■ اگر امام علی (ع) در نمازشان متوجه بیرون آوردن تیر از پایشان نمی شوند پس چطور به فقیر انگشتر می دهند و متوجه او می شوند؟
این شبهه به صورت های گوناگون مطرح می شود. که شکل های مختلف این پرسش در ذیل آورده می شود:
۱- چگونه است که حضرت علی ع در حال نماز تیر از پای ایشان بکشند ومتوجه نشود ولی سوال و درخواست سائل را در حال نماز متوجه بشود؟
۲- چگونه است که پیامبر در حال نماز متوجه گریه طفل می شود ولی حضرت علی ع در نماز متوجه بیرون کشیدن تیر نمی شود؟
۳- چگونه می شود حضرت علی ع هم نماز بخواند و هم در حین نماز انگشتر خود را انفاق کند؟آیا می توان هم نیت نماز را داشت هم نیت انفاق؟ آیا این انفاق موجب خلل به نیت نماز نمی شود؟
۴- می گویند که به هنگام نماز از پای مولای متقیان، علی (ع)، تیر در آوردند، مگر درآوردن تیر باعث خونریزی نمی شود؟ و خون زیاد هم موجب باطل شدن نماز نمی شود؟
قبل از پاسخ به این سوالات لازم است توضیحی در باره این سوالات داده شود:
گاهی برخی چنین سوالاتی را مطرح می کنند تا جریان خاتم بخشی حضرت علی ع در حال رکوع را زیر سوال ببرند. و بدین وسیله نزول آیه ولایت را در مورد ایشان انکار کنند. که سوال سوم با این هدف دنبال می شود.
گاهی سوال را طوری طرح می کنند که دو فضیلت خاتم بخشی و بیرون کشیدن تیر باهم در تناقض باشد یعنی اگر حضرت در حال نماز متوجه سوال سائل شد پس امکان ندارد که متوجه بیرون کشیدن تیر نشود. و اگر متوجه بیرون کشیدن تیر نشده است پس امکان ندارد سوال سائل رادر نماز بشنود پس این آیه(آیه ولایت) در شان ایشان نازل نشده است. سوال اول از این گونه سوالات است.
گاهی سوال را با هدف رد کردن جریان بیرون کشیدن تیر از پای حضرت مطرح می کنند با این توضیح که پیامبر که مقامشان بالاتر از حضرت علی ع است در حال نماز متوجه گریه طفل می شوند پس امکان ندارد نماز حضرت علی ع طوری باشد که متوجه بیرون کشیدن تیر نشود. سوال دوم و چهارم از این گونه سوالات است.
پاسخ بدین سوالات در دو مرحله صورت می گیرد:
مرحله اول: اثبات وقوع تاریخی این حوادث است. یعنی باید دید آیا جریان خاتم بخشی یا بیرون کشیدن تیر از پای حضرت علی ع یا شنیدن گریه طفل در حال نماز، اتفاق افتاده است؟
مرحله دوم: در صورتی که این موارد اتفاق افتاده است پس چگونه می توان هم قائل به بیرون کشیدن تیر از پای حضرت در حال نماز شد و هم قائل به بخشیدن خاتم توسط ایشان به سائل؟ بالاخره آیا ایشان در نماز تمام توجهشان به خدا هست یا نیست؟ اگر هست پس چگونه متوجه سوال سائل شده اند و اگر نیست پس چگونه متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نشده است؟و یا چگونه خونریزی هنگام بیرون کشیدن تیر موجب ابطال نماز ایشان نشده است؟ و یا چگونه می توان هم نیت انفاق داشت هم نیت نماز؟
مرحله اول: اثبات وقوع تاریخی موارد مذکور
۱- خاتم بخشی حضرت علی ع در رکوع: داستان خاتم بخشی ایشان در رکوع و اینکه آیه ولایت در شان ایشان نازل شده است مورد اتفاق شیعه و سنی است. و دانشمندان شیعه و اهل سنت در کتابهای خود با نقل های مختلف بدین جریان اشاره کرده اند و آیه ۵۵ سوره مائده که به «آیه ولایت» شهرت یافته است در این باره نازل شده است. در این آیه آمده است: «ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می دهند: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ».
روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل سنت دلالت بر این دارند که این آیه در شأن امام علی علیه السلام نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد.
او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.
ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.
خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد.
این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی که این حادثه را نقل کرده اند، امام علی علیه السلام، عبداللّه بن عبّاس ابورافع مدنی، عمار بن یاسر ابوذر غفاری، انس بن مالک، و مقداد بن اسود هستند.
از تابعان نیز مسلمه بن کهیل،عتبه بن ابی حکیم، سُدّی و مجاهد به نقل این حادثه پرداخته اند. در کتاب غایه المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است.
در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی علیه السلام فرود آمده و از نظر اهل سنت نیز شهرت این روایات به حدی است که متکلم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسران بر نزول این آیه در شأن علی علیه السلام اجماع دارند. جرجانی در شرح مواقف، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد و قوشچی در شرح تجرید نیز بر این اجماع اعتراف دارند.
محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری) حافظ عبد بن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی (مؤلف صحیح)، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن ابی حاتم، ابن عساکر، ابوبکر بن مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب هایشان آورده اند. آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام علی علیه السلام نازل شده و شهرت این خبر به حدی بوده که حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به نظم آورده است:
فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً زکاه فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک اللّه خیر ولایه و اثبتها اثنی کتاب الشرایع
بنابراین با وجود نقل این روایت از راه های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن می شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی علیه السلام استدلال کرده است و حتی برخی آن را قوی ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده اند.
۲- بیرون کشیدن تیر از پای حضرت علی ع: این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که این داستان در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت؛ مانند: ارشاد القلوب دیلمی، الانوار النعمانیه، المناقب المرتضویه، حلیه الابرار، منتهی الآمال،محجه البیضاء، و هم چنین کتاب های فقهی مثل عروه الوثقی آمده است و همچنین مؤلّفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. و محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کنند؛ بنابراین، براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد. گرچه برخی می گویند اصل چنین داستانی صحت ندارد که در ادامه بدان اشاره خواهد شد.
۳- طولانی کردن سجده یا کوتاه کردن نماز از جانب پیامبر به خاطر اطفال: روایت شده است که پیامبر(ص) مردم را به نماز فراخواند. حسن(ع)کودک خردسالی بود و با آن حضرت بود. پیامبر(ص) وی را پهلوی خود نشاند و به نماز ایستاد. حضرت یکی از سجده های نماز را طولانی کرد. راوی می گوید: من سر از سجده برداشتم و دیدم حسن(ع)از جای خود برخاسته و روی کتف پیامبر(ص) نشسته است. وقتی نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: «ای رسول خدا! چنین سجده ای از شما ندیده بودیم. گمان کردیم وحی بر شما رسیده است.»فرمود: وحی نرسیده بود. فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد. نخواستم تعجیل کنم و کودک را به زمین بگذارم. آن قدر صبر کردم تا طفل، خود از کتفم پایین آمد» یا در روایت دیگری آمده است: روزی پیامبر(ص) نماز صبح را با کوتاهترین سوره خواند. اصحاب پرسیدند، ای پیامبر(ص)! چه اتّفاقی افتاده که نماز را سریع تمام کردید. حضرت(ص) در پاسخ فرمود: «من صدای گریه طفلی را در صف زنان شنیدم»
مرحله دوم: نحوه جمع این موارد
به دو صورت به این تناقض ها جواب داده شده است:
صورت اول: ضعیف بودن منابع مربوط به بیرون کشیدن تیر از پای حضرت در نماز:
برخی در جواب این تناقض ها گفته اند: اولین کسی که به این داستان اشاره کرده فخر رازی است. فخر رازی متوفای اوایل قرن هفتم است. قبل از این تاریخ یعنی در طول هفت قرن این مطلب در کتاب هیچ نویسنده ای دیده نشده است حتی شیعیان نیز چنین مطلبی را نقل نکرده اند. با توجه به این نکته این سوال مطرح می شود چگونه مطلبی با این اهمیت و جذابیت (بخصوص برای شیعیان) هفت قرن مسکوت و دور از چشم مانده و سر انجام نیز توسط اهل سنت ذکر می شود؟ با ورق زدن تنها چند صفحه از کتاب تفسیر فخر رازی می توان به پاسخ این پرسش پی برد. وی ابتدا این داستان را با آب و تاب فراوان نقل می کند سپس در تفسیرش که به آیه: انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و هم راکعون می رسد این اشکال را مطرح می کند: امیرالمومنین علی (ع) که به هنگام نماز آن قدر حضور قلب دارد (که تیر را از پایش در می آورند و متوجه نمی شود) چگونه اینجا متوجه گدا شد و انگشترش را به او داد؟
نتیجه سخن آنکه فخررازی در قرن هفتم سازنده این داستان است آن هم برای اینکه بعد به صورتی ناجوانمردانه یکی از امتیازات انحصاری امیرالمومنین را زیر سوال ببرد. امتیازی که در طول هفت قرن یکی از دلیل های شیعیان بر علیه اهل سنت بوده و اهل سنت نیز چاره ای جز اقرار به آن نداشتند.
