش زشت و بد است؛ بلكه كل خلقت انسان به صورت"احسن تقويم" است. همچنين آيات ديگرى كه مقام والاى انسان را مى‏ستايند، با آيات مذمت چگونه سازگار است؟  

الف. خداوند، نيروها، غرایز و صفاتى در انسان آفريده است كه اين­ها بالقوه وسيلۀ تكامل و سعادت او به شمار می­روند؛ بنا براين صفات و غرائز مزبور ذاتاً بد نيستند؛ بلكه وسيلۀ كمالند؛ اما هنگامى كه همين صفات در مسير انحرافى قرار گيرند و از آن­ها سوء استفاده شود، مايۀ بدبختى، شر و فساد خواهند بود.

برای مثال، حرص، نيرويى است كه باعث می­شود انسان به زودى از تلاش و كوشش باز نايستد، و با رسيدن به نعمتى، سير نشود. اين، يك عطش سوزان است كه بر وجود انسان مسلط است. اگر اين صفت در مسير تحصيل علم و دانش به كار افتد و انسان، در علم، حریص باشد، مسلماً مايۀ كمال او است؛ از این رو خداوند در توصیف پیامبر اکرمd می‌‌فرماید: "حَريصٌ عَلَيْكُمْ"[14]؛ او در هدایت شما حریص است؛ اما اگر آن در مسیر مادیات به کار افتد، مایۀ شر، بدبختی و بخل می‌‌شود.

در مورد مواهب الهی ديگر نيز مطلب همين گونه است. مثال دیگر، اینکه خداوند؛ قدرت عظيمى در دل اتم آفريده كه مسلماً مفيد و سودمند است؛ ولى هر گاه از اين قدرت درونى اتم، سوء استفاده شود و از آن بمب‌‌هاى ويرانگر بسازند، نه نيروگاه‌‌هاى برق و وسائل صنعتى ديگر، مايۀ شر و فساد خواهد بود. با توجه به بيان فوق، مى‏توان ميان تمام آياتى كه در قرآن مجيد دربارۀ انسان وارد شده است، جمع كرد.[15]

ب. همان طور که در آیات فوق، انسان مذمت شده است آیات دیگری نيز از جلالت و كرامت انسان سخن مي‏گويند.

دسته اول دربارۀ طبيعت و جنبۀ جسمی انسانند؛ بنابراين ضعيف­بودن انسان، وصف بدن و طبيعت اوست، نه روح وي.

دسته دوم دربارۀ جنبه الهي و ملكوتي و روح انسانند؛ مانند "فَاَقِم وَجهَكَ لِلدّينِ حَنيفًا فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها"[16] و "ولَقَد كَرَّمنا بَني ءادَم..."[17].

آري؛ اگر روح و فطرت، قوي گردد، بدن هم قوي مي‏شود. اگر انسان، جنبۀ ملكوتي خويش را تقويت كند، امانتي را حمل مي‏كند كه آسمان از حمل آن باز مي‏ماند و چنانچه جنبه مُلكي خود را پروار كند، خلقت آسمان، از او مهم‏تر خواهد بود: "ءَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها"[18] "لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ"[19].

 امام صادقj فرموده­اند: "مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّة"؛[20] بدن نسبت به آنچه که نسبت به آن تعلق گرتفه احساس ضعف نمی­کند.

 با تقويت فطرت، نيّت و روح، هرگز بدن دچار ضعف نمي‏شود. روح، بدن را اداره مي‏كند و با ارادۀ قوي، بدن، ضعف احساس نمي‏كند.[21]

2. اوصاف نُه­گانه نمازگزاران

جامع­ترین آیات دربارۀ ویژگی نمازگزاران، آیات فوق است که در آن، به نُه ویژگی از ویژگی­های نمازگزاران اشاره شده است:

الف. مدامت بر نماز (الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ).

نمازگزاران، كساني هستند كه پيوسته در حال نمازند. در روايات، "دائمون" به دوام در ذكر، تقيّد بر خواندن نافله و تقيّد بر قضاي آنچه از نمازهاي شب و روز فوت شده، تطبيق داده شده است.

ب. انفاق (وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم).[22]

نمازگزاران نه ‏تنها در مال ديگران طمع نمي‏كنند، بلكه حقّي را كه ديگران در مالشان دارند مي‏پردازند؛ چه ديگران محروم باشند ـ يعني آبرومنداني كه به سبب عفاف، روي سؤال ندارند (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف)[23] پس خود پيش­قدم شده، حقّ آنان را مي‏پردازند ـ و چه سائل باشد كه به درخواست آنان پاسخ مثبت مي‏دهند.

مراد از "حق معلوم" در آيۀ 24 سوره معارج، صدقات واجب و مستحب است.

ج. تصدیق قیامت و هراس از عذاب جهنم (وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ * وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ).[24]

نمازگزاران هم به قيامت معتقدند و هم از عذاب جهنّم هراسانند؛ زيرا مي‌دانند كه احدي را امان‌نامه‌اي براي رهايي از عذاب الهي نداده‌اند. امن از عذاب، امن غافلانه و مذموم است (فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون)[25] و نمازْ مانع اين غفلت است.

 امتثال دستور بر اثر هراس، از بركات وجودي جهنّم است كه بسياري از اطاعت‏ها بر اثر ترس از آن است. انسانِ تصديق‏كنندۀ قيامت و هراسان از عذاب جهنّم است كه مي‏تواند اهل نماز باشد؛ از اين‏رو در نگاهي كلي، جهنّم نيز مانند بهشت، از نعمت‏هاي الهي به شمار مي‏آيد.[26]

ه. عفت و پاکدامنی (وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ)[27].

نمازگزاران، كساني­اند كه اهل عفاف‌‌ هستند و دامن خود را از حرام، نگه می‌‌دارند؛ پس نماز، مانع بی‌‌عفتی است.

ز. امانتداری و وفای به عهد (وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ)[28].

نمازگزار واقعي، امين و امانتدار است و عهد و پيمان خود، اعم از الهي يا مردمي را رعايت كرده، آن را محترم مي‌شمارد و آنچه را تعهّد كرده، وفا مي‌كند.

ح. تحمل شهادت (وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ)[29].

نمازگزاران در مقام تحمّل شهادت و نيز در مقام اداي آن، بر شهادت‏هاي خود تكيه مي‏كنند؛ خواه شهادت در محكمه يا شهادت در مسائل اعتقاد

ط. محافظت بر نماز (وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ).

نمازگزاران كساني هستند كه محافظ نمازند، تا چيزي از آن فوت نشود؛ هم وقت آن رعايت می‌‌کنند، تا قضا نشود و هم خصوصيت‏ها و شرايط ديگر آن را. در بعضي از روايات، محافظت بر نماز به اداي فريضه، و در بعضي ديگر به تقيّد بر انجام پنجاه ركعت نماز در شب و روز اعم از فرايض و نوافل تطبيق شده است.[30]

3. خوشا آنان که دائم در نمازند

این سوره، نخستین ویژگی نمازگزاران را این طور بیان می‌‌کند: "الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون"؛ همان نمازگزارانی که نمازهای خود را تداوم می‌‌بخشند و با درگاه پروردگار متعال ارتباط مستمر دارند. اين ارتباط، با نماز تأمين مى‏شود؛ نمازى كه انسان را از فحشا و منكر باز مى‏دارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مى‏دهد، و همواره او را به ياد خدا وامى‏دارد. اين توجه مستمر، مانع از غفلت و غرور، و فرورفتن در درياى شهوات، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مى‏شود.

بديهى است منظور از مداومت بر نماز، اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند؛ بلكه منظور، اين است در اوقات معين، نماز را انجام مى‏دهند.

اصولاً هر كار خير، آن گاه در انسان اثر مثبت مى‏گذارد كه تداوم داشته باشد. در حديثى از امام باقرj می‌‌خوانیم:

"أَحَبَُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَامَ الْعَبْدُ عَلَيْهِ وَ إِنْ قَل"؛[31] محبوب‌‌ترين اعمال نزد خداوند عزوجل عملی است كه بنده بر آن مداومت کند؛ هر چند كم باشد.[32]