با این جواب شبهه تناقض جریان بیرون کشیدن تیر و بخشیدن انگشتر درحال نماز حل می شود. اما نحوه جمع بین نیت نماز و نیت انفاق همچنان باقی است. که در ادامه بدان جواب داده خواهد شد.
صورت دوم: معتبر دانستن تمامی اقوال و منافات نداشتن موارد مذکور باهم:
در این صورت، فرض بر این است که این وقایعی که نقل شده است از نظر تاریخی واقعا اتفاق افتاده است. در صورت وقوع این وقایع، چگونه می توان بین بیرون کشیدن تیر از پای حضرت علی ع و بین بخشیدن انگشتر در نماز که در سوال اول مطرح شد، جمع کرد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت:
از ویژگی های مهم علی بن ابی طالب (ع)، عشق به عبادت است. تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می نویسد: حضرت علی (ع)در عبادت، عابدترین مردم بود؛ نماز و روزه اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند
آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت می پرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمی توانستند آن را از پایش در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. و قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند؛ زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب (ع) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است
ضمن اینکه حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست. گاهی با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آنها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند همان طور که در طولانی کردن سجده و یا کوتاه کردن نماز توسط پیامبر بدان ها اشاره شد. و گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطرافشان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی (ع) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است. همچنین در روایتی دیگر از ابو درداء آمده:
«شبی امیرالمؤمنین (ع) را دیدم که از مردمان کنار گرفته و در مکان خلوتی مشغول مناجات با پروردگار و گریه و زاری است و می فرمود:« بارالها چه بسیار گناهانی که با بردباری از عقوبتش درگذشتی و چه بسیار جرایمی که به کرم و بزرگواری ات آن را آشکار نساختی! بارالها... ناگاه دیدم صدا خاموش شد. گفتم: حتما حضرت را خواب برده است. رفتم تا آن حضرت را بیدار کنم، چون ایشان را حرکت دادم، دیدم همچون چوب خشک شده ای است. گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون » با خود گفتم که امیرالمؤمنین از دنیا رفت و به خانه آن حضرت رفتم و فاطمه (س) را از این امر آگاه ساختم. فرمود: این حالتی است که از ترس خدا هر شب بر او عارض می شود. پس اندکی آب بر چهره او پاشیدم تا به هوش آمد. »
نمونه دیگری را هم می توان ذکر کرد. و آن شنیدن بوی یوسف توسط یعقوب از سوی مصر است که از یک طرف، بودن یوسف را در چاهی در کنعان متوجه نمی شود ولی از یک طرف بوی یوسف را از مصر می شنود که در اشعار فارسی هم بدان اشاره شده است:
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی ولی در چاه کنعانش ندیدی؟
بنابر این با توجه به این که نقل های متعدد و متفاوتی از این قضیه (بیرون کشیدن تیر از پای حضرت) شده است که در بعضی ها ظاهراً بوی غلو و اغراق استشمام می شود اما این به اصل داستان صدمه ای نمی زند.