4. نماز، مانع بخل ورزی

نماز، هم انسان را در برابر مشكلات اخلاقي، حقوقي و منكرات فقهي بيمه مي‏كند (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر)[33] يقيناً نماز از، كارهاى زشت و كارهاى ناپسند باز مى‏دارد) و هم در مشكلات مادّي زندگي، او را از آسيب‏پذيري مصونيّت مي‏بخشد؛ زيرا انسان "هلوع" آفريده شده است. هلوع، كسي است كه وقتي دچار حادثه دردناكي مي‏شود، جزع و بي‏تابي مي‏كند و اگر خيري نصيبش شود. انحصارطلب و منوع مي‏گردد و از دادن آن خير به ديگران امتناع مي‏ورزد ؛"إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً". غافل از اين‏كه اگر اهل سخاوت باشد، آن خير نازل، هم به ديگران مي‏رسد و هم براي خودش مي‏ماند، و اگر منع كند، هم ديگران را از آن محروم نموده و هم خود را بي‏بهره ساخته است. آنچه انسان را از اين صفت زشت مي‏رهاند و او را از بخل در عطا و از آسيب‏پذيري در حوادث نجات مي‏دهد، نماز است. تنها نمازگزارانند كه از چنين صفت مذمومي به‏دورند (إِلاَّ الْمُصَلِّينَ)[34].

5. نماز، داروی دردها

انسان، داراي فطرتي توحيدي است که با آن، خدا را مي‌شناسد و او را مي‌طلبد (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها)[35]. نیز طبيعتي دارد كه بدن او بر طبق آن تنظيم شده است. خداي سبحان، آن فطرت را به خود و اين طبيعت را به گِل نسبت مي‌دهد (إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ * فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ)[36]، گرچه همه چیز به خداوند، منسوب است.

طبيعت انسان كه به "طين" باز مي‌گردد و به حسّ نزديك‌تر است، همچون فطرت، داراي پيامدهاي فراوان است. خداي سبحان در سورة معارج كه شايد جامع‌ترين سوره‌اي باشد كه خصوصيات و آثار مثبتِ نماز در آن بيان شده، دربارة پيامدهاي طبيعي انسان مي‌فرمايد: "إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً*وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا". "هلوع" و "جزوع" و "منوع" بودن، دردهايي است كه از طبيعتِ انسان برخاسته و نشان نقص طبيعي اوست. نماز كه از فطرت انسان برمي‌خيزد، همة اين پيامدهاي سوء طبيعي را درمان و اصلاح مي‌كند؛ چنان‌كه خداوند در ادامة آيات يادشده مي‌فرمايد: "إِلاَّ الْمُصَلِّينَ". "مصلّين"، صفت مستمر كساني است كه دائماً به فكر نمازند (الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ).

البته حرص و طمع ذاتاً مذموم نيست؛ زيرا حرص و طمع، نحوست ذاتي و خُبث طبيعي ندارد؛ بلكه اگر متعلق آن، پليد باشد، مذموم است و اگر متعلق آن، طيّب باشد، محمود؛ مثلاً طمع در طلب علم به لحاظ طهارت علم، محمود است (رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً)[37]، (يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً)[38]، و حرص در جمع مال و خودداری از انفاق، مذموم است.

 در آيات يادشده، راز مذموم‌بودنِ "بخیل" و "حریص" بودن انسان را همين دانسته كه مبتلاي به آن، از يك سو مانع خير است و از سوي ديگر در برابر رخداد ناگوار "شرّ"به جاي بردباري، گرفتار جَزَع خواهد شد.

البته اوصاف مزبور مربوط به روح انسان است، نه بدن وي؛ ليكن ابتلاي روح به صفات مذموم بر اثر تعلّق به بدن است.[39]

6. کمیت و کیفیت نماز

آياتي از قرآن كريم ناظر به مقدار نماز و كيفيت خشوع آن است. در آيات "وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إنها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين"[40] و "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ*الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ"[41]، كيفيت نماز كه خضوع و خشوع است بيان شده و در آية شريف "الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" به كمّيت نماز اشاره شده است؛ زيرا آنان كه دائم در نمازند، گذشته از آنكه همة نمازهاي واجب خود را ادا مي‌كنند و هيچ‌گاه نماز و اوقات آن و نيز ساير شرايط معتبر در آن را از ياد نمي‌برند و هيچ نمازي از آنان ترك نمي‌شود، پيوسته در اين انديشه‌اند كه نماز گذشته را با فحشا و منكر، باطل نكنند و اثر مثبت آن را از دست ندهند، و به نمازي كه در پيش دارند با خوراك، پوشاك و مكان و فكر حلال وارد شوند. آنان هماره به ياد خداوند هستند و همين ياد خدا به مثابه نماز است.

شاهد بر اينكه مراد از دوام بر نماز، اشتغال دائمي به نماز و ركوع و سجود ظاهري نيست آنكه خداي سبحان به نمازگزاران نماز جمعه كه از بهترين و پرفضيلت‌ترين نمازهاست مي‌فرمايد: آن گاه كه نماز پايان يافت، درپي كسب و كار و براي طلب رزق، پراكنده شويد؛ اما همچنان به ياد خدا باشيد (فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)[42]. كسي كه پيوسته به ياد خدا باشد، چنان است كه دائماً در نماز است؛ از این رو امام باقرj فرمودند:

"لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاةٍ مَا كَانَ فِي ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً كَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً"؛[43] تا هنگامی که مؤمن در ذکر خداست، پیوسته در نماز است؛ ایستاده باشد یا نشسته و یا خوابیده.[44]

7. نماز، تعدیل­کننده خواسته‌های فردی و اجتماعی

نماز، خواسته‌‌های فردی را تعدیل می‌‌کند؛ چرا که داراي آثار مهمي است كه خداوند دربارۀ حفظ آن، دستور خاص داده است. نماز تعديل‏كنندۀ طبيعت حريص انسان است كه هنگام سختي‌‌ها ملتمسانه فرياد مي‌زند و زماني كه خيري به او مي‌رسد، انحصارطلبي مي‌كند.

توفيق تعديل طبيعت حریص، تنها نصيب نمازگزاراني مي‌شود كه اقامۀ نماز براي آنها ملكه شده باشد؛ از اين‏رو به جاي اسم فاعل (نمازگزارنده) يا فعل (نماز مي‌خوانند) صفت مشبهه "المُصَلّين" آمده است كه نشان ثبات و استمرار است. البته باید توجه داشت که صفت مشبهه در اين‌گونه از موارد به وزن اسم فاعل است.

همچنين در آيۀ "اَلَّذينَ هُم عَلي صَلاتِهِم دائِمون" به ملكه­شدن اقامۀ نماز براي نمازگزار اشاره شده است؛ يعني نمازگزاردن باید به ذكر هميشگي خداوند بينجامد؛ نه اينكه انسان در همه شبانه‌روز نماز بگزارد. به فرمان خداي‏سبحان مسلمانان بايد پس از خواندن نماز جمعه، پراكنده شوند و سراغ كارشان بروند؛ ولي اين اشتغال‌‌ها نبايد انسان را از ياد خدا غافل كند: "فَاِذا قُضِيَتِ الصَّلوةُ فَانتَشِروا فِي الاَرضِ وابتَغوا مِن فَضلِ اللهِ واذكُرُوا اللهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحون"[45]، "رِجالٌ لاتُلهيهِم تِجرَةٌ ولابَيعٌ عَن ذِكرِ الله".[46]

نماز، علاوه بر خواسته­های فردی، تعدیل­کنندۀ خواسته‌‌های اجتماعی نیز هست؛ زیرا قرآن كريم، اقامۀ نماز را از حساس‌ترين وظايف حاكمان اسلامي قرار داده است (الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاة...)[47] زيرا مهم‌ترين عامل تعديل خواسته‌هاي سياسي احزاب و گروه­ها همانا نماز است؛ يعني كسي كه بر اثر اعتماد مردم به مقامي مي‌رسد، از آسيبِ "مَنوع» بودن بپرهيزد؛ چنان‏كه رقباي او كه به مقصد خود بار نيافته‌اند، "جزوع» و در صدد كينه، تخريب، هتك و هدم نباشند، در نتيجه جامعه نمازگزار و حكومت حامي نماز از گزند "هلوع» بودن مي‌رهد و به حيات طيّب قناعت مي‌رسد.[48]

8. جلوه هایی از اکرام نمازگزاران در بهشت

از آنجا که در آیۀ فوق فرمود نمازگزاران در بهشت، مورد اکرام و احترامند، ما در اینجا جلوه‌‌هایی از عزت و احترام آنها در بهشت را بیان می‌‌کنیم. نعمت‌‌هایی که در بهشت، نصیب نمازگزاران می‌‌شود، هم نعمت‌‌های جسمانی است و هم معنوی که ما به مواردی از آنها اشاره می‌‌کنیم؛

 نعمت‏هاي جسماني و حسي

1. خوراکی‌ها

الف. گوشت پرندگان: "وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ"؛[49] و گوشت پرنده از هر گونه‏اى كه بخواهند!