و این قضیه، نه تنها موجب آسیب رساندن به مقام و شأن حضرت امام علی (ع) نیست بلکه موجب تکریم و تعظیم نسبت به آن حضرت خواهد شد؛ زیرا همان طور که زنان مصر از دیدن جمال حضرت یوسف (ع)، دیگر خود را ندیدند و در اختیار خود نبودند و به جای ترنج انگشتان خود را بریدند، حضرت علی (ع) هم، چون فقط زیبای مطلق را می بیند و تمام اعضای بدن در اختیار خدای متعال و معبود و معشوق حقیقی است، دیگر خود را نمی بیند و به مظاهر مادی توجهی ندارد و پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایتی نداشتند.
شهید مطهری (ره) در کتاب امامت و رهبری، در پاسخ به این شبهه و سؤال، دو جواب داده اند که خلاصه آن چنین است:
۱ – پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) حالاتشان در تمام زمانها یکسان نبوده؟ گاهی دیده می شود خود پیغمبر (ص)، وقتی نماز می خواندند، حسن و حسین (ع) بر دوش او سوار می شدند و حضرت سجده را طولانی می کردند تا این که طفل بلند شود و گاهی تیر از پای امیرالمؤمنین (ع) در می آوردند، چون حالت «جذبه » و «محو» قوی است، متوجه نمی شدند، پس همه حالات معصومین همچنین اولیاء خدا مشابه نبوده و شدت و ضعف داشته است.
۲ – از دیدگاه عارفان وقتی حالت انجذاب کامل شد، در آن حالت، برگشت است; یعنی شخص در عین حال که با خدا هست با ماوراء هم هست، این همانند خلع بدن می باشد، بعضی در همه احوال در حال خلع بدنند و بعضی لحظاتی خلع بدن می کنند; در این صورت، نزد عرفا حالت هنگام بیرون کشیدن تیر از بدن، ناقصتر و پایین تر از حالت به فقیر صدقه دادن می باشد. چرا که به قدری توجه اش به خدا کامل است که در آن حال، تمام عالم را می بیند.
با توجه به جواب دوم شهید مطهری، می توان گفت، شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن، توجه به خویشتن نیست، بلکه عین توجه به خداست، علی (ع) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا، بیگانگی از خدا است.
اما در پاسخ به سوال سوم که در ابتدای بحث بدان اشاره شد باید گفت که نمازو انفاق هر دو عبادت محسوب می شوند و در چنین صورتی جمع بین نیت نماز و نیت انفاق به عنوان یک عبادت امکان پذیر است. در این باره داستان دیگری نیز نقل شده است که درک این مساله را راحت تر می کند. «برای رسول خدا (ص) دو شتر بزرگ هدیه آوردند. حضرت به یاران خود نگریست و فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز به جای آورد و در آن هیچ فکر دنیایی به خود راه ندهد تا یکی از دو شتر را به او بدهم. » حضرت علی (ع) به پا خاست و مشغول نماز شد. هنگامی که سلام نماز را داد، جبرئیل نازل شد و به پیامبر عرض کرد یکی از دو شتر را به حضرت علی (ع) بدهید.
رسول خدا (ص) پرسید: علی (ع) در تشهد که نشسته بود، اندیشید کدام یکی از دو شتر را بردارد؟ جبرئیل پاسخ داد: اندیشید که شتر چاق تر را بگیرد و آن را بکشد و در راه خدا به فقرا بدهد، پس اندیشه اش برای خدا بود، نه برای خود و برای دنیا.
حضرت رسول خدا (ص) نیز هر دو شتر را به او داد و فرمود: بنده ای نیست که دو رکعت نماز گزارد و در آن اندیشه چیزی از دنیا نکند، مگر آن که خداوند از او خشنود شود و گناهانش را بیامرزد. »
پس پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است. نه انجام یک عمل مباح، در ضمن عبادت و این یکی از آثار بزرگ نماز است.
در پاسخ به سوال چهارم بر فرض اینکه داستان بیرون کشیدن تیر از پای حضرت صحیح باشد؛ اگر کسی نداند که بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد، نماز او صحیح است. و امیرالمومنین هم که پس از نماز متوجه خون شده و نمازش صحیح می باشد و نیاز به اعاده ندارد. از طرفی
اگر در بدن یا لباس نمازگزار خون زخم یا جراحت باشد، چنانچه طوری است که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای نوع مردم مشقت داشته باشد، تا وقتی که زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده است، می تواند با آن خون نماز بخواند.
منبع:حوزه