ب. ميوه‏ها: "وَ فاكِهَةٍ كَثيرَةٍ *لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ [50] و ميوه‏هاى فراوان كه هرگز قطع و ممنوع نمى‏شوند.

ج. نوشیدنی­ها: "مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَرات"؛[51] وصفت بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده [چنين است:] در آن، نهرهايى است از آبى كه مزه و رنگش برنگشته و نهرهايى از شير كه طعمش دگرگون نشده و نهرهايى از شراب كه براى نوشندگان، مايۀ لذت است و نهرهايى از عسل خالص است، و در آن از هر گونه ميوه‏اى براى آنان فراهم است.

د. شراب‏ها و ساقيان: قرآن مجيد، شراب‏هاي بهشتي را در زيباترين تعبير همراه زيباترين ساقيان، خوب‏رويان و خوش­قامتان با چشمان فروهشته، وصف كرده است؛ از جمله: "يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ *بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ *لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ"؛[52] و گرداگردشان قدح‌‌هاى لبريز از شراب طهور را مى‏گردانند؛ شرابى سفيد و درخشنده، و لذّت­بخش براى نوشندگان؛ شرابى كه نه در آن، مايۀ تباهى عقل است و نه از آن، مست مى‏شوند.

2. باغ‏ها

"جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ"؛[53] باغ‌‌هاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است.

3. قصرها و كاخ‏ها

"لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْميعاد"؛[54] ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند، براى آنان غرفه‏هايى است كه از فراز آنها غرفه‏هايى ديگر بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است. خدا اين وعده را داده است؛ خدا وعده خلافى نمى‏كند.

4. لباس‏ها و زينت‏ها

"يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقا"؛[55] در آنجا با دست­بندهايى از طلا آراسته مى‏شوند و لباس‌‌هايى به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، در بر مى‏كنند؛ در حالى كه بر تخت­ها تكيه كرده‏اند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نيكويى!

5. همسران

"وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً"؛[56] و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، به زودى آنها را در باغ‌‌هايى از بهشت وارد مى‏كنيم كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ هميشه در آن خواهند ماند و همسرانى پاكيزه براى آنها خواهد بود و آنان را در سايه‏هاى گسترده جاى مي‌‌دهيم.

6. خدمت‏كاران

"وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُون"؛[57] و پيوسته بر گردشان نوجوانانى براى آنان گردش مى‏كنند كه همچون مرواريدهاى درون صدفند.

نعمت‌‌های معنوی و روحی

در بهشت برای بهشتیان، نعمت‌‌های معنوی فراوانی است که ما فقط به چند مورد اشاره می‌‌کنیم:

1. عدم دروغ، ياوه و گناه

"لايَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً"؛[58] در آنجا نه سخن لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند و نه دروغى. "وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَميدِ"؛[59] و به سوى سخنان پاكيزه هدايت مى‏شوند، و به راه خداوندِ شايستۀ ستايش، راهنمايى مى‏گردند.

2. نفي حزن و خوف و رنج

"الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ"؛[60] همان كسى كه با فضل خود، ما را در اين سراى اقامت، جاى داد كه نه در آن، رنجى به ما مى‏رسد و نه سستى و واماندگى­ای.

"لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون"؛[61] اجرشان نزد پروردگارشان است، و نه ترسى بر آن­هاست، و نه غمگين مى‏شوند.

3. دوستان بهشتي

ما در نمازهای روزانه ده بار از خداوند می‌‌خواهیم که ما را به راه کسانی هدایت کند که به آنها نعمت داده است:

"اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ *صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ". در سورۀ نساء نعمت­داده شدگان را که نمازگزار در دنیا راه آنها را ادامه داده و در بهشت با آنها همنشین است نام برده است.

"وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا"؛[62] و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، ]در روز رستاخيز،[ همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده است، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيقاى خوبى هستند.

4. استقبال ملائکه

"الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ"؛[63] فرشتگان از هر دری بر آنها وارد مى‏شوند.

5. پذیرایی با سلام

"لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا"؛[64] در آن جا هرگز گفتار لغو و بيهوده‏اى نمى‏شنوند و جز سلام در آن جا سخنى نيست، و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.

"لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً * إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً"؛[65] در آن]باغ‌‌هاى بهشتى[ نه لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند، نه سخنان گناه­آلود. تنها چيزى كه مى‏شنوند، سلام است، سلام.

الف. سلام خداوند

"سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ"؛[66] بر آنها سلام ]و درود الهى[ است. اين سخنى است از سوى پروردگارى مهربان.

ب. سلام ملائکه

"سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار"؛[67] ]و به آنان مى‏گويند:[ سلام بر شما به سبب صبر و استقامتتان. چه نيكوست سرانجام آن سرا!

ج. سلام بهشتیان

"تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ"؛[68] تحيّت آنها در بهشت، سلام است.

باید دانست که این سلام‌ها یک سلام لفظی صرف نیست؛ بلکه سلام همراه با سلامتی از آفات و نقص‌ها و امنيت و آرامش كامل است.

بحث روایی

1. مراد از "دائمون»

در روایات برای "دائمون» تفسیرهای گوناگونی شده است:

الف. ذکر همیشگی

امام باقرj مي‏فرمايند:

"لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاةٍ مَا كَانَ فِي ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً كَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ[69]..."؛[70] تا هنگامی که مؤمن، در حال ذکر خداست، پیوسته در نماز است؛ ایستاده باشد یا نشسته و یا خوابیده. خداوند می‌‌فرماید: "کسانی كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند".

 ب. خواندن نافله

فضیل می­گوید:

"سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍj عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ :...الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. قَالَ: هِيَ النَّافِلَة"؛[71] از امام باقرj دربارۀ آیۀ "الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" پرسیدم. حضرت فرمود: مراد از مداومت بر نماز، نماز مستحبی است.

امام باقرj فرمودند: "...ثُمَّ اسْتَثْنَى فَقَالَ: إِلَّا الْمُصَلِّينَ. فَوَصَفَهُمْ بِأَحْسَنِ أَعْمَالِهِمْ: الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. يَقُولُ إِذَا فَرَضَ عَلَى نَفْسِهِ مِنَ النَّوَافِلِ شَيْئاً دَامَ عَلَيْهِ"؛[72] خداوند بعد از دو آیۀ قبل، نمازگزاران را استثنا کرد و آنها را با بهترین اعمالشان توصیف نمود و فرمود: "الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون". منظور، اين است هر گاه انسان چيزى از نوافل را بر خود واجب مى‏كند، همواره به آن ادامه دهد.

ج. قضاي نوافل

امیرالمؤمنینj فرمودند: "مَنْ أَتَى الصَّلَاةَ عَارِفاً بِحَقِّهَا غُفِرَ لَهُ لَا يُصَلِّي الرَّجُلُ نَافِلَةً فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ إِلَّا مِنْ عُذْرٍ وَ لَكِنْ يَقْضِي بَعْدَ ذَلِكَ إِذَا أَمْكَنَهُ الْقَضَاءُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. يَعْنِي الَّذِينَ يَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّيْلِ بِالنَّهَارِ وَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّيْلِ لَا تُقْضَى النَّافِلَةُ فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ ابْدَأْ بِالْفَرِيضَةِ ثُمَّ صَلِّ مَا بَدَا لَكَ"؛[73] هر کس نماز را در حالی که به آن معرفت دارد، به جا آورد، مورد مغفرت قرار می‌‌گیرد. انسان در موقع نماز واجب، نافله نخواند، مگر کسی که معذور باشد؛ اما بعد از خواندن نماز واجب اگر امکانش بود، نافله را قضا کند؛ زیرا خداوند می‌‌فرماید "الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ"، منظور کسانی هستند که نماز‌های مستحبی قضاشدۀ شب را در روز و نماز‌های مستحبی قضا شده روز را در شب به جا می‌‌آورند. بعد حضرت فرمودند: در زمان فریضه، نافله را قضا نکن؛ بلکه اول فریضه را به جا بیاور، بعد نافله را.

د. تقيّد بر پنجاه ركعت نماز

امام کاظمj دربارة آیه "إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" فرمودند: "أُولَئِكَ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْخَمْسِينَ مِنْ شِيعَتِنَا"؛[74] آنان ـ به خدا سوگند ـ شیعیان ما هستند که در طول شبانه روز پنجاه رکعت نماز واجب و مستحب می‌‌خوانند.[75]

2. محافظت بر نماز‌های یومیه

"عَن ابِي الْحَسَنِ الْمَاضِيj فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ. قَالَ: أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْخَمْسِ صَلَوَاتٍ مِنْ شِيعَتِنَا"؛[76] امام کاظم (ع) فرمود: مراد از"الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُون"شیعیانی هستند که بر نماز‌های پنجگانه مواظبت می‌‌کنند.

پیام­ها[77]

1. راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است (خُلِقَ هَلُوعاً... جَزُوعاً... مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّین).

2. طبع مادی انسان به حرص و بخل، میل دارد و نماز و یاد خدا آن را مهار می‌‌کند (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً.. إِلاَّ الْمُصَلِّينَ).

3. انسان بدون نماز، مضطرب است (جَزُوعاً... مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّین).

4. نماز و ياد خدا، تعديل­كنندۀ غرايز و مانع خُلق و خوى ناپسند است (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً... إِلاَّ الْمُصَلِّينَ).

6. آثار نماز در گرو مداومت آن است (الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ).

7. آغاز و پایان تمام کمالات، توجه به نماز است. در آغاز فرمود: "الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" و در پایان نیز می‌‌فرماید: "وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُون".

8. بهشتیان از نظر مادی "في‏ جَنَّاتٍ" و از نظر معنوی "مُكْرَمُون" هستند.

 

 

[1]. معارج: 19 ـ 35.

[2]. جمعى از مفسران و لغت شناسان "هلوع" را به معناى حريص و جمعى به معناى "كم طاقت" تفسير كرده‏اند. بنا بر تفسير اول، در اينجا به سه نكتة منفى اخلاقى در وجود اين گونه انسان‌‌ها اشاره شده است؛ "حرص" و "جزع" و "بخل". و بنا بر تفسير دوم به دو نكتة "جزع" و "بخل" اشاره شده است؛ زيرا آية دوم و سوم تفسيرى است براى معناى "هلوع". اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو معنا در اين واژه جمع باشد؛ چرا كه اين دو وصف، لازم و ملزوم يكديگرند؛ انسان‌‌هاى حريص، غالباً بخيل هستند، و در برابر حوادث سوء كم تحملند، و عكس آن نيز صادق است (تفسیر نمونه، ج 25، ص 28)

[3]. صفة مشبّهة من الثلاثيّ، هلع باب فرح بمعنى شدّة الجزع و عدم الصبر على المصائب و قديكون مبالغة اسم الفاعل (الجدول، ج29، ص85 ).

[4]. نصب "جزوعا" و "منوعاً" به سبب خبر "کان" یا "صار" محذوف است (الجدول، ج29، ص 83)؛ صفة مشبّهة من الثلاثيّ جزع باب فرح بمعنى يفزع من الشي‏ء، وزنه فعول و قد يكون مبالغة اسم الفاعل.

[5]. صيغة مبالغة من الثلاثيّ منع باب فتح، وزنه فعول بفتح الفا (الجدول، ج29، ص 85).

[6]. انسان ضعیف آفریده شده است (نساء: 28).

[7]. انسان ستمگر و ناسپاس است (ابراهیم: 34).

[8]. انسان، همواره بسيار بخيل و تنگ‏نظر است (اسراء: 100).

[9]. انسان همیشه عجول بوده است (همان: 11)

[10]. انسان بسیار ناسپاس است (همان: 67)

[11]. انسان بيش از هر چيز، به مجادله مى‏پردازد (کهف: 54).

[12]. او بسیار ظالم و جاهل بود (احزاب: 72).

[13]. تین: 4.

[14]. توبه: 128.

[15]. تفسیر نمونه، ج‏25، ص 28و29.

[16]. پس روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است (روم: 30 .(

[17]. به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم (اسراء: 70 (.

[18]. آیا آفرینش (بعد از مرگ) مشکل­تر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟ ! (نازعات: 27").

[19]. آفرینش آسمان­ها و زمین، از آفرینش انسان، مهم­تر است (غافر: 57).

[20]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 400، ح5859.

[21]. تسنیم، ج 18، ص 420 و 421، با اندکی تصرف.

[22]. معارج: 24 و 25.

[23]. از شدت خویشتن­داری افراد ناآگاه آنهارا بی­نیاز می­پندارند. (بقره: 273).

[24]. و آنان كه همواره روز پاداش را باور دارند* و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيم‌‌ناكند. (معارج: 26 و 27).

[25]. جز زيانكاران، خود را از مكر ]و مجازات[ خدا ايمن نمى‏دانند (اعراف: 99).

[26]. "هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي‏ يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ... فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان"؛ این همان دوزخى است كه مجرمان آن را انكار مى‏كردند.. پس كدامين نعمت‌‌هاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد (الرحمن: 43 و 44).

[27]. معارج: 29.

[28]. همان: 32.

[29]. همان: 33.

[30]. تسنیم، ج4، صص 187 و 189، با اندکی تصرف.

[31]. تهذیب الاحکام، ج 2، ص 41، باب 4.

[32]. تفسیر نمونه، ج 25، صص 30 و31، با اندکی تصرف.

[33]. عنکبوت: 45.

[34]. تسنیم، ج 4، ص 186.

[35]. پس [با توجه به بى‏پايه بودن شرك‏] حق‏گرايانه و بدون انحراف با همة وجودت به سوى اين دين [توحيدى‏] روى آور، [پاى‏بند و استوار بر] سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش (روم: 30).

[36]. همانا من بشرى از گل خواهم آفريد* پس زمانى كه اندامش را درست و نيكو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید (ص: 70 و 71).

[37]. پروردگارا بر دانش من بیفزای (طه: 114).

[38]. همواره پروردگارشان را به علت بيم [از عذاب‏] و اميد [به رحمت و پاداش‏] مى‏خوانند (سجده: 16).

[39]. تسنیم، ج 7، صص 593 و 595، با اندکی تصرف.

[40]. از صبر و نماز يارى بخواهيد، و يقيناً اين كار جز بر فروتنان، گران و دشوار است (بقره: 45).

[41]. بی تردید مؤمنان، رستگار شدند* آنها که در نمازشان خشوع دارند (مومنون: 1 و 2).

[42]. و چون نماز پايان گيرد، در زمين پراكنده شويد و از فضل و رزق خدا جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد، تا رستگار شويد (جمعه: 10).

[43]. وسایل الشیعه، ج 7، ص 150، باب 1، ح 8975.

[44]. تسنیم، ج7، ص 596، با اندکی تصرف.

[45]. جمعه: 10.

[46]. نور: 37.

[47]. همان کسانی که هرگاه در زمین به آنان قدرت ببخشیم، نماز را برپا می‌‌دارند (حج: 41).

[48]. تسنیم، ج11، ص 476 و 477.

[49]. واقعه: 21

[50]. واقعه: 32 و 33.

[51]. محمدd : 15.

[52]. صافات: 45 و 47.

[53]. ص: 50.

[54]. زمر: 20.

[55]. کهف: 31.

[56]. نساء: 57.

[57]. طور: 24.

[58]. نبا: 35.

[59]. حج: 24.

[60]. فاطر: 35.

[61]. بقره: 277.

[62]. نساء: 69.

[63]. رعد: 23.

[64]. مریم: 62.

[65]. واقعه: 25 و 26.

[66]. یس: 58.

[67]. رعد: 24.

[68]. یونس: 10.

[69]. آل عمران: 191.

[70]. وسایل الشیعه، ج 7، ص 150، باب 1، ح 8975.

[71]. کافی، ج 3، ص 269.

[72]. نور الثقلين، ج‏5، ص 415.

[73]. همان، ج‏5، ص 416.

[74]. البرهان، ج‏5، ص 488.

[75]. مقصود از"پنجاه ركعت نماز"نمازهاى شبانه روز به علاوه نافله‌‌هاى آن است. تعداد ركعات نمازهاى يوميه و نوافل آن 51 ركعت است؛ اما در برخى روايات دربارۀ نافلۀ عشاء آمده كه اين يك ركعت از نوافل به شمار نمى‌‌آيد، بلكه مستحبى است كه صرفاً به منظور دو برابر شدن تعداد ركعات نافله نسبت به نمازهاى يوميه اضافه شده است (من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 455، ح 1318)؛ براساس اين روايات، مجموع عدد نمازهاى يوميه و نوافل، پنجاه ركعت است.

[76]. البرهان، ج‏5، ص 488.

[77]. تفسیر راهنما، ج 19، ص 360 و 361 و 373.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 5136 کلمه
مولف : محمدرضا دیانت، مرکز تخصصی نماز
1394/2/9 ساعت 10:30
کد : 271
دسته : نماز در قرآن
لینک مطلب
کلمات کلیدی
کلیدواژه: انسان مدح شده
بخل
تعدیل
محافظت بر نماز
دائمون
نماز در قرآن
آیات نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز